از يك سوي معاني مختلف «ارجاء» از جمله اميدوار ساختنِ گنهكاران يا به تأخير انداختن داوري ميتوانست بنوعي به اميدوار نمودن گناهكاران و تطهير ظالمان و سكوت جامعه در مقابل ايشان بيانجامد[1] و در نهايت ترويج اباحه و لااباليگري را به همراه آوَرَد، كه البته مهمترين پيامد اجتماعي چنين انديشهاي، خارج ساختن مردم از صحنه و ايجاد انفعال سياسي و آماده كردن جامعه براي پذيرش هر حكومتي ولو ظالم و ستمگر بود. اين ديدگاه كه سرنوشت آينده آن جهاني مردمي را كه ايمان آوردهاند، نميتوان پيشاپيش معين كرد، منتج به اين شد كه «امويان مسلمان حقيقي و اهل قبله هستند» (گلدزيهر، 165) و لذا «قيام عليه ايشان مشروع نيست» (وات، 49). امّا از سوي ديگر استناد به «ارجاء» نتايجي متفاوت با نتايج فوق نيز به دنبال داشت كه گاه به رويارويي ايشان و امويان ميانجاميد. در برداشت اول انديشه و رفتار سياسي «مرجئه» درست در نقطه مقابل خوارج قرار داشت كه اتّفاقاً زمينههاي سياسي، اجتماعي ظهور هر دو نيز تا حدّ زيادي يكسان و مشترك بود. بحران سياسي پس از قتل «عثمان» و درگيريهاي داخلي جامعه مسلمانان، به بنبست رسيدن و يأس آرمان خواهان و ايجاد شبهه پيرامون حق يا باطل بودن يكي از دو جناح «علي» (ع) و «عثمان» و … منجر به ظهور اين دو تفكر متضاد شد.در حاليكه انديشه افراطي خوارج در نهايت، حكم تكفير هر دو جناح را صادر كرد، مرجئه اولّيه در يك اقدام انفعالي و به اين دليل كه آگاهي از عقيده باطني اشخاص ممكن نيست، مؤمن و مصيب بودن هر دو را مُهر تأييد نهاد و يا دست كم قضاوت نهايي در اين مورد را به خداوند واگذار كرد. ظاهراً اوّلين بانيان «مرجئه» و ازجمله «حسن بن محمد بن حنفيه» كه اول كسي بود كه به «ارجاء» قائل شد (ابن رسته، 179)، منظورشان از «ارجاء» همان مفهوم فوقالذكر بود، نه آنكه عمل را از ايمان مؤخر بدانند (شهرستاني، 1/228) و با اينكه احتمالاً اين اقدام مسالمتجويانه «مرجئه» در جهت احياي اتحاد از دست رفته امّت اسلامي و جلوگيري از جنگهاي داخلي و خونريزي بيشتر ميان مسلمين (مكدرموت، 2/310) و نيز جهت وحدت عناصر مؤمن در مقابل بنياميه آغاز شده بود، نتايجي منفي نيز به بار آورد. تا آنجا كه در ادوار بعد با تمسك به همين انديشه و بدنبال آن اصالت قائل شدن براي ايمان منهاي عمل، در برخي مواضع نه تنها به نزديكي وحمايت برخي از طرفداران «مرجئه» به بنياميه منجر ميشد بلكه ميتوانست ايشان را به بازوهاي ايدئولوژيك امويان مبدّل سازد و روياروي جريانهاي ضدّ اموي قرار دهد.