بهترين زندگي زناشوئي آنستكه زن و شوهر در مباني و اصول زندگي هم عقيده باشند، تا در نتيجه،اتحاد هدف، تناسب اخلاق و گرايش روحي پيدا كنند. لازمه ازدواج اينست كه يك عمر دو تن در غم و شادي يكديگر شريك باشند و چنين شركتي با اختلاف عقيده،تلخ و ناگوار و سخت و بيدوام است. اسلام در تمام امور زندگي از خوردن و پوشيدن گرفته تا زادن و پروردن دستور و فرمان دارد كه مسلمان همه را لازم الإجرا ميداند و كافر نسبت بهمه بي اعتناء است. علاوه بر آنكه در لوازم و فروع ازدواج همچون كابين و نفقه و طلاق اختلاف عقيده دارند؛ پس ازدواج مسلم و كافر، مانند اجتماع ضدين است و مستلزم تناقض در زندگي است؛ مگر آنكه يكي از دو همسر نسبت بعقايد خويش بياعتنا شود و تا سرحد التزام بعقايد مخالف قابل انعطاف باشد. در آن صورت هم كفويت حاصل است. و اما كسانيكه ازدواج مرد مسلمان را با زن يهوديه و مسيحيه جايز دانستهاند استدلال ميكنند كه: مرد در خانواده خويش داراي نفوذ و تسلط است و زن و فرزند، ناظر اخلاق و پيرو رفتار او هستند؛ لذا مرد مسلمان ميتواند با حسن عمل و اخلاق شايسته اسلامي خويش، افراد خانواده را به ديانت اسلام شائق و متمايل گرداند و اگر غير از اين باشد ازدواج را جايز نميدانند[2].