سيماي مدارس فقه در دوره دوم و سوم قسمت دوم - سیمای مدارس فقه در دوره دوم و سوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیمای مدارس فقه در دوره دوم و سوم - نسخه متنی

محمد مهدی آصفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كيهان انديشه ـ شماره 6-1، سال 64

سيماي مدارس فقه در دوره دوم و سوم قسمت دوم

محمد مهدي آصفي

قبلا‌ً در مورد حديث در نخستين دوره از ادوار فقه شيعه دريافتيم كه تدوين حديث در ميان محدثين شيعه امري رايج نبود، مثلاً از «ابن عباس» علي‌رغم روايات بسيارش هيچ مجموعه‌اي در حديث بدست ما نرسيده است. مگر آن مقداري كه فيروزآبادي از روايات او در تفسير جمع‌آوري نموده است.

تدوين حديث از روزگار امام باقر (ع) پديد آمد و در زمان امام صادق (ع) رشد و بالندگي يافت، خصوصاً وقتي كه امام صادق (ع) ديد احاديث و احكام در معرض تباه شدن است، راويان و علما را در گردآوري و نگارش حديث برانگيخت. عاصم مي‌گويد:

«از ابابصير شنيدم كه گفت:« امام صادق (ع) فرمود: «احاديث را يادداشت كنيد و بنويسيد كه جز با نوشتن نمي‌توانيد آنها را حفظ كنيد.» نيز ابابصير ‌گويد: «بر امام صادق (ع) وارد شدم، ايشان فرمودند:« چرا احاديث را نمي‌نويسيد؟ زيرا شما نمي‌توانيد آن‌ها را به خاطر بسپاريد مگر آنكه بنويسيد.» اينك جمعي از اهالي بصره از نزد من رفتند، آنها مسائلي را پرسيدند و پاسخ آن را نوشتند.»

باز از ابوبصير شنيدم كه گفت: « از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: احاديث را بنويسيد كه بدون نوشتن نمي‌توانيد آنها را حفظ نمائيد.»[1]

همچنين در تاريخ آمده است كه امام صادق (ع) همواره ياران و شاگردان خويش را بر تدوين و ضبط احاديث برمي‌انگيخت از بيم آنكه مبادا آنها ضايع شود و از بين برود. اين بود نخستين ويژگي اين دوره.

دومين مشخصه سيماي اين عصر: اين است كه چون دايره احتياجات مسلمانان در آن زمان گسترش يافت، مردم براي نظرخواهي و كسب تكليف به خانه فقها روي آوردند و فقها و محدثين چون احاديثي كه پاسخگوي نيازهاي تازه مسلمين باشد در دست نداشتند و از قرآن نيز پاسخي براي آنها نمي‌يافتند، و رژيم حاكم نيز اجازه مراجعه به ائمه اهل بيت (ع) كه هم‌كفه كتاب الله در حديث مشهود ثقلين بودند نمي‌داد … ناگزير راه قياس و استحسان پيش گرفتند و به ظن و رأي متوسل شدند، دكتر محمد يوسف موسي مي‌گويد:« پس از آنكه پيامبر (ص) به رفيق اعلي پيوست حوادثي رخ داد كه نصوص قرآن و سنت نبوي بر احكام آن دلالت نمي‌كرد، و براي دست يافتن به اين گونه احكام بايستي راه ديگري انتخاب مي‌شد يعني يكي از اين اصول دوگانه: اجماع يا قياس.[2]

قياس و استحسان چنانكه گفته‌اند ـ هر دو در پرتگاه انحراف و لغزش واقعند. امام صادق (ع) وقتي بازار قياس و رأي را گرم و پررونق ديد با هر دو روش به مخالفت برخاست و اصحاب خود را از عمل به آن دو، منع نمود و با مذاهب فقهي كه به روش قياس عمل مي‌كردند سخت مبارزه نمود.

/ 8