عمر خطاب خليفه دوم عمارياسر را به حكومت و استانداري كوفه منصوب كرد و در مقابل تجليل از او و عبدالله بن مسعود كه به عنوان معاون عمار و معلم و آموزگار امور شرعي مردم كوفه همراهش فرستاد و به مردم كوفه چنين نوشت :«عمار را به استانداري و ابن مسعود را به عنوان تعليم و تربيت به سوي شما فرستادم. ولي بدانيد كه اين دو نفر از بهترين و برگزيدگان ياران محمد صلي الله عليه و آله ميباشند و از ايشان شنوائي داشته باشيد و به ايشان اقتدا كنيد.» عمار مدتي حكوت كوفه را به عهده داشت هنگامي كه خليفه دوم او را از استانداري عزل نمود از وي پرسيد « از بركنار شدن ناراحت شدي؟ عمار گفت از انصاب بر اين مقام خوشوقت نشدم تا از معزول شدن ناراحت گردم.
عمار ياسر از ديدگاه رسول اكرم (ص) :
رسول اكرم (ص) نظر و عنايت خاصي به عمار و خانواده ايشان داشته از روايات نبوي در فضيلت عمار بسيار است كه پارهاي از آنها را نقل ميكنيم، از جمله آنها مربوط است به ابن عباس كه از پيامبر روايت كرده است كه فرمود : «سرتا قدم عمار را ايمان پر كرده و با گوشت و خونش آميخته است.» همچنين عايشه و ابن مسعود نقل كردهاند كه پيغمبر فرمود هرگز عمار ميان دو كار مخير نگشته مگر آنچه به رشد و هدايت نزديكتر است برگزيده است. و نيز انس بن مالك از پيامبر صلي الله عليه وآله نقل كرد كه فرمود : «ان الجنه تشتاق الي اربعه علي ابن ابي طالب و عماربن ياسر و سلمان الفارسي و المقداد : يعني بهشت مشتاق ديدار چهار نفر است و آنها علي عليه السلام، عمار ياسر، سلمان فارسي و مقداد ميباشند. و نيز از رسول اكرم نقل است كه فرمودهاند ما لقريش و عمار يدعوهم الي الجنه و يدعونه الي النار قاتله و سالبه في النار يعني قريش را با عمار چه كار است كه ايشان را به بهشت ميخواند و آنها را به دوزخ دعوت ميكنند هر كه او را بكشد و هركه لباس و اسلحهاش را برد در آتش است.
عمار، مشاور علي عليه السلام :
هنگامي كه اميرمؤمنان عليه السلام تصميم گرفتند به مبارزه با معاويه قيام كند.جمعي از نزديكان خود را خواند و با آنها به مشورت پرداخت افرادي برخاسته و اظهار نظر كردند از ميان آنها عمار به پا ايستاد و چنين گفت : «پس از حمد پروردگار اي اميرالمؤمنان اگر ميتواني كه حتي يك روز به تأخير نياندازي چنين كن قبل از آنكه آنها آمادگي پيدا كنند و راي خود را بر مخالفت تو استوار سازند بر ايشان وارد شو، ايشان را به آنچه صلاح است دعوت كن اگر پذيرفتند مقصود ما حال گرديده و اگر جز جنگ با ما تن ندادند، با ايشان خواهيم جنگيد به خدا قسم بار يختن خون آنها و كوشش در جهاد با آنان قرب پروردگار و كرامت نزد او را درك ميكنيم» عمار در تثبيت و پايدارى موقفيت پيروزمندانه اصحاب امير مؤمنان عليه السلام نيز تأثير شاياني داشت ابو زينب هنگام حركت به صفين ترديد داشت كه چگونه ممكن است ريختن خون كساني كه دعوي اسلاميت ميكنند، مجاز باشد؟ عمار به او گفت : اينها دشمن خدا و رسول اويند در جواز جنگيدن با ايشان شك و ترديد نداشته باشد و شعري خوان دكه معني آن اين است : به سوي دستجات دشمنان پيامبر حركت كنيد كه بهترين مردم پيروان علي هستند آن وقتي است كه بايد شمشير را از غلاف نيام بيرون كشيد و آنها را به سوي ميدان جنگ تاخت.