يادگار امام نگاهي به زندگي حضرت حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني(قدس سره)
نويسنده: عبدالله اميني يادگار امام در روز بيست و چهارم اسفند 1324 هجري شمسي در شهر مقدس قم و در بيت امام خميني ديده به جهان گشود. نامش را احمد نهادند.احمد، انقلابي تربيت ميشد، زيرا دوران طفوليت خود را در خانوادهاي روحاني ميگذراند كه صاحبان و بنيانگزاران انقلاب بودند.پدر او، دو سال پيش از تولد اين فرزند، انديشههاي سياسي خود را در كتابي با نام «كشفالاسرار» بروز داده و به روشني از تشكيل حكومت اسلامي سخن گفته بود و مبارزه خود را بدين گونه با سلطنت پهلوي تدوام ميبخشيد.«احمد» در مجلس درس پدر با دانش و معرفت آشنا ميشد. پدر؛ فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق را به فرزند خود ميآموخت و او را در دامان پر مهر خود پرورش ميداد.يادگار امام در دوراني سخت رشد ميكرد و بلوغ مييافت؛ پدر از وجوهات شرعي ـ براي گذران زندگي ـ استفاده نميكرد. تنها راه معيشت خانواده، اندك ملك موروثي در زادگاه پدر بود و اين سان او زهد و سادهزيستي ميآموخت.دوران تحصيلات
احمد پر جوش و خروش، آموزش ابتدايي و دبيرستان و نيز فراگيري علوم حوزوي همراه با مبارزه گذراند. هنوز مردماني از قم در خاطر دارند روزي كه پيكر مجروح و نيمهجان او در «كوچه باغ» قم بر زمين افتاده بود. برگهاي كتاب و دفترش در كوچه پراكنده بود و رهگذران و همسايگان به ياري او شتافتند ولي او با استواري و مردانگي ـ به هر صورت بود ـ خود را به مدرسه رساند.برگي ديگر از زندگي
يادگار امام در آستانه دهه دوم عمر خود بود كه قيام پانزده خرداد 42 آغازيدن گرفت.اينك او شاهد به زندان رفتن پدر بود و ديري نپاييد كه در سحرگاه سيزده آبان 43 تبعيد پدر و اندكي پس از آن، تبعيد برادر (حاج سيد مصطفي خميني) را نظارهگر شد.نخستين ديدار او با پدر و برادر در تبعيدگاه، در روزهاي پاياني سال 1344 است. در اين سال و سال بعد او به تكميل علوم ديني و يادگيري شيوه مبارزه با استبداد ميپردازد. سيد احمد به هنگام بازگشت به ايران، براي اولين بار دستگير ميشود ولي با زيركي مأموران سازمان اطلاعات و امنيت را فريب داده و آزاد ميشود.پدر وظايف مهم او را در مبارزه يادآوري كرده و اكنون كه «سيد احمد» به وطن بازگشته است، به ديدار مبارزان دربند و خانوادههاي آنان و رساندن پيام امام به همگان ميپردازد.در پايان سال 1345، يادگار امام براي دومين بار به ديدار پدر ميشتابد. در همين سفر است كه به صنف روحانيت ميپيوندد و معمّم ميشود. او به هنگام بازگشت ـ درهشتم تير 1346 ـ دستگير ميشود و به زندان قزل قلعه تهران منتقل ميگردد.يادگار امام در خاطرات خود از وقايع اين ايّام چنين بازگو ميكند:«وقتي كه در بازگشت دوم مخفيانهام از عراق، دستگير و زنداني شدم، از آنجا كه ساواك در مراحل بازجويي، از اهداف بعديام چيزي دستگيرش نشد، بر آن شد تا پس از آزادي، از طريق كنترل و تعقيبهاي غير علني، اطلاعاتي از چگونگي ارتباط امام با ايران و نحوه جمعآوري و ارسال وجوهات شرعيه مقلدان امام و چگونگي پرداخت شهريه را به دست آورند. لذا مدتي از تردد مردم و زائران و روحانيون به منزل امام در قم ممانعت نميكردند، به اميد آن كه عوامل نفوذي و مخفي آنها اطلاعات بيشتري به دست آورند. ما نيز با رعايت اصول مخفيكاري و شناختي كه از شيوههاي ساواك داشتيم، از اين فرصت كمال استفاده را برديم. بعد از چندي ساواك متوجه شد كه روش آنها نه تنها كارساز نبوده بلكه گردانندگان امور بيت امام موفق شدهاند ارتباطهاي گستردهاي از طريق همين منزل برقرار نمايند. علاوه بر آن، مجالس روضهخواني و وعظ و خطابه در مناسبتهاي مختلف در آنجا باعث تجمع گسترده علاقهمندان به امام و افزايش شور و احساسات انقلابي مردم ميشد.ساواك رويهاش را عوض كرد. بازداشتها و احضارها و اخطارها و مزاحمتهاي مكرر شروع شد. تبعيد وكلاي شرعي امام، در قم و ديگر مناطق و تبعيد آيتالله پسنديده ـ در چندين مرحله ـ در دستور كار ساواك قرار گرفت. مدتي طولاني مأموران شهرباني و امنيتي از ساعت 7 صبح تا 8 شب و براي مدتي تا 11 شب به طور رسمي از تردد روحانيون و مراجعان به منزل امام جلوگيري ميشد. در اين ايام ما صبر ميكرديم ساعتي بعد از تمام شدن كشيك مأموران از طرق مختلف و منازل مجاور، ياران امام در آنجا گرد هم ميآمدند و مسائلمان را دنبال ميكرديم و قبل از طلوع آفتاب متفرق ميشديم. بسته شدن منزل و جلوگيري از تردد مقلّدان و علاقهمندان امام و تبعيد نمايندگان امام و ايجاد تضييقات براي منسوبين و ياران و نقل آن از زبان مراجعيني كه از مناطق مختلف به قم ميآمدند، خودش عاملي در جهت ترويج نام امام و بحث از نهضت و اهداف امام شده بود. بهرهبرداي از اين موضوع از سوي مبارزين خارج از كشور و طرح آن در اعلاميههاي آنان نيز تبليغات رژيم را كه ميكوشيد قيام پانزده خرداد را كمبها و آثار آن را فراموش شده جلوه دهد، خنثي ميكرد. دوباره ساواك به روشهاي قبلي خود بازميگشت و اين سردرگمي در تصميمها و اقدامات ساواك تا پيروزي انقلاب ادامه داشت. در تمام اين مدت منزل امام مركز اتصال انقلابيون و ياران امام بود.»1يادگار از دست رفته امام در سال 1352 براي سومين بار كشور را ترك ميكند. او در اين سفر به مكه، عراق و لبنان عزيمت ميكند. پس از زيارت خانه خدا به عراق ميرود و از محضر امام خميني(قدس سره) كسب فيض ميكند.او تنها به بازگو كردن انقلاب بسنده نميكند بلكه با حوزه علميه نجف در ارتباط است و بر آموختههاي حوزوي خود ميافزايد. حجةالاسلام حاج سيد احمد خميني براي دستيابي به تجارب انقلابي افزونتر به لبنان نيز عزيمت ميكند. او ضمن ديدار با امام موسي صدر به يادگيري فنون نظامي در پايگاه شهيد مصطفي چمران همت ميگمارد و سرانجام در اواخر سال 1352 به ايران برميگردد. يادگار امام در اين ايام با حضرت آيتالله خامنهاي، حجةالاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني و ديگر مبارزان از جمله شهيدان آيتالله سعيدي، آيتالله غفاري، سيد علي اندرزگو و شهيد محمد منتظري در ارتباط و همكاري است. حجةالاسلام سيد احمد خميني گذشته از حضور در تصميمگيريهاي مهم انقلاب و نظارت و رهبري آن، به خدمات شايان ديگري نيز اهتمام دارد، از جمله: برقراري ارتباط ميان مبارزان با امام خميني(قدس سره)، انتشار پيامها و كتابهاي امام، تشكيل گروههاي مبارز و حمايتهاي معنوي و مادي از آنان و فعاليتهاي شبانهروزي در گردهمايي و همانديشي گروههاي انقلابي و ساماندهي فعاليتهاي مبارزاتي.يادگار امام، خود در اين باره ميگويد:«در مدتي كه قم بودم مثل ساير طلاب در رساندن اعلاميههاي امام و يا اعلاميههايي عليه دولت و رژيم سابق به مردم تلاش ميكرديم، تا كمكم به اين فكر افتادم كه احتياج به وسايل تكثير داريم. آمدم و پيش آقاي هاشمي [رفسنجاني] در تهران. او توسط آقاي توكلي يك دستگاه فتوكپي برايمان تهيه كرد و من قبلاً اتاقي را در منزل يكي از آشنايانمان اجاره كردم و آنجا مشغول كار شديم... كمكم كارمان وسعت پيدا كرد و جايمان تنگ شد. منزلي در نزديكي منزل امام در قم با نام آقاي واحدي خريديم ... اين منزل دست و بالمان را باز كرد. آقاي موسوي خوئيني كه خود با گروههاي ديگري هم ارتباط داشت، يك دستگاه ماشين تكثير براي ما تهيه كرد. قبلاً از ماشينهاي سادهتر استفاده ميكرديم. آقاي موسوي خوئينيها دستگير شد. توسط خانمشان به من خبر داد كه ايران را ترك كنم. مدت پانزده روز رفتم پاكستان ... اين دو هفتهاي كه پاكستان بودم تجربههاي خوبي كسب كردم. در مراجعت، آقاي واحدي را از كم و كيف قضيه مطلع كردم و در ضمن شخصي به ما معرفي شد تا در ايران به وسيله او با گروهي ديگر همكاري نماييم. اتفاقا ما مشغول چاپ كتاب «خدمت و خيانت روشنفكران» جلال [آل احمد[ بوديم.در ضمن براي اينكه مطمئن شويم از نظر اعتقادي كارمان صددرصد درست باشد با [آيةالله [آقاي خامنهاي در مشهد تماس گرفتيم كه مأمور تماس، من شدم و بارها پيش ايشان رفتم و ايشان را هم تا اندازهاي در جريان كارهايمان قرار دادهام، البته در اين موقع آقاي هاشمي [رفسنجاني[ زندان بود و الا قبلاً با ايشان مشورت ميكرديم...».2يادگار امام و چهارمين سفر
سال 1356 آغاز وقايعي مهم است كه زمينهساز انقلاب اسلامي و فرجام مبارك آن، پيروزي 22 بهمن است.يادگار امام، چهارده سال است كه در جبهه مبارزه تلاش ميكند، او در سال 56 به نجف ميرود. اينك مبارزه با رژيم مستبد پهلوي به اوج خود رسيده است. قيام نوزدهدي قم و پس از آن، قيام تبريز رخ داده است.در آبان همين سال، داغ جگرسوز فقدان آيةالله حاج سيد مصطفي خميني به روند انقلاب، سرعت بيشتري داده است. و سرانجام هجرت سرنوشتساز امام به پاريس، فصل ديگري از زندگي پربار يادگار فقيد امام است.مهر 1357 نوفللوشاتو، پذيراي امام و فرزند برومند اوست. فرزندي كه اكنون بازوي پرتوان امام و مشاوري آگاه و مبين براي بنيانگزار انقلاب اسلامي و مؤسس جمهوري اسلامي است.مقام معظم رهبري آيةالله خامنهاي در اين باره ميفرمايد:«بي شك سلامت و توان جسمي و قدرت كاري آن قائد عظيمالشأن در دوران پرمخاطره ده ساله با وجود كهولت سنّي و بيماري قلبي، در ميان عوامل و اسباب عادي، از همه بيشتر به ابتكار و مراقبت و پيگيري دلسوزانه اين فرزند مهربان وابسته بود. ملت ايران از اين بابت بسي مديون اين عزيز فقيد است. تاريخچه خدمات ارزنده آن مرحوم به دوران پس از پيروزي منحصر نميشود. نقش ايشان در دوران مبارزات ملت ايران نيز برجسته و فراموش نشدني است و هر چه زمان به مقطع پيروزي انقلاب اسلامي نزديكتر ميشود، اين نقش و سهم صاحب آن، بزرگتر و روشنتر ميگردد. و چون فاصله زماني ميان فقدان فاجعهآميز مرحوم آيةالله حاج سيد مصطفي خميني فرزند بزرگ و نامآور امام و روزهاي بازگشت رهبر كبير انقلاب به كشور فرا ميرسد، نقش مرحوم حاج سيد احمد آقا در قضاياي انقلاب، وضعي استثنايي و منحصر به فرد مييابد. بيشك در آخرين ماههاي دوران نهضت، هيچ كس در رابطه با امام بزرگوار نقشي تا بدين حد بزرگ و مؤثر از خود بروز نداده است. تلاش بيوقفه و پروانهوار ايشان در كنار مشعل فروزان وجود امام عزيز(رضوانالله عليه) بسي بركات را منشأ گشته و بسي دشوارها را آسان نموده است.»3ورود به ايران
و سرانجام شاهد بوديم در روز 12 بهمن 57 امام و يادگار فقيدش پس از پنج ماه اقامت در فرانسه به وطن بازگشتند. حجةالاسلام حاج سيد احمد خميني در اين باره ميگويد:«وقتي كه هواپيما در فرودگاه به زمين نشست، حضرت آيةالله پسنديده (برادر بزرگ امام خميني) وارد هواپيما شد و پس از سالها دوري با امام خميني ديدار كرد و لحظاتي در كنار او به گفتگو نشست. لحظه رفتن كه فرا رسيد حضرت امام فرمودند آقا [= آيةالله پسنديده] بايد جلو بروند و من پشت سر ايشان ميروم، عرض كردم: مردم چهارده سال است كه انتظار اين لحظه را ميكشند، خبرنگاران و عكاسان داخلي و خارجي منتظرند تا اين لحظه تاريخي را به تصوير بكشند. هر چه اصرار كردم فايدهاي نداشت. سرانجام راهي به ذهنم رسيد به عموي بزرگوارم پيشنهاد دادم كه ايشان با جمعي از همراهان امام كه از پاريس آمده بودند از هواپيما پياده شوند و به جمعيت حاضر در سالن استقبال بپيوندند و بعد همين ترتيب عمل شد و بالاخره امام حاضر شد يكي از آداب معاشرت اسلامي را ناديده بگيرد و از برادر بزرگ خويش جلو بيفتند ولو آنكه در چنين شرايطي استثنايي كه ميليونها چشم به آن دوخته است، قرار داشته باشند.»4يادگار امام در اين ايام، مشاور فرمانده انقلاب است. ارائه راهكردها براي انقلاب، رويارويي با توطئه دشمنان داخلي و خارجي، تهيه و تنظيم بيانيههاي انقلاب، تأسيس نهادهاي انقلابي و حضور در جلسات مربوط به انقلاب، برقراري ارتباط ميان امت و امام و از همه مهمتر، حفظ جان امام .... همچنان كه در دوران چهارده ساله انقلاب در قم و فرانسه بود، به دست با كفايت او نقش تحسين برانگيز يادگار امام در «شوراي انقلاب» در همين روزها مورد اذعان همگان است.ورود به قم، دهم اسفند 57دوره يكساله اقامت امام در قم ـ از اسفند 57 تا بهمن 58 ـ اوج دشواريها و دگرگونيهاي اساسي در كشور است. انتخابات جمهوري اسلامي، خبرگان قانون اساسي و مجلس شوراي اسلامي در اين برهه از انقلاب است. يادگار امام ـ به عنوان مسؤول دفتر امام ـ در اين زمان حضور در رخدادهاي سترگ انقلاب، به امور مردمي همّت ميورزد.مقام معظم رهبري حضرت آيةالله خامنهاي در اين باره ميفرمايد:«ايشان [يادگار امام] واقعا در كنار امام يك عنصر لازم و بيبديل بود. هيچكس ديگري در كنار امام نميتوانست اين نقش را ايفا كند... براي رسيدن اخبار به امام كسي لازم بود كه به امام نزديك باشد و چنين شخصي فقط حاج احمد آقا بود. ايشان هم در انتقال خبرها به امام و هم در انتقال نظرات به بيرون ... نظرات امام را خوب منعكس ميكردند و هم در مشورت دادن به امام نقش داشتند. حاج احمد آقا در موارد متعددي به امام مشورت ميداد، امام كسي نبود كه تحت تأثير عواطف قرار بگيرد يا ارتباط پدر و فرزندي تأثير ناروايي در امام داشته باشد. امام از مشورت حاج احمد آقا بهينه ميكرد، يعني اينطور نبود كه هر چه حاج احمد آقا ميگفت امام بپذيرد... حاج احمد آقا در موارد متعددي نظرات پخته خوبي را به امام منعكس كرده بود و گاهي هم مطالبي ميگفت كه امام قبول نميكرد ... نبايد تصور كرد كه ايشان چيزي را به امام تلقين ميكرد. امام تلقينپذير نبود ولي نظرات روشن و قوياي را در موارد متعددي به امام منتقل ميكردند و امام هم از آن استفاده ميكردند. ايشان در چند جلسه شركت ميكرد، يكي شوراي مصلحت ... ديگري شوراي عالي دفاع كه گاهي شركت ميكردند و يكي هم جلسه رؤساي سه قوه بود كه ايشان بطور مرتب و به عنوان عضو شركت ميكرد... در آن جلسات حاج احمد آقا به عنوان يك عنصر خوشفكر و باهوش و با تجربه، انصافا خيلي بدرد ما ميخورد. در مسائل مختلف و بخصوص در مسايل جهاني ذهنش باز بود و نظر او يك نظر خوب و پختهاي در بين نظرها بود.»5حضرت امام خميني(قدس سره) در باره يادگار خود چنين مينويسد:«... اينجانب در پيشگاه مقدس حق شهادت ميدهم كه [احمد] از اول انقلاب تا كنون و از پيش از انقلاب در زماني كه وارد اين نحو مسايل سياسي شده است از او رفتار يا گفتاري بر خلاف مسير انقلاب اسلامي ايران باشد، نديدهام و در تمام مراحل از انقلاب پشتيباني نموده و در مرحله پيروزي شكوهمند انقلاب، معين و كمككار من بوده و هست و كاري بر خلاف نظر من انجام نميدهد و در امور مربوطه چه در اعلاميهها يا ارشادها... بدون مراجعه به من تصرف و دخالتي نميكند حتي در الفاظ اعلاميهها بدون مراجعه دخالت نميكند و اگر در امري نظري دارد، تذكر ميدهد كه تذكراتش نيز صادقانه [است] و بر خلاف مسير انقلاب و مصحلت نيست و من اگر تذكراتش را نپذيرفتم، تخلّف از قول من نميكند و من نيز اگر حرفش را صحيح ديدم، قبول ميكنم و اميدوارم حرف صحيح را از همه كس قبول كنم... من خداي قاهر حاضر منتقم را شاهد ميگيرم كه احمد از آن روزي كه در كمك اينجانب در بيروني مشغول اداره امور من بوده تا الآن كه اين ورقه را مينويسم قدمي يا قلمي بر خلاق گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجيب در كليه گفتارهاي من يا نوشتههاي من سعي نموده كه حتي يك كلمه بلكه گاهي يك حرف را كه به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نكند.»6يادگار امام از زبان ياران امام
مقام معظم رهبري(مد ظله العالي): «اينجانب جنابعالي را فردي با اطمينان و اعتماد كامل به دانشو بصيرت و هوشمندي همراه با امانت، صداقت و كارآيي ميدانم.»7آيةالله رضواني: «امام رضوان الله تعالي عليه اعتماد كامل و وافري به فرزندشان حاج احمدآقا داشت. از بيانات امام در جلسات خصوصي مشخص بود كه حاج احمد آقا، مورد اطمينان و اعتماد كامل ايشان بودند. در دوراني كه مادر خدمت حاجآقا بوديم ايشان به نظر ما شخصي باهوش و با ذكاوت و با استعداد خيلي خوب بود. پشتكار هم داشت، علاقه هم نشان ميداد. مسائل را بسيار خوب دنبال ميكرد.8حجةالاسلام و المسلمين خوئينيها: «وقتي در پاريس خدمت امام رسيدم، در آنجا حضرت امام بياني در مورد حاج احمد آقا كردند، براي من بسيار مهم بود با اين كه آن موقع ايشان در سن جواني بودند و با مرحوم شهيد مصطفي خميني فاصله سنّي زيادي داشتند. امام فرمودند: «همانطور كه قبلاً در باره مصطفي با شما صحبت كردم به همان صورت در مورد احمد نگاه كنيد. هر چه را خواستيد بدون كم و زياد به من برسد، به احمد برسانيد.»9مهندس ميرحسين موسوي: «در طول هشت سال خدمت اينجانب يك ارتباط دائمي بين اينجانب و مرحوم حاج احمدآقا وجود داشت. او در اغلب ملاقاتهايي كه با حضرت امام داشتم، ايشان نيز حضور داشتند و كاملاً محسوس بود كه مورد اعتماد و وثوق حضرت امام قرار دارند. ايشان يك مشاور امين و وفادار براي حضرت امام بودند و فراتر از نكته مهم بالا، گوناگوني فراوان وظايف دفتر رهبري و جنبههاي متنوع سياسي و فرهنگي اين وظايف، شرايط استثنايي كشور به هنگام اوايل انقلاب و نيز در طول جنگ، كاملاً نشاندهنده نقش استثنايي مرحوم حاج سيد احمد آقا در طول انقلاب است. ايشان ميبايست در كوران بحرانها و مشكلات و در ميان گرايشهاي مختلف سياسي بين گروهها و فراواني اطلاعاتي كه به سوي دفتر رهبر كبير انقلاب روان بود، شرايط مناسبي را براي تصميمگيريهاي رهبر به وجود آورد و اين همه ايجاب ميكرد كه فردي بسيار جسور، خلاق و مورد اعتماد در كنار حضرت امام حضور داشته باشد.»10ارتحال
و سرانجام عمر پر بركت يادگار امام در شامگاه 25 اسفند 1373 به سرآمد و ايران در رثاي آن يار فقيد امام يكپارچه سياهپوش و عزادار شد. اكنون ما در سومين سالگشت ارتحال جانگذار اوييم.داغ از دست دادن امام و يادگار او، سالهاست كه اندوهي جانكاه بر دلمان نهاده، اما چه توان كرد؟!
گر نادره معدوم شود هيچ عجب نيست
كز كاخ جهان نادره كاران همه رفتند
كز كاخ جهان نادره كاران همه رفتند
كز كاخ جهان نادره كاران همه رفتند
خيالك في عيني و اسمك في فمي
فسلام عليه يوم ولد و يوم مات و يوم مبعث حيّا
خداوندا! حمد را نزد خود محمود فرما
و ذكرك في قلبي الي أين اكتب
خداوندا! حمد را نزد خود محمود فرما
خداوندا! حمد را نزد خود محمود فرما
1 ـ مهاجر قبيله ايمان، حميد انصاري، ص 19.
2 ـ مهاجر قبيله ايمان، حميد انصاري، ص 66 ـ 68.
3 ـ روزنامه اطلاعات، 9/2/61 ، مصاحبه با حضرت حجةالاسلام والمسلمين سيد احمد خميني.
4 ـ پيام حضرت آيةالله خامنهاي به مناسبت ارتحال يادگار امام خميني، اسفند 1373.
5 ـ مهاجر قبيله ايمان، حميد انصاري، ص 128.
6 ـ گنجينه دل، مصاحبه با حضرت آيةالله خامنهاي، رهبر معظم انقلاب اسلامي.
7 ـ وعده ديدار، نامههاي حضرت امام خميني به حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني، انتشارات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، ص 100.
8 ـ فصلنامه حضور، ش 10، ص 42، انتشارات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(قدس سره).
9 ـ گنجينه دل.
10 ـ گنجينه دل، مصاحبه آيةالله غلامرضا رضواني.
11 و 12 و 13 ـ گنجينه دل.