در حديث چهارم باب حدوث عالم اصول کافي آمده است: امام صادق (عليه السلام) تخم مرغي از دست پسرکي گرفته سپس به عبدالله ديصاني ميفرمايد: «اي ديصاني اين تخم مرغ، سنگري است پوشيده که پوست کلفتي دارد و زير آن پوست نازکي است و زير پوست نازک طلايي روان و نقرهاي آب شده است، که نه طلاي روان به نقره آب شده درآميزد و نه نقره به طلا به همين حال باقي است. نه مصلحي از آن خارج شده تا بگويد من آن را اصلاح کردم و نه مفسدي درونش رفته تا بگويد من آن را فاسد نمودم و معلوم نيست براي توليد جوجه نر آفريده شده يا ماده، ناگاه شکافته ميشود و مانند طاووسي رنگارنگ از آن بيرون ميآيد، آيا تو براي اين مدبري نمييابي؟». ملا صالح مازندراني در شرح قول امام (ع) که فرمود: «نه مصلحي از آن خارج شده که از اصلاح آن خبر دهد و نه مفسدي بدان داخل شده که از فساد او خبر دهد» چنين آورده است: «مقصود اين است که سالم و فاسد بودن تخممرغ مستند به چيزي از اجزاء اين عالم نيست، تا بدينوسيله اثبات شود که آن دو مستند به پروردگار قادري است که نه جسم است نه جسماني». علامه شعراني در تعليقه خود با نقد نظر شارح، درجه دقت خود را در فهم روايت نشان ميدهد و ميگويد: «آنچه شارح در تفسير حديث ذکر نموده کافي نيست و جز با تکلف بر کلام امام منطبق نميشود و دليل بر خطا رفتن شارح در تفسير کلام امام (ع) اين است که او مذهب ديصانيه را نميشناخته تا به نکات احتجاج امام (ع) واقف شود». علامه شعراني سپس در معرفي مذهب ديصاني ميفرمايد: «آنها معتقدند: نور و ظلمت خود به خود (بدون طرح قبلي) مختلط شده اند، بدون اينکه اختيار و علت فاعلي اي غير از آن دو، در اين فرآيند مؤثر باشد و اينکه تکون و تحقق اشياء به مقتضاي ذات دو عنصر نور و ظلمت ميباشد، لذا امام (ع) تخم مرغ را انتخاب ميکند که به اعتقاد آنها از اختلاط خود به خودي نور و ظلمت و سفيده و زرده به وجود آمده و خود به وجود آورنده جوجه ميشود (به تبع آن اصل کلي) اين از يک طرف. از طرف ديگر نور و ظلمت که مقتضي طبيعتشان اختلاط ميباشد محال است که چيزي خلاف مقتضاي طبعشان را اقتضا کنند - که در اينجا عبارت باشد از ايجاد پوست نازک - حال اگر گفته شود که جوجه به جهت اختلاط نور و ظلمتي که از خارج تخممرغ آمدهاند موجود شده است، نه نور و ظلمت درون آن، جواب آن است که اين باطل است، چرا که گاه تخممرغ سالم است و جوجه ميدهد و گاه فاسد ميشود و کسي هم نميداند چه در آن است و نور و ظلمتي که خارج از آن است نيز اين موضوع را نميدانند. پس اگر حدوث جوجه بواسطه اختلاط نور و ظلمت است، لازمه اش اين است که هر تخممرغي جوجه آورد، بدين صورت که نور و ظلمت از قشر پوست وارد تخم مرغ شده و به مقداري که لازم است يک تخم مرغ سالم موجود باشد، به بخت و اتفاق حاصل شوند و در اين صورت ديگر نبايد دو قسم (سالم و فاسد) موجود باشد (بلکه هميشه ميبايست تخممرغ سالم حاصل شود.) و ديصانيه نه معترف به خداي حکيم بودند و نه قائل به طبيعت ملزمه و نه اقتضاي مزاجهاي متفاوت و اقتضاي ترکيبهاي مختلف بر حسب اقتضاي حکمت خداوند را باور داشتند و اضطرار را نيز نفي ميکرد». (ج 3، ص 53)