دفاع از حدیث (05) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دفاع از حدیث (05) - نسخه متنی

مهدی حسینیان قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين دسته از روايات جعلى در ميان شيعه و سنّى رواج يافت و دروغ پردازان در اين گيرودار توانستند افسانه هاى پرداخته ذهن خويش را ـ كه كتابهاى شيعه و سنى را پر كرده ـ توجيه كنند. نتيجه اين كار آن شد كه روايات صحيح در ميان روايات دروغ و جعلى سرگردان و بلاتكليف بماند و دشمنان كينه توز اسلام و تشيّع براى منحرف ساختن ذهنها و دادن نسبت هاى ناروا به شيعه ميدان يافتند؛ كارى كه از هر سلاحى برنده تر بود و كشتارش بيش از كشتار سلاحهاى مشركان و دشمنان اهل بيت(ع) مانند «محبّ الدين خطيب» و گروههاى وهّابى و همپالگيهاى آنان از مزدوران و دشمنان بود.[1]

مؤلف در بخش ديگر از همين كتاب نيز به احاديث «من بلغ» مى پردازد و چنين مى نويسد:

براى آنكه شك به روايات جعلى راه نيابد و روايات جعلى براى عامّه مردم همچنان كارساز و پرجاذبه باقى بماند و آنان را به مساجد و محافل حديثى بكشاند و از اين راه جاعلان به درآمد مادى و دنياى خوبى نيز برسند، حديث پردازان احاديثى را ساختند تا روايات و افسانه هاى خويش را محكم سازند. براى ارتباط دادن اين احاديث ساختگى به پيامبر و امام ـ به شيوه اى كه صحت آن روايات را نشان دهد ـ سندهايى پرداختند و در نتيجه چنين روايت كردند كه امام(ع) فرمود: «هركس خبر ثواب عملى به او رسد و آن عمل را به اميد ثواب به جاى آورد، آن ثواب را به او مى دهند گرچه پيامبر نگفته باشد»، و نيز روايت كردند كه پيامبر فرمود: «هركس حديثى كه مورد رضاى الهى است از من نقل كند، همان گفته من است و من براى همين مبعوث شده ام».

شيعه و سنى اين روايات ساختگى را پذيرفت و شيعه از آن قاعده اى ساخت و پرداخت و آن قاعده را ضميمه مدارك و اصول احكام كرد و نام آن را «قاعده تسامح در ادله سنن» گذاشت. اين در حالى است كه مى دانيم سندهاى اين روايات، واجد شرايط عمل به آنها نيست، چرا كه در اسناد آن كسانى هستند كه از نظر دينى و اعتقادى، متهم و يا مجهول الهويه هستند، البته به استثناى يك روايت كه بعضى از محدّثان آن را «صحيح» به حساب آورده اند؛ زيرا راوى آن در كتابهاى رجالى مدح شده است، با اين كه مى دانيم صرف درستى سند يك روايت ـ در صورتى كه روايت، مخالف قرآن و يا خبر قطعى الصدور باشد ـ مانع از ردّ روايت نمى شود. به علاوه بر فرض صحّت صدور اين دسته از روايات جعلى (اخبار من بلغ) قطعاً منظور از بلوغ در آنها، بلوغ از راههايى است كه انسان اطمينان پيدا مى كند نه غير از اين.

… شگفت آور اين كه فقيهان خود دروغ را از گناهان كبيره مى شناسند ولى با اين حال در اين دسته از احاديث دروغ، سهل انگارى كرده اند. اينان در بررسى ادلّه احكام چه ازنظر سندى و چه دلالى، تأمّلى ژرف دارند و به دليل كوچكترين شبهه در سند و يا متن حديث را تضعيف مى كنند و از درجه اعتبار ساقط مى سازند، ولى چون به احاديث ترغيبى و ترهيبى در محور مستحبات و احاديث فضيلتى مى رسند، همه آنچه را كه در اصول و فقه گفته و پذيرفته بودند فراموش مى كنند و اين احاديث را بدون كمترين تأمل مى پذيرند؛ اين عمل در نظر فقيهان هيچ دليلى ندارد جز اينكه جاعلان وحديث پردازان اين روايت را از پيامبر و امام نقل كرده اند وفرمودند: «هر كس خبر ثواب كارى به او برسد و آن كار را به جا آورد، آن ثواب به او داده مى شود گرچه پيامبر نفرموده باشد.»

شگفت آورتر اينكه عالمان متأخر شيعه كه صاحب كتابهاى اصولى اند ـ اين دسته از روايات (احاديث من بلغ) را بدون آنكه در محتوايش تحقيق و سندهايش را وارسى كنند پذيرفتند و بر پايه همين روايات اعلام كردند كه مى توان محتواى روايات مربوط به مستحبات را (همانند رواياتى كه بر زبان واعظان و ديگران جارى است چه مسند و چه مرسل) به دليل قاعده تسامح در ادله سنن، راجح و يا مستحب دانست گرچه حتّى از معصوم صادر نشده باشد. اين گروه، اين قاعده را از احاديث «من بلغ» استخراج كرده بودند، احايثى كه همچون وحى آسمانى بود، با اين ادّعا كه مفاد احاديث «من بلغ» از اين سه بيرون نيست.

1 ـ احاديث «من بلغ» ناظر به دست يابى به ثوابى است كه گوينده خبر وعده مى دهد؛ ثواب از هر نوع مقدار كه باشد، در صورتى كه فرد، آن عمل را به اميد آن ثواب به جاى آورده باشد.

2 ـ احاديث «من بلغ» دستور مى دهد عملى را كه ثواب آن را واعظ و يا راوى گفته است به جاى آوريم و آن عمل است به اين شكل مستحب و راجح مى شود و جمله «فعمله ابتغاء ذلك الثواب اوتيه» گوياى دستور به جاى آورى آن عمل است كه در قالب جمله خبرى آمده است. بنابراين منظور از جمله «من بلغه…» اين است كه: آنچه را كه ثوابش برايتان گفته شده است، به جاى آوريد.

3 ـ احاديث «من بلغ» نشان مى دهد كه مى توان در باب مستحبّات به روايات ضعيف عمل كرد؛ به اين معنى كه شرايط حجيت خبر مانند وثاقت و عدالت راوى، پيوستگى سند و عدم ارسال موافقت با قرآن و ديگر شرايط، در اين دسته از روايات امور مستحبى معتبر نيست. بنابراين احاديث «من بلغ» رو در روى ادلّه اى قرار مى گيرد كه براى پذيرش خبر واحد اين شرايط را لازم مى داند، و در اين رو در رويى احاديث «من بلغ» حاكم و مقدم است.

اين سه بيان در باب توجيه احاديث «من بلغ» و نيز توجيه ها و تأويلهاى ديگر، همه از مفاد ظاهرى اين احاديث به دور است؛ چرا كه مفاد ظاهرى اين احاديث، از بيان و تقريب اوّل فراتر نمى رود. بعلاوه، در صورتى مى توانيم اين احاديث را بپذيريم كه صدور آن از پيامبر و معصوم ثابت باشد، ولى اشاره كرديم كه سند احاديث «من بلغ» شرايط حجيّت را ندارد و كلاً جعلى و ساختگى است. اين احاديث را ساخته اند تا روايات دروغ مستحبى را محكم كنند و مردم را به سوى روايات جعلى خود در ابواب استحبابى جلب كنند. بر فرض صحت احاديث «من بلغ» بلوغ در اين روايات همان بلوغ از راههاى اطمينان بخش است ـ آن گونه كه به آن اشاره رفت ـ.

گفتنى است كه گوينده اين سخن، بعيد نمى داند كه از ميان گفته هاى جاعلان و حديث پردازان و راويان غير موثق، احاديث درستى به دست آيد ـ گرچه شرايط مطلوب راوى و روايت را نداشته باشد ـ چون راويان غيرموثق هم هميشه دروغ نمى گويند. سخن من اين است كه اگر بنا باشد همه رواياتشان را اخذ كنيم و براى آنها اعتبارى همسطح با روايات صحيح قائل باشيم آن گونه كه از احاديث «من بلغ» به دست مى آيد ( با اين كه مى دانيم بسيارى از احاديثشان دروغ و مبالغه است به گونه اى كه عقل سالم آن را روا نمى داند و منطق اديان الهى آن را نمى پذيرد) اين عمل در اين حدّ باعث مى شود كه دروغ گويان و جيره خواران، دين فروشى كنند و عموم مردم مستضعف را به بند كشند….[2]

/ 18