سازوكارهايتأمينآزاديدرقانوناساسي
نويسنده: شريفلكزايي هدف اين نوشته پاسخ به اين پرسش مهم است كه آيا سازوكارهاي موجود در قانون اساسيِ جمهوري اسلامي ايران، آزاديهاي مردم را تامين ميكند؟ براي پاسخ، نخست به مفروضات آزادي در قانون اساسي اشاره ميشود. آنگاه از فضاهاي آزادي در قانون اساسي، و سپس از راههاي تامين و تضمين آزادي در قانون اساسي بحث ميشود و در پايان، جمعبندي و نتيجهگيري خواهد شد.الف) مفروضات
آزادي از محورهاي اساسي و از آرمانها و اهداف اصلي انقلاب اسلامي ايران بوده است. اين هدف كه در شعار «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» تجلي يافته بود. پس از پيروزي انقلاب، در قانون اساسي متبلور شد. درواقع ميتوان گفت قيام و انقلاب بزرگ مردم ايران در راستاي آزاديخواهي و «نفي هرگونه ستمگري و ستمكشي و سلطهپذيري» (اصل 2، بند 6) و استقلال و تأسيس جمهوري اسلامي، قابل تحليل و بررسي است.در مقدمهي قانون اساسي آمده است: «شيوهي حكومت از ديدگاه اسلام برخاسته از موضع طبقاتي و سلطهگري فردي يا گروهي نيست، بلكه تبلور آرمان سياسي ملتي همكيش و همفكر است كه به خود سازمان ميدهد تا در روند تحول فكري و عقيدتي راه خود را به سوي هدف نهايي (حركت به سوي اللّه بگشايد.» و آنگاه ميخوانيم: «قانون اساسي تضمينگر نفي هرگونه استبداد فكري و اجتماعي و انحصار اقتصادي ميباشد و در خط گسستن از سيستم استبدادي، در سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش ميكند. ويضع عنهم اصرهم والاغلال التي كانت عليهم».1جمهوري اسلامي در مقدمهي قانون اساسي «آزادي و كرامت ابناي بشر را سرلوحهي اهداف خود دانسته» است. ايمان به: «كرامت و ارزش والاي انسان و آزادي توأم با مسئوليت او در برابر خدا» (اصل 2، بند 6)يكي از پايههاي نظام جمهوري اسلامي ايران بهشمار آمده است. اين بند، سرسپردگي انسان به ديگران ـ جز خدا ـ را نفي كرده و كرامت و ارزش والاي آدمي و آزادي توأم با مسئوليت او را يادآور شده است. همچنين مطابق اصل 154، نظام جمهوري اسلامي «سعادت انسان در كل جامعهي بشري را آرمان خود ميداند و استقلال و آزادي و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان ميشناسد.»با توجه به مطالب فوق، مفروضات قانون اساسي دربارهي آزادي عبارتاند از:1. انسان، آزاد و انتخابگراست.2. انسان، نظامآفرين است و ميتواند به سمت سعادت ـ كه مطلوب نهايي است ـ حركت نمايد.3. هرگونه انحصار و استبداد فكري، اجتماعي و اقتصادي، مطرود و ممنوع، و تعيين سرنوشت مردم به دست خود مردم است.4. آزادي و كرامت و ارزش والاي انسان و ابناي بشر، از اهداف جمهوري اسلامي است.5. آزادي انسان توأم با مسئوليت است. انسان از آنرو كه آزاد است، در برابر اعمال خويش مسئول و پاسخگو است.ب) فضاهاي آزادي
در قانون اساسي در برخي موارد به آزاديهاي فردي و در برخي موارد بر جنبهي سياسي و اجتماعي آزادي تأكيد شده است. نكتهي مهم اين است كه مطابق قانون اساسي «هيچكس نميتواند اِعمال حق خويش را وسيلهي اضرار به غير يا تجاوز به منافع عمومي قرار دهد.» (اصل. 4) بنابراين، ميتوان از آزادي در محدودهي قانون بهرهمند شد، مشروط بر اين كه اِعمال حق آزادي به ديگران يا منافع عمومي اخلال وارد نكند. با اين پيشفرض، و محدوديت در بهرهمندي از آزادي، فضاهاي گوناگون آزادي در قانون اساسي به قرار زير هستند:1. آزادي عمل و رفتار فردي
اصل آزادي عمل و رفتار فردي به عنوان يك اصل مهم و اساسي در قانون اساسي گنجانيده شده است: «هيچكس را نميتوان دستگير كرد، مگر به حكم و ترتيبي كه قانون معين ميكند. موضوع اتهام با ذكر دلايل بلافاصله كتبا به متهم ابلاغ و تفهيم شود... .» (اصل 32) در اصل 37 نيز بر اصل آزادي عمل تأكيد شده است: «اصل، برائت است و هيچكس از نظر قانون مجرم شناخته نميشود، مگر اينكه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.»2. آزادي انتخاب مسكن و محل اقامت
اصل 33 ميگويد: «هيچكس را نميتوان از محل اقامت خود تبعيد كرد يا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع يا به اقامت در محلي مجبور ساخت، مگر در مواردي كه قانون مقرر ميدارد.» بدين ترتيب همه شهروندان حق دارند هركجا كه به آن علاقه دارند، براي سكونت برگزينند و كسي نميتواند ممانعت كند.3. آزادي انتخاب شغل و امنيت مالكيت
مطابق اصل 28 «هركس حق دارد شغلي را كه بدان مايل است و مخالف اسلام و مصالح عمومي و حقوق ديگران نيست برگزيند.» البته علاوه بر مخالف نبودن با اسلام و مصالح عمومي و حقوق ديگران، افزايش جمعيت و ركود اقتصادي و افزايش بيكاري نيز ازجمله محدوديتهاي آزادي انتخاب شغلاند.بند 4- اصل 43 «رعايت آزادي انتخاب شغل و عدم اجبار افراد به كاري معين و جلوگيري از بهرهكشي از كار ديگري» را ازجمله ضوابط نظام اقتصادي جمهوري اسلامي بهشمار آورده است. همچنين در همين اصل بر «ريشهكن كردن فقر و محروميت و برآوردن نيازهاي انسان در جريان رشد با حفظ آزادگي او» توصيه شده است. نتيجهي منطقي آزاديِ انتخاب شغل، امنيت مالكيت است: «مالكيت شخصي كه از راه مشروع باشد محترم است.» (اصل 47) طبق اصل 46 «هركس مالك حاصل كسب و كار خويش است و هيچكس نميتواند به عنوان مالكيتِ نسبت به كار خود، امكان كسب و كار را از ديگري سلب كند.» بنابراين، مالكيتهاي نامشروع ميتواند از سوي قانون توقيف گردد.4. آزادي عقيده
بر طبق اصل 23 «تفتيش عقايد ممنوع است و هيچكس را نميتوان به صرف داشتن عقيدهاي مورد تعرّض و مؤاخذه قرار داد.» البته اين مسئله به اين معنا نيست كه قانون اساسي حقانيت ساير اعتقادات را پذيرفته است، بلكه به اين معنا است كه نميتوان افرادي را كه عقايد و انديشهي ديگرگونه دارند، مؤاخذه و بازخواست نمود و چيزي برخلاف خواستهي آنها، بر آنان تحميل كرد. علامهي طباطبايي در تفسير آيهي «لا اكراه فيالدّين قد تبيّن الرُّشد من الغيّ»2 ميگويد: «آيه [...] ميخواهد دين و هرنوع عقيدهي اجباري را نفي نمايد؛ چراكه دين يك سلسله معارف علمي است كه معارف عملي را در پي دارد. و ايمان و اعتقاد از امور قلبي است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد. و اگر ايمان با اجبار توأم شود، در اعمال نيز اثر ميگذارد و عملِ اكراهي ارزشي ندارد.»35. آزادي اقليتهاي ديني و مذهبي
با توجه به اين كه «دين رسمي ايران، اسلام و مذهب جعفري اثنيعشري است» (اصل 12) اما در قانون اساسي تمهيداتي براي مذاهب و اديان ديگر، كه در نظام جمهوري اسلامي زندگي ميكنند، انديشيده شده است:«مذاهب ديگرِ اسلامي، اعم از حنفي، شافعي، مالكي، حنبلي و زيدي داراي احترام كامل ميباشند و پيروان اين مذاهب در انجام مراسم مذهبي، طبق فقه خودشان آزادند و در تعليم و تربيت ديني و احوال شخصيه (ازدواج، طلاق، ارث و وصيت) و دعاوي مربوط به آن در دادگاهها رسميت دارند.» (اصل 12) علاوه بر اين در همين اصل پيشبيني شده است كه «در هر منطقهاي كه پيروان هريك از اين مذاهب اكثريت داشته باشند، مقررات محلي در حدود اختيارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود با حفظ حقوق پيروان ساير مذاهب.»دربارهي پيروان ساير اديان الهي كه در ايران زندگي ميكنند ميگويد: «ايرانيان زرتشتي، كليمي و مسيحي تنها اقليتهاي ديني شناخته ميشوند كه در حدود قانون در انجام مراسم ديني خود آزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آيين خود عمل ميكنند.» (اصل 13)اصل 14 افراد غيرمسلمان را به طور عام مورد توجه قرار ميدهد و ميگويد: «به حكم آيهي شريفهي لاينهاكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فيالدّين ولم يخرجوكم من دياركم أن تبرّوهم و تقسطوا اليهم انّ اللّه يُحبّ المُقسطين4 دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظفاند نسبت به افراد غيرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل نمايند و حقوق انساني آنان را رعايت كنند. اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند.»همچنين از آنجا كه در ايران علاوه بر اقليتهاي مذهبي و ديني، زبانهاي محلي و قومي متنوعي نيز بهچشم ميخورند، قانون اساسي در عين اينكه زبان و خط رسمي ايران را فارسي معرفي ميكند، به ساير زبانهاي محلي و قومي نيز آزادي داده است كه در مطبوعات و رسانههاي گروهي از زبان محلي و قومي خود استفاده نمايند. مطابق اصل 15 «زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است. اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد، ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانههاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس، در كنار زبان فارسي آزاد است.»6. آزادي رأي و انتخابات
مطابق اصل ششم «در جمهوري اسلامي ايران امور كشور بايد به اتكاي آراي عمومي اداره شود، از راه انتخابات، انتخاب رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، اعضاي شوراها و نظاير اينها، يا از راه همهپرسي در مواردي كه در اصول ديگر اين قانون معين ميگردد.» لازم به اشاره است كه نظام «جمهوري اسلامي» در همهپرسي دهم و يازدهم فروردين 1358 به رأي گذاشته شد و به تاييد مردم رسيد. قانون اساسي نيز در دو مرحله (مرحلهي يكم در يازدهم و دوازدهم آذر 1358 و مرحلهي دوم در ششم مرداد 1368) به تأييد عمومي ملت ايران رسيد.اوج مشاركت مردم در تعيين سرنوشت خويش، در انتخابات شوراها تبلور يافته است. اصل هفتم و فصل هفتم قانون اساسي به مسئلهي شوراها ميپردازد.همچنين اصل 59 بر دخالت مستقيم مردم در تصميمگيري در مسايل مهم مملكتي اشاره دارد: «در مسايل بسيار مهم اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي ممكن است اعمال قوهي مقنّنه از راه همهپرسي و مراجعهي مستقيم به آراي مردم صورت گيرد. درخواست مراجعه به آراي عمومي بايد به تصويب دوسوم مجموع نمايندگان مجلس برسد.»7. آزادي تشكيل احزاب، انجمنها و اجتماعات
مطابق اصل 26 قانون اساسي: «احزاب، جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني شناختهشده آزادند، مشروط به اين كه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند. هيچكس را نميتوان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت.» از سويي چون تشكيل احزاب، انجمنها و اجتماعات مستلزم فعاليتهاي گوناگوني، ازجمله شركت گسترده در امور سياسي جامعه است، در اصل 27 ميخوانيم: «تشكيل اجتماعات و راهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخلّ به مباني اسلام نباشد آزاد است.»بنابراين تشكيل اجتماعات و احزاب و انجمنها آزاد است با اين قيد كه اصول اساسي نظام جمهوري اسلامي يعني استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين و مباني اسلامي و اساس جمهوري اسلامي نقض نشود و به آنها اخلال وارد نگردد. همچنين تشكيل اجتماعات و راهپيماييها، بايد بدون حمل سلاح صورت گيرد.8. آزادي بيان و مطبوعات
اصل 24 ميگويد: «نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند، مگر آن كه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد. تفصيل آن را قانون معين ميكند.» همچنين در اصل 157 آزادي بيان و نشر انديشهها در صداوسيما تأكيد شده است: «در صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران، آزادي بيان و نشر افكار با رعايت موازين اسلامي و مصالح كشور، بايد تأمين گردد.»اصل نظارت همگاني يا امر به معروف و نهي از منكر در روابط متقابل مردم نسبت به يكديگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت، ازجمله مصاديق آزادي بيان است. اصل هشتم ميگويد: «در جمهوري اسلامي ايران دعوت به خير، امر به معروف و نهي از منكر وظيفهاي است همگاني و متقابل بر عهدهي مردم نسبت به يكديگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.»آزادي بيان و مطبوعات بخشي از آزاديهايي هستند كه براي رشد و تعالي انسان به سوي مبدأ هستي در اختيار آدمي قرار گرفتهاند. اين آزاديها از ضروريات زندگي جمعي بهشمار ميآيند و وسيلهاي براي تضارب انديشهها، مبادلهي اطلاعات و انتقال ميراث بشريتاند.همچنين ميتوان به موارد فوق، آزادي اظهارنظر نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را نيز اضافه كرد. مطابق اصل 86 «نمايندگان مجلس در مقام ايفاي وظايف نمايندگي در اظهارنظر و رأي خود كاملاً آزادند و نميتوان آنها را به سبب نظراتي كه در مجلس اظهار كردهاند يا آرايي كه در مقام ايفاي وظايف نمايندگي خود دادهاند تعقيب يا توقيف كرد.» در اصل 84 نيز ميخوانيم: «هر نماينده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همهي مسايل داخلي و خارجي كشور اظهارنظر نمايد.» نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در مواردي كه لازم بدانند، ميتوانند هيئت وزيران يا هريك از وزرا يا رئيس جمهور را استيضاح كنند و هرگونه پرسشي كه دارند از آنان بپرسند و آنان موظّف به پاسخگويي هستند. (اصل 89)دربارهي حيطهي خصوصي و فردي در مكالمات و مكاتبات اصل 25 ميگويد: «بازرسي و نرساندن نامهها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفني، افشاي مخابرات تلگرافي و تلكس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است، مگر به حكم قانون.» بديهي است اعمال چنين كارهايي از سوي دولت علاوه بر اين كه نيازمند امكانات فراواني است، دولت را از انجام وظايف اساسي كه بر عهده دارد، بازميدارد، منجر به نارضايتي شهروندان گشته و دخالت در زندگي خصوصي و فردي دانسته ميشود.ج) تضمين آزادي
نخستين شرط وجود آزادي، برقراري امنيت و آرامش در جامعه است. در صورت فقدان امنيت، آزادي به هرجومرج خواهد انجاميد. براي اين كه از آزادي استفادهي مطلوب بهعمل آيد، در قانون اساسي تمهيداتي جهت حفظ، تضمين و گسترش آزاديها انديشيده شده است.در بند ششم و هفتم از اصل سوم، دولت جمهوري اسلامي موظف شده است جهت نيل به اهدافِ اصل دوم قانون اساسي ـ كه يكي از آنها ايمان به كرامت و ارزش والاي انسان و آزادي توأم با مسئوليت او در برابر خدا است ـ به «محو هرگونه استبداد و خودكامگي و انحصارطلبي» و «تأمين آزاديهاي سياسي و اجتماعي در حدود قانون» بپردازد. علاوه بر اين، رئيس جمهور سوگند ياد ميكند كه پاسدار مذهب رسمي و نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي كشور باشد و از هرگونه خودكامگي بپرهيزد و از آزادي و حرمت اشخاص و حقوقي كه قانون اساسي براي ملت شناخته است، حمايت كند. (اصل 121)قوهي قضائيه نيز به عنوان «پشتيبان حقوق فردي و اجتماعي و مسئول تحقق بخشيدن به عدالت» عهدهدار «احياي حقوق عامه و گسترش عدل و آزاديهاي مشروع» (بند 2 ـ اصل 156) است.نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نيز به عنوان پاسداران حريم اسلام و نگاهبانان دستآوردهاي انقلاب اسلامي ملت ايران و مباني جمهوري اسلامي، در قسمنامهي خود سوگند ياد ميكنند كه «در گفتهها و نوشتهها و اظهارنظرها، استقلال كشور و آزادي مردم و تأمين مصالح آنها را مد نظر داشته» (اصل 67) باشند.در اصل نهم «آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيكناپذير و حفظ آنها وظيفهي دولت و آحاد ملت» معرفي شده است. همچنين در همين اصل براي جلوگيري از سوءاستفاده از آزادي و به خطر انداختن استقلال و تماميت ارضي كشور، تأكيد شده است كه «هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي، به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشهاي وارد كند و هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزاديهاي مشروع را، هرچند با وضع قوانين و مقررات، سلب كند.» اين اصل از يك سو، سوءاستفاده از آزادي و به خطر انداختن استقلال و تماميت ارضي كشور را ممنوع ساخته و از سوي ديگر سلب آزاديهاي مشروع و قانوني راحتي با وضع قوانين و مقررات ممنوع كرده است.همچنين به منظور حفظ و تضمين آزاديها در اصل 79 «برقراري حكومت نظامي ممنوع» شده است، مگر در شرايط خاصي كه با تصويب مجلس شوراي اسلامي همراه گردد. مطابق اصل 168، به منظور تأمين آزاديهاي سياسي و مطبوعاتي، «رسيدگي به جرايم سياسي و مطبوعاتي علني است و با حضور هيئتمنصفه در محاكم دادگستري صورت ميگيرد.»د) نتيجهگيري و جمعبندي
با توجه به بحثهاي پيشين، پاسخ پرسشي كه در ابتداي اين نوشته مطرح شد، مثبت است. قانون اساسي به هر دليل، تعريفي از آزادي ارايه نداده است، اما سازوكارهايي براي تأمين آزادي مردم انديشيده است. اين سازوكارها در حوزهها و فضاهاي گوناگون فردي، سياسي و اجتماعي ميگنجند.مطابقِ قانون اساسي، از آنجا كه آدمي آزاد و مختار آفريده شده و گوهر آزادي در نهاد وي به وديعت نهاده شده است، جمهوري اسلامي موظف به تأمين آزاديهاي مشروع و مصرّح در قانون اساسي است و قواي سهگانه مامور تضمين، گسترش و پاسداشت آزاديهاي اساسي مردماند. سلب آزادي حتي با وضع قوانين، مجاز نيست، چونان كه سوءاستفاده از آزادي و خدشهدار كردن استقلال و تماميت ارضي كشور نيز ممنوع است.مطابق اصل 177 قانون اساسي ـ كه به بازنگري در قانون اساسي ميپردازد ـ برخي مطالب از قبيل «پايههاي ايماني» نظام جمهوري اسلامي ايران كه آزادي يكي از آنها است و نيز «ادارهي امور كشور با اتكاي به آراي عمومي» و «جمهوري بودن حكومت» غيرقابل تغيير اعلام شده است. به هر تقدير مسئلهي آزادي در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، داراي جايگاه والايي است و از اركان اساسي و يكي از پايههاي ايماني نظام شمرده ميشود و سازوكارهاي لازم براي تأمين آزاديهاي مردم فراهم شده است.1. سورهي اعراف (7)آيهي 157: و از آنان قيد و بندهاي [پيمانهاي] سنگين را كه بر آنان مقرر شده بود برميدارد.
2. سورهي بقره، (2) آيهي 256: در كار دين اكراه روا نيست؛ چراكه راه از بيراهه بهروشني آشكار شده است.
3. سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 2، ص 342.
4. سورهي ممتحنه (60) آيهي 8: خداوند شما را از كساني كه با شما در كار دين كارزار نكردهاند و شما را از خانه و كاشانهتان آواره نكردهاند، نهي نميكند از اين كه در حقشان نيكي كنيد و با آنان دادگرانه رفتار كنيد؛ بيگمان خداوند دادگران را دوست دارد.