گذري بر نكات اخلاقي ديوان امام‏خميني قدس‏سره - گذری بر نکات اخلاقی دیوان امام خمینی (قدس سره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گذری بر نکات اخلاقی دیوان امام خمینی (قدس سره) - نسخه متنی

سید محمد شفیعی مازندرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




گذري بر نكات اخلاقي ديوان امام‏خميني قدس‏سره

نويسنده: سيدمحمد شفيعي مازندراني

امام خميني قدس‏سره بزرگ مرد قرن بيستم و مجدِد اسلام ناب محمدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در ابعاد مختلف و صاحب‏نظري كم نظير بلكه بي‏نظير بودند.

ايشان در سياست، سياستمداري باهوش و زيرك و در فقه، در اوج قله فقاهت و مرجعيت و در فلسفه و عرفان صاحب مكتب بودند.

يكي از ابعاد ناشناخته حضرت امام خميني قدس‏سره طبع لطيف و قلم روان وي است. كمتر كسي باور مي‏كرد شخصيتي با اين همه مبارزه، جنگ، تبعيد و زندان، در كمال آرامش و طمأنينه، ديواني از گل‏هاي خوشبو گردآورد و به اهل دل و معنا هديه كند.

اين مقال نگاهي گذرا دارد بر ديوان امام قدس‏سره از بعد معنوي و محتوايي بدون توجه به ظاهر و الفاظ آن. اميد است كه مورد قبول اهل دل قرار گيرد.

پيام حوزه

* * *

امام قدس‏سره حكيم و عالمي است كه علم و عرفان، وي را به جامعه‏گريزي و ناديده گرفتن تداوم‏بخشي خط و سيره انبيا نكشاند و توجيه پرهيز از عمليات سياسي و تدبير امور كلان جامعه اسلامي نشد و اين مسأله است كه وي را از ساير اقران متمايز ساخته است.

عرفان امام قدس‏سره گريزان از روش و شيوه‏هايي است كه عارف‏مسلكان بازاري خود را بدان مي‏آرايند، امام خميني قدس‏سره مي‏فرمود:




  • آن‏كه بگذشت زپيدا و نهان درويش است
    آن‏كه ناديده كلاه و سر و جان درويش است1.2
    نيست درويش كه دارد كله درويشي



  • آن كه دل بگسلد از هر دو جهان درويش است
    نيست درويش كه دارد كله درويشي
    نيست درويش كه دارد كله درويشي



آري عرفان به‏دور از صبغه آرايه‏ها و پيرايه‏ها را مي‏توان در ديار فقهاء و علماء رباني سراغ داشت كه بدون شك امام خميني قدس‏سره از صدرنشينان اين عرصه است. در اين عرفان، واژگاني چون: اخلاص، ايمان، احساس حضور، وَصال، فناء، عشق و... داراي تجلّي مخصوص به خوداند. در اين عرفان؛ گريز از بت‏ها، اظهار عجز، توبه، اعتقاد به شعور همه ذرات هستي و... جايگاه خاصي دارند. امام قدس‏سره از طريق سرودن اشعار به ترويج حقايق الهي مي‏پرداخت، ايشان در اين عرصه گذشتگان را زنده كرده و آينده‏گان را آب حيات اهداء كرده است.

ديوان امام راحل قدس‏سره حاوي رهنمودهاي حيات بخش در زمينه‏هاي گوناگون تربيتي است كه به برخي از آنها اشاره مي‏شود:

اخلاص

امام خميني قدس‏سره اخلاص را معيار گرانسنگي علم مي‏داند، در اين ديدگاه، علم به‏دور از اخلاص، حجابي بيش نيست.




  • علمش به حجابي شده تفسير و دگر هيچ
    بسته است به الفاط و تعابير دگر هيچ3
    عارف كه زعرفان كتب چند فراخواند



  • عالِم كه به اخلاص، نياراسته خود را
    عارف كه زعرفان كتب چند فراخواند
    عارف كه زعرفان كتب چند فراخواند



* * *




  • از عشق، به تيشه ريشه كوه بكَن
    ياد همه چيز را جز او دور فكن4
    طور است و جمال دوست، همچون موسي



  • فرهاد شو و تيشه بر اين‏كوه بزن
    طور است و جمال دوست، همچون موسي
    طور است و جمال دوست، همچون موسي



ايمان

ايمان در ديدگاه امام خميني رحمه‏الله حاكميت خدا، بر كشور دل و فرمان پذيري صاحب دل، است.




  • بر عرش برين و كرسيش مأوا نيست
    ايمان است، اين و غير از اين معنا نيست5
    اندر دل عاشقش بگنجد اي دوست



  • آن كس، كه زمين و آسمانش جا نيست
    اندر دل عاشقش بگنجد اي دوست
    اندر دل عاشقش بگنجد اي دوست



احساس حضور

انسان همواره در حضور پروردگار حكيم است. امام راحل مي‏فرمايد: عالم محضر خدا است در محضر خدا گناه نكنيد. اين حضور را افراد بيدار دل، شهود مي‏كنند ولي غافلان بدان توجه ندارند، ايشان مي‏فرمايند:

* * *

اي مهر جمال تو دواي دل ريش اي ياد تو روح بخش جان درويش




  • جوينده تست هر كسي در هر كيش6
    دلها همه صيدهاي در بند تواند



  • دلها همه صيدهاي در بند تواند
    دلها همه صيدهاي در بند تواند



* * *

دلباخته قامت رعناي توام پروانه شمع رخ زيباي توام




  • برگير حجاب، من كه رسواي توام7
    آشفته‏ام از فراقت اي دلبر حُسْن



  • آشفته‏ام از فراقت اي دلبر حُسْن
    آشفته‏ام از فراقت اي دلبر حُسْن



* * *




  • جز عكس نمود او نديدم هرگز
    بودي جز بود او نديدم هرگز8
    مرگ است اگر هستيِ ديگر بيني



  • جز فيض وجود او نديدم هرگز
    مرگ است اگر هستيِ ديگر بيني
    مرگ است اگر هستيِ ديگر بيني



وصال

در ديدگاه امام خميني قدس‏سره انسان‏ها چند طايفه‏اند:

1) غافلان؛ 2) سالكان؛ 3) واصلان.

گروه اوّل، گمشده‏گان و واماندگان‏اند. گروه دوم مجاهدان و تلاشگران دستيابي به مقصود هستند. گروه سوم، گروهي هستند كه هرگونه موانع و حجاب‏ها را پشت سر گذاشته به مقام والاي انسانيّت، نايل شده‏اند.

وصال، به مفهوم واقعي كلمه، جز تجلي فناء في‏الله نيست و فناء نيز به نوبه خود جز رهايي از بندها و تارهاي خود بيني و خودخواهي نمي‏باشد.




  • هر ريش دلي، بحق پريشان تو هست
    جوينده هر چه هست خواهان تو هست9
    كس را نتوان گفت كه جوياي تو نيست



  • هر ذرّه، در اين مزرعه، مهمان تو هست
    كس را نتوان گفت كه جوياي تو نيست
    كس را نتوان گفت كه جوياي تو نيست



فناء

مرحله فناء، مرحله‏اي است كه هر كسي را بدان راهي نيست، فناء، چيزي جز، خود را نديدن و چون قطره‏اي به اقيانوس وصال، پيوستن نيست، فناء، رهايي از جاذبه‏هاي بت‏هاي برون و درون و دريدن هرگونه حجاب و موانع و پرهيز از هرگونه خودبيني است.10




  • زين ديو لعين، صرف نظر بايد كرد
    از منزل بيگانه، سفر بايد كرد11
    گر طالب ديدار رخ محبوبي



  • از هستي خويشتن، گذر بايد كرد
    گر طالب ديدار رخ محبوبي
    گر طالب ديدار رخ محبوبي



* * *




  • زين طايفه من، وفا نديدم هرگز
    با خود بيني، فنا نديدم هرگز12
    زين مدّعيان كه فاش «اَنَا الْحَق» گويند



  • از صوفي‏ها، صفا نديدم هرگز
    زين مدّعيان كه فاش «اَنَا الْحَق» گويند
    زين مدّعيان كه فاش «اَنَا الْحَق» گويند



فطرت خداجويي

عشق و جذبه الهي، حقيقتي است كه صاحب خود را به آستان معشوق، مي‏رساند.

انسان به‏گونه‏اي آفرينش يافته است كه به معبود و صانع خويش احساس آشنايي فطري و خضوع و تعبد ويژه‏اي دارد كه برخاسته از تعقل و تفكر و حواس پنجگانه ظاهري آدمي نيست، چيزي است كه از آن به عنوان احساس فطري ياد مي‏شود.




  • غم نباشد چو بود مهر تو اندر دل ما
    از چه رو، پس زمحبت بسرشتي گل ما13
    لايق طوف حريم تو نبوديم اگر



  • گرچه از هر دو جهان هيچ نشد حاصل ما
    لايق طوف حريم تو نبوديم اگر
    لايق طوف حريم تو نبوديم اگر



* * *




  • قلبي كه به عشقت نَطَپَد جز گِل نيست
    از زندگيِ بي‏ثمرش حاصل نيست14
    آن كس كه ندارد به سر كَوْن تو راه



  • آن دل كه به ياد تو نباشد دل نيست
    آن كس كه ندارد به سر كَوْن تو راه
    آن كس كه ندارد به سر كَوْن تو راه



* * *




  • عشق تو سرشته گشته اندر گِل ما
    با آن همه جرّ و بحث ها مشكل ما15
    اسفار و شفاء اِبن سينا نگشود



  • جز عشق تو، هيچ نيست اندر دل ما
    اسفار و شفاء اِبن سينا نگشود
    اسفار و شفاء اِبن سينا نگشود



* * *

بت‏گريزي

امام قدس‏سره از هرگونه بت، گريزان بود. بت درون، بت برون، بت به‏ظاهر آراسته و داراي صبغه ايماني و مقبول و بت... .

بت‏ها به نوبه خود مصاديق و تجليات گوناگوني دارند كه به ناشناخته و شناخته قابل تقسيم‏اند.




  • با گوش توئي نغمه او كس نشنيد
    اين بت، بشكن تا شودت دوست پديد16
    اين ما و توئي مايه كوري و كري است



  • با چشم مني، جمال او نتوان ديد
    اين ما و توئي مايه كوري و كري است
    اين ما و توئي مايه كوري و كري است



* * *




  • تاجدار و خرقه‏دار از رنگ و بو افتاده نيست
    هر كه اين اغلال در جانش بود، آماده نيست17
    تا اسير رنگ و بوئي، بوي دلبر نشوي



  • خرقه درويش، همچون تاج شاهنشاهي است
    تا اسير رنگ و بوئي، بوي دلبر نشوي
    تا اسير رنگ و بوئي، بوي دلبر نشوي



* * *




  • از ديو خوديّ خود، جدا بايد شد
    كي راهيِ راه انبياء خواهد شد18
    آن كس كه به شيطان درون سرگرم است



  • از هستي خويشتن رها بايد شد
    آن كس كه به شيطان درون سرگرم است
    آن كس كه به شيطان درون سرگرم است



اظهار عجز

معرفت معبود، براي هر كسي ميسر نيست. عقلي به همتائي عقل كل و قلبي به پهناي هستي و هستي‏بخش مي‏تواند از اين ديار، به كشف راز و شهود حقيقت، توفيق يابد.

عجز از كنه ذات الهي، در بين عارفان راستين، داراي شهرت بسزا است. امام‏راحل قدس‏سره فرمود:




  • در خور وَصف جمال دلبر فرزانه نيست
    كانچه گويند از زبان بيهش و مستانه نيست19
    هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن



  • گفته‏هاي فيلسوف و صوفي و درويش و شيخ
    هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن
    هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن



حجاب

حجاب به نوبه خود، مصاديق مختلفي دارد كه مهم‏ترين آن‏ها عبارت‏اند از:

حجاب دل، حجابي كه ميان آدمي و مرحله فناء في‏الله حايل مي‏شود، حجاب، در اين ديار از حيث تحقق، همان است كه از آن، به عنوان بت، نيز مي‏توان ياد كرد.




  • از خويشتن خويش گذر بايد كرد
    ديوي است به ره، از آن حذر بايد كرد20
    هر معرفتي، كه بوي هستي تو داد



  • فاطي! به سوي دوست سفر بايد كرد
    هر معرفتي، كه بوي هستي تو داد
    هر معرفتي، كه بوي هستي تو داد



* * *




  • تا ديدگهت، كتاب عرفان باشد
    قلب تو دگرگون و پريشان باشد21
    در هجر جمال دوست تا آخر عمر



  • تا تكيه گهت، عصاي برهان باشد
    در هجر جمال دوست تا آخر عمر
    در هجر جمال دوست تا آخر عمر



* * *




  • از فلسفه، فاء و لام و سين مي‏داند
    خود را زحجاب فلسفه، برهاند22
    اميد من آن است كه با نور خدا



  • فاطي كه فنون فلسفه مي‏داند
    اميد من آن است كه با نور خدا
    اميد من آن است كه با نور خدا



* * *




  • غوّاص، به درياي معارف باشد
    بيند كه به لاك خويش واقف باشد23
    روزي اگر از حجاب، آزاد شود



  • آن كس كه به زَعم خويش، عارف باشد
    روزي اگر از حجاب، آزاد شود
    روزي اگر از حجاب، آزاد شود



* * *

عشق به اهل بيت عليهم‏السلام و انتظار فرج

تا به كي در ظِلِّ اَمر24 غيبت كبري نهاني پرده بردار از رخ و ما مرده‏گان را جان ببخشا اي كه قلب عالم امكاني و جان جهانيتا به‏كي اين كافران نوشند خون اهل ايمان چند اين گرگان كنند، اين گوسفندان را شباني25 اي كه بي‏نور جمالت نيست عالَم را فروغي

* * *




  • وي ابديت به طلعت تو مقرّر
    رايت قدرت در آستين تو مُضْمَر
    عصمت تو سرّ مختفي را مظهر
    واجب اما شعاع خالق اكبر
    گر نبُدي ؛ باطل آمدند، سراسر
    معجزه‏اش ميبُوَد همانا دختر26
    هستي تسبيح‏گوي خالق
    هستي تسبيح‏گوي خالق



  • اي ازليّت، به تربت تو مخمّر
    آيت رحمت، زجلوه تو هويدا
    جلوه تو نور ايزدي را مَجْلي
    ممكن اما چه ممكن، علتِ امكان
    آبروي ممكنات، جمله ازين نور
    فاش بگفتم كه اين رسول خدايَست
    هستي تسبيح‏گوي خالق



بعضي از صاحب‏نظران در تفسير آيه «لا تفقهون تسبيحهم»27 منظور از تسبيح موجودات را تسبيح‏گويي موجودات به زبانِ «حال» مي‏دانند، ولي حضرت امام قدس‏سره اين تسبيح‏گويي را به زبان «قال» دانسته و براي همه ذرات عالم، شعور و درك قايل است.




  • تسبيح كنان لقاي او مي‏گويند
    باذكر فصيح، راه او مي‏پويند28
    ما كوردلان خامُشِشان پنداريم



  • ذراتِ جهان ثناي حق مي‏گويند
    ما كوردلان خامُشِشان پنداريم
    ما كوردلان خامُشِشان پنداريم



* * *




  • با فطرت خويشتن، ثناجوي ويَند
    هرجا كه نظر كنند در سوي ويَند29
    ناخواسته و خواسته، دلها همگي



  • ذرات وجود، عاشق روي ويَند
    ناخواسته و خواسته، دلها همگي
    ناخواسته و خواسته، دلها همگي



زهد و وارستگي

زهد راستين از ويژگي‏هاي انسان كامل است. امام قدس‏سره در يكي از رباعيات خود در اين‏باره مي‏فرمايد:




  • از دوست شدن به اين و آن دل بركن
    بگزين تو از كون و مكان دل بركن30
    يك دوست كه آن جمال مطلق باشد



  • فاطي زعلايق جهان، دل بركن
    يك دوست كه آن جمال مطلق باشد
    يك دوست كه آن جمال مطلق باشد



* * *

گريز از زهد دروغين

امام قدس‏سره همواره از زهد ريايي گريزان بوده و بدان تاخته است. آن حضرت در جاي جاي ديوان خود به زهدفروشان و زاهدنمايان خرده گرفته و بيزاري خود از آنان ابراز داشته است.




  • خرقه پيرِ خراباتي و هشيار شدم31
    جامه زهد و ريا كندم و برتن كردم



  • جامه زهد و ريا كندم و برتن كردم
    جامه زهد و ريا كندم و برتن كردم



استعانت

مغرور نگشتن به عبادات و اعمال صالح از سجاياي انسان‏هاي واصل است. امام امت قدس‏سره همواره و در سراسر زندگي، اهل دعا و راز و نياز و نيايش بود آن حضرت مي‏فرمود:




  • طفليم در اين طريق پيري فرما
    يارا تو در اين راه، اميري فرما32
    فرسوده شديم و ره به جايي نرسيد



  • اي پير طريق دستگيري فرما
    فرسوده شديم و ره به جايي نرسيد
    فرسوده شديم و ره به جايي نرسيد



* * *




  • سرمست زباده اَلَستم بنما
    در ديده خود، هر آنچه هستم بنما33
    بر نيستيم فزون كن از راه كرم



  • هشياري من بگير، و مستم بنما
    بر نيستيم فزون كن از راه كرم
    بر نيستيم فزون كن از راه كرم



* * *

قدرشناسي و تلاش در جواني

امام قدس‏سره همواره به جوانان لطف داشت. آن حضرت در رهنمودي به آنان فرمود:




  • در پيري از تو هيچ نيايد بغير خواب34
    هان اي عزيز، فصل جواني بهوش باش



  • هان اي عزيز، فصل جواني بهوش باش
    هان اي عزيز، فصل جواني بهوش باش



* * *




  • حالي نشد و جهان فاني بگذشت
    ديدي همه عمر، در گماني بگذشت35
    مطلوب همه جهان نهان است هنوز



  • افسوس كه ايام جواني بگذشت
    مطلوب همه جهان نهان است هنوز
    مطلوب همه جهان نهان است هنوز



مقام انسان كامل

انسان در ديدگاه حضرت امام، مقامي را داراست كه در وهم نمي‏گنجد.




  • روح‏الأمين به سدره، پيِ جستجوي ماست36
    ما عاشقان ز قلّه كوه هدايتيم



  • ما عاشقان ز قلّه كوه هدايتيم
    ما عاشقان ز قلّه كوه هدايتيم



* * *




  • قصه علّم الأسماء به زبان است هنوز37
    قدسيان را نرسد تا كه به ما فخر كنند



  • قدسيان را نرسد تا كه به ما فخر كنند
    قدسيان را نرسد تا كه به ما فخر كنند



* * *




  • نيست آدم زاده آن كس، كز ملك پرّان نبودي38
    از مَلِك پرواز كن، از مُلكِ هستي، رخت بربند



  • از مَلِك پرواز كن، از مُلكِ هستي، رخت بربند
    از مَلِك پرواز كن، از مُلكِ هستي، رخت بربند



* * *




  • قاب قوسينت كجا رفته است أَوْ اَدْني چه شد39
    گر تو آدم زاده هستي، علم الاسماء چه شد



  • گر تو آدم زاده هستي، علم الاسماء چه شد
    گر تو آدم زاده هستي، علم الاسماء چه شد



غره نشدن به عبادت‏ها

عبادت ما گاهي به خاطر ترس از كيفر و گاهي به خاطر شوق بهشت است، در حالي كه عبادت خالصانه همان است كه از آن به عنوان عبادت اَحرار ياد مي‏شود، لذا حضرت امام قدس‏سره فرمودند:




  • دعوي اخلاص با اين خودپرستي‏ها چه شد
    لا اِلهت را شنيديم، ولي، اِلاّ چه شد
    مرشد از دعوت به سوي خويشتن‏بردار دست



  • اين عبادت‏ها كه ما كرديم، خوبش كاسبي است
    مرشد از دعوت به سوي خويشتن‏بردار دست
    مرشد از دعوت به سوي خويشتن‏بردار دست



* * *




  • اين عبادت ها بود سرمايه شرمندگي
    من كه در جان و سرم باشد هواي بندگي40
    دعويِ ايّاك نعبد، يك دروغي بيش نيست



  • عيب خود گويم به عمرم، من نكردم بندگي
    دعويِ ايّاك نعبد، يك دروغي بيش نيست
    دعويِ ايّاك نعبد، يك دروغي بيش نيست



هستي بستر تكامل

اگر با چشمان باز به حقايق و اسرار جهان بنگريم، خواهيم ديد كه رهنمود آسماني «عَسي اَنْ تكرهوا شيئاً وهو خير لكم»، حكمفرما است. بر اين اساس امام خميني قدس‏سره حتي درباره ابليس مي‏فرمايد:




  • از بهشتم برد بيرون بسته جانان نمود
    عشق پيدا گشت و از مِلْك مَلِك پرّان نمود41
    خواست از فردوس بيرونم كند خوارم كند



  • خواست شيطان، بَدكند با من، ولي احسان نمود
    خواست از فردوس بيرونم كند خوارم كند
    خواست از فردوس بيرونم كند خوارم كند



* * *

قم

ديار قم، همواره مورد لطف و محبت حضرت امام خميني قدس‏سره بود، آن حضرت فرمود:




  • بلكه بهشتش يساولي است برابر
    شايد گرلوح را بيابد همسر42
    خاكي عجب خاك، آبروي خلايق
    زيبد اگر خاك قم به عرش كند فخر



  • عرصه قم، غيرت بهشت برين است
    ملجأ بر مسلم و پناه به كافر43
    زيبد اگر خاك قم به عرش كند فخر
    زيبد اگر خاك قم به عرش كند فخر



ـ امام رحمه‏الله درباره حوزه علميه قم در پيشگاه حضرت صاحب الأمر(عجل اللّه‏ فرجه الشّريف) چنين دعايي نمود:




  • تا كند فُلكِ نجات مسلمين را باد باني
    بهر بدخواهش رسان، هردم بلاي آسماني44
    نيكخواهش را عطا فرما بقاي جاوداني



  • حوزه علميه قم را عَلَم فرما به عالَم
    نيكخواهش را عطا فرما بقاي جاوداني
    نيكخواهش را عطا فرما بقاي جاوداني



اشعار سياسي

پرداختن به مسايل سياسي در جهت اجراي رهنمودي است كه امام راحل قدس‏سره از امام مجتبي عليه‏السلام آموخته است آن حضرت فرمود: «نَدَبَنا اللّه‏ لِسياسة الأمة»45 خدا ما را سياست‏مدار و سياست‏گذار امت دانست.




  • دشمن زحيات خويشتن نوميد است
    ما و همه ستمكشان را عيد است46
    آن روز كه عالم زستمگر خالي است



  • جمهوري اسلامي ما جاويد است
    آن روز كه عالم زستمگر خالي است
    آن روز كه عالم زستمگر خالي است



* * *




  • دشمن زشكست خويشتن آگاه است
    جاويد، به اسم اعظم «اللّه‏» است47
    چون پرچم جمهوري اسلامي ما



  • اين عيد سعيد، عيد حزب‏اللّه‏ است
    چون پرچم جمهوري اسلامي ما
    چون پرچم جمهوري اسلامي ما



* * *




  • ملت به پناه لطف احمد باشد
    تمثال مبارك محمّد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم باشد48
    بر پرچم جمهوري اسلامي ما



  • اين عيد سعيد، عيد اسعد باشد
    بر پرچم جمهوري اسلامي ما
    بر پرچم جمهوري اسلامي ما



* * *




  • زين ديو برِ كه ناله بنياد كنيم
    اكنون نفسي نيست كه فرياد كنيم49
    آن دم، كه نَفَس بود ره ناله نبود



  • از جور رضا شاه كجا داد كنيم
    آن دم، كه نَفَس بود ره ناله نبود
    آن دم، كه نَفَس بود ره ناله نبود



* * *

انتظار فرج از نيمه خرداد كشم50
سالها مي‏گذرد، حادثه‏ها مي‏آيد

* * *




  • افكار پليد فتنه جويان خام است51
    صدام به دست خويش، در صد دام است
    جمهوري ما نشانگر اسلام است



  • ملت، به رهِ خويش جلو مي‏تازد
    جمهوري ما نشانگر اسلام است
    جمهوري ما نشانگر اسلام است




1. تمام پاورقي‏ها از ديوان امام چاپ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس‏سره نقل شده است.

2. ديوان‏امام قدس‏سره ، ص 54.

3. ص 74. 4. ص 231. 5. ص 199 . 6. ص 218. 7. ص 219. 8. ص 217. 9. ص 198.

10. ر. ك: پرتوي از مباني تربيتي عرفاني حضرت امام خميني قدس‏سره ، صص 74-78.

11. ص 204. 12. ص 217. 13. ص 45. 14. ص 199. 15. ص 44. 16. ص 214. 17. ص 70. 18. ص 208. 19. ص 71. 20. ص 203. 21. ص 207. 22. ص 209. 23. ص 206.

24. گرچه در ديوان چاپ شده از سوي مؤسسه نشر آثار حضرت امام قدس‏سره ، در اين مصرع، كلمه «امر» آمده است ولي به‏نظر مي‏رسد كه «اَبْر» باشد. البته مي‏ترسم پيشنهاد من همچون كلام استادم علامه حسن‏زاده آملي دام‏ظله باشد. آن حضرت، در درس اشارات ابن سينا، بيت معروف امام راحل قدس‏سره «من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم» را بر زبان آورد

25. ص 266.

26. ص 253.

27. اسراء (17): 44 .

28. ص 211. 29. ص 212. 30. ص 232. 31. ص 142. 32. ص 192. 33. ص 192. 34.ص48. 35.ص201. 36. ص 56. 37. ص 127. 38. ص 180. 39. ص 94. 40. ص 310. 41.ص115. 42. ص 257.

43. ص 257.

44. ص 267.

45. ر.ك: محدث قمي، سفينة البحار، ماده حَسَن.

46. ص 193. 47. ص 197. 48. ص 206. 49. ص 450. 50. ص 154. 51. ص 195.

/ 1