كشف الاسرار از علي (ع) ميگويد
در شماره هاي 16 و 17، از تفسير «كشف الاسرار» ميبدي سخن به ميان آمد و پيرامون شيوه نگارشي آن توضيحات مشروحي بيان شد و نمونههايي از متن اين تفسير هم معرفي گرديد. اما اگر بخواهيم از منابع تاريخي اين تفسير ارزشمند و شرح بيانات آن سخن بگوييم بايد گفت: در تفسير «روحالبيان» و كتاب «مواهب عليّه و تحفه الصّلوة» از اين تفاسير استفاده فراواني گرديده و خود به نوعي منشأ و الگوي نگارشي تفاسير متعدد شده است. شيوه تفسير آيات شريف در اين تفسير بدان گونه است كه آيات در سه نوبت و در سه طريق متفاوت شرح و بسط داده شده، به طوري كه در وهله نخست، در ترجمه آيات، دقتي فوقالعاده به عمل آمده تا واژههاي فارسي برابر كلمات عربي آورده شوند كه نتيجه اين روش، ترجمه صريح و روشن آيات است كه در «نهايت فصاحت و رواني سخن» است. در مرحله بعد اقوال، آراء، نظرات و امثال ساير مفسران و فقها در باره همان موضوع بيان شده كه اين كار، تفسير مذكور را نمونهاي بي همتا تا عصر نگارش خود كرده است. و اما آنچه در مرحله سوم بر بلاغت، شيوايي و تأثير اين تفسير افزوده، شرح آيات و تفسير و تأويل آنها به شيوه عارفان و ارباب سلوك است كه شيخ ابوالفضل ميبدي در اين قسمت بيش از همه از تفسير خواجه عبدالله انصاري بهره برجسته و در ضمن از كلمات قصار، گفتههاي شيوا و اشعار صوفياني چون «بايزيد بسطامي». «رابعه عدويّه». «سرّي سقطي». «جنيد بغدادي» و «شبلي بغدادي» استفاده كرده است كه اين كار، نشانگر ذوق و آگاهي و شناخت ميبدي از اين بزرگان است. در اين قسمت نيز نمونهاي از تفسير گرانبهاي ميبدي را براي معرفي بيشتر اين اثر، كه در بيان روايات و نقل داستاني از علي بن ابيطالب عليه السلام است پيرامون «دانش حضرت امير علوم قرآني» ميآوريم: بدان كه اصحاب رسول (ص)، ايشان كه در تفسير قرآن سخن گفتهاند، معروف چهار كساند: علي بن ابي طالب (ع) و ابن عباس و ابن مسعود [1] و اُبيّ بن كعب.[2] و علي (ع) در علم تفسير از همه فائق و فاضلتر بود. قال ابن عباس «علي (ع) علّم علما علّمه رسولالله (ص) و رسول الله (ص) علّمه الله عزوجل فعلم النبيّ (ص) من علمالله و علمالله و علم علي من علم النبي (ص) و علمي من علم علي (ع) و ما علمي و علم اصحاب محمد (ص) في علم علي (ع) الاّ كقطرة في بحر. »[3] ابن عباس گفت: شبي از شبها علي (ع) مرا گفت: « چون نماز خفتن[4] گزارده باشي نزديك من حاضر شو، تا تو را فايده اي دهم – گفتا: « و كانت ليله مقمرة». شبي سخت روشن بود از نور مهتاب. علي (ع) گفت: « يا بن عبّاس ما تفسير الالف من«الحمد» ؟[5] تفسير الف «الحمد» چيست»؟ گفتم: « تو به داني اي علي» پس در سخن آمد و يك ساعت از ساعات شب در تفسير الف الحمد سخن گفت. آنكه گفت: « فما تفسير اللام من الحمد »[6] جواب همان دادم. و يك ساعت ديگر در تفسير حرف لام سخن گفت. پس در «حا» همچنان و در« ميم »همچنان و در «دال » همچنان. چون از تفسير اين حرف فارغ گشت، برق عمود الفجر [7]صبح صادق از مشرق سر بر ميزد. از اينجا گفت علي (ع): « لو شئت لاوقرت سبعين بعيراً من تفسير سوره الفاتحه »[8] ابن عباس گفت: « علم خود در جنب علم علي (ع) چنانم ديدم «كالغدير الصغير في البحر» و ابن عباس در علم تفسير چنان [9]بود كه علي (ع) گفت: «كانه ينظر الي الغيب من وراء رفيق من جودة رايه و كثرة اصابته ».[10] عمر خطاب گفت: « من كان سائلاً عن شي ء من القرآن فليسأل عبد الله بن عباس فانه حبراً[11] القرآن »[12] و عمر خطاب هر گه كه چيزي بر روي مشكل شدي، ابن عباس را گفتي: « غص يا غواص )[13] اي – « اشر برأيك ».[14] سعيد ين جبير گفت: [15]ساعتي به نزديك ابن عباس نشسته بودم. جماعتي اهل تفسير آمدند و مشكلهاي تفسير از وي پرسيدند، همه را به صواب جواب داد. قومي قرايان و مقرّيان آمدند، و از وي مشكل قرائت پرسيدند، جواب داد. قومي اعراب آمدند و از حلال و حرام پرسيدند، جواب داد. قومي از لغت عرب پرسيدند، جواب داد. قومي شعرا آمدند و مشكلات شعر پرسيدند، جواب داد. سعيد بن جبير گفت: من برخاستم و بوسه بر سر وي نهادم و گفتم: «يابن عم رسول الله (ص) ما علي الارض اعلم منك ». فتبسم،[16] و اين علم وي از آن بود كه چون از مادر در وجود آمد، عباس او را در خرقهاي پيچيد و پيش مصطفي (ص) آورد و رسول او را بر كنار خويش نشاند. و دست به سر وي فرود آورد و گفت: «اللهم علّمه التاويل و التّنزيل و فقّهه في الدّين و اجعنه من عبادك الصّالحين و اجعله و اجعله امام المتّقين ».[17] آن گه رسول خدا (ص) به عباس نگريست، گفت: «يا عمّاه عن قليل تراه فقيه امتي و المودي اليها تأويل التّنزيل ».[18] و يروي ان ابن عباس اذا جلس للتفسير بدافي مجلسه بالقرآن ثم بالتفسير و ثم بالحديث. [19] ترجمه آيات و توضيح آيات از كتاب «هزار سال تفسير فارسي» اثر «دكتر سيد حسن سادات ناصري» است. [1] )ابن مسعود: ابو عبد الرحمن عبد الله بن مسعود، از اصحاب پيغمبر بزرگوار اسلام (ص) است. گويند: ششمين كسي است كه اسلام آورد. در سفرها خدمت شخص پيامبر (ص) مي كرد و در غزوات شركت داشت و در باره قرآن مجيد و احاديث شريف، قول وي معتبر است. عمر او را مأمور بيتالمال كوفه كرد. و چون عثمان وي را از آن منصب باز داشت، با وجود طرفداري شديد مردم در نگاهداري او، براي پيشگيري از فتنه به مدينه باز گشت. وفاتش را به سال 33ه.ق نوشته اند. [2] ) ابي بن كعب: ملقّب به «سيد الفقرا» و مكنّي به «ابوالمنذر» و ابوالطّفيل صحابي انصاري از قبيله خزرج، پيش از اسلام از علماي يهود و بعد از اسلام در شمار كاتبان پيغمبر (ص) در آمد و در غزوات بدر و احد و خندق همراه پيغمبر (ص) بود. در دوره عثمان بن عفان از طرف خليفه به جمع قرآن مأمور شد. سال وفات او را ميان 21 تا 30 ه.ق نوشتهاند. [3] ) ابن عباس گفت: علي (ع) آموختار (آموخته ) شد دانشي را كه رسول خداي (ص) او را آموخت رسول خداي (ص) را خداي بزرگ دانش آموخت. پس دانش پيامبر (ص) از دانش خداست و دانش علي (ع) از دانش پيغامبر (ص) است و دانش علي (ع). دانش من و دانش ياران محمد (ص) در برابر دانش علي (ع) نيست مگر مانند قطره اي در برابر دريا. [4] ) نماز خفتن: نماز شبانگاه نماز عشا. [5] ) اي ابن عباس تفسير الف « الحمد » چيست ؟ [6] ) تفسير لام الحمد چيست ؟ [7] ) عمود الفجر: سپيده دم، رگ سپيده دم. [8] ) اگر مي خواستم، هر آينه هفتاد شتر را از تفسير سوره فاتحه سنگين مي ساختم. (بار بر مينهادم. ) [9] ) چون آبگيري خرد و كوچك در برابر دريا. [10] ) مانند آن بود كه وي از نيكي راي و فراواني درست انديشي خويش، از پشت پرده اي نازك به سوي غيب و جهان ناپيدا همي نگرد. [11] ) حبر: به كسر نخستين و سكون دوم و سوم: دانشمند و نيكوكار: جمع آن « احبار» و «حبور». [12] ) كسي كه پرسنده چيزي (مشكلي) از قرآن باشد، از عبدالله بن عباس بپرسد، زيرا كه او دانشمند علم قرآن است. [13] ) غور كن اي غواص، فرو رو اي فرو رونده. [14] ) به رأي خود بنماي، به خرد خود آشكار كن. [15] ) سعيد بن جبير (ت/45ه.ق –م /95 ه.ق) ارز دانشمندان و ناموران تابعين (كساني كه صحابه رسول خداي را ديده و از آنان دانش آموخته اند) بود. در فتنه خروج عبد الرحمن بن اشعث با وي همدستي كرد. پس از مرگ عبد الرحمن سعيد به مكه رفت. خالد قسري والي آنجا وي را بگرفت و نزد حجاج فرستاد. حجاج او را سرزنش كرد و بنكوهيد و به سختي بگشت. [15] ) حبر: به كسر نخستين و سكون دوم و سوم: دانشمند و نيكوكار: جمع آن « احبار» و «حبور». [16] ) اي پسر عم پيغامبر خداي، بر روي زمين داناتر از تو نيست، پس تبسم كرد. [17] ) بار خدايا ! او را دانش تفسير قرآن بياموز و در دين دانا گردان و از بندگان نيكو كارت قرار داده و او را پيشواي پرهيزگاران فرماي. [18] ) اي عّم بزرگوار، به اندك روزگاري او را دانشمند علم دين پيروان من بيني و تأويل و تفسير قرآن به او رسانيده خواهد شد. [19] ) گويند: ابن عباس چون به تفسير قرآن مي نشست در مجلس خويش نخست به قرآن آغاز ميكرد، آنگاه به تفسير و شرح آن ميپرداخت و سپس حديث ميگفت.