وجه تلقيب معلم اوّل و شيخ طايفه به «مفيد»
بنابر گزارش خواجوئى و ديگران جبريل شادان شيخ عظيم الشّأن محمّد بن محمّد بن نعمان، ملقّب به مفيد، - عليه رحمةاللَّه الملك المجيد-[1]، تنديسِ تابناكِ علم و عملِ شيعى و فريادِ جاودانه حقّانيّتِ خاندانِ وحى - عليهم الصّلاة و السّلام - است كه در گوشِ روزگاران پيچيده. مفيد تجلّىِ باور به حياتى است كه عقيدت است و جهاد.[2] پدر شيخِ مفيد معروف بود به «معلّم»؛ از اين رو، شيخِ مفيد را «ابن المعلّم» نيز مىگفتند؛ و او خود، معلّم امّت بود، بزرگ معلّمان بود، و معلّم بزرگان.[3] «عُكبَرى» شهركى است در شمالِ بغداد، در ده فرسنگى، و بر مشرقِ دجله؛ جايى آبادان كه معلِّمِ امّت در يازدهم ذيقعده 336 يا 338 ه . ق . در آن بزاد، و مردمانش به خردمندى نامبردارند.[4] غرورآفتاب، گستردگى دشت،لطافت نسيمها،صفاى رودها،زلال مهتاب شبهاى صاف عُكبَرا و خروش دامن گستر دجله، همه و همه، در جان او جارى گشت،[5] و به آن جا رسيد كه مشعلِ بزرگِ هدايت، قلبِ پر تپشِ تشيّع،[6]و پيشواىِ پيروانِ اهلِبيتِ نبوّت - عليهمالسّلام - شد. علاّمه سيّد هبةالدّين شهرستانى، درباره مفيد مىگويد: «او حد مشترك ميان امام و امّت بود،نه تنها در پايان سده چهارم، بلكه تا هم امروز»[7]و مصلح و متكلّم كبير، شرفالدّين عاملى، چنين نظر مىدهد كه: «اگر مقام عصمت، براى غير پيامبران و جانشينان آنان روا مىبود، شيخِ مفيد - پس از آنان - نخستين معصوم بود.»[8] از پُرسمانهاى مربوط به حياتِ اين متكلِّمِ برجسته و فقيهِ بزرگ كه موردِ بحثِ پيشينيانِ مابوده، وجهِ تلقيب او به «مفيد» است. چند تن از پيشينيان بدين موضوع پرداختهاند و از جمله مرحومِ ملاّاسماعيل خواجوئى هم در رسالهاى به نام «وجه تسمية المفيد بالمفيد» متعرض آن گرديده. ملااسماعيل خواجوئى كه او را مكرّر «خاجويى» هم نوشتهاند و به سبب توطّن در محلّه خواجوى اصفهان چنين آوازهاى بهمرسانده - از حكما و متكلّمان و فقهاى بزرگِ شيعه و مفاخر حوزه علمىِ اصفهان در سده دوازدهمِ هجرى است. او نام و مشخصاتِ خود را در پايانِ نسخهاى از رساله پيشگفته - يعنى «وجه تسمية المفيد بالمفيد»[9] كه به خطِّ شريفش موجودست، چُنين آورده: «محمد بنالحسين المشهور باسمعيل المازندرانى»: و اين كه برخى، از جمله علاّمه صاحبِ روضات - أعلى اللَّه مقامَه نامَ وى را «اسماعيل بنمحمّد حسين» ضبط كردهاند، محلِّ تأمّل است. بارى، اين نابغه روزگار و فريدِ عصر و وحيدِ دهر كه او را پيش از يكصد و پنجاه كتاب و رساله است در فنونِ گوناگونِ فقه و اصول و كلام و فلسفه و رجال، به يازدهم شعبان سالِ 1173 ه.ق. در گذشته و در گورستانِ تخت فولاد نزديكِ قبرِ فاضلِ هندى، صاحبِ كشف اللّثام و مقابلِتكيه علاّمه ميرزا ابوالمعالى كلباسى، به خاك سپرده شده و تاريخِ وفاتش به حساب جمل موافق است با «نور اللَّه الجليل مقامه» و «رفع اللَّه فى الجنان منزلته» بر لوحِ مرقدش - كه منشأ كرامات هم گفته شده - اين ابيات رقم خورده
حيف كز گردش سپهر دو رنگ
آه كز دور چرخ دوران را
عالِمى رخت بست از عالَم
فاضلى رفت از جهان كه چو او
گشت يعنى نهان ز چشم جهان
كرد ملاّمحمّد اسماعيل
آن كهدر بزم معرفت همه كس
سال تاريخ او دبير نوشت
خانه علم منهدم گرديد (1173)[10]
صبح عيش جهان به شام رسيد
گشت چون شب، سياه، روز سفيد
كه چو او ديده زمانه نديد
در جهان كس نديد و كس نشنيد
فلك اجتهاد را خورشيد
از جهان جا به جنّت جاويد
مى عرفان زجام او نوشيد
خانه علم منهدم گرديد (1173)[10]
خانه علم منهدم گرديد (1173)[10]