مرجئه يكي از نخستين جريانهاي فكري- سياسي جهان اسلام به شمار ميرود. تا كنون اغلب مطالعات انجام شده درباره اين فرقه، معطوف به همسوي آنان با امويان بوده است. مقاله حاضر از منظري متفاوت به مرجئه و نقش آنان به عنوان يكي از عوامل مؤثّر در انتشار اسلام در ميان گروهي از اهل ذمّه ميپردازد و نشان ميدهد كه بعضي از اينان در دفاع از نو مسلمانان حتّي رودرروي عمّال اموي ايستاده و دست به شورشهايي نيز زدهاند. كليد واژهها: ايمان، اسلام، اهل ذمّه، جزيه، نشر اسلام
مقدمه:
مرجئه به عنوان يكي از اولين جريانهاي مذهبي، سياسي جهان اسلام نقش محسوسي در گسترش دين اسلام و توسعه دامنه آن در مناطق مفتوحه از جمله ايران ايفاء كرده، و در اين مسير تا آنجا پيش رفتند كه بخشي از آنها ناخواسته رودرروي امويان قرار گرفتند. امّا تاكنون تحقيقات انجام شده درباره اين گرايش بيشتر به جوانب منفي تفكّر «مرجئه» در توجيه حكومت اموي از طريق دعوت به سكوت و سازش، تسليم در برابر وضع موجود، ترويج روحيه مدارا، اباحهگري و … معطوف بوده و بسياري از محققان بر همبستگي و همسازي و همسويي ميان ايشان و امويان تأكيد كردهاند (براي نمونه، نك: گلدزيهر، 166؛ گيب، 130؛ وات، 49؛ فراري، 41؛پطروشفسكي، 214؛ زرين كوب، 163؛ جعفري، 304). به نظر ميرسد كه عملكرددوگانه «مرجئه» در تاريخ و به تبع آن داوري دو سويه راجع به ايشان به ماهيّت دو پهلوي كلمه «ارجاء» و تعريف خاص آنان از ايمان، يعني دو ركن اصلي تفكر«مرجئه» باز ميگردد. از همين روي اصطلاح «مرجئه» براي طيفي از جريانهاي گوناگون فكري و سياسي و گاه متضاد و حتّي در مورد «خوارج» (اشعري، 64) و «شيعه» (جعفريان، 142) نيز بكار رفته و اين امر محققان را دچار مشكل ساخته است. شايد نقطه اشتراك همه اين تفكّرات منسوب به مرجئه در تعريف مشترك و البته ظاهري آنها از ايمان و نيز كاربرد مفهوم «ارجاء» نهفته باشد، اگرچه هر يك از اين جريانها مراد خويش را از اين دو اصطلاح طلب ميكردهاند.