اصلاح طلبي علوي
نويسنده: حجةالاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمي
مقوله اصلاحات و اصلاح طلبي مدتي است كه در كشور ما تنور گرمي يافته و برخي با استفاده از آن نان خود را برگرفتند! و همچنان برميگيرند!
روح سخن در باب اصلاحات همان است كه مقام معظم رهبري مدظلّه فرمودند: اصلاحات اسلامي آري، اصلاحات آمريكائي هرگز.
اصلاح طلبي آمريكايي عبارت است از دين زدايي، ارزشزدايي، ولايت زدايي، اصلاح طلبي آمريكايي عبارت است از بيگانه مداري، تلاش براي براندازي نظام اسلامي، و عبور از خطوط قرمز نظام اسلامي.
اصلاح طلبي اسلامي عبارت است از تلاش همه جانبه براي سامان دادن امور كشور در تمامي ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اداري و نظامي و...
اصلاح طلبي اسلامي عبارت است از «ضابطه مداري» در برابر «رابطه مداري و رشوه مداري».
اصلاح طلبي اسلامي عبارت است از تلاش براي تأمين زندگي در حدّ كفاف «تأمين نياز» براي تمامي كساني كه در سايه نظام اسلامي زندگي ميكنند.
اصلاح طلبي اسلامي عبارت است از تلاش گسترده در جهت رشد و ارتقاء ديني ومعنوي مردم «الّذين ان مكنّاهم في الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور» آنان كه وقتي در زمين اقتدارشان ميدهيم نماز را برپا ميدارند و زكوة ميپردازند و امر به معروف و نهي از منكر ميكنند و عاقبت امور از آن خداوند است.
پرواضح است كه اصلاح طلبي آمريكايي دقيقا نقطه مقابل اصلاح طلبي اسلامي قرار دارد.
اين تقسيم از اصلاح طلبي برگرفته از متن قرآن است.
در قرآن كريم منطق انبياء چنين آمده است.
«ان اريد الا الاصلاح ما استطعت...»1
ارادهاي جز اصلاح تا آنجا كه بتوانم ندارم.
اين همان اصلاح طلبي اسلامي به تعبير مقام معظم رهبري مدّظلّه است از طرفي در قرآن آمده است كه وقتي به منافقان گفته ميشود زمين را به فساد نكشيد ميگويند: «انّما نحن مصلحون»2 آنها فساد خويش را اصلاح مينامند اين همان است.
كه اصلاح طلبي آمريكايي ناميده شد.
امام علي(ع) در كلمات درربار خويش فراوان از اصلاح و اصلاحطلبي سخن گفته است.
حضرت در سخني خود را اصلاح طلب مينامند:
در نامهاي به معاويه مينويسد:
«و ما اردت الاّ الاصلاح ما استطعت و ما توفيقي الاّ باللّه عليه توكّلت و اليه انيب»3 من قصدي جز اصلاح در حد توانايي ندارم و موفقيت من تنها به لطف خداست و توفيقي را جز از خدا نميخواهم. حضرت در سخني ديگر از جمله اهداف خويش را در بدست گرفتن حكومت، ايجاد اصلاح در جامعه معرفي ميكند، «اللهمّ انّك تعلم انّه لم يكن الّذي كان منّا منافسةً في سلطان و لا التماس شيء من فضول الحطام ولكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك فيأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطّلة من حدودك.»4
پروردگارا تو ميداني آنچه ما انجام داديم نه براي اين بود كه ملك و سلطنتي به دست آوريم و نه اينكه از متاع پست دنيا چيزي تهيه كنيم بلكه بخاطر اين بود كه نشانههاي از بين رفته دينت را باز گردانيم و اصلاح را در شهرهايت ظاهر كنيم تا بندگان ستمديدهات در امان قرار گيرند و مقررات تعطيل شده اسلامي اجرا گردد.
در اين سخن امام علي(ع) اصلاح طلبي را تفسير كردهاند كه اصلاح واقعي جامعه در سايه دو امر است 1ـ ايجاد امنيت در جامعه به گونهاي كه مظلوم در امان بوده بتواند براحتي احقاق حق كند. حضرت فرمود:
«فانّي سمعت رسول الله(ص) غير مرّة قال لن تقدّس امة لاتؤخذ فيها حق الضعيف عن القوي غير متعتع»5 همانا چند بار از پيامبر شنيدم كه پاكيزه (و سرافراز) نيست امتي كه در آن حق ضعيف از قوي بدون لكنت زبان گرفته نشود.
2ـ اجراي احكام ديني. در اين سخن مراد مولي از حدود معناي عام آن است نه تنها معناي خاص كه در مقابل ديانت قرار دارد. مقصود اجراي تمام احكام ديني است اصلاح طلبي مولي علي(ع) با دين مداري، ارزش مداري حضرت عجين است.
اصلاح طلبي مولي با «عدالت مداري» عجين است اصلاحطلبي مولي با «دشمن ستيزي» عجين است.
اصلاح طلبي علوي تلاش در جهت حاكميت ارزشها است حضرت در اولين خطبه حكومتي خويش سخن از انقلاب همه جانبه و
حاكميت ارزشها و ارزشيها دارد:
«والّذي بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة ولتساطنّ سوط القدر حتّي يعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم و ليسبقنّ سابقون كانوا قصّروا و ليقصرّن سبّاقون كانوا سبقوا».6
سوگند به خدايي كه پيامبر را به حق مبعوث ساخت به سختي مورد آزمايش قرار گرفته غربال ميشويد و همانند محتويات ديگ هنگام جوشش زيرورو خواهيد شد آنچنان كه بالا به پايين و پايين بالا قرار خواهد گرفت آنان كه به راحتي در اسلام سبقت داشتند و كنار رفته بودند بار ديگر سر كار خواهند آمد و كساني كه با حيله و تزوير خود را پيش انداخته بودند عقب زده خواهند شد. اصلاح طلبي علوي تلاش در جهت اقامه حق و از صحنه بيرون راندن باطل است نه تلاش در جهت حاكميت خارج و باند خاص.
عبدالله بن عباس گويد در سير حركت مولي براي نبرد با پيمانشكنان در محلّي بنام ذي قار محضرش مشرف شدم در حالي كه حضرت مشغول وصله كردن كفش خود بود به من فرمود «ما قيمة هذ النعل» ارزش اين كفش چقدر است گفتم ارزشي ندارد حضرت فرمود: «والله لهي احبّ اليّ من امرتكم هذه الاّ ان اقيم حقّا او ادفع باطلا»7
به خدا سوگند همين كفش بيارزش برايم از حكومت بر شما محبوبتر است مگر اينكه با اين حكومت حقي را به پا دارم و يا باطلي را دفع نمايم.
اصلاح طلبي علوي به كار بردن تمام توان در جهت اجراي عدالت همه جانبه است. در اين راستاست كه درخواست نزديكترين كسان خويش را در جهت امتياز بيشتر از بيتالمال رد ميكند. درخواست عقيل برادرش، ام هاني خواهر رضاعياش، عبدالله بن جعفر دامادش و آنچنان بر اين امر پا ميفشارد كه «قتل في محراب عبادته لشدة عدالته» عدالتش مشهدش ميشود.
اصلاح طلبي علوي عبارت است از شايسته سالاري در سپردن مسئوليتها. منطق مولي علي(ع) اين است كه : «من احسن الكفاية استحق الولاية»8 آن كس كه درست از عهده اداره امور برآيد شايستگي ولايت را دارد.
و بيشترين تأكيد حضرت به كارگزاران
خويش اين است كه در انتخاب همكاران تعهد و تخصص را مدّنظر قرار دهيد. اصلاحطلبي علوي مقابله با توطئه گراني است كه در پي براندازي نظام اسلامياند و در اين جهت تا آنجا پيش ميرود كه سكوت و عدم مقابله با آنان را در حد كفر ميداند: «و لقد ضربت انف هذا الامر و عينه و قلّبت ظهره و بطنه فلم اَرَلي فيه الا القتال او الكفر بما جاء محمد صلي الله عليه».9
من بارها اين موضوع (نحوه رفتار با معاويه) را بررسي كردهام و پشت و روي آن را مطالعه نمودهام ديدم راهي جز پيكار و يا كافر شدن نسبت به آنچه پيامبر اسلام آورده ندارم.
اصلاح طلبي علوي دادن آزادي معقول به همه مخالفان تا آنجا كه درصدد براندازي نباشند.
حضرت به خوارج نهروان كه بي ادبانهترين رفتار را با آن جناب داشتند فرمود:
«لكم عندنا ثلاث خصال لانمنعكم مساجد الله ان تصلّوا فيها و لا نمنعكم الفيء ما كانت ايديكم مع ايدينا و لا نبدأكم بحرب حتي تبدأنا»10
شما نزد ما سه چيز داريد: 1ـ مانع نماز خواندن شما در مسجد نميشويم. 2ـ حقتان را از فيء بيت المال قطع نميكنيم مادامي كه دستتان در دست ماست (يعني دست به توطئه عملي عليه حكومت نزديد) 3ـ تا شما جنگ را آغاز نكرديد ما نبرد نميكنيم (ما آغازگر جنگ با شما نيستيم).11
در اصلاح طلبي علوي آزادي بيان همراه با برخورد قاطع با توطئه گران است.
در اصلاح طلبي علوي بايد كارگزاران نظام اسلامي با فرهنگ خدمتگزاري انس داشته باشند، مسئوليت را امانت بدانند، استبدادگرا نباشند، با مردم مهربان و صميمي بوده، منش مردمي داشته باشند، از برخورد تبعيض آميز و دوگانه با مردم بپرهيزند و بكوشند بندگان صالح خدا را در رأس مسئوليتها بگمارند.12
و روح و جان اصلاح طلبي همان است كه حضرت هدف اول حكومت خويش بيان كرد كه «لنردّ المعالم من دينك» بازگرداندن نشانه دين به حكومت. دين منزوي را به صحنه آوردن بالاترين جلوه اصلاح طلبي علوي است همان كه اصلاح طلبي اسلامي ناميده شد. و در رأس اهداف استكبار در جهت مطرح كردن اصلاح طلبي آمريكايي كنار زدن ديني است كه بحمدالله با به صحنه آمدن ملّتي بزرگ را از يوغ استكبار رهانيد و اينك بيش از بيست سال است همانند سر و قامت كشيده در برابر دنياي توطئه ايستاده است. سران استكبار در پي منزوي كردن اين ديناند! آنان با دين منزوي، ديني كه محدود در مسجد، محراب و منبر، و مدرسه و... باشد كاري ندارند. آنان با دين زنده جاندار كه در مقابل استكبار نستوه و مقاوم باشد، در ستيزند آنان با ديني كه ميگويد ذلت در برابر بيگانهگان هرگز در ستيزند و متأسفانه برخي از ناآگاهان يا مغرضان داخلي همساز بيگانان را مينوازند. آيا «دين را افيون تودهها و حكومتها خواندن» همنوايي با اصلاحطلبي آمريكايي نيست؟ آيا اين توجيه كه اگر نهاد دين و قدرت ادغام شد، دين افيون ميشود اهانت به حكومت اميرمؤمنان علي(ع) نيست؟ در حكومت حضرت قدرت در دين ادغام شد. آيا اين دين افيون ميشود؟
ممكن است بگويند كه امام علي(ع) معصوم بود ولي آيا همه كارگزاران حضرت هم معصوم بودند؟ بيترديد اين نوع هجمه به دين از مصاديق بارز اصلاح طلبي آمريكايي است.
آيا اين سخن كه:
«دين رسمي و ايدئولوژي حكومتي در كشور ما به تدريج كفگيرش به ته ديگ خورده و نميتواند پاسخگوي نيازهاي آدمي باشد و به تدريج معلوم ميشود كه امر شريعت يك امر شخصي است و سياست راهش را از ديانت جدا ميكند».
دقيقا در راستاي اهداف كساني كه حكومت لائيك را در كشور دنبال ميكنند نيست؟ آيا اصلاح طلبي آمريكايي غير اين است؟
آيا اين سخن كه:
«دوران مدرن دوران حكومت و رهبري عقل است و دين بايد به زندگي خصوصي باز گردد. رهبري ائمه و پيامبر هم به خاطر آن بود كه هنوز مردم آن زمان، عقل را مرجع استناد خود قرار نداده بودند».
چيزي جز دين ستيزي و حذف دين از صحنه حكومت است؟ براستي اگر سران استكبار ميخواستند در رابطه با دين سخن بگويند از اين جسورانهتر سخن ميگفتند؟ بيترديد «دينستيزي» در رأس اهداف استكبار است و اين را در پوشش اصلاح طلبي پيگيري ميكنند.
اصلاح طلبي كه آمريكا و اذنابش در پي آنند. امام علي(ع) اصلاح طلبي را ميپسندد كه از دين شروع و به دين ختم شود ابتدا سخن از «لنرد المعالم من دينك» است و در پايان هم «تقام المعطلة من حدودك».
البته در سايه تفسير دين با تفسير علوي سعادت دنيا و آخرت انسان تأمين است.
بحمدالله در كشور ما نه تنها كفگير حكومت ديني به تك ديگ نخورده بلكه سرافرازتر از گذشته به سير پرنشاط خود ادامه داده و ميرود انشاءالله با همت وپشتكار مسئولان و مردم در نظام اسلامي اسوه و الگوي مشتاقان حكومت اسلام در جهان گردد.
اگر هيچ دليلي بر موفقيت حكومت ديني در كشور ما نبود، مگر اينكه بعد از بيست سال در برابر دنياي توطئهها مثل سرو قامت كشيده همچنان ايستاده است ، همين كافي بر موفقيت آن است اگر در اين كشور حكومت ديني حاكم نبود بيترديد حاكميت در برابر اين همه توطئه كمر خم ميكرد.
دعواي اصلي اينان حكومت ديني نيست، بلكه اصل دين است آنان «دين» را نميپسندند «و لايزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا»13 آنقدر با شما ميجنگند تا شما را از دينتان برگردانند اگر بتوانند.
كه به ياري خداوند نخواهند توانست. دين نياز بشر و گوهر سربلندي و عظمت انسان در تمامي ادوار است هرچه بشر به پيشرفت عقلاني خود ادامه دهد نيازش به دين بيشتر خواهد شد زيرا كه اين دين است كه سياست و قدرت در جهت رشد جامعه و خدمت به مردم هدايت ميكند و در غير اين صورت پيشرفت فنآوري به جاي آنكه در خدمت انسانها باشد بلاي جانشان ميشود.
بترس آنگه كه دزدي با چراغ آيد
چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا
چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا
چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا
اصلاح طلبي علوي كه همان اصلاح طلبي اسلامي است اساسيترين محور آن «دين مداري» است و بدون اين اصل نام
اصلاحات ، همان اصلاح طلبي اموي و به تفسير روز اصلاحطلبي آمريكايي است.
در اصلاح طلبي اموي دين منزوي است و هر آنچه جلوه ضد ديني دارد باز گرم مييابد. امام علي(ع) در نامهاي كه به مردم مصر به هنگام نصب مالك اشتر مرقوم فرموده ميفرمايد: «و انّي الي لقاء الله لمشتاق و حسن ثوابه لمنتظر ...» من مشتاق ملاقات با پروردگارم و در انتظار پاداش حضرتش بوده اميدوارم.
يعني در پي دنيا و جلوههاي آن نيستم، براي من دنيا بي ارزش است ولكن حضرت راز تلاش در باب حكومت را چنين بيان ميكند كه:
«ولكنني آسي أن يلي امر هذه الامة سفهاؤها و فجّارها فيتخذوا مال الله دولاً و عباده خولاً والصالحين حربا والفاسقين حزبا...؛14 از آن اندوهناكم كه سرپرستي حكومت اين امت به دست نابخردان و گنهكاران بيفتد پس بيت المال را به غارت برده (همانند اموال شخصي با آن رفتار كنند) و بندگان او را به بردگي گرفته و در نبرد با صالحان قرار گيرند و فاسقان را به عنواندار و دسته خويش برگزينند حاكميت نابخردان، استفاده ناشايست از بيتالمال با مردم همانند برده برخورد كردن، با ارزشيها برخورد كردن و ميدان دادن به غير ارزشيها، از مصاديق بارز اصلاحطلبي اموي و آمريكايي است. تمام تلاش امام علي(ع) اين است كه با اصلاح طلبي اسلامي جلوي اين منحرفان را بگيرد و بايد تمام تلاش رهروان راه مولي هم همين باشد چنين باد انشاءالله.
منابع:
شرح غرر و درر,جلد =5,صفحه =349
مستدرك الوسائل,جلد =2,صفحه =254
سيره سياسي امام علي(ع),صفحه =158-149
سيره سياسي امام علي(ع),صفحه =125-117
1 . سوره هود ، آيه 88.
2 . سوره بقره، آيه11.
3 . نهج البلاغه، نامه 26.
4 . همان، خطبه131.
5 . همان، نامه53.
6 . همان، خطبه16.
7 . همان، خطبه33.
8 . شرح غرر و درر ج5، ص349.
9 . نهج البلاغه، خطبه43.
10 . مستدرك الوسائل ج2، ص254.
11 . در اين زمينه رجوع كنيد به سيره سياسي امام علي(ع) به قلم نويسنده از ص 149 تا ص158.
12 . سيره سياسي امام علي(ع) از ص117 تا ص125.
13 . سوره بقره آيه217.
14 . نهج البلاغه، نامه 62.