ادعیه کانون های معرفت و تربیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ادعیه کانون های معرفت و تربیت - نسخه متنی

قدرت الله نیازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در اينجا لازم است به نکاتي در مورد ادعيه ائمه - عليه­السلام- اشاره شود:

1- کثرت ادعيه باقي مانده از ائمه اطهار- با اين که همه آنها به دست ما نرسيده است- دليل اهتمام زياد آنان به دعاست، زيرا که دعا روح را از مشغله­هاي حقير دنيا جدا نموده، به معراج مي­برد و به هستي مطلق پيوند مي­دهد. براي انسان ، دعا که هدف، تنها رسيدن به مطلوب نيست بلکه نفس طلب نيز با ارزش است و به قول استاد مطهري (ره) «اولياي خدا بيش از آن اندازه که به مطلوب­هاي خود اهميت مي­دهند،([6])به خود طلب و راز و نياز اهميت مي­دادند،» آري حقيقت گوهر انسان در همراز شدن با خدا بهتر درک مي­شود.

2- لطافت و اسراري که در اين ادعيه وجود دارد، در روايات مشاهده نمي­شود، زيرا که در روايات طرف محاوره امام مردم هستند و بايد ظرفيت عقل شنونده در گفتار ملاحظه گردد، ولي در دعا چون طرف صحبت امام ذات اقدس حق است، امام با کُنه عقل خود سخن مي­گويد([7]) «انا معاشر الانبياء امرنا ان نکلم الناس. علي قدر عقولهم([8]) ما پيامبران مأموريت داريم در حدّ عقول مردم با آنان صحبت کنيم و در حقيقت هر يک از اين دعاها مقاله علميه پيامبر يا امام هستند.([9])

3- اين ادعيه از بهترين منابع براي تحقيق معارف اسلامي هستند و پس از قرآن و نهج­البلاغه هيچ متني با آنها قابل مقايسه نيست. اگر توجه به اين دعاها نبود. بشر راه و رسم دعا کردن را نمي­دانست و هدفهاي کم اهميت مادّي صحنه‌هاي با ارزش معنوي را اشغال مي­کردند . در خاتمه به نمونه­هايي از اين دعاها اشاره نموده ، تحقيق بيشتر در آن را به خواننده محقق وا مي­گذاريم:

«اَنْتَ الذي اَشَرَقْتَ ٱلاَنوَارِ في قُلُوبِ اَوليائکَ حَتّيٰ عَرَفُوکَ وَ وَحَدُّوکَ، وَ اَنْتَ ٱلَذيَ اَزَّلَت ٱلاَغْيٰارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائکَ حَتّيٰ لَمْ يُحِبُّوا سِوٰاکَ وَ لَمْ يَلْحَبَؤُا اِليٰ غَيرِکَ، اَنتَ ٱلموُنِسُ لَهُم حَيثُ اَوحَشَتْهُمُ العَوٰالِمُ و اَنَت الذّي هَدَيَتُهم حَيثُ ٱسَتبٰانَتْ لَهُم المَعٰالُم، مٰاذٰا وَجَد مَنْ فَقَدَکَ و مٰا الذّي فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ»([10])

توحيدي که در اين فراز از دعاي عرفه امام مجاهدان حسين بن علي- عليه السلام - مطرح شده است، با آنچه اهل بحث و مدرسه خود را به آن سرگرم نموده­اند، فاصله زيادي دارد، منظر امام با منظر کساني که خداي آسماني را در زمين مي­جويند و از بررسي موجودات محدود و ناقص مادي در صدد يافتن راهي بسوي ذات نامحدود الهي هستند، متفاوت است. در اين ديدگاه همه چيز حتي توفيق معرفت و محبت به حق، به ذات اقدس حق منتهي مي­گردد و هر چه غير خداست، کوچک­تر از آن است که بتواند راهنماي انسان به سوي او باشد.» [الهي] تويي که انوار معرفت را در دل­هاي دوستانت تابنده­اي، تا نور را شناخته و به وحدانيت گردن نهاده­اند (آفتاب آمد دليل آفتاب) تويي که با ظهور محبت خود، اغيار را از دلهاي دوستانت شست شو داده­اي تا دل به غير تو نسپارند و غير تو را دوست ندارند، به غير از تو پناهگاهي نجويند، تو يگانه مايه انس و آرامش آنان هستي، و به غير از تو زماني که تمام عالم­ها مايه وحشت آنها هستند و تو يگانه هدايتگر آنان هستي، زماني که راههاي زيادي در برابر آنان ظاهر شود [و هر يک آنان را به سويي بکشاند]. کسي که تو را ندارد، چه دارد؟ و کسي که تو را دارد، چه ندارد؟».

در فراز ديگري از همين راز و نياز عاشقانه مي­فرمايد: «وَ اَنْتَ ٱلذّي لاٰ اِلٰهَ غَيُرَک َتعِّرفْتَ لکُّل شيءٍ فَمٰا جَهَلَکَ شَيءٌ وَ اَنْتَ ٱلذَّي تَعَرَفْتَ اِلّيَ في کُلِّ شَيٍ فَرَأيْتُکَ ظاٰهِراً في کُلِّ شَيٍ، وَ اَنْتَ الظّاهر لِکّل شي.»([11])

تو اي خداي يگانه خود را به هر چيزي شناسانده­اي، هر موجودي به اندازه برخورداري خود از وجود، تو را مي­شناسد و تسبيح مي­گويد و بي­قرار ذات مقدس تو است، تويي که خود را در هر چيز به من شناسانده­اي، و من تو را در هر چيز مشاهده مي­کنم تو براي هر چيز آشکاري. و همين مضمون را پيشواي اهل عبادت علي بن الحسين- عليه­السلام - در دعاي نفيس «ابي حمزه» به تصوير کشيده است: «يٰارَبِّ بِکَ عَرَفْتُکَ وَ اَنْتَ دَلَلْتَني عَلَيکَ وَ دَعَوْتَني اِلَيکَ وَ لَولٰا اَنْتَ لِمْ اَدرِ مٰا اَنْتَ»([12]) اي پروردگار من به وسيله خودت تو را شناختم و تو مرا به سوي خودت راهنمايي کردي و به سوي خود خواندي و اگر اين عنايت تو نبود، من درباره تو چيزي نمي­دانستم. و در «مناجات المحبين» مي­فرمايد: الٰهي مَنْ ٱلذي ذٰاقَ حَلاَوةَ مَحَبَتِکَ فَرٰامَ مُنکَ بَدَلاً وَ مَنِ ٱلذّي اَنِسَ بِقُربِکَ فَاَبْتَغي عَنْکَ حِوَلاً.» الهي! کيست آن که شيريني محبت تو را چشيد و ديگري را بر تو اختيار کرد؟ و کيست آن که به قرب تو انس گرفت و لحظه­اي از تو روي برگردانيد؟ آيا اهل ذوق و عرفان، چشمه ساري پاک­تر و زلال­تر از اين الفاظ و معاني مي­توانند يافت؟ و آيا اهل سير و معاني بوستاني با طروات­تر از اين سراغ دارند تا در شاخسار آن به پرواز درآيند؟ اهل تأمل مي­دانند.

والحمدلله رب العالمين

[1] اين مطلب اشاره به جريان حديث در شيعه است و الا تدوين حديث تا اواخر قرن اول در جهان تسنن ممنوع يا مکروه بوده است.

[2] مقدمه وصيتنامه الهي- سياسي امام

[3] صحيفه نور، ج 20، صفحه 83

[4] سخنراني علامه اميني در مشهد .

[5] شهيد محمد باقر صدر، مقدمه صحيفه سجاديه. چاپ بنياد بعثت.

[6] استاد مطهري، بيست گفتار، ص 285.

[7] استاد حسن­زاده آملي، هزار و يک نکته، نکته 144.

[8] سفينة البحار، ج 2، ص 214.

[9] استاد حسن­زاده، هزار و يک نکته، نکته 332.

[10] دعاي عرفه.

[11] دعاي عرفه.

[12] دعاي ابوحمزه ثمالي.

/ 3