الفتاوى الواضحة - فتاوی الواضحة نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فتاوی الواضحة - نسخه متنی

محمدجواد عنایتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




الفتاوى الواضحة

نويسنده: محمدجواد عنايتى

فقه تجلّى جلوه حق از زبانِ وحى در باغستان هستى و كليد راه گشاى دشواريهاى عملكردى بشر در وادى وجود است و عرصه آن گسترده ترين عرصه زندگى بشر و تمسّك بدان (عروة وثقى) و (مصباح هدايت) در تمامى زواياى زيستى انسانى تا نهايت تداوم وجودى زمان و مكان است و رساله هاى عملى نسخه هاى شفابخش اين گستره و نسخه پيچان آن اسلام شناسان روشن ضمير فقيهان وارسته و مراجع عاليقدر و مرزبانان استوار دين اند.

و از قافله اين فرزانگان آيت اللّه شهيد سيد محمد باقر صدر بوده است. در اين نوشتار به شرح شناساندن رساله عمليه او (الفتاوى الواضحة) مى پردازيم:

پيش از شناساندن شرح چند نكته سودمند است:

1 . نگاهى كوتاه به زندگى شهيد صدر.

2 . انديشه هاى فقهى شهيد صدر.

3 . نگاهى گذرا به فتوانگارى.

4 . كاستيهاى رساله هاى عمليه و عوامل آن.

نگاهى كوتاه به زندگى شهيد صدر

خاندان صدر از خاندانهاى اصيل و پرآوازه دانش اسلامى بوده است. جد اعلاى شهيد صدر سيد صدرالدين از فقيهان و شاعران و اديبان بلندپايه عصر خود بوده و در سيزده سالگى بسان علامه حلى و فاضل هندى مرتبه قدسى اجتهاد را دارا شده است.

جدّ ايشان سيد اسماعيل صدر از شاگردان ميرزاى شيرازى و مرجع شيعه پس از آن بزرگوار بود.

پدر ايشان سيد حيدر صدر عالمى پارسا و خوگرفته به اخلاق الهى بود. و مادر ايشان دخت آيت اللّه عبدالحسين آل ياسين بانويى پرهيزگار بود.

از اين زوج پرهيزگار سه فرزند به دنيا آمده و آخرين آنان شهيد صدر بود كه در كاظمين چشم به جهان گشوده و در چهار سالگى پدرش را از دست داد و تحت سرپرستى مادر و برادر دانشمند و گراميش سيد اسماعيل قرار گرفت. از كودكى نشانه هاى نبوغ در او آشكار بود.

در دوره تحصيلات ابتدايى غير از كتابهاى درسى به هر كتاب علمى و فرهنگى كه دست مى يافت مشتاقانه به مطالعه آن مى پرداخت. در اين دوران فلسفه ماركسيسم را مطالعه كرد و به نقد عالمانه آن پرداخت. پس از فراغت از مدرسه در يازده سالگى ضمن فراگيرى (منطق) پاره اى از آراى آنان را به نقد كشيد و در همين سال شروع به آموختن (معالم الاصول) كرد و بيش تر كتابهاى درسى سطح را بدون استاد مطالعه كرد.

پيش از 12 ـ 13 سال نداشت به نجف هجرت كرد و در حوزه درس آيت اللّه محمد رضا آل ياسين و آيت اللّه خويى حضور عالمانه يافت. وى بر كتاب فقهى استادش آل ياسين تعليقه اجتهادى نگاشت. پس از پايان بردن تحصيلات عالى اصولى و فقهى خود تدريس خارج اصول و فقه را در 25 و 28 سالگى آغاز كرد و در حوزه

شاداب درس او فضلا و مجتهدان زيادى شركت جستند و تربيت يافتند.

او در كنار تلاشهاى علمى از مبارزه سياسى غافل نبود و در اين اواخر رهبرى خيزش عراقيان را عهده دار شد و رژيم عراق كه از مبارزات او به ستوه آمد و از ظهور خمينى جديد در عراق هراسناك شد وى را همراه خواهر فاضله اش بنت الهدى در بيستم فروردين ماه 1359 به شهادت رساند. عاش سعيداً و مات سعيدا.1

انديشه هاى فقهى شهيد صدر

علامه شهيد براساس مبانى و نوآوريهاى شكلى و محتوايى اصولى و فقهى خود و نيز شناخت عالمانه دشواريها و پيچيدگيهاى تئوريك فقه شيعه و تلاش علمى و گسترده در حل آنها جان تازه اى به فقه بخشيد. او در نوشته هاى خود بويژه مقاله: (الاتجاهات المستقبليّة لحركة الاجتهاد عند الشيعه)2 به شرح پاره اى از دشواريها و پيچيدگيهاى فقه و راه حل بنيادى آنها پرداخته است كه گزيده اى از آنها را مى آوريم:

در ديد او هدف اصلى اجتهاد فقهى و رسالت فقها شرح و برابرسازى نظر اسلام در دو حوزه زندگى فردى و اجتماعى بشر است ولى فقه موجود به دليل انزواى سياسى تنها به برابرسازى شريعت در حوزه زندگى فردى پرداخته است:

(تطبيق النظرية فى المجال الفردى وبالقدر الذى يتصل بسلوك الفرد وتصرفاته.)3

و فقيه مى انگارد بيش از اين وظيفه اى ندارد و از شرح شريعت در حوزه زندگى اجتماعى به دور مانده است.

سپس در ادامه دشواريهاى برآمده از اين روش تفكر را بر مى شمارد.

1 . نگاه فردگرايانه به شريعت از اين روى فقيه فردگرا قانون ديه و قصاص را ناسازگار با قاعده لاضرر مى انگارد.

2 . گشادن دشواريهاى فقهى با شيوه هاى فردگرايانه در مثل فقيه فردگرا مشكل (ربا) را مشكل فرد مى داند نه يك گرفتارى و دشوارى اجتماعى و تلاش او نيز بر
گشادن اين گره اجتماعى از چشم انداز فردى است نه اجتماعى.

3 . كارگر افتادن روش تفكر فردگرايانه در فهم نصوص: فقيه فردگرا براى پيامبر(ص) و امامان(ع) جايگاه حكومتى باور ندارد; از اين روى گفتار و رفتار آنان را روشن كننده حكم ثابت و دائمى شرع مى داند.

4 . برابر نكردن روح نصوص شرعى بر واقع و برگرفتن قاعده از آن: فقيه فردگرا جمود بر الفاظ نصوص دارد و از استخراج روح نصوص شرعى و برگرفتن قاعده از آن و برابركردن آن بر واقع غافل است از اين روى در يك موضوع ويژه به احكام گوناگون گردن مى نهد و تجزيه را روا مى دارد.

نوآوريهاى محتوايى

شهيد صدر براى گشودن دشواريها كه بازدارنده هاى بزرگى در راه قانونى و حقوقى شدن فقه شيعه در سطح كلان زندگى بشرى اند راه گشاهاى چندى را ارائه كرده كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:

الف . نظام وارى و هدف مندى فقه: او بر اين باور بود كه شريعت يك نظام و سيستم هدف مند است كه هر كدام از اجزا و داده هاى آن در يكديگر كارگرند و همه به سوى برآوردن هدفهاى دين در حركتند و بايد بدان نگرش نظام وار در دو حوزه بشر داشت تا بتوان روح شريعت را شناخت و شناساند.

(الاسلام كل لايتجزا وان التطبيق الفردى للنظرية لايمكن ان ينفصل بحال عن التطبيق الاجتماعى لها.)4

و خود در انتزاع و ترسيم نظام اسلامى در ساختهاى گوناگون آن كوشيد و در اين راستا كتاب (اقتصادنا) را در شرح نظام اقتصادى اسلام نگاشت.

ب . تقسيم احكام شريعت به دگرگونى پذير و دگرگونى ناپذير: به نظر او راز و رمز خاتم بودن و هميشگى زمانى و مكانى دين در وجود احكام دگرگونى پذير و دگرگونى ناپذير و تركيب بهينه اين دو در پيوند با هدفهاى دين است. او از اين رهگذر
به فتاواى نوينى دست يافت. از باب نمونه: احياى زمينها را دردوره كشاورزى مدرن به تنهايى عامل مالك شدن نمى داند و مصلحت انديشى وليّ امر را ضميمه مى كند; بلكه احيا در عصر معصومان را كه كشاورزى سنتى و ابتدايى بوده عامل مالك شدن زمينها مى داند.

3 . فراغ قانونى (منطقة الفراغ): او بر اين باور بود كه فراغ قانونى يا ميدانهاى آزاد حقوقى كه در برگيرنده مباحها امور امضايى احكام حكومتى و ولايتى است امتياز شريعت و عامل پويايى و سازگارى آن بازمانها و مكانهاى گوناگون است و بايد بدان توجه داشت.

4 . تقسيم نصوص به تبليغى و ولايتى: او بر اين عقيده بود كه پيامبر(ص) و امامان(ع) داراى دو مقام بوده اند و بر پايه هر مقام نصوصى از آنان صادر شده است:

الف . مقام تبليغ و تشريع احكام.

ب . مقام ولايت و امامت.

احكام نصوص گونه نخست را هميشگى و دگرگونى ناپذيرى و احكام روايات مقام دوم را موقت و دگرگون شونده مى دانست.

نوآوريهاى شكلى

او افزون بر شناخت دشواريهاى درون فقهى و طرح نوآوريهاى محتوايى براى حل آنها از شكل و شيوه ارائه تلاشهاى فقهى غافل نبود و در اين راه پيشنهادهايى ارائه داد و كارهايى را انجام داد كه به تناسب نوشتار به يكى از آنها اشاره مى كنيم:

او عقيده داشت: رساله هاى عملى جلوه فقه در صحنه عمل مؤمنانند و بايد سازوار با هر زمان و مكانى نگاشته شوند و بر اين اساس دگرديسى رساله هاى عمليه را بايسته مى دانست و خود نيز با اين كه پيش از الفتاوى الواضحه) تعليقه اش را بر (بلغة الراغبين) و (منهاج الصالحين) منتشر ساخته بود و مى توانست با جاى دادن فتاواى خود در متن (منهاج الصالحين) خود را از رساله نگارى رها سازد ولى وقتى كاستيهاى

رساله هاى عمليه و بايستگى دگرگونى آنها را دريافت به نگارش (الفتاوى الواضحه) پرداخت.

نگاهى گذرا به فتوانگارى

فتوا يا دكترين فقها Jurisprudents آرايى است كه آنان در كتابها يا در پاسخ پرسشها آشكار مى دارند.5 و فتوانگارى نگارش آن آرا است و به نوشته مه ونه يوستى نيانوس:

(تقريرها و آراء فقيهانى است كه روش ساختن قانون و نسبت را بر عهده دارند.)6

اين نوع نگاره ها رساله عملى يا به گفته حنفيان خراسان (رساله عاميه)7 نام گرفته است.

در فقه يهودى و مسيحى و زردشتى نيز به مانند آن بر مى خوريم به گونه نمونه شمارى از آنها را نام مى بريم.

1 . در 451 و 450 پيش از مسيح الواح دوازه گانه به نگارش در آمده بود.

2 . در 212 مسيحى آئميليوس پاپينيانوس Aemilus Papinianus دفتر مسائل قانونى و فتاوى خود را به نگارش در آورده است.8

3 . در فقه زردشتى مانند روايات داراب هرمز و داستان دينيك و ماتيكان هزار داستان و روايات اميداشوهشتان و غيره آمده است.9

انگيزه فتاوا نگارى

مردم كه از يك سو مسلمان و ديندارند و از سوى ديگر از استنباط مسائل شرعى خود از منابع اصيل اسلامى ناتوانند براى شناخت وظيفه هاى شرعى اعتقادى و عملى خود به مجتهدان مراجعه مى كنند و آنان براى پاسخ بدين نياز عمومى به نگارش رساله هاى عمليه مى پردازند.

سير تاريخى رساله نويسى در اسلام

مهم ترين وظيفه مشترك انبيا و امامان(ع) و عالمان در عصر حضور و غيبت تبليغ روشن گرى دين است. پيامبراكرم(ص) در نخستين سالهاى برانگيختگى با فرمان الهى: (وانذر عشيرتك الاقربين) انجام اين رسالت را آغاز كرد و تا فرجام زندگى دلسوزانه از هر كار شدنى كوتاهى نكرد. به تناسب نوشتار نمونه اى را مى آوريم و آن فرمان نبوى به نگارش قرآن و سنّت است. آن حضرت كه از نقش نگارش وحى و كلمات ملكوتى صحيفه اى فرمان داد على(ع) آن را نگاشت. پيامبر(ص) نوشته مولا را به نيام شمشير خود مى آويخت و سپس آن را به ايشان بخشيد و به صحيفه على بن ابيطالب نامدار گرديد.

بخارى در صحيح باب الدية على العاقلة وابن ماجه در سنن (ج887/2) و احمد در مسند (ج79/1) از آن نقل حديث كرده اند و نيز پيامبر(ص) با فرمان: (يا على اكتب اَملى عليك) او را مأمور نگارش اثر عظيم (جامعه) كه درازاى آن هفتاد ذراع بوده است كرد و همين كتاب نزد امامان(ع) بود و از آن بهره مى بردند.

امام صادق(ع) مى فرمايد:

(ان عندنا جلداً سبعون ذراعاً املاء رسول اللّه(ص) و خط على(ع) وان فيه جميع مايحتاجون اليه حتى ارش الخدش.)10

امامان(ع) نيز نزديك دويست و پنجاه سال به گونه هاى گوناگون: خطابه افتاء نگارش نامه ها و پاسخ نامه ها وصايا و روايتها در اين راه تلاش كردند و هر كدام در زمان خود مرجع عام مسلمانان بودند و صحابيان را تشويق و توصيه به تبليغ و شرح مبانى دينى مى فرمودند.

على(ع) به قثم بن عباس والى خود در مكه مى نويسد:

(اما بعد فاقم للناس الحج وذكرهم بايام اللّه واجلس لهم العصرين فافت المستفتى وعلم الجاهل.)

مراسم حج را براى مردم برپا دار و ايام اللّه را به ياد آنان آر و بامداد و شامگاه براى آنان مجلس ساز آن را كه فتوا خواهد فتوا ده و نادان را بياموز.11

امام باقر(ع) به ابان بن تغلب مى فرمايد:

(اجلس فى مسجد المدينه وافت الناس فانى احب ان يرى فى شيعتى مثلك.)12

در مسجد مدينه بنشين و مردم را فتوا ده كه دوست دارم افرادى مانند تو را در شيعيانم ببينم.

از اين روى صحابيان در نگارش رساله هاى روايى و فتوايى گامهاى بلندى برداشته و از خود اصلها و جامعه ها و كتابهايى به يادگار گذاردند و برخى از اين كتابها فتوايى و مورد مراجعه مردم بوده است مانند كتاب (يوم و ليلة) يونس بن عبدالرحمن.

فاضل تونى درباره آن مى نويسد:

(الظاهر انه كتاب الفتوى.)13

در عصر غيبت فتوانگارى ميان فقهاء رواج بيش ترى يافت و در اين زمينه آثار زيادى انتشار يافت از قبيل من لايحضره الفقيه شيخ صدوق(م:381) مقنعه و احكام النساء شيخ مفيد (م:413) الانتصار شريف مرتضى (م:436) الكافى فى الفقه ابوالصلاح حلبى (م:447) المراسم العلوية والاحكام النبويه سلاّر (م: 448) النهاية شيخ طوسى (م:460) السرائر الحاوى لتقرير الفتاوى ابن ادريس (م:598) شرايع الاسلام و مختصرالنافع محقق حلى (م:671) معتقد الاماميه (م:618) حسن طبرى تبصرة المتعلمين علامه حلى (م:726) لمعه شهيد اول (م:786) نيل المراسم عبدالرحيم بن معروف (قرن نهم) الفتاوى واجوبة المسائل الفقهية ابن فهد حلى (م:841) فتاوى واجوبة المسائل الفقهيه وجعفريه محقق كركى (م:94) رساله در صلاة و صوم مقدس اردبيلى (م:993) فقه شاهى عبدالعلى بن محمود خادم جابلقى (اواخر قرن دهم) واجبات نماز ملاعبداللّه شوشترى (م:1021) جامع عباسى و مشرق
الشمسين والاثناعشريات شيخ بهائى (م:1030) شارع النجات ميرداماد (م:1040) حديقة المتقين و اجوبة مسائل فقهى مجلسى اول (م:107) خلافيه و رساله عمليه محقق سبزوارى (م:109) ابواب الجنان واجوبة المسائل الفقهية و منهاج النجاة والنحبة فى الحكمه العلميه والاحكام الشرعية فيض (م1091) رسائل گوناگون مجلسى دوم (م:1110) آداب التجاره و التحفة الحسينيه وحيد بهبهانى (م:1205) انيس التجار والتحفة الرضوية ملا مهدى نراقى (م:1209) بغية الطالب كاشف الغطا (م:1228) زهر الرياض و مختصر رساله عمليه و سؤال و جواب صاحب رياض (م:1231) معين الخواص مرشد العوام و جامع الشتات ميرزاى قمى (م:1332) اصلاح العمل سيد محمد مجاهد (م:1242) وسيلة النجاة احمد نراقى (م: 1245) رساله عمليه صاحب فصول محمد حسين بن محمد رحيم اصفهانى (م: 1254) تحفة الابرار شفتى (م:1260) ارشاد المسترشدين محمد ابراهيم كلباسى (م:1262) نجات العباد و مجمع الرسائل محمد حسن نجفى صاحب جواهر (م:1266) صراط النجاة و رساله عمليه شيخ انصارى (م:1281) عروة الوثقى سيد محمد كاظم يزدى (م:1337) وسيلة النجاة سيد ابوالحسن اصفهانى (م:1365) جامع الفروع و مجمع الفروع و توضيح المسائل مرحوم بروجردى (م:1380) منهاج الصالحين سيد محسن حكيم (م:1390 تحرير الوسيله امام خمينى.

برخى از رساله هاى بالا رساله هاى پايه اى و محورى بوده كه بر هر كدام حاشيه هاى گوناگونى از سوى مراجع تقليد نگاشته شده است و متن كمابيش تمام رساله هاى فارسى چهل ساله اخير توضيح المسائل آيت اللّه بروجردى است.

ييادآورى: گويا نخستين رساله جامعى كه به گونه مستقل به فارسى نگاشته شده فقه شاهى است كه پيش از سال969 نگاشته شده و نگارنده آن معلوم نيست و از كسانى مانند تاج الدين حسن استرآبادى شاگرد محقق حلى نام برده شده است.

فقه شاهى ديگرى از عبدالعلى چاپلقى داريم كه براى شاه طهماسب صفوى نگاشته14 است.

گرچه پيش از آن ترجمه فارسى رساله هاى فتوايى گذشتگان از قبيل نهايه شيخ طوسى ترجمه شده در سده 6 و 7هـ.ق. شرايع الاسلام و مختصر النافع محقق حلى ترجمه شده در 696 (بيست سال پس از فوت حلى) و تبصرة المتعلمين علامه حلى و الفيّه شهيد اول و جعفريه محقق كركى ترجمه شده در 1025 15 در دسترس و مورد استفاده همگان بوده است.

شيوه هاى فتوانگارى

فقيهان اسلامى در نگارش رساله هاى فقهى خود از روشهاى زير پيروى كرده اند:

1 . فتوا نگارى نقلى: نگارندگان اين شيوه بر نقل فتواهاى خود در قالب آيات و روايات همت گماشته اند و از نگارش مطالب فقهى با عباراتى جز عبارات روايات و نصوص به دليل حاكيت سنّت گرايى و توجّه ويژه به يادكرد واژگان روايات معصومان(ع) پرهيز داشته اند16.

نوشته هاى فقهى اين گروه مجموعه اى از متون روايات است كه به ترتيب موضوعى و دسته بندى شده و گاه سندها روايات نيز حذف گرديده است. محدثانى چون: محمد بن كلينى (م: 329) محمدبن الحسن بن احمد بن الوليد (م:343) و محمد بن على بن بابويه قمى ـ صدوق (م:381) از اين گروه اند.

اين شيوه در عصر حضور امامان(ع) يكى از دو گرايش فتوانگارى جامعه شيعه بوده است و در روزگار غيبت صغرا اندك اندك بر مراكز علمى شيعى از جمله قم چيره گرديد و گرايش فتوانگارى اجتهادى كم رنگ شد.17

2 . فتوانگارى اجتهادى: نويسندگان اين روش فتواهاى خود را براساس آيات به عباراتى مستقل از عبارات آيات و روايات به دو شكل: استدلالى و ساده مى نگاشتند. اين روش در عصرحضور كم وبيش رايج بوده است. فضل بن شاذان نگارنده كتاب ايضاح (م:260) كه آراى او در مباحث طلاق ارث و برخى مسائل ديگر فقه مورد توجه است18 و يونس عبدالرحمن زرارة بن اعين جميل بن درّاج
عبداللّه بن بكير و گروه ديگرى از صحابه از اين گروه اند. از اين روى به عنوان عمل كننده به قياس مورد طعن قرار گرفته اند.19

و در دوره غيبت صغرا همزمان با چيرگى محدثان برمحيط مذهبى ـ علمى شيعى در نيمه دوم قرن سوم و قسمت عمده قرن چهاردهم دو شخصيت بزرگ علمى شيعه به قديمين (ابومحمد حسن بن على بن ابى عقيل العمانى الحذّاء معروف به ابن ابى عقيل و ابو على محمد بن احمد بن الجنيد الكاتب الاسكافى معروف به ابن الجنيد براساس اين روش دفترهاى مشهور فقهى خود را به نام (المستمسك بجبل آل الرسول) و (تهذيب الشيعة لاحكام الشريعه والاحمدى فى الفقه المحمدى) نگاشتند.

اين روش كه براساس آن بيش تر متنهاى فقهى متقدمان و متاخران به دو شكل استدلالى و ساده تدوين يافته و تاكنون باقى است در اواخر قرن چهارم و آغاز قرن پنجم به كوشش شيخ مفيد و شاگردش شريف مرتضى احياء و به چيرگى فتوانگارى نقلى خاتمه داده است گرچه رگه هايى از آن تاكنون باقى مانده است. رويكرد فقيهان بدين روش به انگيزه هايى بود كه شرح آنها نوشته جداگانه اى مى طلبد و رويكرد فقيهان بدين روش به انگيزه هايى بود كه شرح آنها نوشته جداگانه اى مى طلبد و شيخ در مقدمه مبسوط برخى از آنها را آورده است.

3 . استفتاء: شيوه استفتاء (پرسش و پاسخ) از دوره حضور تاكنون رواج دارد و بر اين اساس رساله هاى بسيارى تدوين شده است.

4 . تلفيقى: فتوانگارى تلفيقى نگارش فتوا در چهارچوب كتاب و سنت به گونه اجتهادى و پرسش و پاسخ است. شهيد صدر از اين شيوه در نگارش (الفتاوى الواضحه) استفاده كرده است.

كاستيهاى رساله هاى عمليه موجود

بيش تر رساله هاى عمليه موجود نياز به پالايش و آرايش نوينى دارند. پالايش از نارساييها و آرايش به رساييها و همسو ساختن آنها سازوار با جامعه و مخاطبان:

نگاشته هاى گذشته فقهى هر كدام سازوار با زمان خود نگاشته شده اند و در زمان خود مفيد و كارا بوده اند و آن نگاشته ها با همه ارزشمندى كه دارند امروز كارايى لازم را ندارند و نيازهاى شرعى مقلدان را برآورده نمى كنند.

كاستيهاى رساله هاى موجود را در دو محور بررسى مى كنيم:

* كاستيهاى نگارشى.

* كاستيهاى محتوايى.

كاستيهاى نگارشى

1 . استفاده از اسلوب و عبارتهاى قديمى زبان: متن اصلى رساله هاى فارسى موجود متن رساله آيت اللّه بروجردى است كه به خامه آقايان: روزبه و شيخ على اصغر كرباسچيان نگاشته شده است و چهار دهه از عمر آن مى گذرد و در اين دوره زبان و ادب فارسى دگرگونى كلى يافته و مقايسه متون فارسى امروزى و چهار دهه گذشته گواه اين مدعاست. و همچنين رساله هاى عمليه محورى به زبان عربى اند: از قبيل عروه منهاج الصالحين وسيلة النجاة و… كه هر كدام از اينها دهها سال از عمر نگارششان مى گذرد و در اين ميان زبان عربى دگرگون شده است. از اين روى بازنويسى رساله ها هماهنگ با دگرگونى زبان بايسته و ضرورى است.

شهيد صدر در اين زمينه مى نويسد:

(ان الرسائل العملية لم تعدّ تدريجاً بوضعها التاريخى المألوف كافية لاداء مهمتها بسبب تطور اللغة… واساليب التعبير تختلف وتتطور من عصر الى عصر آخر.)20

2 . به كاربردن عبارتهاى مبهم و نامفهوم: يكى از كاستيهاى رساله هاى عمليه نامفهومى برخى از جمله ها و عبارتها و گاه دوپهلو بودن آنهاست به گونه اى كه هركس برداشت ويژه اى از آن دارد از جمله: در مسأله 1211 رساله آيت الله بروجردى آمده است:

(وقتى يكى از شكهاى صحيح براى انسان پيش آيد چنانكه گفته شد بايد فوراً فكر كند ولى اگر چيزهايى كه بواسطه آنها ممكن است يقين يا گمان به يك طرف شك پيدا شود از بين نمى رود چنانچه كمى بعد فكر كند اشكال ندارد.)

عبارت (ولى اگر…) براى خواننده و متوسط فارسى زبان مبهم و نامفهوم است.

3 . ارجاع به مسائل گذشته و تعيين نكردن جاى آنها: در رساله هاى عمليه به جمله هايى مانند: (چنانكه گذشت) چنانكه گفته شد (زياد بر مى خوريم اما دركدام مسأله كدام صفحه توضيح داده شده و خواننده مى بايست از آغاز تا انجام را مطالعه كند تا مرجع جمله (چنانكه گفته شد) را پيدا كند از باب نمونه به مسأله 1211 رساله آيت اللّه بروجردى كه در بند بالا آمد بنگريد.

4 . نداشتن نشانه هاى نگارشى: نشانه هاى نگارشى تأثير زيادى در سرعت درك مطلب دارد و رساله هاى عمليه چندان بدان بها نداده اند.

5 . نداشتن اصطلاح نامه در رساله هاى عمليه كه براى عموم نگاشته شده پر است از اصطلاحات فقهى و بيش تر مردم با آنها ناآشنايند و در فهم مسائل دچار مشكل مى شوند. و بيش تر رساله هاى عملى نه در ضمن مسائل به شرح اصطلاحات پرداخته اند و نه اصطلاح نامه جداگانه اى بر آن افزوده اند.

6 . نداشتن فهرست آيات روايات اعلام اشخاص اماكن و….

كاستيهاى غيرنگارشى

1 . تقسيم غيرتكنيكى فقه: شهيد صدر در اين باره مى نويسد:

(ان هذه الرسائل تخلو غالباً من المنهجة الفقهية فى تقسيم الاحكام و عرضها وتصنيف المسائل الفقهيه على الابواب المختلفه.)21

بيش تر اين رساله ها در تقسيم و عرضه احكام و دسته بندى مسائل فقهى بر بابهاى گوناگون روش فنى ندارند.

سپس اشكالهاى بسيار ناشى از اين اشكال را بر مى شمارد و مى نويسد:

(ومن نتايج ذلك حصل مايلى:

اولاً ان كثيراً من الاحكام اُعطيت ضمن صور جزئيه محدوده تبعاً للابواب ولم تعط لها صيغة عامه يمكن للمقلدان يستفيد منها فى نطاق واسع.

ثانيا ان عدداً من الاحكام دس دساً فى ابواب اجنبية منه لأدنى مناسبة حرصاً على نفس التقسيم التقليدى للابواب الفقهيه.

ثالثاً ان حمله من الاحكام لم تذكر نهائياً لانها لم تجد لها مجالاً ضمن التقسيم التقليدى.

رابعاً انه لم يبدأ فى كل مجال بالاحكام العامه ثم التفاصيل ولم تربط كل مجموعة التساؤلات بالمحور المتين لها ولم تعط المسائل التفريعيه والتطبيقية بوصفها امثلة صريحة لقضايا اعم منها لكى يستطيع المقلد ان يعرف الاشباه والنظائر.

خامساً افترض فى كثير من الاحيان وجود صورة مسبقة من العبادة او الحكم الشرعى ولم يبدأ العرض من الصفر اعتماداً على تلك الصورة المسبقة.

سادساً انطمست المعالم العامه للاحكام عن طريق نثرها بصورة غير منتظمه و ضاعت على المكلف فرصة استخلاص المبادى العامة منها.)

نخست آن كه بسيارى از احكام پيروى از بابها به گونه جزئى [ذكر مصداق] آمده و نه به گونه كلى كه مقلّد بتواند از آن به گونه گسترده استفاده كند. [در مثل: قاعده طهارت يا قاعده حليت را با ذكر چند مثال و مصداق درجاى مشخصى ذكر نكرده اند تا مثلا بتواند حكم مصاديق ديگر آن را خود استخراج كند بلكه مصاديق گوناگون آن را به تبع هر بابى آورده اند.]

دو ديگر براى پاسدارى از تقسيم بندى تقليدى فقه بسيارى از احكام با اندك مناسبتى در بابهاى يگانه با آن احكام آورده شده است. [مانند حرام بودن خريد و فروش ظروف طلا و نقره و خوردن و آشاميدن در آنها در كتاب طهارت]

سه ديگر حكم نهايى پاره اى از احكام نيامده است; زيرا در ضمن تقسيم بندى سنّتى جائى نداشته اند.

چهار ديگر در هر موضوعى سير منطقى ذكر احكام كلى سپس شرح آنها رعايت شده و پرسش و پاسخهاى هر مجموعه اى بر محورى استوار نشده است و نيز مثالهاى مسائل به گونه اى نيست كه مقلد بتواند از آنها حكم مانند آنها را دريابد.

پنج ديگر در بسيارى از موارد مسأله را به تصور اين كه در پيش صورتى از عبارت يا حكم شرعى عرضه شده از ابتدا مطرح نكرده اند.

شش ديگر به دليل نگارش نابسامان مسائل و احكام نشانه هاى كلى و عمومى احكام [قواعد فقهى] پوشيده شده به طورى كه استخراج آنها بر مكلف دشوار است.

2 . فاصله رساله هاى عمليه از احكام اجتماعى و سياسى اسلام: ما بر اين باوريم كه عرضه فقه گسترده ترين عرصه ها و قلمرو آن تمامى جنبه هاى (فعل) بشر را در بر مى گيرد و مى توان همه احكام افعال مكلفان را با توجه به پرمايگى دليلها و مبانى آن در تمامى زواياى زندگى فردى اجتماعى اقتصادى سياسى و… استخراج كرد و نگاهى به گستره موضوعات آيات و روايات مؤيد اين باور است ولى رساله هاى عمليّه فاصله زيادى با اين نكته دارند.

امام خمينى در اين باره مى گويد:

(براى اين كه كمى معلوم شود و فرق ميان اسلام و آنچه به عنوان اسلام معرفى مى شود تا چه حدّ است شما را توجه مى دهيم به تفاوتى كه

ميان قرآن و كتب حديث با رساله هاى عمليه هست. قرآن و كتابهاى حديث كه منابع احكام و دستورات اسلام است با رساله هاى عمليه كه توسط مجتهدين عصر و مراجع نوشته مى شود از لحاظ جامعيت و اثرى كه در زندگانى اجتماعى مى تواند داشته باشد به كلى تفاوت دارد. نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادى آن از نسبت صد به يك هم بيش تر است. از يك دوره كتاب حديث كه حدود پنجاه كتاب است و همه احكام اسلام را در بر دارد سه چهار كتاب مربوط به اجتماعات اقتصاديات حقوق و سياست و تدبر جامعه است.)22

بارى رساله هاى عمليه در فقه العبادة پر حجم و در مسائل حكومتى اجتماعى اخلاقى و… يا بحث نكرده اند و يا اندك اشارتى دارند و مقايسه مسائل مطرح شده در رساله ها گواه روشن مدعاست.

از دويست و پنجاه و پنج صفحه رساله جامع الفروع آيت اللّه بروجردى حدود دو سوم آن; يعنى يكصدوشصت و چهار صفحه ويژه مسائل تقليد نماز و روزه از چهارصدوهفتاد صفحه رساله ايشان كه محور رساله هاى موجود را تشكيل مى دهد بيش از نيمى از آن يعنى دويست و هشتاد و هشت صفحه از تقليد نماز و روزه بحث شده است.

از نهصد و شانزده صفحه رساله تازه نشر يافته (1371) محشى به حواشى آيات عظام چهارصدوهفده صفحه در تقليد و نماز و روزه است و باقى در مسائل ديگر:

چهل و پنج صفحه در زكات سى صفحه در خمس بيست و هشت صفحه در احكام خريد و فروش پنج صفحه در شركت چهار صفحه در صلح دوازده صفحه در اجاره سه صفحه در جعاله شش صفحه درمزارعه شش صفحه در مساقات پنج صفحه در احكام قرض چهار صفحه در وكالت سه صفحه در ضمان دو صفحه در كفالت دو صفحه در وديعه چهار صفحه در عاريه بيست ودو صفحه در نكاح.

3 . نگاه فردگريانه به فقه: همچنانكه در آغاز نوشتار گذشت فقهاى ما بر اثر
عواملى به فقه نگرش فردگرايانه (نه جمع گرايانه) داشته اند و اين نگرش در فتاوا و آراى آنان در رساله هاى عمليه تجلّى يافته است به عنوان نمونه حكم به واجب بودن درك وقوف به عرفات و مشعر بر شخص متمكن با وجود تقيه با اين كه حكم اوليه است براساس ضرورت جمعى از مجموع برداشته مى شود.23

4 . ناهمگونى رساله ها با دگرگونيهاى اجتماعى: به عقيده شهيد صدر رساله ها هماهنگ با دگرگونيهاى زبانى و اجتماعى مردم دگرگون نشده اند. در گذشته كه زندگى مردم سنّتى و بيش تر آنان بى سواد و بيش تر خوانندگان رساله ها علما و طلاب بودند رساله با عباراتى علمى همراه اصطلاحات فقهى و مسائل و مثالهاى مورد نياز عصر خود نگاشته مى شدند از باب نمونه در احكام اجاره از استيجار حيوان سخن مى راندند; اما امروز كه بيش تر مقلدان با سواد و زندگى اجتماعى مدرن و سطح فرهنگ عمومى بالا رفته بايد به لغت و اسلوب زمان و برابر سطح آگاهى مقلدان نگاشت24. رساله هاى گذشتگان با همه ارزشمندى كه دارند كارايى لازم را براى امروزيان ندارند. امروزه بايد بسيارى از مثالهاى پيشينيان را به مثالهاى نوين تغيير داد و مسائل مستحدثه را افزود.

5 . به كار بردن معيارها و شاخصه هاى مبهم و نيز اجمال بسيارى از موضوعهاى مورد نياز: هدف از نگارش رساله هاى عمليه راهنمايى مردم در عمل است در حالى كه استفاده از شاخصه هاى مبهم خوانندگان را دچار دغدغه و از آن هدف دور مى دارد از باب نمونه فقها درباره نخستين مورد از موارد جواز تيمم; يعنى نبود آب مى نويسد:

(اگر انسان در بيابان باشد چنانچه زمين آن پست و بنلد است بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه يك تير قديمى كه با كمان پرتاب مى كردند در جست وجوى آب برود و اگر زمين آن پست و بلند نيست بايد در هر طرف به اندازه پرتاب دو تير جست وجو نمايد.)25

اين معيار نزد مردم امروز مبهم است; چرا كه آنان تيروكمانهاى قديمى را تنها در
موزه ها تماشا مى كنند تا چه رسد به استفاده از آنها و افزون بر اين در گذشته نيز مبهم بوده; چرا كه تيروكمانها و توانايى استفاده كننده از آنها گوناگون بوده اند. اگر متراژ جست وجو از هر سوى بر مبناى پرتاب تيروكمان مشخص است چنانچه مرحوم مجلسى در شرح خود بر (من لايحضره الفقيه) مقدار پرتاب تير را دويست گام ذكر كرده چرا همان متراژ را كه همگان مى دانند استفاده نكنيم؟

همين اشكال در معيارهاى تعيين اندازه ترخيص و اندازه بلاد كبيره و اندازه كرّ نيز جارى است و يا ارجاع به عرف كه با توجه به اختلاف عرف باعث سردرگمى مقلدان مى گردد.

6 . غفلت از مسائل مورد نياز و نگاشتن مسائل غير مورد نياز: رساله هاى عمليه كه بايد ضرورى ترين مسائل را ذكر كنند در برخى از موارد از توضيح مسائل ضرورى جامعه غفلت و به مسائلى كه كم تر مورد نياز است پرداخته اند از قبيل حرام بودن وضو و غسل و خوردن و آشاميدن در ظرفهاى طلا و نقره! بيش تر مسلمانان ظرفهاى طلا و نقره را نمى بينند تا چه رسد آنها را ظرف وضو و غسل يا خورد و خوراك خود قرار دهند.

برخى ديگر از كاستيهاى رساله هاى عمليه با شرح ويژگيهاى (الفتاوى الواضحه) روشن مى شود از اين روى از يادكرد جداگانه خوددارى مى كنيم:

عوامل كاستيهاى رساله هاى عمليه

شرح عوامل مقال جداگانه اى را مى طلبد و اين جا به يكى از مهم ترين آنها اشاره مى كنيم: در يك تقسيم بندى كلى پاره اى از اين عوامل برون فقهى و پاره اى درون فقهى اند. يكى از عوامل مهم و مؤثر برون فقهى دور نگه داشتن فقه شيعه از حكومت و دخالت در ساختارهاى آن بوده است. فقه شيعه بر اثر دورى از حكومت مسائل سياسى و حكومتى و… را غير مورد نياز مى ديد; از اين روى تلاش خود را بيش تر بر تحليل و بررسى مسائل عبادى كه مورد نياز همگان بود به كار مى بست و اين عامل
مهمى در كاستيهاى كنونى فقه و رساله هاى عمليه است.

ويژگيها و برجستگيهاى (الفتاوى الواضحه)

شهيد صدر با آگاهى از اشكالهاى رساله هاى عمليه به نگارش رساله عمليه نوينى پرداخت. انگيزه و هدف او بر پالايش رساله خود از اشكالهاى رساله هاى موجود و آرايش به ويژگيها و برجستگيهاى جديد بود:

(وحينما صدرت تعليقتنا العملية على منهاج الصالحين احسست احساساً واضحا من خلال مراجعات القارئين واسئلة السائلين بما كنت على ايمان به من ضرورة الاخر… فى وضع رسالة عملية تتقيّد بمنهج سليم فى العرض من الناحية الفنية و تلتزم بلغة مبسطة حديثه و تبدأ فى العرض من الصفر وتحاول ان تعرض الاحكام من حلال صور حية وتطبيقات منتزعه من واقع الحياة وتنجه الى بيان الحكم الشرعى لما يستجد من وقائع وهذه (الفتاوى الواضحة) تحقيق لذلك بالقدر الذى اتسع له المجال واتاحته الفرصة.)26

بارى او با نگارش (الفتاوى الواضحه) دگرگونى نوينى را در فتوانگارى پديد آورد و شايسته است فقيهان وارسته از آرمان راهبردى او پيروى كنند و ضمن كامل كردن طرح ايشان به تدوين رساله هاى عمليه خود براساس آن بپردازند. اكنون ويژگيهاى الفتاوى الواضحة:

1 . نگارش يك دوره اصول عقائد اسلامى و مختصر به روش نوين: نگارش اصول عقائد در آغاز رساله هاى عملى روش نيكوئى بوده كه فقهاى پيشين بدان اهتمام داشته اند و بر اين اساس رساله هاى عملى زيادى نوشته شده است از قبيل منهج الرشاد.

شهيد صدر در آغاز فتاوى الواضحه مى نويسد:

(طلب منى بعض العلماء الاعلام وعدد كبير من طلبتنا ومن سائرالمؤمنين أن نقتدى بعلمائنا السابقين… وهو انهم كانوا قد اعتادوا
ان يقرنوا الى رسائلهم العلمية او يقدموا لها مقدمة موجزة تارة و موسعة اخرى لاثبات الصانع والاصول الاساسية للدين… وقد استجبت لهذا الطلب شعوراً منى بأن فى ذلك رضا الله سبحانه وتعالى وبان الحاجة التى يعبر عنها كبيرة.)27

گروهى از علماى بزرگ و بسيارى از دانشجويان ما و برادران ايمانى از من خواستند كه از روش علماى گذشته درنگارش اثبات وجود آفريدگار و اصول بنيادى دين در متن يا در مقدمه مختصر يامفصل رساله هاى علمى خود پيروى كنم و من با شناخت و آگاهى از اين كه در اين كار رضاى خدا و نياز شديد بدان است درخواست آنان را پذيرفتم.

سپس در شرح بايستگى نگارش اصول عقائد به همراه رساله عمليه به اين نكته اشاره مى كند كه عمل به احكام شريعت بستگى بر ايمان به خدا و رسول و معاد دارد از اين روى شرح استدلالى آنها بايسته است.28

بر اين اساس شهيد صدر رساله مختصرى در اصول دين به سبك نوين مى نگارد و ضميمه الفتاوى الواضحه منتشر مى سازد.

2 . نگارش پيش درآمد: مقدمه كتاب آئينه و عصاره كتاب است و نويسنده در آن مسائل گوناگونى را از قبيل اهميت موضوع روش نگارش انگيزه و منابع آن و… مطرح مى سازد. امروزه وجود (مقدمه) جزو بايستگيهاى هر نوع نوشتارى به شمار مى آيد كه خواننده را با آگاهى بيش تر وارد موضوع مى كند و متأسفانه عموم رساله هاى عمليه موجود اين ويژگى را ندارند.

شهيد صدر با نظر بدين نكته مقدمه وزينى بر (الفتاوى الواضحه) مى نگارد كه گزارش آن را در معرفى ساختار اين كتاب شريف خواهيم آورد.

3 . نگارش مؤخره: عصر حاضر عصر دانش و صنعت و انسان امروز انسان آگاه و پژوهنده و خواهان آگاهى از فلسفه شريعت و احكام آن است و تا از اسرار مسائل
آگاه نباشد تن بدان نمى دهد. شهيد صدر با توجه بدين نكته رساله مختصرى در عبادات و فلسفه آن مى نگارد و آن را مؤخره (الفتاوى الواضحه) قرار مى دهد گزارش آن را در ادامه نوشتار مى دهيم.

4 . دسته بندى نوين فقه: علامه شهيد كه از اشكالهاى برخاسته از دسته بندى هاى نادرست فقه آگاه بود با الهام از روشهاى تقسيم بندى حقوقى جديد دست به تقسيم بندى نوينى از فقه زد. او مباحث فقه را در چهار گروه رده بندى كرد:

2 . عبادات: نماز روزه اعتكاف حج عمره و كفارات.

2 . اصول كه بر دو قسم است:

الف . اموال عمومى: اموالى كه به شخصى خاص وابسته نيست و براى مصالح عموم در نظر گرفته شده است مانند زكات و خمس (گرچه اين دو عبادى اند ولى جنبه مالى آن قوى تر و بارزتر است) و خراج و انفال.

ب . اموال خصوصى: اموالى كه مال شخصى افراد است. احكام مربوط به آن در دو بخش عرضه مى شود:

اول اسباب شرعى تملك يا به دست آوردن حق خاصّ. مباحث احياء موات حيازت صيد تبعيت ميراث ضمانات و غرامات و مانند آن در اين مبحث مورد كندوكاو قرار مى گيرند.

دوم احكام تصرف در اموال شامل مباحث بيع صلح شركت وقف وصيت و ديگر تصرفها و داد وستدها

3 . سلوك و آداب و رفتار شخصى: اعمال شخصى كه ربطى به عبادات و اموال ندارند كه دو گروه است:

الف . پيوندهاى خانوادگى: مناسبات زن و مرد مباحث نكاح و طلاق خلع و مبارات ظهار و لعان و ايلاء و مانند آن.

ب . پيوندهاى غيرخانوادگى: پيوندهاى اجتماعى و آيينهاى مربوط به تنظيم رفتار فردى افراد جامعه آيينهاى مربوط به تغذيه پوشاك و مسكن آداب معاشرت احكام
نذر و عهد و قسم ذباحة امر به معروف و نهى از منكر همه در اين بند جا مى گيرند.

4 . آداب عمومى: رفتار و سلوك ولى امر در مسائل قضا و حكومت وجنگ و روابط بين المللى بابها و مباحث ولايت عامه قضا و شهادات و حدود و جهاد و مانند آنها در اين گروه جاى مى گيرند.29

او با اين باب بندى هر مسأله اى را در خاستگاه خود قرار داد و از تداخل مسائل جلوگيرى كرد.

5 . ورود و خروج منطقى در طرح مباحث و مسائل: سير منطقى شرح هر بحث و مسأله اى منتهاى تلاش اوست و براساس شاخصه هاى زير مباحث را مطرح و به پايان برده است:

اوّل: پيش درآمد: او در پيش درآمد مسائل زير را شرح داده است:

الف . شرح اصطلاحات: او در آغاز هر مسأله و فصل و عنوانى اصطلاحات فقهى و اصولى آن بحث را افزون بر شرح معانى لغوى آن با عبارتى روشن و ذكر مثالهايى شرح داده است تا خواننده در مطالعه در مفهوم آن درنماند از باب نمونه:

در آغاز بحث عبادات عبادات و توصليات30 در آغاز بحث طهارت حدث و خبث 31 در آغاز بحث خلل و شك در وضوء خلل و شك 32 در آغاز بحث غسل وجوب نفسى و غيرى33 را روشن كرده است.

توضيح و معناى (مائع) را در صفحه 321 و معناى (ملاقات) را در صفحه 313 و نيز اصطلاحات و واژگان هم معناى رايج را (الفتاوى) را آورده است.

ب . اهميّت موضوع: او در پيش درآمد اهميت موضوع را شرح مى دهد و گاه در شرح آن استناد به آيات و روايات مربوط مى كند. از باب نمونه: در آغاز كتاب الصلات مى نويسد:

(الصلاة اهم عبادة فى الاسلام وهى عمود الدين كما جاء فى الحديث الشريف و قد روى عن النبى(ص) انها اول ما ينظر فيه من عمل ابن آدم…)34

ج . مسائل و احكام كلى: مسائل و احكام كلى كه در متن فصل جائى ندارند در پيش درآمد آورده است. از باب نمونه: در پيش درآمد بخش (غسل) احكام عمومى و كلى غسل را آورده است:

(كل غسل لم يأمر به الشارع الزاماً ووجوباً او ندباً واستحباباً ليس عبادة ولا طهارة ولا اثر له شرعاً.)35

د . اقسام موضوع: در بحث غسل اقسام آن را در پيش درآمد ياد كرده است:

(ومنه مستحب و منه واجب والواجب على قسمين: واجب لنفسه وهو غسل الاموات… و واجب لغيره… غسل الجنابة وغسل الحيض…)36

هـ. تفاوت موضوع با موضوعهاى همانند: در مثل در پيش درآمد كتاب الحج والعمره تفاوت حج و اعتكاف را اين گونه ياد مى كند:

(وهو يشبه الاعتكاف فى كونه نقلة الى الله تعالى غير ان الاعتكاف نقلة فردية يعتكف بموجبها هذا الفرد او ذاك فى بيت من بيوت الله والحج نقلة جماعية يتجه فيها جمهور المسلمين المكلفين باداء هذه الفريضة…)37

و . فلسفه موضوع: در پيش درآمد كتاب الاعتكاف پس از نفى رهبانيت در شريعت اسلامى به فلسفه آن اشاره مى كند:

(شرعت الاعتكاف ليكون وسيلة موقوتة و عبادة محدودة تؤدى بين حين وآخر…)38

دوم. سير از قواعد و احكام كلى به مصاديق و احكام جزيى: او يكى از اشكالهاى مهم رساله ها را (چنانكه پيش از اين ياد شد) يادآورى مسائل جزيى بدون شرح حكم كلى و نهايى مسأله مى داند; از اين روى خود در (الفتاوى الواضحه) در آغاز هر مسأله زير عنوان: (احكام عامه…) حكم كلى و نهايى مسأله سپس احكام جزئى آن را در زمينه هاى گوناگون (گونه هاى عبادت چگونگى انجام آن عناصر و اجزاى

آن آداب و مستحبات و محرمات آن) ياد مى كند پس گاهى تحت عنوان: (تطبيقات و تكملات) نمونه هاى بيش ترى يادآور مى شود و به كامل كردن موضوع مى پردازد تا مقلد بتواند خود حكم نمونه ها و موارد ديگر مسأله را درك كند و نيز موارد استثنا آن را بيان و در پايان خلاصه گيرى مى كند. از باب نمونه در كتاب (الصلاة) پس از يادآورى گونه هاى نماز و شكل و صورت و عناصر و اجزا و احكام آنها به ذكر احكام كلى نمازهاى روزانه: آداب مستحبى پيش و پس از نماز وقت نماز شماره هاى آن مى پردازد و يا در مسأله سفر پس از شرح ويژگيهاى سفر شرعى نمونه ها موارد جزئى آن را تحت عنوان: (تفصيلات و تطبيقات) شرح مى دهد و گاه در پايان خلاصه گيرى مى كند.

6 . آوردن دليل در موارد بايسته: شرح دليل پذيرش مسائل را راحت تر و خواننده را در عمل بدان دلگرم تر مى گرداند; از اين روى بعضى از فقيهان شيعه در برخى از مسائل رساله هاى عملى خود كه در خور فهم عموم بوده دليل يا دليلهاى مسأله را مى آورند. سيد درعروة الوثقى و آقا ضياءالدين درتعليقه خود بر عروة و شهيد صدر از اين روش پيروى كرده اند.

شهيد صدر در دليل واجب بودن شركت در نماز جمعه تشكيل شده مى نويسد:

لان اقامتها نداء الصلاة الجمعه واذا نودى لصلاة الجمعة وجب السعى الى ذكر اللّه.)39

در واجب بودن تربيت دينى فرزند غير بالغ استدلال به آيه: (قوا انفسكم واهليكم ناراً…) مى كند.40 و در لزوم قدرت به (لايكلف اللّه نفساً الا وسعها) استناد مى كند.41

7 . بهره گيرى از جدول تطبيقى وتصوير هندسى در توضيح برخى از مسائل: يكى از راههاى فهم سريع و دقيق خواننده در مسائل فقهى بويژه مسائل همانند استفاده از
جدول مقايسه اى وتصاوير هندسى است. شهيد صدر از اين روشها در (فتاوى الواضحه) بهره برده است. در اقسام روزه عنوانى به نام (جدول للمقاربة) ياد كرده و مى نويسد:

(وفى مايلى نذكر جدولا للمقارنة بين اقسام الصيام فى اهم الاحكام على ضوء ماتقدم تسهيلاً للمراجع المفطرات: تشترك كل اقسام الصيام فى المفطرات.

السهو: تشترك كل اقسام الصيام فى انها لاتبطل فى الافطار سهواً و نسياناً…)42

دربحث سفر دورى و زيگزاگى مسافرت را با استفاده ازترسيم شكل دائره مانند و خطها زيگزاكى مسأله را شرح داده است.43

8 . توضيح مسائل مورد نياز با استفاده از مثالهاى پويا و زنده: وى در شرح مسائل مورد نياز از مثالهاى پويا و زنده و مورد نياز مقلدان بهره مى جويد و از مسائل غير مورد نياز و مثالهاى فرضى و غيرواقعى اجتناب مى ورزد.

9 . شرح بسيارى از مسائل به گونه پرسش و پاسخ: او از اين روش در (الفتاوى الواضحه) زياد بهره برده است كه در پيش نيز بدان اشاره كرديم.

10 . قلم سهل و روان: قلم شهيد صدر در (الفتاوى الواضحة) روان و ساده و در عين حال علمى است. ناشران مجموعه آثار او اين نكته را يكى از عوامل كليدى جاذبيّت اين كتاب در پهناى جهان اسلام دانسته اند.

11 . استفاده اندك از احتياط و كلمات ترديد آميزى مانند: (اشكال) (محل تأمل) و… احتياطهاى فقها گرچه توجيه فقهى دارد و ناشى از ورع و دورى از افتاء به غير علم است ولى در عمل مقلّدان را دچار مشكل سردرگم مى سازد بويژه در غير عبادات كه گاه آثار منفى در اجتماع نيز دارد.

شهيد صدر براساس مبانى اصولى و فقهى خود در عين تقوا و روع احتياطهاى كم ترى نسبت به ديگر مراجع تقليد دارد و از جمله هايى مانند: (اشكال) محل تامل
(خالى از اشكال نيست) و… كه مقلّد را دچار ترديد مى سازد كم تر استفاده كرده است.

12 . پرداخت به فقه اخلاقى و تربيتى: او گرچه اندك به شرح مفاهيم اخلاقى و نقش آنها در درستى و باطل بودن عبادات پرداخته است در مثل فقيهان در بحث شرطهاى تكليف يكى از شرطهاى تكليف را بلوغ مى دانند شهيد صدر بى درنگ به دنبال آن با استناد به آيه [سوره تحريم] مى نويسد: معناى نداشتن تكليف نابالغ رفع مسؤوليت وليّ در ادب كردن او نيست:

(ان ذلك لايعنى عدم كون الولى مسؤولا عن تصرف هذا الانسان غيرالبالغ و توجيهه وانزال العقاب به فى حالات التأديب فالوليّ من اهله يجب عليه ان يقيه النار والتعريض لسخطه الله تعالى عنه عند بلوغه ذلك بان يهيئه قبل البلوغ للطاعة ويقربه نحو الله تعالى بالوسائل المختلفة للتأديب من الترهيب والترغيب والتعويذ والتثقيف عملاً بقوله تعالى قوا انفسكم واهليكم ناراً وقودها الناس والحجاره.)44

13 . زياد كردن عنوانها و تهيه فهرست جامع: عنوانها و فهرست جامع كتاب راه گشاى خواننده براى پيدا كردن مسأله مورد نياز است. شهيد صدر با انجام چنين مهمى خواننده را در اين جهت يارى كرده است.

14 . دسته بندى زيباى مسائل: شهيد صدر مسائل و احكام فقهى را در قالب و دسته بندى زيبايى بيان كرده است و خواننده از مراجعه به آن و به راحتى حكم مسأله فقهى خود را مى يابد از باب نمونه: بحث چيزهاى نجس شونده را چنين آورده است:

(وقد يتنجس الماء الطاهر بسبب الاعيان النجسة وقد فصلنا الكلام حول ذلك فى فصل احكام الماء… و اما غير الماء من الاشياء الطاهرة فهى تكتسب نجاسة بسبب تلك الاعيان النجسة فى حالة حدوث الملاقاة والمماسة بين الشي الطاهر واحدى تلك الاعيان النجسة على التفصيل التالى:

1 . اذا كانت عين النجس مائعة كقطرة بول او دم ولاقت جسماً جامداً كالثوب… سرت النجاسة الى هذا الجسم الجامد الملاقى و تنجس منه خصوص المحل….

2 . اذا كانت عين النجس مائعة… ولاقت شيئاً مائعاً طاهراً… سرت النجاسة الى الطاهر المائع وتنجس كله….

3 . اذا كانت عين النجس جامده… ولاقت المائع… فينجس كله بالملاقاة….

4 . اذا كانت عين النجس جامده ولاقت شيئاً جامداً… فالحكم فى هذه الحالة يرتبط بمدى الجفاف والرطوبة…)45

و نيز دسته بنديهاى زيبايى در گونه هاى وطن نمازهاى قصر و تمام بلد كبيره و… آورده است.

15 . شرح موضوعهاى فقهى براساس شاخصه هاى روشن: او مقدار و ميزان كرّ را بر حسب كيلو و سانتيمتر به طور دقيق مشخص كرده و در اندازه مسافت شرعى و ترخص و معيارهاى روشنى را آورده است.

16 . مشخص كردن موارد ارجاع: در بيش تر مواردى كه خواننده را به مسائل گذشته ارجاع داده محل آن را دقيق مشخص كرده تا خواننده بتواند زود بدان مراجعه كند از باب نمونه در آغاز بحث چيزهاى نجس شونده مى نويسد:

(وقد فصلنا الكلام حول ذلك فى فصل احكام الماء (راجع الفقره(8) و مابعدها).)46

17 . به كار بردن عبارتها وجمله هاى روشن و امروزى و رعايت نكته هاى نگارشى و نشانه هاى آن.

ساختار الفتاوى الواضحه

الف . اصول دين: علامه شهيد دو رساله مختصر را ضميمه (الفتاوى الواضحه)

كرده است. در مقدمه رساله اى در اصول دين و در مؤخره نظرى كلى درباره عبادات و فلسفه عبادت.

او در رساله اصول دين به اصل بنيادى اثبات وجود خدا (المرسل) و پيام آوران الهى (الرسول) و پيام الهى (رسالت) را به گونه استدلالى فشرده شرح مى دهد. در پيش درآمد آن روش كار را شرح مى دهد.

(با اين پرسش روبه رو شدم كه با كدامين روش اين مقدمه را [رساله اصول دين] بنگارم به روش فتوايى كه در فتاوى الواضحه عرضه كردم يا استدلالى؟ متوجه شدم كه بين اين مقدمه اعتقادى با (فتاوى الواضحه) فرق بنيادى است چرا كه فتاوا تنها عرضه احكام و عرضه حاصل اجتهاد و استنباط بدون استدلال يا انتقاد است و در اصول دين نقل فتوا كافى نيست و بايد استدلال كرد; زيرا مقصود استحكام عقايد است و اين جز با استدلال صورت نمى گيرد.)

سپس مى نويسد:

(روش دوم را شايسته تر ديدم و برابر سطح فرهنگ عمومى حوزه و دانشگاه آن گونه كه براى عموم نيز درخور استفاده باشد نگاشتم از آوردن اصطلاحات و واژگان دشوار دورى گزيدم و دشواريها را به ديگر نوشته هايم از قبيل (اسس المنطقية للاستقراء) ارجاع مى دهم.)

در بخش اول (المرسل) عنوانهاى زير را بحث كرده است:

1 . الله سبحانه و تعالى: در اين فصل انگيزه بنيادى ايمان به خدا را فطرت دانسته و با شرح دو دليل: يكى علمى (استقرايى مبتنى بر حساب احتمالات) و ديگر فلسفى به اثبات وجود بارى مى پردازد.

نكته درخور توجه اين كه شهيد صدر از دليل استقراء بر مبناى حساب احتمالات كه در مبانى منطقى استقراء نظريه ابتكارى خود را به طور كامل توضيح داده در اثبات برخى از مبانى اصولى و فقهى و اصول بنيادى عقايد از قبيل اثبات وجود مادى و انبياء
ضرورت وجودى انبياء و اعجاز آنان و امامت استفاده كرده است. در اين رساله مختصر نيز بر اين دليل تكيه فراوان دارد.

2 . صفات الله تعالى: در اين بخش از راه آثار صنع و نظام كامل هستى به اثبات صفات كمال الهى مى پردازد و با استفاده از برهان عدالت بايستگى معاد را شرح مى دهد.

در بخش دوم (الرسول) عنوانهاى زير را بحث كرده است:

1 . نبوّت عامه: در پيش درآمد ضرورت و هدف نبوّت عامه را شرح مى دهد:

(نبوت به معناى عام همان پديده خدايى در زندگى انسان است و قانونى است كه مصالح فردى را تبديل به مصالح اجتماعى مى كند و انسان را از خط كوتاه منافع فردى به سوى خط طولانى اجتماعى توجيه مى كند.)

2 . نبوّت خاصه: او با استفاده از دليل استقراء به اثبات نبوت خاتم پرداخته و با پرداختن به چهارنكته به نتيجه رسيده است.

الف . پيامبر از منطقه محروم جزيرة العرب است كه در آن زمان فقيرترين سرزمينها از حيث فرهنگى فكرى سياسى و اقتصادى و اجتماعى بود.

ب . تجسم رسالت پيامبر در قرآن و شريعت اسلام است. در اين جا چهار امتياز مهم از امتيازهاى شريعت اسلام را ياد كرده است.

ج . رسالت پيامبر اكرم(ص) درتاريخ جامعه ها ونهضتهاى جهان از ويژگيهاى بى مانندى برخوردار است كه از ظرفها و عاملهاى طبيعى خيلى بزرگ تر است كه آنها را برمى شمارد.

د . نتيجه اين كه هرگاه جريان خارق العاده ببينيم كه با ظرفها و عاملهاى حسى معقول نيست بايد بدانيم كه يك عامل ديگر در آن مؤثر است و آن عامل در نبوت پيامبر(ص) وحى الهى است.

در آغاز بخش سوم (الرسالة) رسالت را به دين اسلام تعريف و هدف آن را پيوند

انسان با مبدأ و معاد ياد مى كند و سپس برخى از برجستگيهاى رسالت اسلام را از ديگر رسالتهاى آسمانى بدين گونه بر مى شمارد.

1 . رسالت اسلام در قرآن بيان شده و قرآن تنها كتاب آسمانى تحريف نشده است.

2 . جاودانگى قرآن دليل روشن اثبات نبوت پيامبر(ص) و خاتميت است.

3 . گذشت زمان نه تنها قرآن را بى ارزش نمى كند بلكه ابعاد گوناگون آن را فاش مى سازد.

4 . رسالت پيامبر اسلام(ص) در برگيرنده تمام ساختهاى زندگى فردى و اجتماعى انسان است; از اين روى مى تواند موازنه اى بين خواسته هاى گوناگون او برقرار سازد.

5 . رسالت اسلام عملى و قابل تحقّق در زندگى مردم است.

6 . رسالت اسلام تاريخ ساز است.

7 . رسالت اسلام تنها به ساختن امّت اسلامى بسنده نكرده بلكه درصدد ساختن نيروى پرتكاپو از مسلمانان است كه جهان را بسازند.

8 . پيامير اكرم(ص) آورنده اين رسالت خاتم انبياء رسالت او خاتم رسالتها است.

9 . پس از ختم نبوت حكمت الهى بر اين قرارگرفت كه امامت و خلافت را در دوازه نفر قرار دهد اول آنان على(ع) و آخر آنان محمد بن الحسن المهدى(عج).

10 . اسلام مردم را در عصر غيبت امامِ دوازدهم به فقيهان ارجاع داده و باب اجتهاد را باز دانسته است.47

ب . فتاوا و آراى فقهى: همان گونه كه گذشت شهيد صدر فقه را بر چهار بخش محورى تقسيم كرده: عبادات اموال سلوك خاص و سلوك عام.

او بر اين تصميم بود رساله عمليه خود; يعنى (الفتاوى الواضحه) را در چهار جلد بنگارد و يك جلد آن را در زمينه عبادات نگاشت كه دست ستمگر ستم او را به شهادت رساند و كار عظيم او ناتمام ماند اميد آن كه خبرگان فقه باقى مانده كار را براساس طرح شهيد تمام كنند.

از آن جا كه مسائل فقهى (الفتواى الواضحه) زياد و گسترده است درمعرفى آن به يادآورى مطالب زير بسنده مى كنيم.

1 . عناوين اصلى و فرعى آن تا با ساختار و سير منطقى كتاب آشنا شويم.

2 . نمونه هايى از فتاواى ايشان آن هم بيش تر از كتاب اجتهاد و تقليد و طهارت و صلات و صوم تا با گزيده اى از فتاوا و انديشه هاى فقهى ايشان آشنا شويم.

چهارچوب كلى بخش عبادات (الفتاوى الواضحه) از مباحث زير ساخته شده است:

(المقدمه) (التقليد و الاجتهاد) (الطهاره) (الصلاة) (الصوم) (الاعتكاف) (الحج والعمرة) و(الكفارات).

1 . كيف نشأت الحاجة الى الاجتهاد; ريشه ها و دليلهاى نياز به اجتهاد و فرايند تاريخى آن توضيح داده شده است.48

2 . حرمة التقليد فى اصول الدين: در اين جا حرام بودن تقليد در اصول دين را مى نماياند و درعلت آن به اين نكته اشاره مى كند كه از نظر اسلام در اصول دين دستيابى به علم و يقين درباره پروردگار نبى معاد دين و امامت شايسته است و اسلام همگان را فراخوانده كه خود مسؤوليت عقايد دينى را بر عهده گيرند نه اين كه اين مسؤوليت را بر دوش ديگرى بگذارند.49

3 . اجتهاد و التقليد مبدآن مستمران: ايشان در اين بخش به پيوستگى و هميشگى اجتهاد و تقليد اشاره دارد و اظهار مى دارد همان گونه كه كتاب خدا بدون كاستى و سنت شريف تا امروز محفوظ مانده اند طبيعى است كه اجتهاد نيز استمرار داشته باشد مانند تخصص علمى در فهم كتاب و سنت و استخراج احكام شرعيه از آنها.

و طبيعى است رشد و بالندگى تجربه هاى مجتهدان و فزونى آگاهيهاى آنان باگذشت زمان و زمينه سازى آنان براى مجتهدان ديگر تا با آمادگى بيش تر و ژرف تر به استنباط بپردازند و اين حاكى از آن است كه جمود مقلدان بر رأى فقيهى از فقيهان در طول قرنها جايز نيست.50

4 . التركيز على العلماء فى الشريعة: مجتهد محور و مركز است براى ديگران در شؤون دين از اين روى خداوند اجتهاد را واجب كفايى قرار داده است:

(فرقه منهم ليتفقّهوا فى الدين…) از سوى ديگر همگان را به رجوع به دانشمندان دينى فرا مى خواند:

(فاسألوا اهل الذكر…) عن الامام على(ع): (مجارى الامور على ايدى العلماء بالله الامناء على حلاله و حرامه.)

بنابر اين دانشمندان دينى نقطه مركزى تكيه گاه اُمّت در شريعت اند و مردمان بايد بدانان رجوع كنند.51

5 . الرساله العملية اهميتها وتطويرها: در اين بخش اهميت رساله هاى عمليه را بررسى كرده و نقد خود را بر آنها كه گزارش آن گذشت عرضه مى دارد.52

6 . مصادر الفتوا: اشاره به منابع اصيل فتاواى خود; يعنى (كتاب) و (سنت) كرده درباره ناكارايى و ديگر مصادر فتاوا: (قياس استحسان دليل عقلى و اجماع) مى نويسد:

(اما القياس والاستحسان ونحوهما فلانرى مسموعاً شرعياً للاعتماد عليها. واما مايسمى بالدليل العقلى الذى اختلف المجتهدون والمحدثون فى انه هل يسوغ العمل به اولا فنحن وان كنا نؤمن بانه يسوغ العمل به ولكنا لم نحد حكماً واحداً يتوقف اثباته على الديل العقلى بهذا المعنى بل كل مايثبت بالدليل النقلى فهو ثابت فى نفس الوقت بكتاب او سنة واماما يسمى بالاجماع فهو ليس مصدراً الى جانب الكتاب والسنة وانما لايعتمد عليه الامن اجل كونه وسيلة اثبات فى بعض الحالات.)53

بنابراين قياس و استحسان و مانند آن منابع غير قابل اعتماد دليل عقلى منبع بالقوه نه بالفعل و اجماع منبع فرعى و وسيله اى نه اصلى اند و تنها منابع معتبر فتوا كتاب وسنت هستند:

وهكذا كان المصدر ان الوحيدان هما الكتاب والنسة ونبتهل الى الله تعالى ان يجعلنا من المتمسكين بهما.)54

7 . التقسيم فى هذه الرساله: در اين بخش به گونه فشرده عنوانهاى كلى كتاب خود را كه در پيش گزارش آن داده شد ياد مى كند.55

التقليد و الاجتهاد

اجتهاد و تقليد و احتياط سه راه انجام دستورهاى الهى اند و تنها در احكام نا روشن و نامسلّم دينى كاربرد دارند نه در احكام روشن كه همگان از آنها آگاهى دارند مانند واجب بودن نماز و روزه و نيز تقليد در برابرسازى معانى كلى بر مصاديق و تشخيص موضوعها معنايى ندارد مانند اين كه: آيا اين مايع خارجى شراب است يا سركه؟56

التقليد: شهيد صدر ضمن شرح احكام تقليد درباره شرايط مرجع تقليد افزون بر شرائط عمومى: (حيات) و ا(اعلميت) (توانايى بر برابرسازى احكام بر موارد آشنايى به زمان و درك مسائل اجتماعى را افزوده است:

(يرجع الى الاعلم فى الشريعة والاعرف والاقدر على تطبيق احكامها فى مواردها مع فهم للحياة وشؤونها بالقدر الذين تتطلبه معرفة احكامها من تلك الادلة.)57

سپس به گونه پرسش و پاسخ به اين نكته پرداخته كه در صورت اختلاف فتواى دو يا چند مجتهد يكسان و برابر عمل مقلّد به قول (اقرب الى الاحتياط) واجب است58 و در همين زمينه يكى از معيارهاى تشخيص (اَعْلم) را با استفاده از اصل (استصحاب) تقدّم زمانى اعمليّت هركدام مى داند:

(اذا شك المكلف وتردد هل زيدا علم من بكر ـ مثلاً ـ او بكر اعلم منه او هما فى درجة واحدة اذا حدث هذا ينظر فان كان المكلف على يقين بان احدهما ـ ولنفرض مثلاً انه زيد ـ كان من قبل اعلم بلاريب ولكن

بكراً جد و نشط فى البحث امراً غير قصير بعد العلم باعلمية زيد حتى احتمل المكلف او ظن بانه قد وصل الى درجة زيد فى العلم او تفوق عليه ان كان هذا فعلى المكلف ان يقلد زيداً لابكراً او ان لم يسبق العلم باعلمية زيد وشك هل بكر فى علمه بمنزلة زيدا واعلم منه منذ البداية او هو دونه فالواجب فى كل واقعة الاخذ بمن كان قوله اقرب الى الاحتياط.)59

و در مسأله ماندن بر تقليد (ميت) مى نويسد:

اگر مرده داناتر از زنده باشد ماندن بر تقليد از وى واجب و اگر زنده داناتر از مرده باشد عدول به زنده در تمامى مسائل (عمل كرده يا نكرده) واجب است و اگر هر دو مساوى از هر جهت بوده باشند عمل به فتوا نزديك تر به احتياط واجب است.)60

الاجتهاد: علامه شهيد پس از شرح واجب بودن كفايى اجتهاد و تقسيم آن به (مطلق) و (متجزى) اجتهاد مطلق را شرط مرجعيت و سرپرستى قضا مى داند و تقليد از (متجزى) را جايز نمى داند جز در مسائلى كه او (اعلم) از مجتهدى مطلق است.61 پيروى از حكم قضايى او واجب است جز در صورت آگاهى مكلف بر نادرستى حكم قضايى او از باب نمونه مجتهد حكم صادر كرد كه اين خانه از (زيد) است و مكلف مى داند كه خانه از آن (بكر) است نه زيد در اين صورت مكلّف بايد براساس علم خود عمل كند و از تصرف در آن خانه بدون اجازه (بكر) دورى كند.62

الاحتياط: احتياط به شرط امكان و آگاهى از فتاواى ديگران چه تكرار در پى داشته باشد و چه نداشته باشد جايز است.63

العدالة: عدالت يكى از شرطهاى مهمّ مرجع تقليد است. شهيد صدر با استناد به آيه (فاستقم كما امرت)64 و (اَنْ لو استقاموا على الطريقه)65 آن را به ملكه استوارى بر شريعت و راه آن تفسير مى كند66 و چهار شاخصه براى شناسايى آن ياد مى كند:

1 . حسّ.

2 . شهادت دو عادل.

3 . شهادت ثقه.

4 . حسن ظاهر.67

التكليف و شروطه: در اين عنوان شرح شرافت تكليف و شرايط عمومى: (بلوغ عقل و قدرت) و احكام و آثار آنها داده شده است.

العبادت

شهيد صدر پيش از كتاب طهارت احكام كلى وعمومى عبادات چون: قصد قربت حرام بودن ربا عجب بدعت و… را شرح مى دهد.

او رياى هنگام عبادت را جز در مواردى حرام و سبب باطل شدن عبادت مى داند.68 و عُجب را گرچه حرام است ولى سبب باطل شدن عبادت نمى داند.69

و در تحقق قصد قربت عبادتهاى استيجارى همين مقدار كه انگيزه عمل مستأجر ترس از خدا به واسطه خيانت حرام بودن خوردن اجرت باشد كافى مى داند.70

پس از شرح احكام عمومى عبادات به يادآورى گونه اى عبادات و احكام هر نوع به ترتيب زير مى پردازد:

1 . نماز چون نماز مهم ترين عبادت است آن را بر ديگر عبادتها مقدم داشته است.

2 . طهارت چون طهارت شرط بنيادى و اساسى نماز است آن را بر نماز مقدم داشته است.

3 . اعتكاف.

4 . حج چون در مناسك به شرح از احكام آن سخن گفته در اين جا مختصر از آن بحث كرده است.

5 . كفارات.

الطهارة: احكام الماء

در پيش درآمد حدث و خبث را تعريف و چگونگى پاك شدن از هر يك را به طور مختصر و كلى ياد كرده است و سپس دليل پيش داشتن بحث آب و احكام آن را بر ديگر بحثهاى طهارت چنين بيان مى كند:

(لما كان الماء الطاهر هو المطهر الرئيس من الحدث والخبث تعين فى البداية ان نتحدث من الماء واقسامه ومتى يكون طاهراً ومطهراً من الحدث والخبث ومتى لايكون كذلك.)71

الماء المطلق او مضاف

درآغاز اقسام آب را آورده و چهار فرق اساسى ميان آب مطلق و مضاف را توضيح داده سپس اقسام آب مطلق و احكام آن را يادآور شده و به شرح حكم آبهاى لوله كشى دوشها حوضها و… را بيان كرده است.

وى به طور دقيق اندازه كرّ را از نظر حجم و وزن و مساحت به حسب سانتيمتر تعريف كرده است:

(فحجم الكر منه يساوى ثلاثمائة وسبعة وخمسين الفاً ومائتى سنتمتر مكتب ولما كان طول الشبر لايقل عادة عن واحد وعشرين سنتمتراً امكن القول بان الماء الصافى اذا كان يساوى تسعة وثلاثين شبراً مكعبا فهو يحتوى على كر مع زيادة بشى قليل.)72

در ادامه بحث تحت دو عنوان: (كيف يتنجس الماء الكثير)73 و (اذا ينجّس الماء فكيف يطهر)74 چگونگى نجس شدن آب كثير و قليل و تطهير و مسائل متفرع بر آن را با آوردن مثالهايى نمايانده سپس بحث وضو و غسل و اقسام و خلل و احكام آنها را آورده و شرح داده است.

در بحث غسل در آغاز احكام عمومى همه غسلها را به بوته بررسى مى نهد و سپس احكام هر يك از غسلها را بيان مى كند.

در پايان غسل حيض عنوان: (تطبيقات و تكميلات) را دارد و در آن گونه ها و مسائل ومصاديق گوناگون دم حيض وزن حائض را شرح داده است.

در احكام عمومى اموات وتجهيز آنان (غسل كفن و دفن) ده نكته آورده است و در مكان دفن مى نويسد:

(الدفن يجب ان يكون فى الارض كما عرفناه فلاتجزى مواراته فى داخل الصندوق و نحوه حتى ولوجعل الصندوق فى بطن الارض كما لايتحقق الدفن المطلوب شرعاً بوضع الميت فى موضع والبناء عليه… و لو كان الدافع اليه دافعاً موقتاً موتنا لانتظار فرصة لنقله الى المشاهد المشرفة.)75

در پايان مسائل غسل غسلهاى مستحبى را بر شمرده و آنها را كافى از وضو مى داند.76

التيمم

در پيش درآمد تعريف تيمم و عبادى بودن آن و وجه نامگذارى آن به طهارت ترابيه و طهارت اضطراريه بحث كرده و سپس تحت عنوان: (مسوغات التيمم) در يك دسته بندى زيبا حالتهاى ده گانه جايز بودن تيمم را بر شمرده است.77

ايشان در زير عنوان: (الصعيد الذى تيمم به) بحثى دارند و در اين جا تيمم بر زمين و آنچه از زمين گرفته شده مانند: گچ و آجر كاشى موزائيك و سنگ مرمر را جايز مى داند:

(يجب التيمم بوجه الارض او ما كان مقتطعاً منها على ان يكون طاهراً و مباحاً سواء كان تراباً او صخراً او رملاً او طيناً يابساً يصح التيمم بما تبنى به البيوت من جص وآجر و (اسمنت) ما دامت مواده ماخوذة من الارض وان احرقت وضعت وكذلك مايصنع من (الاسمنت) من قطع للبناء (الكاشى والموزائيك) اذا لم تكن مطلية بطلاء خارجى غيرماخوذ من
الارض والغالب فيها انها غير مطلية كذلك حتى الملونة منها و يصح التيمم بالرخام (المرلمر).)

پس از آن عنوانهاى: (صورة التيمم) (شروط التيمم) نواقص التيمم و (حول الخلل فى التيمم) به بوته بررسى مى نهد و در پايان از احكام باقى مانده تيمم بحث مى كند.

انواع النجاسات

نجاست (= خبث) در لغت به معناى پليدى و در شرع چيزى است كه دورى از آن در نماز واجب است. پس اعيان نجسه و متنجسه را بر مى شمارد و احكام هر يك را تحت عنوان ويژه اى شرح مى دهد.

او در بول وغائط به صورت قاعده مى گويد: (كل مايطلق عليه اسم البول او الغائط فهونجس)78 سپس موارد استثناى اين قاعده را بر مى شمارد و در بحث دم نيز به صورت قاعده مى گويد: (الدم نجس عيناً)79 سپس از موارد استثناى آن از جمله خون تخم مرغ نام مى برد.

و دربحث (مسكر) تنها مستى آور برگرفته شده از انگور را نجس مى داند و ديگر مستى آورهاى مايع و جامد را پاك ولى حرام مى داند.80

در بحث كافر به صورت قاعده گويد: (كل كافر نجس) سپس دو گروه را از آن استثنا مى كند:

1 . اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان و زرتشتيان)

2 . غاليان و ناصبيان.81

در پايان (اعيان نجسه) عنوان (العرق) را آورده و احكام آن را شرح داده و عرق جنب از حرام را پاك82 دانسته است.

در بخش اشياى متنجسه در يك تقسيم بندى زيبا انواع و اقسام چهارگانه به ملاقات چيز پاك را (جامد مايع) با عين نجس (جامد و مايع) و حكم آنها را شرح داده

است83 و منظور از ملاقات را تماس جسم پاك با عين و جرم نجس دانسته نه صرفا اثرى كه از آن بر جسم پاك ظاهر شود.

(ونريد بالملاقاة ان يمس الجسم الطاهر عين النجس وجرمها ولايكفى ان تيسر اثرها و يبدو على الشىء الظاهر.)84 و در ادامه به صورت پرسش و پاسخ حكم ملاقات شيى پاك را بامتنجس (المتنجس هل ينجس؟) بيان مى كند و در پاسخ مى نويسد:

(ان الشىء الطاهر يتنجس اذا لاقى برطوبة عين النجس او كان بينه و بينها واسطه واحد فقط واما اذا كان بينه و بينها واسطتان فلايتنجس.)

پس مثالهاى گوناگونى را ياد مى كند. در ادامه احكام شرعى وابسته به پاكى و ناپاكى را درچند بند بيان مى كند:

1 . الطهاره شرط فى الصلاة.

2 . الطهاره شرط فى موضع السجود.

3 . استعمال النجس.

4 . بيع النجس.

5 . حرمة تنجيس المساجد. جز در موارد استثنا.

در پايان بحث نجاسات نجاسات بخشيده شده در نماز را بر مى شمارد و احكام آن را شرح مى دهد.

المطهرات

در آغاز بحث را در دوبخش كلى مى آورد:

1 . نحوه تطهير اعيان نجسه.

2 . نحوه تطهير اشياء متنجّسه.

درباره نجس نخست گويد: جز در حالتهاى معين اعيان نجسه پاك نمى شوند.

الف . غسل ميت مسلمان.

ب . استحاله عين نجس.

ج . اسلام كافر.

د . تغيير شراب به سركه.

هـ. خونى كه پشه و مگس مكيده است.85

در شرح بخش دوم انواع مطهرات: (آب استحاله تبعيت زمين و…) و احكام آنها و چگونگى ثابت شدن طهارت بحث مى كند.86

الصلاة

در آغاز با استناد به آيات و روايات اهميت نماز را بيان مى كند سپس انواع نمازهاى واجب ومستحب و شكل و عناصر و اجزاى آنها شرح مى دهد و آن گاه احكام و شرائط تفصيلى هر يك از نمازهاى واجب و مستحب روزانه را بيان مى كند و در آغاز بيانِ احكامِ نماز صبح ظهر جمعه با استناد به آيات و روايات اهميت هر يك را شرح مى دهد.

وى سه فتوا درباره نماز جمعه دارد:

1 . واجب بودن تعينى در زمان حضور معصوم و نايب خاص او.

2 . واجب بودن اختيارى در زمان غيبت پيش از تشكيل نماز جمعه.

3 . واجب بودن تعيينى در زمان غيبت در صورت تشكيل نماز جمعه.

(تجب اقامة صلاة الجمعه وجوباً حتمياً فى حالة وجود سلطان عادل متمثلا فى الامام او فيمن بمثله… وهذا هو الحكم الاول لصلاة الجمعه يعبر عنه (بالوجوب التعينى لاقامة صلاة الجمعة) واما فى حالة عدم توفر السلطان العادل فصلاة الجمعه واجبة ايضا ولكنها تجب على وجه التخيير ابتداء و تجب على وجه الحتم انتهاء و ذلك ان المكلفين فى هذه الحالة يجب عليهم ان يؤدوا الفريضة فى ظهر يوم الجمعة اما باقامة صلاة الجمعه جماعة… واما بالاتيان بصلاة الظهر وهذا هوالحكم
الثانى لصلاة الجمعه ويعبر عنه بـ (الوجوب التخييرى لاقامة صلاة الجمعة فان اختيار خمسة من المكلفين اقامة صلاة الجمعة امتثالا للحكم الثاني… واقاموها… وجب على سبيل الحتم و التعيين على المكلّفين عموماً الحضور و الاشتراك فى صلاة الجمعة لان اقامتها نداء لصلاة الجمعة… وهذا هو الحكم الثالث لصلاة الجمعه ويعبر عنه بـ (الوجوب التعيينى لحضور صلاة الجمعة.)87

و درصورت تشكيل نماز جمعه مسافرت نزديك ظهر جمعه را جز در صورتى كه در سفر به نماز جمعه ديگرى برسد و آن را اقامه كند جايز نمى داند.88

در ادامه احكام عمومى نمازهاى روزانه را بر مى شمارد.

1 . الاداب: در اين بخش مستحباتِ پيش و پس از نماز را از قبيل اذان و اقامه و تعقيبات را شرح مى دهد.

2 . احكام الوقت: درباره وقت نمازها و راههاى تحصيل وقت و احكام آن بحث مى كند.

3 . احكام العدد: شمار ركعتهاى نمازهاى روزانه حاضر و مسافر را شرح مى دهد.

در بحث از وطن آن را به چهار قسم تقسيم و احكام آن را با ذكر مثال بيان مى كند.89

سپس در بحث سفر شرعى ويژگيهاى آن را به ترتيب زير بر شمرده است.

1 . مسافت كم تر از 43 كيلومتر و 200 متر (43) نباشد.

2 . مسافت از ابتدا مقصود مسافر باشد.

3 . به گونه اى مسافت را بپيمايد كه در عرف مسافر و سفر شمرده شود.

4 . پيش از كامل كردن مسافت قواطع سفر (وطن اقامت ده روز يا يك ماه و…) نباشد90.

آن گاه تحت عنوان: (تفصيلات و تطبيقات) احكام و ويژگيهاى شرايط بالا را

شرح با استفاده از پرسش و پاسخ و تصاوير هندسى و مثال ذكر كرده است.

در شرح حد ترخص شاخص روشنى را ارائه كرده و آن ناپديد شدن مسافر از چشمان ساكنين خانه هاى آخر شهر است.91 درباره كسى كه سفر كارش است: دو مصداق بيان مى دارد:

1 . كسى كه شغل وى سفر است مانند راننده.

2 . كسى كه شغل او سفر نيست ولى لازمه شغل وى مسافرت است مانند معلمى كه در شهر ديگر به تعليم مى پردازد و هر روز رفت و آمد مى كند.

در توضيح اين دو مصداق يازده مثال و حالت از گروههاى مختلف اجتماعى كه كار آنان سفر است ذكر مى كند92 و نيز هفت حالت و مثال از گروههاى اجتماعى گوناگون را كه نماز آن شكسته است بر مى شمرد و سرانجام ازمجموع بحثها و احكام سفر كه به طورجامع و كامل همراه مثال و پرسش و پاسخ شرح داده چنين نتيجه مى گيرد:

(ويتلخص من مجموع ماسبق ان كل من كان له مقر عمل بعيد عن بلدته فيسافر اليه ويتغرب فيه عن بلدته للعمل يتم صلاته فى سفره هذا وفى مقر عمله و لو لم يكن مقر العمل وطناً له ولذلك من كان نفس السفر عملاً له او كان عمله يتوقف على السفر لمباشرة عمله فانه يتم. اذا كان هذا العمل الذى يتحقق بالسفر يصدق انه مهنة وشغله.)93

پس از اين (البلاد الكبيرة والصغيره) (صلاة المسافر) (صلوات غيراليوميه) را شرح مى دهد و از شرايط و اجزاى عمومى نماز: قبله لباس نمازگزار و مكان او نيت تكبيرة الاحرام قراءت و… سخن مى گويد و بايستگى خضوع در نماز را با استدلال به آيات و روايات بيان مى كند.94

الصلاة الاحكام العامه

در احكام عامه نماز مباحث زير را مطرح ساخته است:

1 . باطل كننده هاى نماز.

2 . قضا.

3 . خلل.

4 . شك.

5 . نماز جماعت.

6 . فرقهاى فريضه و نافله.

الصيام

در پيش درآمد معناى لغوى و فقهى صيام و اهميت روزه رمضان را بيان كرده سپس احكام روزه رمضان را تحت عنوانهاى: (متى يجب صيام رمضان) (شروط الصيام) و (واجبات الصيام).

(مفطرات) و احكام عامه آن (قضا كفاره ثبوت هلال) را به بوته بررسى نهاده است. در ادامه احكام روزه هاى غيرماه رمضان (واجب و مستحب) را به بحث مى گذارد و سرانجام جدولى براى مقايسه اقسام روزه و احكام آنها ترسيم كرده است.

او در مسأله اتحاد افق ديدگاه استاد خود آيت اللّه خويى را برگزيده و اول ماه را با ديده شدن ماه در هر شهرى ثابت مى داند:

(اذا رؤى الهلال فى بلد ثبت الشهر فى سائر البلاد.)95

الاعتكاف:

درپيش درآمد درمعناى لغوى و فقهى و آثار عملى آن با يادآورى فرق آن با رهبانيت بحث مى كند آن گاه شرايط و احكام اعتكاف و واجبات اعتكاف كننده به بوته بررسى مى گذارد.

الحج والعمره

در پيش درآمد اهميت حج و عمره و اقسام آنها را بيان مى كند سپس واجبات حج تمتع و عمره را به گونه خلاصه مى آورد و شرح آن را به مناسك حج ارجاع مى دهد.

الكفارات

در آغاز از معناى لغوى و فقهى كفاره سخن مى گويد و سپس كفاره عبادات را از قبيل كفاره افطار روزه رمضان و… را بيان مى كند و در فرجام احكام عامه كفاره را توضيح مى دهد.

ج . نظرة عامه فى العبادات: علامه شهيد در مؤخره (الفتاوى الواضحه) نگاهى دارد جامع به عبادات و در آن اندكى نظام عبادى اسلام را مورد كندوكاو قرار داده است.

در آغاز نياز ثابت انسان را به عبادت مى نماياند:

(نظام عبادى اسلام يكى از ابعاد ثابت اسلام است كه از دگرگونيهاى زندگى انسان تأثير نمى پذيرد مگر بمقدار اندكى برخلاف بُعد تشريعى اسلام كه باحركت اجتماعى و مدنى در كليه زمانها زندگى بشر تغيير و خود را با آن برابر مى سازد مانند نظام معاملات و عقود… نتيجه آن كه نظام عبادت نياز ثابت و فطرى زندگى انسان را پاسخ مى دهد و چون نياز به عبادت ثابت است نظام عبادات كه پاسخ بدان نياز است نيز ثابت خواهد بود.)96

سپس در پاسخ اين پرسش كه با توجه به دگرديسيهاى زندگى آيا در ذات انسان نياز ثابت وجود دارد؟ مى نويسد:

(آرى زيرا دگرگونى دروسائل راجع به علاقه انسان با طبيعت است و عبارت پيوند ميان انسان و پروردگار است نه انسان با طبيعت تا از
دگرگونيهاى طبيعى اثر پذيرد.97

سپس چند نياز ثابت انسان را كه بوسيله عبادت برطرف مى شود مى شمارد:

1 . نياز ارتباط با مطلق (=خدا):

الحاد و شرك انسان را در تنگناهاى مسير زندگى و دشواريها سرگردان مى كند و از حركت و آفرينندگى و نوآورى باز مى دارد و يگانه راه رهايى از اين سرگرانى ايمان به خداى متعال است. ايمان به خدا انسان را خليفه خدا و مسؤول مى سازد و حركت او را با حركت جهان هستى در يك جهت قرار مى دهد و عبادت تعبير علمى ارتباط با خدا (موجود مطلق) است.)98

2 . نياز به موضوع بودن قصد (يعنى عمل براى خدا و از خود گذشتن در راه مصالح اجتماع): او پس از تقسيم مصالح انسان به فردى و اجتماعى مى نويسد:

(كار در راه مصالح اجتماعى چون سود آن به فرد برگشت نمى كند نياز به انگيزه و تربيت انسان چه در عصر حجر و چه در عصر فضا دارد و هدف نظام تربيتى عبادى اسلام تربيت انسان است براى از خود گذشتن و به خدا رسيدن; زيرا عبادت بايد تنها براى خدا باشد و اگر پاى غير خدا در آن وارد شود حرام و باطل است.)99

در اساس جمله (سبيل الله) در فرهنگ اسلامى تعبير ديگر خدمت به مردم است.

(لان كل عمل من اجل الله فانما هو من اجل عبادالله لان اللّه هو الغنى عن عبادة ولما كان الاله الحق المطلق فوق اى حد و تخصيص… كان سبيله دائما يعادل من الوجهة العمليه سبيل الانسانية جمعاء فالعمل فى سبيل الله و من اجل الله هو العمل من اجل الناس و لخير الناس جميعا.)100

و يكى از مصارف زكات (سبيل الله) شمرده شده و مقصود از آن تلاش براى
تحقق مصالح انسانى و جهاد درراه مستضعفان و… است:

(قد جعل الاسلام سبيل الله احد مصارف الزكاة و اراد به الانفاق لخير الانسانية و مصلحتها وحث على القتال فى سبيل المستضعفين من بنى الانسان و سماه قتالا فى سبيل الله و ما لكم لاتقاتلون فى سبيل الله والمستضعفين من الرجال والنساء والولدان نساء65/.)101

3 . نياز به وجدان و شعور درونى براى ايجاد مسؤوليّت:

وجدان يك پايه مهم ضمانت اجراى قوانين و مسؤوليت آور است و عبادت وجدان و شعور باطنى انسان را رشد مى دهد; زيرا عبادت واجب است كه ضامن اجرايى آن وجدان و شعور باطنى است نه نيروى خارجى و در اثر ممارست بدان درانسان ملكه مى شود و به وسيله همين ايمان و وجدان محيط هاى سالم در جامعه ايجاد مى شود.)12

با دقت در مطالب گذشته پاسخ چند نكته كلى در زمينه عبادات روشن مى شود:

1 . چرا فلسفه برخى از عبادات روشن نيست.

پوشيده بودن اسرار برخى از عبادات جنبه تربيتى دارد; چرا كه انجام آنها نشان رسوخ ايمان به خداست.103

2 . فراگير بودن عبادات:

عبادات همه جوانب و زمينه هاى زندگى انسان را شامل است: جهاد عبادتى اجتماعى. زكات و خمس عبادتى مالى و اجتماعى روزه عبادتى با نظام غذايى ويژه وضو و غسل عبادتى همراه پاكيزگى وهمين فراگيرى روشن مى كند كه هدف اسلام تربيت عام انسان است كه او را در تمام كارها و حركتها با خدا پيوند دهد.)104

3 . بُعد حسّى عبادت:

(انسان تركيبى از عقل و حس است و عبادتى تأثير آن بر انسان بيش تر
است كه هر دو بعد (حسّ و عقل) را برآورد. زياده روى و كُندروى ها در بُعد حسى يا عقلى انحراف آور است و اسلام در حد اعتدال به هر دو بُعد در عبادت توجه داشته است; از اين رو نيّت و قصد قربت جنبه عقلى عبادت را بر مى آورد و قبله طواف و… بُعد حسى آن را. بنابراين معناى توجه به قبله پرستش نقطه حسّى معينى نيست بلكه مقصود آن است كه چون اين مكان (كعبه) مورد توجه خداست بدان توجه كنيم كه جنبه حسى عبادت نيز اشباع گردد.)105

بُعد اجتماعى عبادت

عبادت افزون بر اين كه تجسّم پيوند انسان با پروردگار است ابعاد اجتماعى نيز دارد. يكى از هدفهاى جهاد وحدت و هماهنگى مجاهدين است. در بعضى عبادات اجتماع جزو عبادت است از قبيل نماز جماعت و حج. روزه در پيوند با عيد فطر جنبه اجتماعى پيدا مى كند.

زكات از يك سو بيان گر پيوند انسان باخدا و از سوى ديگر بيان گر جنبه اجتماعى آن يعنى پيوند با حاكم مسلمانان است.

كعبه قبله مسلمانان تنها يك شعار دينى نيست بلكه رمز وحدت و شخصيّت مستقل نيز هست از اين روى وقتى مسلمانان از بيت المقدس به قبله جديد توجه كردند سفهاء (به تعبيرقرآن) خرده گيرى كردند.

(سيقول السفهاء من الناس ما ولاهم عن قبلتهم.) (بقره 143 و 144) و اين خرده گيرى به واسطه جنبه اجتماعى آن بود.


1 . (مباحث الاصول) سيد كاظم حائرى جزء اول15/ به بعد مكتبة الاعلام الاسلامى.

2 . (دائرة المعارف الشيعه) حسن امين ج اول جزء سوم واژه اجتهاد; فصلنامه (فقه) اهل بيت) شماره اول و سال اول.

3 . همان مدرك.

4 . فصلنامه عربى (فقه اهل بيت) شماره اول سال اول16/.

5 . (فهرستواره فقه هزار و چهارصدساله اسلامى در زبان فارسى) محمد تقى دانش پژوه19/ علمى و فرهنگى.

6 . همان مدرك.

7 . همان مدرك79/.

8 . همان مدرك24/.

9 . همان مدرك79/.

10 . (اصول كافى) ثقة الاسلام كلينى ج186/; (بصائر الدرجات) 167/ باب 13 ح5.

11 . (نهج البلاغه) صبحى صالح ترجمه سيد جعفر شهيدى نامه 351/67 ـ 353 انقلاب اسلامى.

12 . (رجال النجاشى) تحقيق محمد جواد نائينى ج72/1 دارالاضواء بيروت.

13 . (الوافيه فى اصول الفقه) فاضل تونى305/ مجمع لفكر الاسلامى قم.

14 . (فهرستواره)40/ ـ 41.

15 . همان مدرك 35/ ـ 40.

16 . (مبسوط) شيخ طوسى مقدمه.

17 . (مقدمه بر فقه شيعه)37/ ـ 39.

18 . (فروع كافى) ج93/6 ـ 96; ج88/7 ـ 90 95 ـ 96 98 ـ 99 105 ـ 108 116 ـ 118 120 ـ 121 142 145 ـ 146 148 ـ 149 161 ـ 162 168; (من لايحضره الفقيه) ج197/4; (مقنع) صدوق170/ 175 ـ 176; جواهر ج90/16.

19 . (من لايحضره الفقيه) ج197/4.

20 . (الفتاوى الواضحه) سيد محمد باقر صدر چاپ شده در (المجموعة الكاملة لمؤلفات السيد محمد باقر الصدر) ج9 96 دارالتعارف للمطبوعات.

21 . همان مدرك65/.

22 . (ولايت فقيه) امام خمينى7/ ـ 8.

23 . مقاله (همسويى فقه با تحولات ونيازهاى اجتماعى) از مصطفى اشرفى شاهرودى چاپ شده در (آثار كنگره مبانى فقهى امام خمينى) ج120/1.

24 . (الفتاوى الواضحه)96/ ـ 97.

25 . رساله آيت اللّه بروجردى مسأله 655.

26 . (الفتاوى الواضحه) 97/ ـ 98.

27 . همان مدرك7/.

28 . همان مدرك.

29 . همان مدرك132/ ـ 134.

30 . همان مدرك137/.

31 . همان مدرك147/.

32 . همان مدرك194/.

33 . همان مدرك205/.

34 . همان مدرك355/.

35 . همان مدرك206/.

36 . همان مدرك205/.

37 . همان مدرك665/.

38 . همان مدرك655/.

39 . همان مدرك381/.

40 . همان مدرك126/.

41 . همان مدرك127/.

42 . همان مدرك650/.

43 . همان مدرك404/ ـ 405.

44 . همان مدرك126/.

45 . همان مدرك320 ـ 322.

46 . همان مدرك30/.

47 . همان مدرك77/ ـ 81.

48 . همان مدرك88/.

49 . همان مدرك91/.

50 . همان مدرك92/.

51 . همان مدرك92 ـ 93.

52 . همان مدرك94/.

53 . همان مدرك98/.

54 . همان مدرك.

55 . همان مدرك99/.

56 . همان مدرك103/.

57 . همان مدرك105/.

58 . همان مدرك106/.

59 . همان مدرك107/.

60 . همان مدرك110/.

61 . همان مدرك114/ ـ 115.

62 . همان مدرك 116/ ـ 117.

63 . همان مدرك118/ ـ 120.

64 . همان مدرك120/.

65 . همان مدرك.

66 . همان مدرك.

67 . همان مدرك121/.

68 . همان مدرك139/.

69 . همان مدرك140/.

70 . همان مدرك142/.

71 . همان مدرك147.

72 . همان مدرك153.

73 . همان مدرك156/.

74 . همان مدرك158.

75 . همان مدرك276/.

76 . همان مدرك286.

77 . همان مدرك290/ ـ 293.

78 . همان مدرك309/.

79 . همان مدرك315/ ـ 316.

85 . همان مدرك341/ ـ 342.

86 . همان مدرك343/ ـ 351.

87 . همان مدرك381.

88 . همان مدرك382/.

89 . همان مدرك396/ ـ 397.

90 . همان مدرك400/ ـ 403.

91 . همان مدرك420/.

92 . همان مدرك427/ ـ 431.

93 . همان مدرك432/ ـ 433.

94 . همان مدرك433/ ـ 434.

95 . همان مدرك628/.

96 . همان مدرك703/ ـ 704.

97 . همان مدرك704/ ـ 705.

98 . همان مدرك706/ ـ 712.

99 . همان مدرك714/ ـ 716.

100 . همان مدرك716/.

101 . همان مدرك.

102 . همان مدرك718/ ـ 720.

103 . همان مدرك721/ ـ 723.

104 . همان مدرك723/ ـ 726.

105 . همان مدرك726/ ـ 729.

/ 1