فائق المقال در آستانه نشر - فائق المقال در آستانه نشر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فائق المقال در آستانه نشر - نسخه متنی

محمود نظری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيينه ميراث ـ شماره ،16 بهار 1381

در آستانه تحقيق و نشر

فائق المقال در آستانه نشر

محمود نظري[1]

حديث، يادگار گرانسنگ معصومان (ع) و دومين منبع شناخت تعاليم آسماني بعد از قرآن کريم است که نقش و اهميت آن در بناي علوم و معارف اسلامي بر احدي پوشيده نيست. عالمان دين بويژه شيعيان در راه حفظ، کتابت، تدوين و تبويب، شرح و ترجمه احاديث پيامبر مکرم اسلام (ص) و اهل بيت مطهرش (ع) تلاشهاي گسترده و طاقت فرسايي نمودند و با به وجود آوردن علوم حديث از قبيل: رجال، درايه و... در اين زمينه، گامهاي مؤثري برداشته و آثار گرانبهايي را از خود بجاي گذاردند. بالطبع احياي اين مواريث فرهنگي، خدمت شايسته و ارزنده اي به فرهنگ غني اسلامي است.

فائق المقال في الحديث و الرجال اثر احمد بن عبدالرضا مشهور به مهذّب الدين بصري (حدود 1050ـ1090 هـ) است که از درخشان ترين چهره هاي عالم روحانيت و از فحول و اکابر علماي اماميه و فاضلي خبير، عالمي بصير و اهل تحقيق و تحرير، اهل نظر و شيفته قلم و جامع علوم و فنون زمان خود بوده است. هر چند که در رابطه با زندگاني وي اطلاع چنداني در دسترس نيست، اما از آثار متعددش که به بيش از شصت عنوان مي‌رسد، مي‌توان از برخي از ابعاد شخصيتي او آگاهي يافت.

مرحوم عبدالعزيز طباطبايي، کتابشناس و نسخه شناس برجسته در مورد اين عالم فرزانه مي‌نويسد: شيخ مهذب الدين احمد بن عبدالرضا بصري، متولد شده در حدود 1050 هـ . محدث، فقيه، اديب شاعر و نويسنده که در بسياري از علوم سر رشته داشته و آثاري در علوم مختلف را به رشته تحرير در آورده است.

آن چنان که از برخي تأليفاتش بر مي آيد، ابتدا در نواحي خراسان اقامت داشته و از محضر علما و دانشمندان بويژه مرحوم شيخ حر عاملي (صاحب وسائل الشيعة) کسب فيض نمود. او هزار و دويست حديث را با سلسله سند و دوازده هزار حديث را بي سلسله سند از حفظ داشته و به دو زبان عربي و فارسي شعر سروده است. آثار وي در حدود پنجاه کتاب و رساله در علوم و فنون مختلف است. در سال 1080 ه خراسان را به قصر هند ترک و در کابل، شاه جهان آباد (دهلي)، حيدر آباد رفت...1

از آثار قلمي اوست: تحفة ذخائر کنوز الاخيار، آداب المناظرة، العبرة الشافية و الفکرة الوافية، المنهج القويم في تفضيل الصراط المستقيم علي (ع)، المقنعة الانيسة، الزبدة في المعاني و البيان و البديع و...2 و متأسفانه هيچ يک تاکنون منتشر شده است.

به هر روي فائق المقال في الحديث و الرجال از جمله آثار ارزشمند اوست که مرحوم عبدالعزيز طباطبايي آن را جزو آثاري که شايسته نشر است، مي‌داند3. اين اثر، عصاره و فشرده اي است از مباحث مربوط به علم دراية الحديث و مصطلحات مربوط به اين علم و نيز علم رجال الحديث و مباحث مربوطه، يعني شناخت راويان و حالات آنان و اسامي مشترک روات و طرق تمييز آنها از يکديگر که بالطبع براي گام نهادن در دنياي گسترده حديث، شناخت اين علوم، لازم و ضروري است.

بر طبق تعريف مرحوم شيخ آقا بزرگ طهراني درايت الحديث علمي است که در آن از وضعيت سند بحث مي‌شود. منظور از سند حديث، طريق رسيدن به آن حديث است و اين طريق متشکل از چندين نفر است که هر يک به ترتيب متن حديث را از ديگري نقل کرده تا سرانجام به ما مي‌رسد. بر اين سند فراهم آمده از اين ناقلان، حالات گوناگوني عارض مي شود که در اعتبار و عدم اعتبار سند اثر مي گذارد، حالاتي چون متصل بودن سند، منقطع بودن، مسند بودن، مرسل بودن، صحيح، حسن، موثق، ضعيف و ديگر عوارضي از اين دست که در اعتبار سند يا عدم آن دخالت دارند0000 اما بحث در احوال شخصي که عارض سند و اعضاي آن، يعني همان راويان مي شود و مزايا و ويژگي هايي مانند مدح يا ذم که در هر يک از راويان وجود دارد و موجب پذيرفتن يا نپذيرفتن حديث وي مي‌شود در علم رجال الحديث مورد بحث قرار مي گيرند و خود علمي است متفاوت با دراية الحديث...››4

به هر روي نگارنده، با استفاده از نسخه هاي کتابخانه هاي مجلس، ملک و نسخه متعلق به حضرت علامه روضاتي، به تصحيح فائق المقال پرداخته که به همّت کتابخانه مجلس شوراي اسلامي آماده چاپ و نشر است و بزودي در اختيار علاقه مندان قرار خواهد گرفت. إن شاءالله تعالي.

[1] . کارشناس ارشد الهيات و معارف اسلامي.

1. معجم اعلام الشيعه، ج1، صص 44..45.

2. ر.ک: معجم اعلام الشيعة الذريعه، اعيان الشيعة، اسامي کتبهاي وي در کتب مذکور آمده است.

3. ر.ک: مجله تراثنا، شماره 12، ص 29.

4. الذريعة، ج 8، ص 54

/ 1