محمد ابراهيم جناتي تاكنون در شمارههاي گذشته اين مجله، با نقش هشت منبع از منابع اجتهاد در راستاي استنباط احكام شرعي حوادث واقعه آشنا شديم، اكنون نوبت آن رسيده است كه نگرشي به منبع نهم و دهم يعني «مذهب صحابي» و «ذرايع» داشته باشيم و به بررسي و نقد پيرامون اين دو منبع بپردازيم.
1ـ مذهب صحابي
پيش از بيان آراء و نظريات انديشمندان مذاهب اسلامي و ادله اعتبار مذهب صحابي به جا است مطالبي را به عنوان مقدمه بحث يادآور شويم: ـ معناي لغوي و اصطلاحي واژه صحابي. ـ تعريف مذهب صحابي. ـ سير تاريخي آن به عنوان منبع استنباط. ـ نخستين كسي كه مذهب صحابي را به عنوان منبع پذيرفت.
معناي لغوي و اصطلاحي واژه صحابي
«صحابه» جمع صاحب و در لغت به معناي يار است و شايد تنها مادهاي كه جمع فاعل آن به صيغه فعاله آمده است همين مورد باشد. در معناي اصطلاحي واژه صحابي، بين علماي مذاهب اسلامي اختلاف نظر است. گروهي از علماي جامعه اهل سنت معتقدند: صحابي بر كسي اطلاق ميشود كه پيامبر (ص) را در حال ايمان ملاقات كرده و در حال اسلام وفات نمايد. ابن حجر عسقلاني در كتاب الاصابه في تمييز الصحابه در تعريف صحابي گفته است: «من لقي النبي مومناً و مات علي الاسلام»: صحابي كسي است كه پيامبر (ص) را در حال ايمان ملاقات و مسلمان فوت كند. و نيز محمد بن اسماعيل بخاري صاحب الجامع الصحيح و احمدبن حنبل شيباني (پيشواي مذهب حنبلي) بر همين نظريه بودهاند. براي پرهيز از طولاني شدن از ذكر نظر ديگران خودداري نمودهايم. گروهي از علما ـ از جمله شهيد دوم در كتاب بدايه ـ معتقدند: صحابي بر كسي اطلاق ميشود كه رسول خدا را در حال ايمان ملاقات كند و در حال ايمان و اسلام مرده باشد، اگر چه بين زمان ايمان و اسلام مرتد شده باشد: «من لقي النبي مؤمناً به و مات عليالايمان و الاسلام و ان تخللت ردته بين كونه مؤمناً و بين كونه مسلماً علي الاظهر». بعضي گفتهاند صحابي به كسي گفته ميشود كه يك يا دو سال با رسول خدا (ص) بوده و در يك يا دو جنگ عليه كفار با او شركت داشته است. در اين زمينه از سعيد بن المسيب (فقيه بزرگ مدينه) نقل شده كه گفت: «لايعد صحابياً من اقام مع رسولالله سنه او سنتين و غزامعه غزوه اوغزوتين». برخي گفتهاند صحابي بر كسي اطلاق ميشود كه رسول خدا را ديدار نموده باشد: «من رأي النبي فهو صحابي». در اين زمينه علامه محيالدين يحيي بن شرف معروف به نووي در كتاب التقريب ميگويد:« … اختلف في حدالصحابي فالمعروف عندالمحدثين انه كل مسلم رأي رسول الله». و برخي ديگر صحابي را كسي ميدانند كه مجالست و همنشيني او از راه پيروي با رسول خدا طولاني باشد: «من طالت مجالسته علي طريق التبع». برخي ديگر گفتهاند صحابي بر كسي اطلاق ميشود كه يكي از چهاروصف را به طريق منع الخلو دارا باشد. 1ـ مجالست با پيامبر در مدت طولاني. 2ـ تحمل حفظ روايت از رسول خدا. 3 ـ شركت در جنگ با رسول خدا عليه كفار. 4 ـ شهادت در برابر پيامبر در جنگ با كفار. «لايعد صاحبياً الا من وصف با حد اوصاف اربعه من طالت مجالسته او حفظت روايته او ضبط انه غزي معه او استشهد بين يديه». و گروهي ديگر معتقدند: صحابي به كسي گفته ميشود كه پيامبر را در مدت طولاني در حال اسلام ديدار كرده و تحمل حفظ حديث از او نموده و در حال ايمان هم از دنيا رفته باشد. و بعضي گفتهاند صحابي را بر كسي اطلاق ميكنند كه به خدا و رسول او ايمان داشته و با رسول خدا در يك جنگ و يا بيشتر شركت نموده و معروف به فقه و فتوا و داراي ملكه اجتهاد باشد. در اينجا بجا است به چند امر اشاره شود: الف: اصطلاح ما قبل اخير را براي صحابي همه انديشمندان مورد پذيرش قرار داده و در آن اختلافي ندارند. ب : منظور علمايي كه در تعريف صحابي كلمه «لقاء» را به جاي «رؤيت» بكار بردهاند، بدين جهت بوده است كه عنوان صحابي بر آناني كه داراي بينايي نبودهاند صدق كند. از جمله نابينايان پسر ام مكتوم است كه او يقيناً از اصحاب بوده است و اگر به جاي واژه «لقاء» كلمه «رؤيت» در تعريف ذكر شده بود لازم ميآمد كه اين عنوان بر او صدق نكند. ج : اگر قيد ايمان در حال ديدار با رسول خدا در صدق عنوان صحابي اعتبار شود باعث ميشود كه عنوان صحابي شامل گروههاي زير نشود. 1ـ آنان كه رسول خدا را در حال كفر ملاقات كرده ولي بعد از رحلت او به اسلام گرويدهاند واز آنها است فرستاده قيصر روم نزد رسول خدا (ص) زيرا او پيامبر را در حال كفر ديدار كرد و پس از رحلت پيامبر اسلام آورد و با ايمان از دنيا رفت. 2 ـ كساني كه پس از مرگ رسول خدا و پيش از دفنش به ديدار بدن مطهر او نائل آمدهاند از آن جمله است خويلد بن خالد هذلي. 3 ـ آنان كه در زمان رسول خدا ايمان آوردند ولي بعداً كفر را اختيار كرده و در حال كفر از دنيا رفتهاند. از آنهاست عبدالله جحش و ابن حنظل، ولي عنوان صحابي شامل كساني ميشود كه در زمان رسول خدا بعد از گرويدن به اسلام مرتد شده و در زمان حيات يا پس از رحلت وي به اسلام بازگشتهاند و از آنها اشعث بن قيس ميباشد.