سفارش قرآن كريم است پيران را بزرگ بداريد و به کودکان مهر بورزيد - سفارش قرآن کریم است پیران را بزرگ بدارید و به کودکان مهر بورزید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سفارش قرآن کریم است پیران را بزرگ بدارید و به کودکان مهر بورزید - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گلستان قرآن ـ شماره 95(دوره جديد شماره 51)، اسفند 1379

سفارش قرآن كريم است پيران را بزرگ بداريد و به کودکان مهر بورزيد

در جامعه ما تعداد افرادي که به امور خير اقدام مي‌کنند و هزينه‌هايي را تقبّل مي‌نمايند کم نيست، اما در بين همين افراد خيّر و نيکوکار بعضاً کساني هستند که فارغ از احوال خويشان دور و نزديک خود و اينکه آنان چگونه زندگاني خود را مي‌گذرانند، اقدام به بذل مال در ساير امور مي‌نمايند. اين در حالي است که اين عزيزان از اين نکته غافلند که صله رحم به معناي عام آن در عرض ساير امور خير و بسا بالاتر از آن است و در مقام انفاق مال در راه خدا اقوام نيازمند به اين امر سزاوارترند.

رسيدگي به خويشان و پرس و جو از احوال نزديکان و بستگان را اصطلاحاً صله رحم گويند. صلحه رحم از آداب و سنت‌هايي است که هم در قرآن کريم و هم در اخبار و روايات به آن توصيه اکيد شده و براي اين عمل افزون بر پاداش اخروي آثار نيک دنيوي نيز ذکر شده است. از سوي ديگر کساني که نسبت به اين مهم کوتاهي نمايند و پرسش از حال خويشان خود را به بوته اهمال گذراند مذمّت شده‌اند. چنانچه اين توصيه ارزشمند قرآني در جامعه ديني ما لباس عمل بپوشد، اي بسا بسياري از نيازمندان آبرومند که در اداره زندگاني خويش درمانده‌اند، تمکّني نسبي يابند و اين البته به نحوه کردار توانگران خاندان بستگي دارد که در پرتو اين دستور چه سان و به چه ميزان به خويشان خود رسيدگي نمايند.

در قرآن کريم آياتي در خصوص صله رحم وجود دارد که از اهميت و حساسيت اين موضوع حکايت دارد و از آن جمله اين آيه شريفه است که مي‌فرمايد:

«اَلذين يَنقُضونَ عَهدَ الله مِنْ بَعدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعونَ ما اَمَرَالله بِهِ اَن يوصَلَ وَ يُفسدونَ فِى الاَرضِ اولِئكَ هُمُ الخاسِرونَ»[1]

«کساني که پيمان خداوند را پس از انعقاد آن مي‌شکنند و آنچه را خداوند به پيوستن آن فرمان داده مي‌گسلند و در زمين تباهي مي‌نمايند، اينان زيانکارانند.»

ملاحظه مي‌شود که اهميت اين کردار آن اندازه است که ترک آن در رديف پيمان شکني نسبت به خدا و فساد در زمين شمرده شده است. امام صادق(ع) در توضيح نسبت به اين مي‌فرمايد: پدرم از ـ پدرش ـ علي بن الحسين(ع) نقل کرده است که آن گرامي فرمود:

«اي فرزندان! از همنشيني با افرادي که پيوند با خويشان را مي‌بُرند ـ و صله رحم به جا نمي‌آورندـ بپرهيزيد که همانا من در سه موضع در کتاب خدا عزّوجلّ ايشان را نفرين شده يافتم.»[2]

به هر حال روز و روزگار، ميدان آزمون و آزمايش است و آن کس در اين ميدان رستگارتر است که از درجه عبوديت و بندگي والاتري برخوردار باشد و از لوازم بندگي آن است که «عبد» بر آن اساس سلوک نمايد که خداوند و صاحب شريعت او بر آن امر فرموده است. وانهادن صله رحم با وجود تاکيد متين قرآني و پرداختن به اموري که از درجه اولويت کمتري برخوردار است، خود به منزله دوري از مسير عبوديت و بندگي خداي تعالي است.

در آيه‌اي ديگر از قرآن کريم افرادي که صله رحم به جاي آورند از زمره کساني شمرده شده‌اند که وفاي به عهد خداوند نموده، پيمان او را نشکسته، نسبت به پروردگار خويش خشيت داشته و از بدي حساب مي‌هراسند:

«الذين يُوفونَ بِعهدِالله وَلا يَنْقُضُونَ الميثاقَ وَ الذينَ يَصلِونَ ما اَمَرَالله بِهِ اَن يَوصَلَ وَ يَخْشونَ رَبَهم وَ يَخافونَ سُوءَ الحسابِ»[3]

«همان كساني که به عهد الهي وفا مي‌کنند و پيمان او را نمي‌شکنند و کساني که آنچه را خداوند به پيوند آن فرمان داده مي‌پيوندند و از پروردگارشان مي‌ترسند و از حساب سخت و سنگين مي‌هراسند.»

از آنچه ذيل اين آيه شريفه از زبان معصوم(ع) نقل شده استفاده مي‌شود که بايد به خويشان و بستگان رسيدگي نمود، صرف نظر از اينکه مواضع اعتقادي و نحوه عمل آنان چگونه باشد؛ چنان که امام صادق(ع) در لحظات پاياني عمر شريف خويش در ضمن وصايايي فرمودند:

«به فلان کس مقداري معين از اموال را بدهيد»

ياران حضرت پرسيدند: به مردي عطا مي‌کنيد که قصد جان شما را داشت؟

حضرت فرمود: واي بر شما! آيا قرآن نخوانده‌ايد که خداوند مي‌فرمايد:

«اَلذين يُوفونَ بِعهدِالله وَ لا يَنْقُضُونَ الميثاقَ و الذينَ يَصِلونَ ما اَمَرَ الله بِهِ اَن يُوصَلَ وَ يَخشَونَ رَبهم و يَخافونَ سُوءَ الحسابِ»[4]

آنگاه امام(ع) افزود:

آيا مي‌خواهيد من از آناني نباشم که مشمول آيه فوق مي‌گردند؟ آري خداوند بهشت را آفريد و رايحه آن را نيز نکو داشت، به گونه‌اي که آن بوي خوش از دو هزار سال راه به مشام مي‌رسد و کسي که "عاق والدين و قاطع رحم باشد، بوي آن را استشمام نمي‌کند.»[5]

در راستاي اين فرمان نوراني قرآن، ائمه دين(ع) توصيه‌هاي بسياري دارند، از جمله حضرت ابوالحسن الرضا(ع) به نقل از جد بزرگوارش حضرت صادق(ع) مي‌فرمايد:

«صله رحم را بجاي آور! گرچه به جرعه‌اي آب باشد، و برترين مصداق صله رحم خودداري از آزار خويشان است. صله رحم مرگ را به تاخير مي‌اندازد، بر ثروت آدمي مي‌افزايد و دوستي و محبت را استقرار مي‌بخشد.»[6]

همچنين از پيامبر(ص) نقل شده که فرمود:

«کسي که قصد صله رحم و رسيدگي به يکي از خويشانش ـ خواه رسيدگي مالي و يا غير مالي ـ کند، خداوند اجر صد شهيد به او عطا مي‌نمايد و در هر گامي که بر دارد، چهل هزار نيکي براي او نگاشته و چهل هزار بدي از او پيراسته و بر درجات‌اش افزوده مي‌شود و چنان است که صد سال بردبارانه خدا را پرستيده باشد.»[7]

آنچه که از مجموعه آيات و اخبار استفاده مي‌شود اين است که صله رحم داراي آثار دنيوي و اخروي و قطع رحم آثاري بس سوء دارد. صلح رحم را موجب طولاني شدن عمر، آباداني بلاد، وسعت رزق و روزي، تحکيم مودت و دوستي و ورود به بهشت برين الهي دانسته‌اند. صله رحم حتي در شرايطي که برخي نزديکان و خويشان از انسان بريده‌اند نيز توصيه شده است. امام موسي بن جعفر(ع) به نقل از اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد:

«صِلوا ارحامَكم وَ اِن قَطَعوكُم»[8]

«با بستگان خود پيوند کنيد هر چند آنان از شما بريده باشند.»

از آثار سوء قطع رحم، کوتاهي عمر، زوال مال به دست اشرار و جلب غضب الهي است.

يادآوري مي‌شود که از سوي پيشوايان دين به صله رحم تاکيد و توصيه فراواني شده است. پيامبر اکرم(ص) در قسمتي از خطبه‌اي فرموده است:

«... و پيران خود را بزرگ بداريد و به کودکان خود مهر ورزيد و خويشان خود را (با احسان و نيکي) بنوازيد...»

و در بخش ديگر کلام خود مي‌فرمايد:

«...هر که يتيمي را گرامي دارد خداوند او را در قيامت گرامي دارد و هر که به خويشان خود صله و احسان کند،(خداوند) در رستاخيز او را به رحمت خود بپيوندد و هر که احسان خود را از خويشان قطع نمايد، خداوند در قيامت او را از احسان خود دور کند...»

بسيار مناسب است که در پايان اين گفتار به ديگر تاکيدات در تفاسير آيات ياد شده اشاره شود و آن اينکه يکي از مصاديق بارز«رَحِم» در آيات شريفه مذکور، وجود مقدس پيامبر و خاندان آن بزرگوار صلوات الله عليهم است. چنانچه فردي حقوق اين بزرگواران را رعايت نکند بسانِ نقض عهد و شکستن ميثاقي است که خداوند با بندگانش بسته است. چنين کسي به معناي واقعي کلمه قطع رحم نموده و سزاوار توبيخ پروردگار است. رعايت حقوق ائمه(ع) در پذيرش ولايت و سرپرستي آن بزرگواران خلاصه مي‌شود به گونه‌اي که اهل ايمان بايد تسليم ايشان باشند و از راهي که آن حجج الهي(ع) معين نموده طيّ طريقِ عبوديّت و بندگي کنند.

تفسير؛ باران رحمتي که از ابر کرامت مي‌بارد
بين قرآن و عترت، به تصريحي که در حديث ثقلين ديده مي‌شود، تلازم انفکاک ناپذير وجود دارد و جداسازي اين دو، ظلمي است به هر دو. پس بهتر است براي شناسايي قرآن سراغ روايات معصومين(عليهم السلام) برويم. با اين توضيح که متن روايات بي هيچ شرح و تعليقه‌اي ارائه مي‌شود که اين سخنان نوراني خود بسيار گوياترند.

در حديث قدسي آمده است که خداوند فرمود: من الله هستم و خدايي به جز من نيست. خلق را به قدرت خويش آفريدم و از ميان آن‌ها هر آن که از پيامبرانم که خواستم برگزيدم و از جمع آن‌ها نيز محمد را براي خود«حبيب»، «خليل» و«صفي» قرار دادم و او را به سوي خلق فرستادم. آنگاه براي او علي برگزيدم و او را«برادر» ، «وصي» و «وزير» محمد قرار دادم و نيز کسي که بعد از محمد ديون او را ميان خلقم اداء مي‌کند، علي را خليفه خود بين بندگانم قرار دادم تا کتاب مرا براي آنها توضيح دهد و به حکم من در بين آن‌ها سير کند. او را مايه هدايت از گمراهي قرار دادم و بابي که از آن جا با من ارتباط برقرار کنند.[9]

رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم در ضمن خطبه فرمود: علي برادر و وزير و خليفه و مبلّغ من است. اگر از او ارشاد بخواهيد، ارشاد خواهيد شد و اگر از او پيروي کنيد، نجات خواهيد يافت و اگر با او مخالفت کنيد، گمراه مي‌شويد و خداوند قرآن را بر من نازل کرده است و هر کس با آن مخالفت کند، گمراه شود و کسي که علم آن را در نزد کسي غير از علي بجويد، هلاک شود.[10]

امام باقر(ع) مي‌گويد: پيامبر در خطبه غدير فرمود: اي مردم! در قرآن تدبّر کنيد و آيات آن را مفهميد، به محکمات آن بنگريد و از متشابه آن پيروي نکنيد. به خدا سوگند زواّياي آن را براي شما روشن نمي‌کند و تفسير آن را توضيح نمي‌دهد، مگر کسي که من دستش را گرفتم و بلندش کردم. او معلم شماست، آگاه باشيد هر که را که من مولاي او هستم، اين علي مولاي اوست. او علي بن ابي طالب«برادر» و «وصي» من است و ولايت او را خداوند بر من نازل کرده است.[11]

امام صادق(ع) مي‌فرمايد: اميرالمومنين(ع) فرمود: حمد خدايي را که هر که او را مقدّم کند، مؤخّري ندارد و هر که او را مؤخّر کند، مقدّمي ندارد.

آنگاه دست بر دست ديگر زد و فرمود: اي امّتي که بعد از نبي خود متحير شديد! اگر کسي را که خداوند مقدّم کرده بود، مقدّم مي‌کرديد و کسي را که خداوند مؤخّر کرده بود، مؤخّر مي‌داشتيد و ولايت و وراثت را همان گونه که خداوند قرار داده بود قرار مي‌داديد، ذرهّ‌اي از فرايض خدا از بين نمي‌رفت و هيچ دو نفري با هم اختلاف نمي‌کردند و امّت در چيزي از امر خدا با يکديگر نزاع نداشتند و خداوند ظلم کننده به بنده نيست و آنان که ظلم کردند، عاقبت خواهند دانست چه کسي چيره خواهد شد.[12]

اميرالمؤمنين فرمود: اين گونه نبود که تمام اصحاب رسول خدا آنچه را که مي‌پرسيدند بفهمند و افرادي از آن‌ها بودند که چيزي را مي‌پرسيدند و نمي‌فهميدند و بسيار دوست مي‌داشتند که اعرابي يا کس ديگر بيايد و از رسول خدا بپرسد تا آن‌ها نيز بشنوند.

من هر روز، يک بار در روز و يک بار در شب بر رسول خدا وارد مي‌شدم و او با من خلوت مي‌کرد و اصحاب رسول خدا مي‌دانستند که او با کسي چنين نکند و اين برنامه بيشتر در خانه من بود و رسول خدا بر من وارد مي‌شد و هر گاه من به خانه او مي‌رفتم، زنان او خارج مي‌شدند و جز من نزد رسول خدا نمي‌ماند و هر گاه که او براي خلوت به منزل من مي‌آمد، فاطمه و هيچ يک از فرزندان من خارج نمي‌شدند.

و هرگاه از او مي‌پرسيدم پاسخ مرا مي‌داد و هرگاه ساکت مي‌شدم و سؤالاتم تمام مي‌شد، او خود آغاز مي‌کرد. آيه‌اي بر رسول خدا نازل نشد، مگر اين که آن را بر من مي‌خواند و املا مي‌کرد تا من به خط خود بنويسم و تاويل، تفسير، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام آن را به من مي‌آموخت و از خدا مي‌خواست که فهم و حفظ آن را به من عطا کند. پس من آيه‌اي از کتاب خدا را فراموش نکردم و چيزي را از آنچه خداوند آموخته بود ترک ننمودم...‌آنگاه پيامبر دست خود را بر سينه من قرار داد و دعا کرد که خداوند قلب مرا از علم و فهم و حکمت و نور انباشته کند.[13]

علي(ع) در ضمن خطبه‌اي فرمودند: مسلماً علم قرآن را نمي‌داند مگر کسي که طعم آن را بچشد و با علم جهل خود را درمان کند و کوري خود را بينايي بخشد و گنگي خود را شنوا کند و دانش مردگان را بيابد و مردگان را بعد از مرگ زنده کند و بدان وسيله نزد خدا حسنات به ثبت رساند و سيئات را از بين ببرد و رضوان الهي را درک کند.

اين علم را نزد اهل آن که بدان تخصيص يافته‌اند بجوييد که آنها به نوري تخصيص يافته‌اند که از آن نورانيت کسب مي‌شود و اماماني هستند که به آن ها اقتدا مي‌شود. آن ها ازنده‌کنندگان علم و کشندگان جهل هستند. آنها کساني هستند که حکمشان از علمشان، و سکوت‌شان از سخنان‌شان، و ظاهرشان از باطنشان خبر مي‌دهد. با دين خدا مخالفت نکنند و در آن اختلاف نيفکنند.[14]

امام علي(ع) فرمود: آيه‌اي از قرآن نازل نشد مگر آن که من مي‌دانم کجا نازل شد و براي چه کسي بود و درباره ‌ چه چيزي بود، در دشت نازل شد يا در کوه.[15]

اميرالمؤمنين(ع) فرمود: خداوند مرا از بين اصحاب محمد به علم ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام مخصوص گردانيد و اين يکي از هدايايي است که خداوند به من و رسولش داده است و رسول خدا به من فرمود: يا علي خداوند عزّوجّل مرا امر کرده است که تو را به خود نزديک گردانم و تعليم دهم و کوتاهي نکنم و بر من حق است که از فرمان خدايم اطاعت کنم و بر تو حق است که گوش کني.[16]

حال که اين روايات را خوانديم و در آن‌ها انديشيديم، مفسر قرآن کيست؟ و چه کسي مي‌تواند قرآن را تفسير کند؟

در واقع تفسير قبايي است که تنها بر قامت معصوم راست آيد و باران رحمتي است که تنها از ابر کرامت ببارد و تشنگان را سيراب گرداند و اين يکي از ابتدايي‌ترين مفاهيم حديث ثقلين است.

[1]ـ بقره 2/27

[2]ـ تفسير نور الثقلين 1/45 ، ج 66

[3]ـ رعد 13/ 20 و 21

[4]ـ رعد 13/ 20 و 21

[5]ـ كنز الدقائق 6/436

[6]ـ بحار 711/88 ، ج 1

[7]ـ همان / 89، ج 6 به نقل از امالى صدوق

[8]ـ همان /92، ج 19

[9] ـ عيون اخبار الرضا: 1/49، ح 191

[10] ـ امالى الصدوق: 62 ، ح 11.

[11] ـ الاحتجاج : 1/75، و نورالثقلين : 1/262، ح 24.

[12] ـالكافي: 7/78 ، ح 2

[13] ـ الكافى: 1/64، ح 1.

[14] -الکافي:8/390،ح586.

[15] -امالي الصدوق:227،ح13.

[16] ـ خصال: 576.

/ 1