هدف دراخلاق اسلامى
هر نظام و تربيتى هدفهاى ويژه اى دارد و براى رسيدن به آنها احكام و دستوراتى تعيين كرده است . شناخت اين هدف و جدا كردن هدف هاى مرحله اى از هدف نهايى به انسان اخلاقى حركت نشاط اوج و وسعت ديد مى بخشد واو رااز سمت گيرى هاى غلط و فريب هدف نماها نگه مى دارد. دراين نوشتار در جستجوى پاسخ اين سئوال هستيم كه آموزشهاى اخلاقى اسلام انسان را به كجا مى برد؟ و هدف نهائى در نظام اخلاقى اسلام چيست ؟ سخن ازاين نيست كه چه رفتار و خلق و خويى دراسلام مورد[ ارزش] است و چه كردار و صفت و حالتى[ فاقد ارزش] يا[ ضد آن] پرسش اين است كه در ميان ارزشها ارزش عالى و نهائى كدام است ؟ در سيراخلاقى و معنوى انسان كعبه مقصود چيست و كجاست ؟انسان در برابر دستورها و بايد و نبايدها بويژه دستوراتى كه از ناحيه عقل خويش صادر نشده باشد بسادگى سر فرود نمى آورد و مى خواهد نتيجه و پيامدانجام هر دستور را بفمد و با چشمى باز وانتخابى آگاهانه گام بردارد آثار و نتايج حركت خويش را قبل از رفتن بسنجد.آشنايى با هدف نظام اخلاقى اسلام آدمى را با آثار حركت اخلاقى خويش آشنا مى سازد و شور و شوقى در رهنمورد راه[ ارزشها] پديد مى آورد تا گامها رااستوارتر و بلندتر بردارد و تا فتح عالى ترين قله هاى [تعالى اخلاق] 1از پاى ننشيند. شناخت هدف نظام اخلاقى اسلام گامى در راه شناخت اسلام است .افزون بر اين خط مشى حركت اخلاقى انسان را مشخص مى سازد و معيارى براى اخلاقى بودن و نبودن يا داشتن صفات و شيوه رفتارانسان ارائه مى دهد. اينك قبل از بررسى هدف نظام اخلاقى اسلام يادآورى چند نكته را ضرورى مى دانيم :بى كرانگى سيراخلاقى : سفر آسمانى و معراج اخلاقى انسان در فرهنگ وحى نقطه پايان ندارد.انسان هر چه بيشتر در آسمان[ ارزشها]اوج بيگرد افق هاى دورتر و مناظر زيباترى را در چشم انداز عقل و قلب خويش مى بيند. نه عطش كمال جويى انسان پايان مى پذيرد و نه لذت تكامل اخلاقى به نقطه اى ختم مى گردد. پرسش ازاوج ارزشها هرگز به معناى رسيدن انسان به پايان راه و توقف سيركمال جويانه وى نيست .هدف ازاين بررسى آن است كه آفاق باز و گسترده تكامل اخلاقى شناخته شود. وارزشهاى اصلى درارتباط با ديگر[ ارزشها] و [ضدارزشها] روشن گردد.2 هماهنگى با فطرت : نظام اخلاقى اسلام همانند ديگرابعاداين آيين مقدس با سرشت و نهادانسان هماهنگ است . از آنجا كه انسانها به تناسب سطح[ درك] و پايه[ همت] شان خواسته هاى گوناگونى دارند. نظام اخلاقى اسلام اهداف مرحله اى و سطح متوسطى را براى اين گونه انسانها عرضه كرده است تا شوق حركت در آنان پديد آيد و براى سفر به سر منزل نهائى آماده گردند. واز سوى ديگر هدف نهايى اخلاق را هماهنگ با[ خواست بى پايان] روح هاى بلند پرواز [ ارزش بى نهايت] معرفى مى كند. كمال جو هرگز در اين نظام به بن بست نمى رسند.3 هماهنگى با ديگرابعاداسلام : نظام اخلاقى اسلام در هدف نهايى با سيستم عقيدتى اقتصادى سياسى و نظامى اين مكتب هماهنگ است .اگر چه هر يك ازاين نظام ها پاسخگوى بخشى از نيازهاى انسان است و اهداف مرحله اى و مقدماتى خاص خويش را داردولى از آنجا كه همه سنگ هاى بناى يك ساختمان است در هدف اساسى و نهايى همه ابعاداسلام مشترك است . و هيچ قانون اقتصادى فرمان نظامى و دستور سياسى اسلام با هدف نهايى نظام اخلاقى آن تضاد و ناهماهنگى ندارد.رفتاراخلاقى واهداف آن
در معارف اسلامى براى رفتار و صفات اخلاقى اهداف و آثار گوناگونى بيان شده است .اما ميزان ارزش واهميت آثار و نتايج مطرح شده در متون اسلامى تفاوت فراوان دارد. بطورى كه برخى آيات واخبار هدف نهايى واوج تكامل اخلاقى را بيان مى دارد و در قسمتى از منابع اسلامى آثار طبيعى يك نوع رفتاراخلاقى يا خصلت روحى مورد توجه قرار گرفته است . دراين گونه موارد بايد توجه داشت كه اين ثمرات طبيعى از جهات گوناگونى مورد توجه است1 نتيجه يك نوع رفتاراخلاقى است نه هدف نظام اخلاقى اسلام .2 پاره اى از آثار و پيامدهاى يك حركت اخلاقى است نه تمام آن . 3 در روايات اسلامى هم اين آثار به عنوان هدف سيراخلاقى ياد نشده است بلكه اين آثار همچون سايه درختى پرباراست كه باغبان از آن بهره مى گيرد و لازمه طبيعى درخت است . ولى هدف نهائى واصلى باغبان از درختكارى و باغدارى نيست .نشاندن نهال اخلاقى در بوستان روح نيز هدفى والاتراز سايه نهال داردهر چندانسان متخلق مى تواند در سايه درخت[ فضيلت] ساعتى بيارمد واز گرماى هيجان هاى روحى بحران هاى اجتماعى لحظه اى چند رهائى يابد. برخى از نتايج مطرح شده در متون اسلامى براى رفتار و صفات اخلاقى به جايزه اى شباهت دارد كه اولياء كودكان براى تشويق ايشان به تحصيل وعده مى دهند و يادولت هاى آگاه و دلسوز براى حمايت از صنعت يا كشاورزى و يا صدور كالا و غيره به صنعتگران و كشاورزان و بازرگانان مى پردازند كه دريافت جايزه هر چند كلان و هنگفت هدف نهايى تحصيل و توليد و صدور كالا نيست . و كودكان باهوش و صنعتگران و كشاورزان و صادركنندگان آگاه هرگز براى جايزه تلاش نمى كنند.اگر چه آن[ جايزه] مى تواندانگيزه اى در كارشان محسوب شود . اينك براى بازشناسى هدف هاى مرحله اى و آثار و پيامدهاى رفتاراخلاقى ازاهداف والا و هدف نهايى را در چهاربخش بيان مى نماييم . 1 گاهى دستيابى به برخى ارزشهاى دنيوى كه نتيجه برخى از فضائل و رفتاراخلاقى است به عنوان پيامد حركت اسلامى مطرح گرديده و براى تشويق به[ ارزشهاى اخلاقى] اين آثار طبيعى وارزشمند دنيوى دراخبار و روايات[ اهل البيت عليهم السلام] بدانهااشارتى رفته است . براى نمونه به چند حديث كه آثار مفيد[ روانى] و[ اجتماعى] برخى از رفتارهاى اخلاقى را يادآور شده است توجه مى كنيم : عن النبى (ص) : الصدق طمانينه والكذب ريبه. 3 [صداقت مايه آرامش و دروغ گوئى عامل اضطراب است] . عن النبى (ص) : [حسن البشر يذهب بالسخيمه] . 2[(خوشروئى كينه را مى زدايد].عن فضيل بن عثمان قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: [من كان رفيقا فى امره نال مايريد من الناس] . 4[فضل بن عثمان مى گويد ازامام صادق[ ع] شنيدم مى فرمود: هركس در كار خويش نرمش داشته باشد آنچه از مردم بخواهد بدان دست مى يابد]. قال على (ع) :[بكثره الصمت تكون الهيبه بالنصيفه يكثرالمواصلون و بالافضال تعضلم الا قدارنا وبالتواضع تتم انعمه وباحتمال المون يجب السودد و بالسيره العادله يقهرالمناوى و بالحلم عن السفيه تكثرالانصار عليه] . 5 [با سكوت بسيار مهابت و بزرگى پديد مى آيد. و بااتصاف و برابرى دوستان افزوده مى شوند. و با نيكى واحسان منزلهاافزون مى گردد. و با تواضع و فروتنى نعمت كامل و با تحمل رنجها سيادت و سرورى حتمى و مسلم و با روش عادلانه دشمن منكوب مى شود. و با بردبارى در برابر سفيه ياران فراوانى بسيج مى شوند].دراين گفتار گرانقدر آثار دنيوى شمارى از رفتارهاى اخلاقى ترسيم شده و رابطه[ : صداقت] با[ آرامش] [ دروغ گوئى] و [دلهره] [ خوش روشى] و[ كينه زدايى] [ نرمش] و[ پذيرش درخواستها توسط مردم] [ سكوت] و[ مهابت] [ انصاف] و[ جلب محبت] [ احسان] و عظمت در ديد مردم] [ فروتنى] و كامل شدن نعمت ها] [ تحمل دشوارى ها] و [دستيابى به سيادت و سرروى] [ رفتار عادلانه در داخل] و[ شكست دشمن خارجى] [ بردبارى نسبت به نابخردان] و[ افزايش اعتراض عمومى عليه آنان] مطرح شده است كه نمونه هاى روشنى از آثار طبيعى و سايه گونه درخت اخلاق است . ولى اين پيامدها و ثمرات مفيد هرگز هدف نهايى نظام اخلاقى اسلام واوج معنوى انسان كمال يافته نيست . 2 گاهى آثار طبيعى نامطلوب و زيانهاى ناشى از نوع رفتار در همين زندگى دنيا مورد توجه قرار گرفته و دعوت بسوى برخى از رفتارهاى اخلاقى و پرهيزاز پاره اى رذايل نفسانى براى مصون ماندن از نتايج ناگوار و پيامدهاى تلخ اين گونه اخلاق و رفتار يادآورى شده است . چنانكه احاديث ذيل براين پايه انسان را بسوى تهذيب و خودسازى فرا مى خواند: عن النبى (ص): [اقل الناس راحه البخيل] . 6 .[راحتى بخيل از همه مردم كمتراست] . 3قال على (ع) : [الاعجاب يمنع الازدياد]. 7 [ اعجاب و خودپسندى مانع افزايش[ داشته هاوارزشهااست] . قال على (ع) : ... فارفض الدنيا قان حب الدنيا يعمى و بصم و يبكم و يذل الرقاب ... . 8[ دنيا را به دورافكن زيرا علاقه به دنيا انسان را در برابر حقيقت كور و كر و لال مى سازد و ذلت و زبونى مى آورد].[قال الهادى[ ع[ :[ لاتمار فيذهب بهاوك ولاتمارح فيجترااعليك] . [كشمكش نكن كه حرمتت از بين مى رود شوخى نكن كه ديگران بر تو جرئت دار مى شوند].دقت دراخبار مذكور چند نكته را روشن مى سازد: الف - بخل و زفتى آسايش و راحتى راازانسان سلب مى كند زيرا گردآورى ثروت بطور طبيعى بدون رنج و زحمت امكان پذير نيست . واز آنجا كه افراد خسيس مى خواهند امكانات را جمع كرده و هرگز خرج نكنند رنج گردآورى را تحمل مى كنند ولى از آسايش و راحتى كه در سايه خرج كردن ثروت بدست مى آيد بهره مند نمى گردند. خودپسندى عامل ركود و توقف انسان است . و هنرمند و دانشمند و نويسنده و مخترعى كه مغرورابعاد مثبت هنر و دانش و قلم واختراع خويش باشد توجه لازم به ابعاد منفى كار خويش پيدا نمى كند و در صدد رفع كبمودها بر نمى آيد. از آنجا كه محبتها و علاقه ها يكى از موانع بزرگ شناخت است علاقه به دنيا با همه مظاهرش انسان را نسبت به آفت ها و خطرهاى ناشى از آن [ كور] و[ كر] مى سازد. و بطور طبيعى كسى كه دريافت واقع بينانه اى از جهان نداشته باشد زبانش نيزاز بيان حقايق[ لال] خواهد بود. و چوه انسان در برابر محبوب و مطلوبش كمال تسليم و كرنش را نشان مى دهد اگر شيفته مفتون دنيا گردد براى دستيابى و نگهدارى امكانات دنياى خويش هرگونه ذلت و زبونى را خواهد پذيرفت . بدين گونه[ دنيازدگى] [ آگاهى] و[ حق گوئى] و[ آزادى] راازانسان مى گيرد. مجادله و بگومگوهاى لفظى آبرو و حيثيت انسان را تباه مى سازد و با شوخيهاى ناپسند شخصيت خويش را كوچك جلوه مى دهد و زمينه گستاخى ديگران را نسبت به خود فراهم مى آورد.احاديث ياد شده اگر چه پاره اى از آثار تلخ برخى از رفتار و خصلت هاى ناپسند را بيان مى دارد و براى مصونيت ازاين پيامدها انسان را بسوى ترك اين اعمال واخلاق دعوت مى كند اما هدف از تهذيب اخلاقى تنها رهائى ازاين آثار طبيعى نيست بلكه در وراى اينهاارزشهاى ديگر متعاليترى نيز مورد نظراست . 3 در برخى از آيا و روايات هدف از رفتاراخلاقى رسيدن به ثواب اخروى و برخوردارى از نعمت هاى الهى در سراى ديگر شناخته شده است . دراين متون اسلامى نويد بهشت حور قصور و نعمت هاى فراوان آخرت تكيه گاه دستورات اخلاقى قرار گرفته وانسان به اميدالطاف بيشتر و پايدارتر و بهتر حركت خويش را در مداراصول اخلاقى كنترل مى كند. نمونه اين گونه روايات و آيات را هم اكنون مورد توجه قرار مى دهيم . و بشرالذين آمنوا و عملواالصالحات ان لهم جنات تجرى من تحتهاالانهار كلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذى رزقنا من قبل واتوا به متشابها ولهم فيهاازواج مطهره وهم فيها خالدون 10. به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند بشارت ده كه براى آنان بهشتهاست كه جويباران از زير[ درختان] آن جارى است . و هرگاه از ميوه اى بهشتى روزى گيرند گويند اين همان است كه قبلااز آن بهره مند شديم و روزى هائى همانند[ با نعمت هاى دنيا] براى آنان آورده مى شود. وايشان را همسرانى پاكيزه است و آنان در بهشت جاودانه اند.والذين آمنوا وعملواالصالحات لنبوئنهم من الجنه غرفا تجرى من تحتهاالانهار خالدين فيها نعم اجرالعاملين الذين صبروا و على ربهم يتوكلون . 11و آنانكه ايمان آوردند و رفتار شايسته انجام دادند ايشان را در جايگاههاى عالى بهشتى جاى دهيم بهشتى كه از زير درختان آن نهرها جارى است . جاودانه در آنجايند و چه نيكوست پاداش عاملان آنها كه صبر كردند و بر پروردگارشان توكل واعتماد مى نمايند.عن النبى (ص) : اكثر ما تلج به امتى الجنه تقوى الله و حسن الخلق . 12 چيزى كه بيش از هر عامل ديگرامت مرا وارد بهشت مى سازد [ تقواى الهى] و[ حسن خلق] است . دراين گونه آيات واخبار [ اخلاق] با بهشت و غرفه هاى عالى آن ميوه هاى لذيذ و همسران پاكيزه و درختان و جويباران آن پيوند يافته و شرط كاميابى ازاين نعمت ها ويژگيهاى اخلاقى همچون ايمان عمل صالح تقوى صبر و حسن خلق معرفى شده است . اما لذايذجسمانى بهشت هم هدف نهايى اخلاق نيست كه اين كاروان راهى ديگر در پيش و شوقى ديگر در سر دارد. 4 در تعدادى از آيات قرآن واخبار معصومين[ عليهم السلام] آثار و نتايج زيانبار رفتار غيراخلاقى در جهان ديگر مورد توجه قرار گرفته و دستورات اخلاقى براساس پيامدهاى تلخ و رنج زاى اخروى انسان را به كارهاى نيك تشويق مى كند و يا نسبت به رفتارهاى ناپسند هشدار مى دهد. اين دسته ازاخبار و آيات را در نمونه هاى زير مى خوانيم . ان الذين يا كلون اموال اليتامى ظلما انما يا كلون فى بطونهم نارا وسيصلون سعيرا . 13 بدرستيكه آنانكه اموال يتيمان رااز راه ستم مى خورند در حقيقت آتش در شكم خويش فرو مى برند و بزودى در شعله هاى فروزان جهنم خواهند افتادولايحسبن الذين يبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خيرا لهم بل هو شر لهم سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامه ... . 14آنان كه نسبت به آنچه خداونداز فضل خويش به ايشان داده بخل مى روزند خيال نكنند اين كار بسودايشان است بلكه به زيان آنهاست بزودى آنچه بدان بخل مى ورزند در قيامت گردن گيرايشان خواهد شد . عن ابى عبدالله عليه السلام انه قال : من اشدالناس عذابا يوم القيامه من وصف عدلا و عمل بغيره . 15از جمله افرادى كه غذابشان از همه سخت تراست كسى است كه از عدل سخن گويد و برخلاف آن رفتار كند .دراين گونه آيات و اخبار بيم جحيم و پيامدهاى رعب انگيز رفتارى همچون[ تصرف امال ايتام] [ بخل ورزيدن] و[ از عدل سخن گفتن و ناعادلانه رفتار كردن] در قيامت و سراى ديگر براى هشدار نسبت به اين گونه كردار و رفتار انتخاب شده است .اما باز هم هدف تهذيب اخلاقى و تزكيه روحى تنها مصونيت از كيفر كردار و شعله هاى سوزان عبادت واعمال پسنده يده اى كه براى رهائى از آتش دوزخ انجام گيرد از ديدگاه فقهاى اسلام صحيح و مقبول است . در ميان مراحل چهارگانه مذكور حركتهايى كه صرفااز بيم واميد دنيوى ريشه مى گيرد و هيچگونه[ ارزش اخلاقى] ندارد. بلكه همانند ديگر رفتارهاى[ غريزى و طبيعى] واعمال برخاسته از عادتها واعتيادها حركت هايى حيوانى است كه با هوشيارى و آگاهى انجام مى گيرد.اين نوع رفتار در فرهنگ اسلامى به هيچ وجه[ عبادت] و حركت اخلاقى والهى شمرده نمى شود.اما رفتار و تلاشهايى كه از بيم واميداخروى برخيزد و از ترس جهنم يا به اميد بهشت انجام شود از آن جهت كه با واسطه خدا را در نظر مى گيرد در رديف[ عبادات] بوده و گامى در مسير معنويت واخلاق بشمار مى آيد. هر چند به گفته فقهاى بزرگواراسلام اين گونه عبادت[ كم ارزش ترين] نوع آن است .از طرف ديگر بيشتر آدميان تنها در مراحل پايين و متوسط قرار دارند و همانند كودكان به انگيزه[ جايزه] واز نيم[ كتك] تلاش مى كنند پروردگار رئوف و رحيم اين گونه اعمال را نيز مى پذيرد. باشد كه با رشد آگاهى و علو همت به ارزشهاى بالاتر آشنا شده و به مقامات عالى اخلاق نايل گرديم . هدف نهايى :هدف نهايى نظام اخلاقى اسلام كه در بعضى از آيات واحاديث بيان شده [ قرب خدا] و جلب رضاى اوست . حب شديد[ او] و تخلق به اخلاق اوست كه تشرف به فيض لقاءالله و نظر به وجه الله را در پى دارد. منابع اسلامى كه اين هدف عالى را تبيين مى كند كم نيست واز آن ميان به آيات و خبار زير بسنده مى كنيمقرآن از زبان اسوه هاى اخلاق [ امام على حضرت زهرا امام حسن و امام حسين عليهم السلام] هدف اقدام ايثارگرانه آنان را چنين بازگو مى كند: انما لوجه الله لانريد منكم جزاء ولا شكورا . 17 تنها براى ذات بيچون خدا بشما طعام مى دهيم واز شما هيچ گونه پاداش تعليم مى دهد. قل ان صلاتى ونسكى و محياى ومماتى لله رب العالمين لاشريك له وبذالك امرت وانااول المسلمين . 18[بگو براستى نمازم پرستشم زندگى و مرگم براى خداست . خدايى كه پرودگار جهانيان و بى شريك است ماموريت من همين و من برترين مسلمانم] .اين آيه براى تمام ابعاد زندگى رهنمود دارد و مى آموزد كه تمام تلاشها از جمله اعمال اخلاقى بايد در جهت الهى و براى پروردگار جهانيان انجام گيرد. نيز قرآن مجيد هدف يكى از والاترين رفتارهاى اخلاقى[ ايثارجان] را چنين بيان مى دارد:[و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرصاه الله والله روف بالعباد]. 19[ واز جمله ى مردم كسى است كه جان خويش را در پى رضاى خدا مى فروشد و خدا نسبت به بندگانش مهربان است] . واين سخن خداست كه هدف نهائى[ پارساترين انسانها] را [ وجه الله] مى داند آنان را به خشنودى خود نويد مى دهد:[2وسيجنبهاالاتقى الذى يوتى ماله يتزكى و ما لاحد عنده من نعمه تجزى الاابتغاء وجه ربه الاعلى و لسوف يرضى] . 20بزودى انسان پارساتر[ از آتش شراره خيز] دور گردد آنكه مال خويش را مى بخشد و پاكى مى جويد. كسى نزداو صاحب نعمتى نيست تا پاداش يابدبلكه او در پى رضاى خدا و[ وجه ربه الاعلى] است . بلكه او در پى رضاى خدا و[ وجه ربه الاعلى] است . و بزودى از (پادش الهى ) خشنود خواهد شد]. آيات بسيارى از قرآن كه واژه هاى[ لله] [ ابتغاء وجه الله] [ لقاء ربه] و[ ابتغاء مرضاه الله] وامثال آن را در بر دارد گوياى اين حقيقت است كه هدف نظام اخلاقى اسلام تربيت انسان[ خداجوى خداگونه و عاشق خدا]ست . هدف تربيت انسانى است كه هر چه بيشتر به مقام[ قرب الهى] نايل گردد و بندهاى وابستگى به مطلوب ها محبوب هاى محدود موقت رااز دل و جان خود بگسلد. انسان اخلاقى اسلام در مرزارزشهاى دنيوى توقف نمى كند در چارچوب نعمت هاى جسمى بهشت محدود نمى گردد حركت وى بااين گونه جاذبه ها و دافعه ها هدايت نمى شود بلكه همچون[ امام على عليه السلام] ابراز مى دارد:ما عبدتك خوفا من نارك ولا طمعا فى جنتك وليكن وجدتك اهلا للعباده فعبدتك . 21[خدايا ترااز ترس جهنم پرستش نكردم و به اميد بهشت عبادت ننمودم بلكه تو را شايسته عبادت يافتم و پرستيدم] . انسان اخلاقى اسلام تا آنجا پيش مى رود كه ايمان به خدا را والاترين ارزشها مى داند واز بندگى خدااحساس عزت واقتدار مى كند. واز اينكه خداوند پروردگاراوست بر خويش مى بالد و على وار نغمه سر مى دهد: [ الهى كفى بى عزاان اكون لك عبدا و كفى بى فخراان تكون لى ربا انت كمااحب فاجعلنى كما تحب] . 22[خدايا همين اقتدار مرا بس كه بنده تو باشم و همين افتخار مرا بس كه تو پروردگارم باشى تو چنانى كه من دوست دارم مرا آن گونه قرار ده كه تو دوست دارى]! . انسان اخلاقى اسلام دراوج عاشق خدا و عبادت اوست و بيش از آنكه از عذاب الهى بنالد همنوا باامام على[ ع] در دعاى كميل از[ درد بزرگ فراق] شكوه مى كند:فهبنى ياالهى وسيدى ومولاى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك .[گيرم اى خدا و سرور و آقايم بر عذاب تو طاقت آرم اما در فراق تو چگونه صبر كنم]! .يكه تازان خطه اخلاق رضاى خود و هواى خلق نمى جويند و در[ رضوان الله] را به بهاى[ هفت 23اقليم] نمى فروشند و[ وجه الله] را با دنيا و آخرت سودا نمى كنند!
آنكس كه ترا شناخت جان را چه كند.
ديوانه كنى هر دو جهانش بخشى
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند.
فرزند و عيال و خانمان را چه كند.
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند.
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند.
اوج اخلاقى انسان در رابطه با خلق
تلاشهاى برخاسته از بيم واميد دنيوى كارى است كه انسانها صرف نظر از[ كفر وايمان] و هرگونه نظام عقيدتى همه زندگى خويش را براين اساس بنيان ننهاده اند واندكى عقل حسابگر كافى است كه انسان رفتار زيان بخش را ترك گويد و براى رسيدن به منافع دنيوى به تلاش پردازد.امااين گونه رفتار كه از بينش[ دنيابينى] و گرايش خودخواهانه ريشه گرفته رنگ اخلاقى ندارد. و اگر كسى براى نگهدارى دوستان همراهان راه انصاف گيرد. و يا براى جلب توجه و علاقه مردم بذل و بخشش نمايد و يا براى دستيابى به مقام و موقعيت مشكلات را تحمل نمايد [ رفتارى اخلاقى] انجام نداده بلكه اصول روانشناسى و مديريت را در خدمت منافع خويش گرفته است . اخلاق دراسلام دانه پاشيدن براى شكار گرفتن نيست . رهانيدن بره از چنگال گرگ براى[ كباب شبانه] نيست .اخلاق دراسلام سوختن براى روشنائى بخشيدن به ديگران است .از خودى ها و خودخواهى ها به فرمان خدا گذاشتن است كارى كه در فرهنگ اسلامى[ ايثار] نام گرفته است [ مكارم اخلاق] در بينش اسلامى ريشه درگذشت و فداكارى دارد كه از باب نمونه به چند حديث اشاره مى كنيم : امام صادق عليه السلام از پيامبر بزرگواراسلام نقل مى كند كه آن حضرت ضمن يك خطبه فرمود: الااخبركم بخير خلائق الدنيا والاخره ؟:العفوعمن ظلمك و تصل من قطعك والاحسان الى من اساءاليك واعطاء من حرمك . 24 آيا شما رااز بهترين اخلاق دنيا و آخرت آگاه ننمايم ؟: گذشت از آنكه بر تو ستم كرده و پيوند با آنكه از تو بريده است نيكى به آنكه به تو بدى كرده و بخشايش به آنكه تو را محروم نموده است .امام صادق عليه السلام با تعبير زيباى[ مكارم اخلاق دنيا و آخرت] نمونه اى از همين ارزشهاى ايثارگرانه را يادآور مى شود: ثلاث من مكارم الدنيا والاخره : تعفو عمن ظلمك وتصل من قطعك وتحلم اذا جهل عليك . 25سه چيزاز مكارم اخلاق وارزشهاى دو جهانى است :از كسى كه برتو ستم كرده در گذرى با آنكه از تو بريده پيوند برقرار كنى و نسبت به آنكه با تو جاهلانه برخورد كرده بردبارى نشان دهى . به قول سعدى ( عليه الرحمه ):
شنيدم كه مردان راه خداى
تو را كى ميسر شوداين مقام
كه با دوستانت خلاف است و جنگ
دل دشمنان را نكردند تنگ .
كه با دوستانت خلاف است و جنگ
كه با دوستانت خلاف است و جنگ
.10بقره 25.
.11عنكبوت 58 و 59.
.12 اصول كافى ج 3.157.
.13نساء 10.
.14آل عمران 180.
.15 اصول كافى ج 3.408.
.17 انسان (دهر) 9.
.18 انعام 163162.
.19بقره 207.
.20والليل 18 تا 21.
.2نهج الفصاحه 1864.
.21بحار ج 70.234.
.22مفاتيح الجنان (ترجمه كمره اى ) 180.
.23نهج البلاغه فيض خ 215 ...والله لواعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاكها على ان اعصى الله فى نمله اسلبها جلب شيعره ما فعلته... .
.24 اصول كافى ج 3.166.
.25 اصول كافى ج 3.167.
.26 غررالحكم ج 1.387.
.27 غررالحكم ج 2.504.
.3 اصول كافى ج 3.162.
.4 اصول كافى ج 3.184.
.5نهج البلاغه فيض حكمت 215. نمونه ى بيشتراين احاديث را در منابع ذيل مى توان يافت : نهج البلاغه حكمت 410 393 363 و 354. اصول كافى ج 3.216 حديث 12 .221 حديث 3 .222 حديث 9 .162 حديث 5. تحف العقو (با ترجمه آيه الله جنتى ) 48.
.6نهج الفصاحه 43.
.7نهج البلاغه حكمت 158.
.8 اصول كافى ج 3.204.
.9تحف العقول 578.
1.امام سجاد در دعاى بيستم صحيفه كه قله هاى بلنداخلاق را ترسيم مى كند مى فرمايد:
16. عروه الوثقى ج 1.237.
179. ديوان سعدى