سيد عباس ميري نهجالبلاغه داراي 239 يا 237 خطبه (سخنراني) 79 نامه و رساله و 480 حکمت است که امير بيان علي (ع) بيشتر آن را در عصر کوتاه امامت ظاهري خويش ايراد نموده است. سيد رضي (ره) (م.406 ه ق.) در سال (400 ه ق) گردآوري آن را به پايان آورده است. نهجالبلاغه جوششي است از منبع پرفيض الهي و تقرير دوبارهاي است از حقايق تجسّميافته قرآن کريم، که از زبان درر بار ترجمان وحي و همدم و دمساز پيامبر اکرم (ص) صادر شده است. با اين وصف، به حقيقت بايد گفت: دون کلام خالق، فوق کلام مخلوق است و بر همين اساس سيد رضي (ره) در معرّفي سخنان حضرت مينويسد: « .... لان کلامه (ع) الذي عليه مسحةمنالعلم الالهي و فيه عبقة منالکلام النبوي ... » «کلام علي (ع) سخني است که فروغ فروزان علم آسماني از آن ميتراود و نسيم جانپرور سخن پيامبر (ع) از آن ميوزد.»[1] نهجالبلاغه اثري است که در طول قرنها پابهپاي قرآن روشنگر حقايق آسماني و بيانگر زندگي واقعي انساني بوده است و در علوّ قدر و شأن آن همين بس که آن را «اخالقرآن»[2] خواندهاند، و نهجالبلاغه گويي براي امروز و فردا و فرداها نوشته شده و با مرور زمان کهنه نميشود. بلکه از آنجا که جلوهاي از قرآن است، همانند آن هميشه زنده و نو است و فروغ آن برسر لوحه حيات بشري نورافشاني مي کند. بدين جهت است که فرزانه عصر، حضرت آيتالله مطهّري در سخني بسيار زيبا و عميق نهجالبلاغه را فرزند قرآن خوانده است. «نهجالبلاغه از همه جهات متأثّر از قرآن و در حقيقت فرزند قرآن است»[3]. همانگونه که قرآن به همه بشريت و جهان اسلام تعلّق دارد، نهجالبلاغه نيز چون باطن و مغزاي قرآن را در خود دارد. متعلّق به بشريت و همه مسلمانان است. از اين روي درباره عظمت و مکانت رفيع نهجالبلاغه همه دانشمندان منصف از مسلمان و غير مسلمان به ويژه در بعد ادبي و فصاحت و بلاغت آن لب به توصيف گشودهاند . آلوسي از دانشمندان نکتهسنج اهل سنت مينويسد: «... نهجالبلاغه که حاوي خطبههاي عليبنابيطالب است، پرتوي از نور سخن الهي دارد و خورشيدي است که با فصاحت منطقبندي ميدرخشد.... »[4].