دكتر عمادبزّي در سال 1963 در جنوب لبنان متولد شده است. وي در 13 سالگي به استراليا مهاجرت كرده و در آنجا به كار و تحصيل اشتغال داشته است. عنوان رسالؤ دكتراي وي "ارتباط بين عرفان و سياست در شخصيت امام خميني" است. مقالات ايشان دربارؤ انقلاب اسلامي و شخصيت حضرت امام در رسانههاي ارتباط جمعي استراليا انتشار يافته و بعضاً نيز به فارسي ترجمه و در مجلات ايراني مانند "پاسدار اسلام" به چاپ رسيده است. آقاي دكتر عماد بزّي از مهمانان "كنگرؤ تبيين انقلاب اسلامي" بودند كه در مهرماه سال جاري در تهران برگزار شد. مصاحبهاي با اين انديشمند استراليايي انجام دادهايم كه در پي ميخوانيد.حضور: با توجه به اينكه رسالؤ دكتراي شما دربارؤ زندگي و انديشؤ امام خميني به رشته تحرير درآمده است به عنوان حسن مطلع بهتر است دربارؤ رساله خودتان و نحوؤ نگارش و فصلبندي آن توضيحاتي بيان بفرماييد.عماد بزّي: موضوع و هدف اين رساله اثبات اين مطلب است كه در شخصيت و فعاليتهاي امام خميني عرفان و سياست در ارتباط با يكديگر هستند. زيرا ايشان از زماني كه به حوزؤ علميؤ قم آمدند ابتدا خودشان به تنهايي و سپس با تعليمات و هدايتهاي آيتاللّه محمد علي شاهآبادي پيگير علوم عرفاني بودند و در تمام طول زندگي از آن غافل نشدند. براي محققان و استادان دانشگاهي اثبات بيغرضانه و علمي وجود رابطه بين عرفان و سياست به صورت امري دشوار درآمده است.هرگاه كسي دربارؤ اين موضوع سخن ميگويد معمولاً به صورت موعظه و خطاب به جماعتي است كه از اين امر آگاه است و به آن اعتقاد دارد. امّا اگر شما بخواهيد براي افراد دانشگاهي و اهل علم خارجي ـ مخصوصاً افراد غيرمسلمان كه به اين امر اعتقاد ندارند ـ مطلب را بيان كنيد ناگزير بايد به مسلّمات علمي و عيني متكي باشيد. اين مسلّمات علمي هم بدست نخواهد آمد مگر با مطالعؤ دقيق كتابها و فعاليتهاي خردمندانه امام و درك عميق كليؤ مراحل زندگي ايشان.اين مراحل را ميتوان به شش مرحله تقسيم كرد: اوّلين مرحله از يك سالگي تا 19 سالگي است كه دوران تحصيل عمومي ايشان است. دومين مرحله زماني است كه ايشان به قم آمدند كه از 19 سالگي تا 35 سالگي طول ميكشد. اين مرحله را كه ايشان استاد علم عرفان شدند ميتوان مرحلؤ تئوريوار ناميد. بعد از 35 سالگي آرامترين مرحله زندگي ايشان شروع شد. در اين مرحله يعني مرحلؤ سوّم امام خميني بر فقه تمركز داشته و به زودي به مرحلؤ اجتهاد دست يافتند. امّا به دليل برخي موقعيتهاي سياسي و مخصوصاً با توجه به نظر برخي از مراجع دربارؤ فعاليتهاي سياسي و احترامي كه شخص امام براي اين مراجع قايل بودند نظر و عقيده خودشان را در اين مرحله بيان نكردند. از اين رو اين مرحله آرامترين مرحلؤ زندگي ايشان است كه تا سال 1962 و بعد از رحلت يك مرجع برجسته طول كشيد. در اين زمان موقعيتي پيش آمده بود كه امام ميتوانستند عقايد سياسي خويش را بدون اينكه مشكلي در حوزه بوجود آيد به طور علني ابراز كنند. اين دوره از زندگي امام در شمار فعّالترين مراحل زندگي امام است كه نهايتاً در سال 1964 منجر به تبعيد ايشان شد و اين تبعيد 15 سال طول كشيد.دورؤ تبعيد يك دورؤ متمايزي را در زندگي امام تشكيل ميدهد. آخرين مرحلؤ زندگي آن حضرت نيز 10 سال آخر زندگي ايشان است؛ زماني كه انقلاب اسلامي را به پيروزي رساندند و مخصوصاً زماني كه رهبري جمهوري اسلامي را به عهده داشتند. تلاش بنده در اين رساله اثبات علمي وجود ارتباط قوي بين عرفان و فعاليتهاي مراحل مختلف زندگي و همچنين انديشههاي سياسي ايشان و مخصوصاً رابطؤ عرفان و ولايت فقيه است.حضور: اميدواريم ترجمؤ كامل رسالؤ شما هر چه زودتر بدست ما برسد. امّا علاوه بر ارتباط ميان عرفان و سياست در فعاليتهاي امام خميني اين تلاشها و اين فعاليتهاي عرفاني ـ سياسي در مجموع به صورت يك كل هماهنگ و هدفمند در جهان امروز عمل كرد و به نتايج درخشاني رسيد. با توجه به مقالهاي كه در كنگرؤ تبيين ارائه كرديد، در اين باره نيز مختصري توضيح بفرماييد.عماد بزّي: مقالهاي براي اين كنفرانس نوشتهام كه عنوان آن "انقلاب اسلامي و نظم نوين جهان اسلام" است. معتقد هستم هنگامي كه امام خميني انقلاب اسلامي را بنيان نهادند نه تنها سعي داشتند در بعضي از كشورهاي اسلامي انقلاب اسلامي بوجود بياورند بلكه تلاش ايشان بر ايجاد يك نظم نوين در جهان اسلام بود كه در جهت خلاف نظم نوين جهان غرب باشد، جهاني كه توسط آمريكا هدايت ميشود. اين نظم نوين جهان اسلامي به قدرت رسيد و در موضوع فتوا عليه رشدي بسيار صريح بود. مطلبي كه اين فتوا در صورت ظاهر بيان نكرد اين بود كه ما يك جهان مختص به خود، يك نظام جهاني مختص به خود و يك نظام فرهنگي مختص به خود داريم كه در صورت توهين به اين ارزشهاي فرهنگي، به اين نظام متوسل خواهيم شد و به هر قيمتي كه شده در مقابل نظام غربي خواهيم ايستاد.حضور: ظاهراً شما در زمان صدور فتوا در استراليا بوديد، بفرماييد به طور كلي تاثير فتواي حضرت امام در استراليا و بخصوص در ميان مسلمانان آنجا چگونه بود؟عماد بزّي: بله، من در آن زمان در استراليا بودم. اين فتوا تاثير بسيار زيادي در استراليا داشت. مسلمانان احساس بدي نسبت به اين كتاب پيدا كرده بودند. وقتي فتوا صادر شد مسلمانان دريافتند كه اكنون عكسالعملهايشان جهت يافته و تظاهرات بسيار بزرگي عليه اين كتاب برپا كردند. مسلمانان استراليا به رهبري سيدهاشم نصراللّه تظاهرات را ساماندهي كردند. تمام رسانههاي استراليا، روزنامهها و راديو حدود يك هفته دربارؤ اين تظاهرات مطلب نوشتند و صحبت كردند. در واقع بسيار ترسيده بودند و يك مقالهنويس برجسته نوشت كه اين تظاهرات وحشتناكترين تظاهرات تمام طول تاريخ استراليا بوده است.حضور: تا آنجا كه ما ميدانيم مسلمانان استراليا مانند مسلمانان بسياري از نقاط عالم ارتباط محكمي با انقلاب اسلامي داشتهاند و همين تظاهرات شجاعانه در حمايت از فتواي امام خميني دليل چنين ارتباط موثري است. آنچه براي ما جالب است اينكه بافت جمعيتي و وضع كلي مسلمانان در استراليا چه صورتي دارد؟عماد بزّي: مسلمانان در ابتدا حدود 150 سال پيش به استراليا وارد شدند. افغانها اوّلين مسلماناني بودند كه در آنجا ساكن شدند. البته آنان براي كار كردن به آنجا آمدند و جمعيت كوچكي بودند كه در طي زمان در جامعه استراليا ادغام شدند و ديگر به صورت يك جمعيت مسلمان باقي نماندند. امّا در سالهاي 1960 و 1970 مخصوصاً بعد از جنگهاي داخلي لبنان در سال 1974 شمار زيادي از مسلمانان از كشورهايي نظير مصر و تركيه و جنوب شرقي آسيا به استراليا آمدند. امروز تعداد مسلمانان در استراليا حدود نيم ميليون نفر است. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران آنان مذهبيتر شدهاند و تعداد زيادي مسجد در آنجا بنا كردند. در حال حاضر بيش از يكصد مسجد و حدود 15 مدرسه اسلامي در آنجا فعّال است. امّا بسياري از مسلمانان اين كشور از تحصيلات عالي برخوردار نيستند. آنان بيشتر كارگراني هستند كه در كارخانهها كار ميكنند ولي به طور كلي سطح ايمان و اعتقاد آنان بالاست و به تدريج تعداد بيشتري از ايشان به تحصيلات بالاتر رسيده و نقش مهمتري در زندگي اجتماعي، سياسي و فرهنگي به عهده گرفتهاند. با اين همه پيشرفت آنان هنوز رشد سريعي ندارد.حضور: به نظر شما انقلاب اسلامي در مشاركت اجتماعي مسلمانان استراليا چگونه و تا چه ميزاني موثر بوده است؟عماد بزّي: پس از انقلاب اسلامي مسلمانان استراليا داراي اعتماد به نفس بيشتري شدند تا عقايد خود را در مورد موضوعات اجتماعي و فرهنگي بيان كنند، مثلاً دربارؤ مسايلي مانند حجاب، الكل و غيره. اينها باعث رشد فعاليتهاي سياسي شده است زيرا وقتي يك جامعؤ غربي از اين نظريات و عقايد مطلع شود ـ نظريات و عقايدي كه آگاهي چنداني نسبت به آن ندارد ـ براي درك و فهميدن اين مسايل با مسلمانان تماس بيشتري پيدا ميكند و اين ارتباط و تماس بيشتر به نوبؤ خود باعث ورود مسلمانان به مسايل سياسي، اجتماعي و اقتصادي ميشود.حضور: با توجه به اينكه سالياني چند از عروج ملكوتي حضرت امام سپري شده و كشور ايران تحولات گوناگوني را به خود ديده است ميخواستم نظر خودتان را به عنوان مسلمان انديشمندي كه در خارج از ايران زندگي ميكند و همچنين نظر آن بخش از مسلمانان كشور خودتان را كه با آن آشنايي داريد دربارؤ اين تحولات بيان كنيد.عماد بزّي: پس از عروج امام خميني همانند گذشته، كساني كه بيشتر از اسلام آگاهي و با آن رابطه دارند و افراد تحصيل كرده اين تحولات و تغييرات را دنبال ميكنند. به نظر من اين تحولات و تغييرات بسيار جالب است. به اين صورت كه در ايران حركتي براي سازش با مدرنيسم بوجود آمده، به اين معني كه امروزه در ايران موضوعات فراواني مطرح ميشود كه تحسين برانگيز است، نظير حقوق بشر، دموكراسي، چند قطبي شدن دنيا و... من فكر ميكنم ايران در تلاش براي يافتن جوابهايي است كه از طرفي براي مردم داراي جذبه است، آنان را خوشحال ميكند و بر آزادي بيان آنان تاكيد ميورزد و از طرف ديگر با قوانين و شريعت اسلامي سازگار و موافق است. آنچه در ايران اتفاق ميافتد براي تمام جهان اسلام بسيار مهم است. در حقيقت تحولات دنياي اسلام به آنچه در ايران رخ ميدهد بستگي دارد، همينطور به ميزان موفقيت ايران دريافتن راهحل مناسب اسلامي براي پيوند دادن ايدئولوژي اسلام با تحولات جديد زندگي بشر و تفكرات نوين بشريت همچون دموكراسي، حقوق بشر و...حضور: به نظر ميرسد كه غرب بخصوص آمريكا كه در شعارها و رسانههاي خود موضوع دموكراسي و حقوق بشر را به عنوان يك سياست شناخته شده مطرح ميكنند نيّات صددرصد خيرخواهانهاي ندارند و بيشتر نظرشان نفوذ در كشورهاي ديگر و توسعه قدرت و فرهنگ خودشان و نهايتاً حكومت بر دنياست و اين درواقع به مفهوم تضعيف انديشه و راه امام است كه آزادي حقيقي انسانها را طالب بودند. زيرا در اسلام حقوق بشر و آزادي انسان مفهومي بسيار وسيعتر و عميقتر از آنچه غرب ظاهراً به آن پايبند است دربردارد.عماد بزّي: مايلم ابتدا چيزي بگويم: "من براي آرأ مردم احترام قايلم". دربارؤ دموكراسي هم اعتقاد دارم كه اسلام به آزادي مردم اعتقاد دارد. البته وقتي ما دم از دموكراسي و آزادي مردم ميزنيم اين به آن معنا نيست كه ما مجبوريم نظريات و عقايد غربي را دربارؤ انسان و نقش او در اجتماع و جايگاه او در جهان بپذيريم و اقتباس كنيم. دموكراسي ميگويد كه بشر نقطؤ آغاز و پايان الهام و تفكر و اميد است. ما در اسلام زندگي خود را بر پايؤ ايدئولوژي و سيستم آشكار فكري قرار ميدهيم. گو اينكه آنچه در رسانههاي غربي دربارؤ جمهوري اسلامي ايران گفته ميشود بر پايؤ الگوهاي فكري و عرف غربي قرار دارد كه قضاوتي نادرست است.در ايران مباحث بزرگي در جريان است چه توسط حجتالاسلام والمسلمين سيدخاتمي و چه از طريق برخي ديگر از متفكران مانند عبدالكريم سروش و يا ديگران اين خود دليل اعتماد به نفس جمهوري اسلامي است. اين مطلب مهم است، چرا كه وقتي شما به چيزي اعتقاد داريد از بحث دربارؤ آن و عقايد ديگران واهمه نداريد و از پذيرفتن برخي انديشهها كه با جهانبيني توحيدي شما موافق باشند نميهراسيد. بنابراين فكر ميكنم كه صحبت كردن در مورد افكار ديگران آنهم به صورتي مثبت ابداً به اين معنا نيست كه شما آن عقايد را در بست پذيرفتهايد بلكه نشانگر اين است كه شما سعي در بهرهبرداري از برخي از بنيادها و الگوهاي فكري ديگران داريد كه صحت آن در عمل ثابت شده است و با اصول مذهبي شما نيز برخورد و ضديّت ندارد. ضمناً بنده ابداً فكر نميكنم كه ايران پس از درگذشت امام خميني در حال دور شدن از خط امام باشد. تحولات امروز ايران بسيار مهم و حياتي است، زيرا كه تعيينكنندؤ تحولات در تمام جهان اسلام است و نه تنها در جهان اسلام كه تاثير فراواني هم بر جهان در حال توسعه همچون كشورهاي آسيايي و آمريكاي لاتين دارد.حضور: شنيدم شما بعد از عروج ملكوتي امام خميني مقالاتي دربارؤ زندگي و انديشههاي ايشان در استراليا منتشر كردهايد كه در واقع پاسخي به مطالبي بوده كه بعضي از جرايد چاپ كرده بودند. لطفاً شرحي از ماوقع بيان بفرماييد.عماد بزّي: اوّلين مقاله مصادف با پنجمين سالگرد عروج امام بود. من با يك روزنامؤ استراليايي كه در واقع بزرگترين روزنامه استرالياست به نام Sydney Monitorتماس گرفتم. اين روزنامه تيراژي بالغ بر يك ميليون و سيصد هزار نسخه دارد. من با يكي از سردبيران آن صحبت كردم و گفتم: "شما دربارؤ امام خميني مطالبي نوشتهايد كه معتقدم مطالب درستي نبوده، اين كار عمداً صورت نگرفته بلكه ناشي از ناآگاهي شما از عقايد و افكار ايشان بوده است و من مايلم از آنجا كه در اين زمينه تخصصي هم دارم مطالبي در پاسخ بنويسم". عنوان مقالهاي كه من نوشتم اين بود: "عارفي كه جهان را لرزاند". الحمدللّه اين مقاله چاپ شد و مردم بسياري آن را خواندند. مقالات ديگري هم نوشتهام از جمله مقالهاي در مجلؤ "التوحيد" تحت عنوان "الامام الخميني في دراسات الغربيه" يعني "امام خميني در مطالعات غربي". در اين مقاله توضيح دادهام كه چگونه غربيها شخصيت امام خميني را با شيوههاي فكري و غربي خود و مباني نظري خود مانند روانشناسي و جامعهشناسي غربي مورد مطالعه قرار داده و به چه نتايجي رسيدهاند و اينكه چرا روش آنها عليرغم داشتن نتايج مثبت روش درستي نبوده. علت آن است كه آنان از جهانبيني اسلامي كه امام به آن معتقد بودند غفلت كردند و آن را اساس كار قرار ندادند.حضور: مسلمانان استراليا چه امكانات رسانهاي در اختيار دارند و در اين زمينه فعاليت آنان چگونه است؟عماد بزّي: مسلمانان در استراليا برنامهاي بيست و چهار ساعته در راديو دارند كه برنامههايي از قبيل مصاحبه با رهبران اسلامي انجام داده و پخش ميكنند يا در مورد تعاليم و عقايد اسلامي كار ميكنند. اساساً در بخش راديو بيشتر فعاليت دارند تا روزنامه و مجلات. البته از ممالك اسلامي كتابهاي زيادي ميرسد كه در آنجا ما آنها را تكثير و توزيع ميكنيمحضور: به نظر شما چه شيوههايي براي حفظ و تداوم راه و انديشههاي امام وجود دارد؟عماد بزّي: فكر ميكنم دو راه اساسي وجود دارد. يكي از مهمترين پيامهاي امام خميني كه ايشان را از ساير احيأكنندگان اسلام متمايز ميسازد ـ جداي از اينكه در برخي اهداف آنان با هم، همنظر بودهاند ـ اين است كه حضرت امام تاكيد زيادي بر جنبؤ معنوي و الهي مسئله داشت. اگر كسي دربارؤ اسلام بدون توجه به جنبههاي اخلاقي و معنوي آن سخني بگويد و تلاش كند در آينده ضعفهايي در حركت او پيدا خواهد شد. به همين دليل فكر ميكنم يكي از راههايي كه ميتوان اين حركت الهي را تداوم بخشيد و به نسل آينده تحويل داد تقويت جنبؤ معنوي و الهي آن است. دومين راه اين است كه بايد بيشتر روي وحدت اسلامي كار كرد. متاسفانه از خيلي جهات اين وحدت فقط به صورت حرف و صحبت بوده و موفقيت آن دلخواه نبوده است. من فكر ميكنم با كار بيشتر روي وحدت اسلامي بين اهل تسنن و تشيع ميتوان اين حركت الهي را قويتر كرد تا بتواند دوام يابد.حضور: به عنوان حسن ختام اين مصاحبه، چنانچه شما بخواهيد از طرف مسلمانان استراليا پيامي براي مسلمانان ايران ـ حداقل براي خوانندگان مجلؤ حضور ـ بفرستيد چه خواهيد گفت؟عماد بزّي: به آنها ميگويم كه در اين عصر و آخرين مرحله از قرن بيستم خداوند متعال اين نعمت و موقعيت را به ما داد كه رهبري داشته باشيم كه مسلمانان از زمان رحلت پيامبر اكرم و امامان معصوم و غيبت امام دوازدهم [عجّل اللّه تعالي فَرَجه الشّريف] به بعد هرگز نداشتهاند. پس اين نعمت بزرگي است كه بايستي در حفظ آن بكوشيم و آن را قدر بدانيم و به آن تكيه كنيم. بهترين راه براي انجام اين كار اين است كه به تعاليم و هدايتهاي امام خميني وفادار باشيم و با قوت آن را حفظ كنيم كه تنها راه حل براي آينده و قدرت و عزّت ماست.