نمونه ديگر در شرح حديث اول از باب حدوثالعالم اصول کافي است، امام صادق (ع) در محاجه با عبدالملک زنديق دهري فرمود: «اي برادر مصري به حسب آنچه به آ« گرايش داري، ميپنداري که آنچه خورشيد و ماه و زمين و آسمان را اضطرار و اقتضاي ذاتي بخشيده دهر است، در حالي که اگر دهر آنها را ميبرد چرا بر نميگرداند و اگر بر ميگرداند چرا آنها را نميبرد». ملا صالح مازندراني در شرح حديث مذکور چنين فرموده است: «مقصود اين است که اسناد اين افعال مختلف و آثار متفاوت و متباين به طبع صحيح نيست، بدين جهت که از يک طبع دو ضد صادر نميشود و دو فعل مختلف (ولو در دو محل) از آن ناشي نميشود، چنانکه آتش چنين نيست که در موضعي بسوزاند و در موضع ديگر سرد کند.» علامه شعراني با توجه به مبادي کلاميطوائف دهري مسلک و دقت در اختلاف نحلههاي متفاوت، تفسير ملا صالح را نقد نمود، خود چنين ميفرمايد: «تفسير شارح، خلاف ظاهر عبارت حديث است، چرا که با توجه به مطالب قبل و بعد جمله مذکور امام (ع) در مقام اثبات ضرورت در طبيعت ميباشد، و اينکه نظام عالم به شيء واحد توجه دارد، و الا اجزاي عالم پراکنده ميشد، مانند لشکري پراکنده و متفرق بدون جهت خاص. امام (ع) در مقام ردّ مذهب بخت و اتفاق طائفهاي از ملاحده آن زمان که هدف و غايت را در طبيعت منکر بودند، ميباشند، نه در مقام رد طائفه ديگري که ضرورت طبيعت را قبول داشتند (يعني اتفاق را رد ميکردند) ليکن بوجود حق تعالي به عنوان اله قادر مختار قائل نبودند». (ج3، ص17)