بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اينكه در كوفه، كانون ضداموي، «مرجئه» بيش از جاهاي ديگر از وفاداري حكومت اموي به حساب ميآمدند (رضازاده، 156)، شايد واكنشي بود در مقابل انديشههاي شيعيان كوفه كه بهرحال نظر مساعدي نسبت به «عثمان» نداشتند. «مرجئه» اوليه كه با پرهيز از قضاوت در مورد دو جبهه علوي و عثماني و به تأخير انداختن حكم درباره «علي» (ع) و «عثمان» اعلام موجوديت كرده بودند، به مرور توجيه كلامي مناسبي نيز در تأييد سكوت و خاموشي خود به كار بستند كه همانا به تعريف خاص ايشان از ايمان يعني نقطه ثقل تفكر مرجئي منتهي شد. درحاليكه خوارج عمل را ركن اصلي ايمان ميدانستند «مرجئه» تعريفي بسيار آسانتر ارائه ميدادند كه ايمان را از عمل تفكيك و فقط تا حدّ اقرار زباني محدود ميساخت. اين تعريف خاص از ايمان اختلافات ديگري از جمله در مورددارالكفر و دارالايمان، وعد و وعيد، امر به معروف و نهي از منكر، امامت، قيام بالسيف و … را نيز بدنبال داشت كه در مجموع «خوارج» و «مرجئه» را بعنوان مظهر و نماينده دو برداشت افراطي و تفريطي از اسلام معرفي ميكرد. به همان اندازه كه «خوارج» روح خشني از اسلام را تبليغ ميكردند «مرجئه» سخنگوي تفكّر مسالمتجو و نرمخوي جريان اسلامي بودند.با اينكه انديشه «مرجئه» در جدايي ايمان از عمل ميتوانست پيآمدهاي سياسي، اجتماعي همچون تطهير فاسقين، رشد اباحهگري و در مجموع تثبيت حكومت امويان را بهمراه داشته باشد، چنانكه گذشت نتيجه متفاوت ديگري نيز كه موضوع بحث حاضر است در برداشت، كه گاه ايشان را به تقابل با امويان واميداشت، چنانكه در يك رساله مربوط به قرن اوّل هجري از «سليم بن ذكوان اباضي»، «مرجئه» مخالفان سرسخت امويان و دشمن عوامل بيداد وصف شدهاند (پيشين/ 139). قتل بسياري از «مرجئه» اعم از «مرجئه قدريه» و يا حتّي «جبريه» توسط حكّام اموي (براي نمونه، نک: بغدادي، 212؛ عطوان، صفحات مختلف؛ جعفريان، 149) و حضور مؤثر برخي از ايشان در قيامهاي ضداموي همچون قيام «ابن اشعث» (الحميري، 204)، «يزيد بن مهلب» (طبري، 3/607) «زيد بن علي (ع)» (الحميري، 186) و نيز ترتيب دادن شورشي گسترده از نو مسلمانان در خراسان به رهبري «حادث بن سريج» (نک: ادامه مقاله) نه تنها اشكالات جدي بر نظريه همدستي همه «مرجئه» با امويان وارد ميسازد، بلكه سيماي ديگري از ايشان ترسيم ميكند كه دقيقاً ريشه در همان تعريف ايشا از ايمان دارد. دارالايمان يا دايره شمول اسلام از نظر «مرجئه» بسيار فراختر از محدوده تنگِ ديدگاههاي عربگرايانه امويا كه اسلام را عملاً منحصر در اعراب ميديد- و نيز در تقابل با «خارجيان» قرار داشت كه دارالايمان را به اردوگاههاي منزوي و دور افتاده خود محدود كرده و «در تصور امتي مركب از قدّيسين بودند» (وات، 50).