گذري بر نكات اخلاقي ديوان امامخميني قدسسره
نويسنده: سيدمحمد شفيعي مازندراني امام خميني قدسسره بزرگ مرد قرن بيستم و مجدِد اسلام ناب محمدي صلياللهعليهوآله در ابعاد مختلف و صاحبنظري كم نظير بلكه بينظير بودند.ايشان در سياست، سياستمداري باهوش و زيرك و در فقه، در اوج قله فقاهت و مرجعيت و در فلسفه و عرفان صاحب مكتب بودند. يكي از ابعاد ناشناخته حضرت امام خميني قدسسره طبع لطيف و قلم روان وي است. كمتر كسي باور ميكرد شخصيتي با اين همه مبارزه، جنگ، تبعيد و زندان، در كمال آرامش و طمأنينه، ديواني از گلهاي خوشبو گردآورد و به اهل دل و معنا هديه كند.اين مقال نگاهي گذرا دارد بر ديوان امام قدسسره از بعد معنوي و محتوايي بدون توجه به ظاهر و الفاظ آن. اميد است كه مورد قبول اهل دل قرار گيرد.پيام حوزه
* * *امام قدسسره حكيم و عالمي است كه علم و عرفان، وي را به جامعهگريزي و ناديده گرفتن تداومبخشي خط و سيره انبيا نكشاند و توجيه پرهيز از عمليات سياسي و تدبير امور كلان جامعه اسلامي نشد و اين مسأله است كه وي را از ساير اقران متمايز ساخته است.عرفان امام قدسسره گريزان از روش و شيوههايي است كه عارفمسلكان بازاري خود را بدان ميآرايند، امام خميني قدسسره ميفرمود:
آنكه بگذشت زپيدا و نهان درويش است
آنكه ناديده كلاه و سر و جان درويش است1.2
نيست درويش كه دارد كله درويشي
آن كه دل بگسلد از هر دو جهان درويش است
نيست درويش كه دارد كله درويشي
نيست درويش كه دارد كله درويشي
اخلاص
امام خميني قدسسره اخلاص را معيار گرانسنگي علم ميداند، در اين ديدگاه، علم بهدور از اخلاص، حجابي بيش نيست.
علمش به حجابي شده تفسير و دگر هيچ
بسته است به الفاط و تعابير دگر هيچ3
عارف كه زعرفان كتب چند فراخواند
عالِم كه به اخلاص، نياراسته خود را
عارف كه زعرفان كتب چند فراخواند
عارف كه زعرفان كتب چند فراخواند
از عشق، به تيشه ريشه كوه بكَن
ياد همه چيز را جز او دور فكن4
طور است و جمال دوست، همچون موسي
فرهاد شو و تيشه بر اينكوه بزن
طور است و جمال دوست، همچون موسي
طور است و جمال دوست، همچون موسي
ايمان
ايمان در ديدگاه امام خميني رحمهالله حاكميت خدا، بر كشور دل و فرمان پذيري صاحب دل، است.
بر عرش برين و كرسيش مأوا نيست
ايمان است، اين و غير از اين معنا نيست5
اندر دل عاشقش بگنجد اي دوست
آن كس، كه زمين و آسمانش جا نيست
اندر دل عاشقش بگنجد اي دوست
اندر دل عاشقش بگنجد اي دوست
احساس حضور
انسان همواره در حضور پروردگار حكيم است. امام راحل ميفرمايد: عالم محضر خدا است در محضر خدا گناه نكنيد. اين حضور را افراد بيدار دل، شهود ميكنند ولي غافلان بدان توجه ندارند، ايشان ميفرمايند:* * *اي مهر جمال تو دواي دل ريش اي ياد تو روح بخش جان درويش
جوينده تست هر كسي در هر كيش6
دلها همه صيدهاي در بند تواند
دلها همه صيدهاي در بند تواند
دلها همه صيدهاي در بند تواند
برگير حجاب، من كه رسواي توام7
آشفتهام از فراقت اي دلبر حُسْن
آشفتهام از فراقت اي دلبر حُسْن
آشفتهام از فراقت اي دلبر حُسْن
جز عكس نمود او نديدم هرگز
بودي جز بود او نديدم هرگز8
مرگ است اگر هستيِ ديگر بيني
جز فيض وجود او نديدم هرگز
مرگ است اگر هستيِ ديگر بيني
مرگ است اگر هستيِ ديگر بيني
وصال
در ديدگاه امام خميني قدسسره انسانها چند طايفهاند:1) غافلان؛ 2) سالكان؛ 3) واصلان.گروه اوّل، گمشدهگان و واماندگاناند. گروه دوم مجاهدان و تلاشگران دستيابي به مقصود هستند. گروه سوم، گروهي هستند كه هرگونه موانع و حجابها را پشت سر گذاشته به مقام والاي انسانيّت، نايل شدهاند.وصال، به مفهوم واقعي كلمه، جز تجلي فناء فيالله نيست و فناء نيز به نوبه خود جز رهايي از بندها و تارهاي خود بيني و خودخواهي نميباشد.
هر ريش دلي، بحق پريشان تو هست
جوينده هر چه هست خواهان تو هست9
كس را نتوان گفت كه جوياي تو نيست
هر ذرّه، در اين مزرعه، مهمان تو هست
كس را نتوان گفت كه جوياي تو نيست
كس را نتوان گفت كه جوياي تو نيست
فناء
مرحله فناء، مرحلهاي است كه هر كسي را بدان راهي نيست، فناء، چيزي جز، خود را نديدن و چون قطرهاي به اقيانوس وصال، پيوستن نيست، فناء، رهايي از جاذبههاي بتهاي برون و درون و دريدن هرگونه حجاب و موانع و پرهيز از هرگونه خودبيني است.10
زين ديو لعين، صرف نظر بايد كرد
از منزل بيگانه، سفر بايد كرد11
گر طالب ديدار رخ محبوبي
از هستي خويشتن، گذر بايد كرد
گر طالب ديدار رخ محبوبي
گر طالب ديدار رخ محبوبي
زين طايفه من، وفا نديدم هرگز
با خود بيني، فنا نديدم هرگز12
زين مدّعيان كه فاش «اَنَا الْحَق» گويند
از صوفيها، صفا نديدم هرگز
زين مدّعيان كه فاش «اَنَا الْحَق» گويند
زين مدّعيان كه فاش «اَنَا الْحَق» گويند
فطرت خداجويي
عشق و جذبه الهي، حقيقتي است كه صاحب خود را به آستان معشوق، ميرساند.انسان بهگونهاي آفرينش يافته است كه به معبود و صانع خويش احساس آشنايي فطري و خضوع و تعبد ويژهاي دارد كه برخاسته از تعقل و تفكر و حواس پنجگانه ظاهري آدمي نيست، چيزي است كه از آن به عنوان احساس فطري ياد ميشود.
غم نباشد چو بود مهر تو اندر دل ما
از چه رو، پس زمحبت بسرشتي گل ما13
لايق طوف حريم تو نبوديم اگر
گرچه از هر دو جهان هيچ نشد حاصل ما
لايق طوف حريم تو نبوديم اگر
لايق طوف حريم تو نبوديم اگر
قلبي كه به عشقت نَطَپَد جز گِل نيست
از زندگيِ بيثمرش حاصل نيست14
آن كس كه ندارد به سر كَوْن تو راه
آن دل كه به ياد تو نباشد دل نيست
آن كس كه ندارد به سر كَوْن تو راه
آن كس كه ندارد به سر كَوْن تو راه
عشق تو سرشته گشته اندر گِل ما
با آن همه جرّ و بحث ها مشكل ما15
اسفار و شفاء اِبن سينا نگشود
جز عشق تو، هيچ نيست اندر دل ما
اسفار و شفاء اِبن سينا نگشود
اسفار و شفاء اِبن سينا نگشود
بتگريزي
امام قدسسره از هرگونه بت، گريزان بود. بت درون، بت برون، بت بهظاهر آراسته و داراي صبغه ايماني و مقبول و بت... .بتها به نوبه خود مصاديق و تجليات گوناگوني دارند كه به ناشناخته و شناخته قابل تقسيماند.
با گوش توئي نغمه او كس نشنيد
اين بت، بشكن تا شودت دوست پديد16
اين ما و توئي مايه كوري و كري است
با چشم مني، جمال او نتوان ديد
اين ما و توئي مايه كوري و كري است
اين ما و توئي مايه كوري و كري است
تاجدار و خرقهدار از رنگ و بو افتاده نيست
هر كه اين اغلال در جانش بود، آماده نيست17
تا اسير رنگ و بوئي، بوي دلبر نشوي
خرقه درويش، همچون تاج شاهنشاهي است
تا اسير رنگ و بوئي، بوي دلبر نشوي
تا اسير رنگ و بوئي، بوي دلبر نشوي
از ديو خوديّ خود، جدا بايد شد
كي راهيِ راه انبياء خواهد شد18
آن كس كه به شيطان درون سرگرم است
از هستي خويشتن رها بايد شد
آن كس كه به شيطان درون سرگرم است
آن كس كه به شيطان درون سرگرم است
اظهار عجز
معرفت معبود، براي هر كسي ميسر نيست. عقلي به همتائي عقل كل و قلبي به پهناي هستي و هستيبخش ميتواند از اين ديار، به كشف راز و شهود حقيقت، توفيق يابد.عجز از كنه ذات الهي، در بين عارفان راستين، داراي شهرت بسزا است. امامراحل قدسسره فرمود:
در خور وَصف جمال دلبر فرزانه نيست
كانچه گويند از زبان بيهش و مستانه نيست19
هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن
گفتههاي فيلسوف و صوفي و درويش و شيخ
هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن
هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن
حجاب
حجاب به نوبه خود، مصاديق مختلفي دارد كه مهمترين آنها عبارتاند از:حجاب دل، حجابي كه ميان آدمي و مرحله فناء فيالله حايل ميشود، حجاب، در اين ديار از حيث تحقق، همان است كه از آن، به عنوان بت، نيز ميتوان ياد كرد.
از خويشتن خويش گذر بايد كرد
ديوي است به ره، از آن حذر بايد كرد20
هر معرفتي، كه بوي هستي تو داد
فاطي! به سوي دوست سفر بايد كرد
هر معرفتي، كه بوي هستي تو داد
هر معرفتي، كه بوي هستي تو داد
تا ديدگهت، كتاب عرفان باشد
قلب تو دگرگون و پريشان باشد21
در هجر جمال دوست تا آخر عمر
تا تكيه گهت، عصاي برهان باشد
در هجر جمال دوست تا آخر عمر
در هجر جمال دوست تا آخر عمر
از فلسفه، فاء و لام و سين ميداند
خود را زحجاب فلسفه، برهاند22
اميد من آن است كه با نور خدا
فاطي كه فنون فلسفه ميداند
اميد من آن است كه با نور خدا
اميد من آن است كه با نور خدا
غوّاص، به درياي معارف باشد
بيند كه به لاك خويش واقف باشد23
روزي اگر از حجاب، آزاد شود
آن كس كه به زَعم خويش، عارف باشد
روزي اگر از حجاب، آزاد شود
روزي اگر از حجاب، آزاد شود
عشق به اهل بيت عليهمالسلام و انتظار فرج
تا به كي در ظِلِّ اَمر24 غيبت كبري نهاني پرده بردار از رخ و ما مردهگان را جان ببخشا اي كه قلب عالم امكاني و جان جهانيتا بهكي اين كافران نوشند خون اهل ايمان چند اين گرگان كنند، اين گوسفندان را شباني25 اي كه بينور جمالت نيست عالَم را فروغي * * *
وي ابديت به طلعت تو مقرّر
رايت قدرت در آستين تو مُضْمَر
عصمت تو سرّ مختفي را مظهر
واجب اما شعاع خالق اكبر
گر نبُدي ؛ باطل آمدند، سراسر
معجزهاش ميبُوَد همانا دختر26
هستي تسبيحگوي خالق
هستي تسبيحگوي خالق
اي ازليّت، به تربت تو مخمّر
آيت رحمت، زجلوه تو هويدا
جلوه تو نور ايزدي را مَجْلي
ممكن اما چه ممكن، علتِ امكان
آبروي ممكنات، جمله ازين نور
فاش بگفتم كه اين رسول خدايَست
هستي تسبيحگوي خالق
تسبيح كنان لقاي او ميگويند
باذكر فصيح، راه او ميپويند28
ما كوردلان خامُشِشان پنداريم
ذراتِ جهان ثناي حق ميگويند
ما كوردلان خامُشِشان پنداريم
ما كوردلان خامُشِشان پنداريم
با فطرت خويشتن، ثناجوي ويَند
هرجا كه نظر كنند در سوي ويَند29
ناخواسته و خواسته، دلها همگي
ذرات وجود، عاشق روي ويَند
ناخواسته و خواسته، دلها همگي
ناخواسته و خواسته، دلها همگي
زهد و وارستگي
زهد راستين از ويژگيهاي انسان كامل است. امام قدسسره در يكي از رباعيات خود در اينباره ميفرمايد:
از دوست شدن به اين و آن دل بركن
بگزين تو از كون و مكان دل بركن30
يك دوست كه آن جمال مطلق باشد
فاطي زعلايق جهان، دل بركن
يك دوست كه آن جمال مطلق باشد
يك دوست كه آن جمال مطلق باشد
گريز از زهد دروغين
امام قدسسره همواره از زهد ريايي گريزان بوده و بدان تاخته است. آن حضرت در جاي جاي ديوان خود به زهدفروشان و زاهدنمايان خرده گرفته و بيزاري خود از آنان ابراز داشته است.
خرقه پيرِ خراباتي و هشيار شدم31
جامه زهد و ريا كندم و برتن كردم
جامه زهد و ريا كندم و برتن كردم
جامه زهد و ريا كندم و برتن كردم
استعانت
مغرور نگشتن به عبادات و اعمال صالح از سجاياي انسانهاي واصل است. امام امت قدسسره همواره و در سراسر زندگي، اهل دعا و راز و نياز و نيايش بود آن حضرت ميفرمود:
طفليم در اين طريق پيري فرما
يارا تو در اين راه، اميري فرما32
فرسوده شديم و ره به جايي نرسيد
اي پير طريق دستگيري فرما
فرسوده شديم و ره به جايي نرسيد
فرسوده شديم و ره به جايي نرسيد
سرمست زباده اَلَستم بنما
در ديده خود، هر آنچه هستم بنما33
بر نيستيم فزون كن از راه كرم
هشياري من بگير، و مستم بنما
بر نيستيم فزون كن از راه كرم
بر نيستيم فزون كن از راه كرم
قدرشناسي و تلاش در جواني
امام قدسسره همواره به جوانان لطف داشت. آن حضرت در رهنمودي به آنان فرمود:
در پيري از تو هيچ نيايد بغير خواب34
هان اي عزيز، فصل جواني بهوش باش
هان اي عزيز، فصل جواني بهوش باش
هان اي عزيز، فصل جواني بهوش باش
حالي نشد و جهان فاني بگذشت
ديدي همه عمر، در گماني بگذشت35
مطلوب همه جهان نهان است هنوز
افسوس كه ايام جواني بگذشت
مطلوب همه جهان نهان است هنوز
مطلوب همه جهان نهان است هنوز
مقام انسان كامل
انسان در ديدگاه حضرت امام، مقامي را داراست كه در وهم نميگنجد.
روحالأمين به سدره، پيِ جستجوي ماست36
ما عاشقان ز قلّه كوه هدايتيم
ما عاشقان ز قلّه كوه هدايتيم
ما عاشقان ز قلّه كوه هدايتيم
قصه علّم الأسماء به زبان است هنوز37
قدسيان را نرسد تا كه به ما فخر كنند
قدسيان را نرسد تا كه به ما فخر كنند
قدسيان را نرسد تا كه به ما فخر كنند
نيست آدم زاده آن كس، كز ملك پرّان نبودي38
از مَلِك پرواز كن، از مُلكِ هستي، رخت بربند
از مَلِك پرواز كن، از مُلكِ هستي، رخت بربند
از مَلِك پرواز كن، از مُلكِ هستي، رخت بربند
قاب قوسينت كجا رفته است أَوْ اَدْني چه شد39
گر تو آدم زاده هستي، علم الاسماء چه شد
گر تو آدم زاده هستي، علم الاسماء چه شد
گر تو آدم زاده هستي، علم الاسماء چه شد
غره نشدن به عبادتها
عبادت ما گاهي به خاطر ترس از كيفر و گاهي به خاطر شوق بهشت است، در حالي كه عبادت خالصانه همان است كه از آن به عنوان عبادت اَحرار ياد ميشود، لذا حضرت امام قدسسره فرمودند:
دعوي اخلاص با اين خودپرستيها چه شد
لا اِلهت را شنيديم، ولي، اِلاّ چه شد
مرشد از دعوت به سوي خويشتنبردار دست
اين عبادتها كه ما كرديم، خوبش كاسبي است
مرشد از دعوت به سوي خويشتنبردار دست
مرشد از دعوت به سوي خويشتنبردار دست
اين عبادت ها بود سرمايه شرمندگي
من كه در جان و سرم باشد هواي بندگي40
دعويِ ايّاك نعبد، يك دروغي بيش نيست
عيب خود گويم به عمرم، من نكردم بندگي
دعويِ ايّاك نعبد، يك دروغي بيش نيست
دعويِ ايّاك نعبد، يك دروغي بيش نيست
هستي بستر تكامل
اگر با چشمان باز به حقايق و اسرار جهان بنگريم، خواهيم ديد كه رهنمود آسماني «عَسي اَنْ تكرهوا شيئاً وهو خير لكم»، حكمفرما است. بر اين اساس امام خميني قدسسره حتي درباره ابليس ميفرمايد:
از بهشتم برد بيرون بسته جانان نمود
عشق پيدا گشت و از مِلْك مَلِك پرّان نمود41
خواست از فردوس بيرونم كند خوارم كند
خواست شيطان، بَدكند با من، ولي احسان نمود
خواست از فردوس بيرونم كند خوارم كند
خواست از فردوس بيرونم كند خوارم كند
قم
ديار قم، همواره مورد لطف و محبت حضرت امام خميني قدسسره بود، آن حضرت فرمود:
بلكه بهشتش يساولي است برابر
شايد گرلوح را بيابد همسر42
خاكي عجب خاك، آبروي خلايق
زيبد اگر خاك قم به عرش كند فخر
عرصه قم، غيرت بهشت برين است
ملجأ بر مسلم و پناه به كافر43
زيبد اگر خاك قم به عرش كند فخر
زيبد اگر خاك قم به عرش كند فخر
تا كند فُلكِ نجات مسلمين را باد باني
بهر بدخواهش رسان، هردم بلاي آسماني44
نيكخواهش را عطا فرما بقاي جاوداني
حوزه علميه قم را عَلَم فرما به عالَم
نيكخواهش را عطا فرما بقاي جاوداني
نيكخواهش را عطا فرما بقاي جاوداني
اشعار سياسي
پرداختن به مسايل سياسي در جهت اجراي رهنمودي است كه امام راحل قدسسره از امام مجتبي عليهالسلام آموخته است آن حضرت فرمود: «نَدَبَنا اللّه لِسياسة الأمة»45 خدا ما را سياستمدار و سياستگذار امت دانست.
دشمن زحيات خويشتن نوميد است
ما و همه ستمكشان را عيد است46
آن روز كه عالم زستمگر خالي است
جمهوري اسلامي ما جاويد است
آن روز كه عالم زستمگر خالي است
آن روز كه عالم زستمگر خالي است
دشمن زشكست خويشتن آگاه است
جاويد، به اسم اعظم «اللّه» است47
چون پرچم جمهوري اسلامي ما
اين عيد سعيد، عيد حزباللّه است
چون پرچم جمهوري اسلامي ما
چون پرچم جمهوري اسلامي ما
ملت به پناه لطف احمد باشد
تمثال مبارك محمّد صلياللهعليهوآلهوسلم باشد48
بر پرچم جمهوري اسلامي ما
اين عيد سعيد، عيد اسعد باشد
بر پرچم جمهوري اسلامي ما
بر پرچم جمهوري اسلامي ما
زين ديو برِ كه ناله بنياد كنيم
اكنون نفسي نيست كه فرياد كنيم49
آن دم، كه نَفَس بود ره ناله نبود
از جور رضا شاه كجا داد كنيم
آن دم، كه نَفَس بود ره ناله نبود
آن دم، كه نَفَس بود ره ناله نبود
سالها ميگذرد، حادثهها ميآيد * * *
افكار پليد فتنه جويان خام است51
صدام به دست خويش، در صد دام است
جمهوري ما نشانگر اسلام است
ملت، به رهِ خويش جلو ميتازد
جمهوري ما نشانگر اسلام است
جمهوري ما نشانگر اسلام است
1. تمام پاورقيها از ديوان امام چاپ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدسسره نقل شده است.
2. ديوانامام قدسسره ، ص 54.
3. ص 74. 4. ص 231. 5. ص 199 . 6. ص 218. 7. ص 219. 8. ص 217. 9. ص 198.
10. ر. ك: پرتوي از مباني تربيتي عرفاني حضرت امام خميني قدسسره ، صص 74-78.
11. ص 204. 12. ص 217. 13. ص 45. 14. ص 199. 15. ص 44. 16. ص 214. 17. ص 70. 18. ص 208. 19. ص 71. 20. ص 203. 21. ص 207. 22. ص 209. 23. ص 206.
24. گرچه در ديوان چاپ شده از سوي مؤسسه نشر آثار حضرت امام قدسسره ، در اين مصرع، كلمه «امر» آمده است ولي بهنظر ميرسد كه «اَبْر» باشد. البته ميترسم پيشنهاد من همچون كلام استادم علامه حسنزاده آملي دامظله باشد. آن حضرت، در درس اشارات ابن سينا، بيت معروف امام راحل قدسسره «من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم» را بر زبان آورد
25. ص 266.
26. ص 253.
27. اسراء (17): 44 .
28. ص 211. 29. ص 212. 30. ص 232. 31. ص 142. 32. ص 192. 33. ص 192. 34.ص48. 35.ص201. 36. ص 56. 37. ص 127. 38. ص 180. 39. ص 94. 40. ص 310. 41.ص115. 42. ص 257.
43. ص 257.
44. ص 267.
45. ر.ك: محدث قمي، سفينة البحار، ماده حَسَن.
46. ص 193. 47. ص 197. 48. ص 206. 49. ص 450. 50. ص 154. 51. ص 195.