فلسفه دين(بخش 11) - فلسفه دین (11) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه دین (11) - نسخه متنی

احمد بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فلسفه دين(بخش 11)

نويسنده: دكتر احمد بهشتي

پيوندها و ارتباطات انساني

از آنجا كه «مَنِ» نوعي، موجب گره خوردن فرد و نوع به يكديگر مي شود، آنهم به گونه اي كه انفكاك و انقطاع آنها از يكديگر، غير ممكن يا دشوار است، چاره اي نيست جز اين كه بازهم درباره شناخت ديگران، از طريق شناخت پيوندها و ارتباطات بيشتر تأمّل كنيم، تا بهتر بتوانيم به وظائف خود در برابر ديگران، آشنا شويم و اين آشنائي، زيربناي يك سلسله تعهّدات و اساس يك سلسله تلاشهاي پي گير و مستمرّ گردد.

اين كه قدماء مي گفتند: انسان مدنيٌّ بالطبع است، سخني به گزاف نبود. هرچند «ژان ژاك روسو» با طرح نظريه قرارداد اجتماعي با آن به ستيز پرداخت و از اعتبار آن در دوره ما كاست. ولي انصاف اين است كه با توجه به علائم و آثاري كه در زندگي انسان مي بينيم، بايد اذعان كنيم كه پيوندهاي مختلف انسان با همنوعانش برتر و بالاتر از قراردادي است كه به خاطر رفع مشكلات فردي بسته شده و هرگاه انسان بتواند مشكلات خود را به تنهائي رفع كند، مانعي نيست كه قراداد مزبور را اقاله يا به طور يك جابه فسخ كند.

ما مي بينيم كه تحوّلات بسياري در زندگي اجتماعي انسانها پديد آمده و معتقديم كه بازهم تحوّلات بسياري در پيش است و هرگز كاروان اجتماع از پويندگي و سير تكاملي باز نمي ايستد؛ ولي عليرغم اين همه تحولات و ديگرگونيها، اصل مدنيّت انسان همواره استوار و پابرجاست و قطعا بعد از اين هم دستخوش تزلزل نخواهد شد.

محال است كه انسان به مرحله اي برسد كه خود را جداي از ديگران و ديگران را جداي از خود بداند. در عين حال، نمي خواهيم فرد را در برابر جمع، مجبور و فاقد اراده واختيار بدانيم؛ نه تنها در برابر جمع كه در برابر تاريخ و محيط و طبيعت و حتي خدا هم كه مالك ملك هستي و مسبّب همه اسباب و مدبّر همه امور و فعال مايشاء و قادر مطلق است، مجبور نيست؛ چرا كه خداوند حكيم او را مختار آفريده و به اندازه اختيارش به او مسؤوليت داده و بر دوشش بار تكليف نهاده است.

با حفظ اصل اختيار و اصل مدنيّت و اصل ناگسستني بودن پيوند فرد با ديگران به فرد، به توضيح و تبيين پيوندها و ارتباطات مي پردازيم.

پيوندهاي عمودي و افقي

جالب است كه انسان هم به طور عمودي با ديگران ارتباط دارد و هم به طور افقي. هر فردي به منزله نقطه اي از يك خط عمود است كه از جانب بالا به اولين انسان و به تعبير قرآن به «آدم ابوالبشر» و از جانب پائين به آخرين انسانهاي اين جهان كه به معاد منتهي مي شود، اتصال دارد.

به لحاظ عرضي و افقي نيز انسان به همه كساني كه با او زندگي مي كنند، ارتباط دارد.

انسان نمي تواند خود را از پيوندهاي عمودي وافقي بگسلد. از نظر دين مبين اسلام، اين پيوند تنها به زندگي دنيا محدود نمي شود، بلكه در عالم ديگر نيز پيوندهاي عمودي و افقي منقطع نيست.

انسان امروز، وارث سجايا و تمام حالات طبيعي و ژنتيك انسانهاي گذشته است و قطعا سلامت جسمي و روحي آنها در انسان امروز اثر دارد. چنان كه عدم سلامت جسمي و روحي آنها نيز در وضع انسان كنوني بي تأثير نيست. به همين ترتيب، انسان كنوني براي انسان هائي كه بعد از اين، طي اعصار و قرون متمادي متولد مي شوند و بر روي اين كره خاكي زندگي مي كنند، ميراث گذار است. او هرچه از نظر روحي و جسمي بهتر و سالمتر و معتدل تر زندگي كند، به وظائف خود در قبال نسلهاي آينده، بهتر عمل كرده و در فراهم كردن شرائط سعادت و سلامت و اعتدال آنها نقش بيشتر و مؤثرتري دارد.

به همين ترتيب، انسانهاي معاصر هم بي ارتباط با يكديگر نيستند و ما مي توانيم براي پيوندهاي افقي، اقسام متعددي بيابيم و بر حسب هر يك از آن اقسام، تكاليف و وظائفي مشخص كنيم.

درباره هر يك از پيوندهاي عمودي و افقي و وظائف و تكاليف مربوط به آنها جداگانه به بحث مي پردازيم:

تكاليف مربوط به پيوندهاي عمودي

بي تفاوت بودن در برابر گذشتگان و آيندگان، گناهي بزرگ و نابخشودني است. گذشتگان با زحمات خود، زمين را آباد كردند، تمدن را بنا نهادند، اختراع و اكتشاف كردند، دين و اخلاق را براي ما به يادگار گذاشتند، كتابها را در فنون مختلف، به نگارش درآوردند، كتابخانه تأسيس كردند، راهها را براي مسافرت هموار كردند و حتي الإمكان نزديك ترين راه را جستجو نمودند، كارخانه ها را به وجود آوردند، معادن را شناسائي كردند، شهرها و روستاها و مدارس و مساجد و معابد را بنا كردند، قنوات را جاري ساختند، زمينها را براي كشت، مهيا كردند، حيوانات را اهلي ساختند و به هر حال طي قرنها تجربه و كار و تلاش، سفره رنگين زندگي را براي ما گستردند و ما را براي استفاده از اين سفره بي منّت، فرا خواندند.

ما ساختار جسمي و روحي خود را از آنها داريم. اگر بشريت را به يك درخت تشبيه كنيم، انسانهاي پيشين به منزله ريشه و تنه اين درخت و انسانهاي كنوني و آينده، به منزله شاخها و برگهاي آن، محسوب مي شوند. قطعا سرنوشت شاخه درخت به تنه و سرنوشت تنه به ريشه آن، گره خورده است. همان طوري كه اگر ريشه وتنه، سالم نباشند، شاخ و برگ سالمي نخواهيم داشت، اگر شاخ و برگ هم ناسالم باشند، ممكن است تنه و ريشه هم بخشكند و معدوم شوند.

خداوندي كه پديد آورنده نظام آفرينش و مدبّر و نگهبان آن است، شجره طيّبه انسانيت را همواره از آفات و بليّات حفظ كرده و نگذاشته كه گرفتار آفت و مرگ و زوال شود. همچنان كه كل نظام را هم حفظ كرده و راههاي آفت و زوال و انقراض را بر روي آن، مسدود كرده است.

پيغمبران هم سفرائي الهي بوده اند كه به سوي بشريت فرستاده شده اند، تا بشر از سنن الهي منحرف نشود و گام در عرصه زوال و انقراض ننهد و ميراث گذشتگان را به آيندگان بسپارد.

به همين جهت است كه اقوامي كه شايسته بقاء و پاسداري از ميراث گذشتگان و انتقال آن به آيندگان نبودند، يا به نفرين پيامبران، يا بدون نفرين ايشان به هلاكت مي رسيدند، تا زمينه مساعدي براي استمرار نسل بشريت فراهم آيد.

/ 5