دست دادن - اخلاق معاشرت (04) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق معاشرت (04) - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
پيوندهاي اجتماعي، نيازمند «تحكيم» است.

نويسنده: جواد محدثي

سلام، چراغ سبز آشنايي است.

استوارسازي اين رشته‏ها با كلّي‏گويي به دست نمي‏آيد. بايد نمونه‏هاي عملي و مصداقهاي خاصّ و روشن ارائه شود، تا مرزهاي دوستي و پيوندهاي عاطفي استوارتر گردد و پايدار بماند. «سلام» و دست دادن يكي از اين امور است.

«مَنْ بَدَءَ بالكلام قبلَ السّلامِ فَلا تُجيبوهُ»(1)

باري ... سلام، نام خداست و تحيّت الهي. سفارش پيامبر است و امامان. تا آنجا كه فرموده‏اند: اگر كسي پيش از سلام، شروع به سخن كرد، جواب ندهيد:

وقتي دو نفر به هم مي‏رسند، نگاهها كه به هم مي‏افتد، چهره‏ها كه رو در رو قرار مي‏گيرد، نخستين علامت صداقت و مودت و برادري، «سلام دادن» است و در پي آن، دست دادن و «مصافحه».

«دست در دست، چو پيوند دو قلب

مفهوم سلام

سلام، اطمينان دادن به طرف مقابل است كه: هم سلامتي و تندرستي تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، كه گزندي به تو نخواهد رسيد. من خيرخواه تو هستم، نه بدخواه و كينه‏ورز و دشمن. نيز نوعي درود و تحيّت اسلامي است كه دو مسلمان به هم مي‏گويند. اين معناي شعار اسلامي سلام است.

گرمتر مي‏گردد،

نرمتر مي‏گردد ...»

دو نفر را تصور كنيد كه به يكديگر مي‏رسند، آشنا و دوست هم هستند. در اين برخورد، بهتر است نخستين كلامشان چه باشد؟ آيا مناسب‏تر از «سلام» چيزي سراغ داريد؟

دل آزرده دوست،

اين خصلت خجسته، از اخلاق حسنه و روحيه پاك و تواضع او سرچشمه مي‏گرفت. اينها درست؛ ولي ادب اقتضا مي‏كند كه كوچكترها به بزرگترها سلام كنند. در حديث آمده است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود:

سيره رفتاري پيامبر خدا آن بود كه به هر كه مي‏رسيد ـ حتي كودكان ـ ابتدا به او سلام مي‏كرد، بخصوص در مورد سلام كردن به كودكان مي‏فرمود: پنج صفت است كه تا زنده‏ام، آنها را رها نخواهم كرد، يكي هم سلام دادن به كودكان است، تا پس از من «سنت» گردد.(5)

«مِنَ التّواضُعِ اَنْ تُسَلِّمَ عَلي مَنْ لَقيتَ»(3)

راستي ... سلام دادن به ديگري نه تنها چيزي از قدر و جايگاه انسان نمي‏كاهد و هيچ گونه ضرر و زيان مادي، پولي، آبرويي و ... ندارد، بلكه محبت‏آور و صفابخش است و خداپسند و سيره رسول خدا(ص) و روش و منش اولياء الهي است. به علاوه، نشانه‏اي از تواضع و فروتني و نداشتن كبر است. انسانهاي متواضع، نه تنها زيان نمي‏بينند، بلكه عزّت و محبوبيّت هم پيدا مي‏كنند. امام صادق(ع) فرمود:

در حديث ديگري امام صادق(ع) از قول خداوند نقل مي‏كند كه: بخيل، كسي است كه از سلام دادن به ديگري بخل ورزد:

پيامبر اكرم(ص) نيز فرمود:

از نشانه‏هاي فروتني اين است كه به هر كس برخوردي، سلام دهي.

اخلاق معاشرت (4) سلام و مصافحه

«البخيلُ مَن بَخِلَ بِالسّلامِ»(2)

«اِذا تلاقَيْتُم، فَتَلاقُوا بِالتسليم و التَّصافُح»(4)

كوچك به بزرگ سلام كند،

ادب و آداب سلام

يك نفر به دو نفر،

و سواره بر پياده،

هرگاه يكديگر را ديدار كرديد، با «سلام» و «دست دادن» با هم ديدار كنيد.

و جمعيت كم به جمعيت فراوان،

دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمي فشردن، نشان ديگري از محبت و صميميت و خيرخواهي است. دلها را به هم نزديكتر و محبتها را بيشتر مي‏سازد. تماس دو دست، قلبها را نيز به هم نزديكتر مي‏كند، اگر منافقانه و دروغ و فريب نباشد!

و رهگذر، بر كسي كه ايستاده است.

يا اگر سلام ديگري را جواب دهيد؛ اما آهسته و زير لب، به گونه‏اي كه نفهمد و نشنود، شايد پيش خود فكر كند مسأله‏اي، خصومتي و ... پيش آمده، يا شما سرسنگين و متكبّر شده‏ايد كه حتي جواب سلامش را هم نمي‏دهيد يا با دشواري و بي‏علاقگي جواب مي‏دهيد.

و البته كه اگر جز اين باشد، نشانِ تواضع نخواهد بود!

سلام را بايد آشكارا، بلند و با صداي رسا ادا كرد. احاديث فراواني با عنوانِ «الجهرُ بالسّلام» و «افشاء سلام» آمده كه سفارش اكيد دارد كه سلامها، رسا و بلند باشد، نه زير لب و آهسته و نامفهوم و ناقص. جواب سلام نيز بايد همين گونه باشد، يعني بلند و واضح، تا طرف بشنود.

راه جلوگيري از اين سوءتفاهمها و بدگمانيها، رعايت همان دستور ديني در معاشرتها است، يعني آشكارا سلام كردن.

«هرگاه يكي از شما سلام مي‏دهد، سلامش را آشكارا بگويد. نگويد كه «سلام دادم، ولي جوابم ندادند»، شايد سلام داده ولي آنان نشنيده باشند! و هرگاه يكي از شما جواب سلام مي‏دهد، جواب را آشكارا و بلند بگويد، تا آن مسلمان ديگر نگويد كه «سلام كردم ولي جوابم را ندادند!»(7)

دست دادن نيز، همچون سلام، ادب و آدابي دارد. يكي از آنها پيوستگي و تكرار است. در يك سفر و همراهي و ديدار، حتي چند بار دست دادن نيز مطلوب است.

امام صادق(ع) مي‏فرمايد:

اگر در برخورد با ديگران يا ورود به جلسه و جمعي، يا رسيدن به خانه و محل كار، سلام بگوييد، ولي آهسته، شايد سلامتان را نشنوند. با اينكه شما سلام داده‏ايد، ولي به دليل سر و صدا يا جمع نبودن حواس يا هر عامل ديگر، سلامتان را نشنوند، شما را بي‏ادب و بي‏اعتنا خواهند شمرد و متكبّر خواهند پنداشت.

* پيامبر اكرم(ص): پنج صفت است كه تا زنده‏ام، آنها را رها نخواهم كرد، يكي هم سلام دادن به كودكان است، تا پس از من «سنت» گردد.

امام باقر(ع) فرمود: هر دو نفر مؤمني كه با هم دست بدهند، دست خدا ميان دست آنان است و دست محبت الهي بيشتر با كسي است كه طرف مقابل را بيشتر دوست بدارد.(9)

آن كه سلام مي‏دهد، پاسخش را بايد گرمتر و بيشتر داد، چرا كه سلام نوعي تحيت و هديه از سوي يك مؤمن است و هديه را بايد پاسخي بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسي باشد. و اين تعليم قرآن كريم است كه تحيّت ديگران را به گونه‏اي بهتر پاسخ دهيد: «... فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ منها»(8)، يا مثل همان را بازگردانيد.

دست دادن

و نيز امام صادق(ع) فرمود:

شيوه مصافحه

اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است. البته بيشترين ثواب نيز از آنِ كسي است كه شروع به سلام كند.

هنگامي كه دو برادر ديني به هم مي‏رسند و با هم دست مي‏دهند، خداوند با نظر رحمت به آنان مي‏نگردد و گناهانشان، آن سان كه برگ درختان مي‏ريزد، فرو مي‏ريزد، تا آنكه آن دو از هم جدا شوند.(10)

* امام باقر(ع) فرمود: هر دو نفر مؤمني كه با هم دست بدهند، دست خدا ميان دست آنان است و دست محبت الهي بيشتر با كسي است كه طرف مقابل را بيشتر دوست بدارد.

بر اساس «مكتبي» بودن مرز دوستيها و رابطه‏ها و معاشرتها، دست دادن با نامحرم، حرام است و صِرف دوستي و رفاقت و آشنايي و همكار بودن، دليل نمي‏شود كه كسي با نامحرم و اجنبي، مصافحه كند. روشنفكر مآبي در اين مسأله جايي ندارد. رسول خدا فرمود: با زنان دست نمي‏دهم(19) (البته زنان نامحرم). و در حديث نبوي ديگري آمده است:

جابر بن‏عبداللّه‏ مي‏گويد: در ديدار با رسول خدا(ص) بر آن حضرت سلام كردم. آن‏حضرت دست مرا فشار داد و فرمود: دست فشردن، همچون بوسيدنِ برادر ديني است.(13)

ابوعبيده نقل مي‏كند: همراه امام باقر(ع) بودم. اول من سوار مي‏شدم، سپس آن حضرت. چون بر مركب خويش استوار مي‏شديم، سلام مي‏داد و احوالپرسي مي‏كرد، چنان كه گويي قبلاً يكديگر را نديده‏ايم. آنگاه مصافحه مي‏كرد. هرگاه هم از مركب فرود مي‏آمديم و روي زمين قرار مي‏گرفتيم، باز هم به همان صورت، سلام مي‏كرد و دست مي‏داد و احوالپرسي مي‏كرد و مي‏فرمود: «با دست دادن دو مؤمن، گناهانشان همچون برگ درختان فرو مي‏ريزد و نظر لطف الهي با آنان است، تا از هم جدا شوند.»(11)

از آداب ديگر مصافحه، فشردن دست، از روي محبّت و علاقه است، اما نه در حدي كه سبب رنجش و درد گردد.(12)

همچنين هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نكشيدن از آداب ديگر اين سنّت اسلامي است. در مصافحه، پاداش كسي بيشتر است كه دستش را بيشتر نگه دارد.(14)

باري ... محبت قلبي را بايد آشكار ساخت.

و ايستاده بر كسي كه نشسته است.(6)

پيامبر اسلام(ص) نيز اين سنّت نيكو را داشت كه چون با كسي دست مي‏داد، آن قدر دستِ خود را نگه مي‏داشت، تا طرف مقابل دست خود را سست كند و عقب بكشد.(15)

علاقه، گنجي نهفته در درون است كه بايد آن را استخراج و آشكار كرد، تا از بركاتش بهره برد. روشنترين خير و بركتش، تقويت دوستيها و تحكيم آشناييها و رابطه‏ها است. به دستور اسلام، هرگاه مؤمني را ملاقات مي‏كنيد، مصافحه كنيد، خوشرويي و چهره گشاده و بشّاش و خندان به هم نشان دهيد.(16)

از آثار ديگر مصافحه، «كينه‏زدايي» است. پيامبر خدا(ص) فرمود:

«تَصافَحُوا، فَاِنَّ التّصافُحَ يُذْهِبُ السَّخيمَة»(17) و «تَصافَحُوا فَاِنَّهُ يَذْهَبُ بالْغِلِّ».(18) مصافحه كنيد و دست دهيد، چرا كه آن، كينه و كدورت را مي‏زدايد.

دست دادن با زنان

«اگر زني بخواهد با مرد نامحرم دست بدهد (كه نبايد دست دهد) و ناچار باشد، يا بخواهد با او «بيعت» كند، از پشت لباس (و با وجود حايل و پوشش دست، دستكش) مانعي ندارد».(20)

البته معيار عمل، فتواي مجتهدي است كه از او تقليد مي‏كنيد و هر مسلمان متعهّد، بايد براي عمل خود ملاك و حجّت شرعي داشته باشد. ادامه دارد.

گفتيم كه «مصافحه» هم، «دوستي‏آور»، «كدورت‏زدا» و «محبت‏آفرين» است. ما علاقه خود و صميميت را با دست دادن ابراز مي‏كنيم. برعكس، اگر با كسي كدورت و دشمني داشته باشيم، از دست دادن با او پرهيز مي‏كنيم. به همين خاطر، اين دستور مقدس و پربركت اسلامي، در تحكيم رابطه‏هاي دوستي و اخوّت، ثمربخش است.

منابع:

14ـ همان، ص28.

15ـ همان، ص30.

16ـ ميزان‏الحكمه، ج5، ص355.

17ـ بحارالانوار، ج74، ص158.

1ـ سفينة‏البحار، محدث قمي، ج1، ص 645.

2ـ ميزان‏الحكمه، ري‏شهري، ج4، ص535.

3ـ خصال صدوق، ص11.

4ـ سفينة‏البحار. ج1، ص465.

5ـ بحارالانوار (بيروت)، ج73، ص10.

6ـ ميزان‏الحكمه، ج4، ص538.

7ـ اصول كافي (عربي) كليني، ج2، ص645.

8ـ نساء، آيه 86.

9ـ اصول كافي، ج2، ص179.

10ـ همان، ص183.

11ـ همان، ص179.

12ـ بحارالانوار، ج73، ص26.

13ـ همان، ص23.

20ـ همان، حديث 25346.

18ـ ميزان‏الحكمه، ج5، ص354.

19ـ كنزالعمّال، حديث 475.

/ 1