الف- حديث محاجه با ديصاني - حدیث و حدیث شناسی روش فهم احادیث اعتقادی در آثار علامه شعرانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حدیث و حدیث شناسی روش فهم احادیث اعتقادی در آثار علامه شعرانی - نسخه متنی

سعید رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الف- حديث محاجه با ديصاني

در حديث چهارم باب حدوث عالم اصول کافي آمده است: امام صادق (عليه السلام) تخم مرغي از دست پسرکي گرفته سپس به عبدالله ديصاني مي­فرمايد: «اي ديصاني اين تخم مرغ، سنگري است پوشيده که پوست کلفتي دارد و زير آن پوست نازکي است و زير پوست نازک طلايي روان و نقره­اي آب شده است، که نه طلاي روان به نقره آب شده درآميزد و نه نقره به طلا به همين حال باقي است. نه مصلحي از آن خارج شده تا بگويد من آن را اصلاح کردم و نه مفسدي درونش رفته تا بگويد من آن را فاسد نمودم و معلوم نيست براي توليد جوجه نر آفريده شده يا ماده، ناگاه شکافته مي­شود و مانند طاووسي رنگارنگ از آن بيرون مي­آيد، آيا تو براي اين مدبري نمي­يابي؟».

ملا صالح مازندراني در شرح قول امام (ع) که فرمود: «نه مصلحي از آن خارج شده که از اصلاح آن خبر دهد و نه مفسدي بدان داخل شده که از فساد او خبر دهد» چنين آورده است: «مقصود اين است که سالم و فاسد بودن تخم­مرغ مستند به چيزي از اجزاء اين عالم نيست، تا بدينوسيله اثبات شود که آن دو مستند به پروردگار قادري است که نه جسم است نه جسماني».

علامه شعراني در تعليقه خود با نقد نظر شارح، درجه دقت خود را در فهم روايت نشان مي­دهد و مي­گويد: «آنچه شارح در تفسير حديث ذکر نموده کافي نيست و جز با تکلف بر کلام امام منطبق نمي­شود و دليل بر خطا رفتن شارح در تفسير کلام امام (ع) اين است که او مذهب ديصانيه را نمي­شناخته تا به نکات احتجاج امام (ع) واقف شود». علامه شعراني سپس در معرفي مذهب ديصاني مي­فرمايد: «آنها معتقدند: نور و ظلمت خود به خود (بدون طرح قبلي) مختلط شده اند، بدون اينکه اختيار و علت فاعلي اي غير از آن دو، در اين فرآيند مؤثر باشد و اينکه تکون و تحقق اشياء به مقتضاي ذات دو عنصر نور و ظلمت مي­باشد، لذا امام (ع) تخم مرغ را انتخاب مي­کند که به اعتقاد آنها از اختلاط خود به خودي نور و ظلمت و سفيده و زرده به وجود آمده و خود به وجود آورنده جوجه مي­شود (به تبع آن اصل کلي) اين از يک طرف. از طرف ديگر نور و ظلمت که مقتضي طبيعتشان اختلاط مي­باشد محال است که چيزي خلاف مقتضاي طبعشان را اقتضا کنند - که در اينجا عبارت باشد از ايجاد پوست نازک - حال اگر گفته شود که جوجه به جهت اختلاط نور و ظلمتي که از خارج تخم­مرغ آمده­اند موجود شده است، نه نور و ظلمت درون آن، جواب آن است که اين باطل است، چرا که گاه تخم­مرغ سالم است و جوجه مي­دهد و گاه فاسد مي­شود و کسي هم نمي­داند چه در آن است و نور و ظلمتي که خارج از آن است نيز اين موضوع را نمي­دانند.

پس اگر حدوث جوجه بواسطه اختلاط نور و ظلمت است، لازمه اش اين است که هر تخم­مرغي جوجه آورد، بدين صورت که نور و ظلمت از قشر پوست وارد تخم مرغ شده و به مقداري که لازم است يک تخم مرغ سالم موجود باشد، به بخت و اتفاق حاصل شوند و در اين صورت ديگر نبايد دو قسم (سالم و فاسد) موجود باشد (بلکه هميشه مي­بايست تخم­مرغ سالم حاصل شود.) و ديصانيه نه معترف به خداي حکيم بودند و نه قائل به طبيعت ملزمه و نه اقتضاي مزاجهاي متفاوت و اقتضاي ترکيبهاي مختلف بر حسب اقتضاي حکمت خداوند را باور داشتند و اضطرار را نيز نفي مي­کرد».

(ج 3، ص 53)

/ 11