ضرورت شناخت و بررسی پیش از ازدواج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ضرورت شناخت و بررسی پیش از ازدواج - نسخه متنی

مهدی رفیعی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ضرورت شناخت و بررسى پيش از ازدواج

مهدى رفيعى‏

از چيزهايى كه سزاوار است انسان به آن اهتمام ورزد اين است كه در صفات كسى كه مى‏خواهد با او ازدواج كند، نظر بيفكند و بررسى كند. (1)

بررسى كامل و دقيق براى به‏دست آوردن شناخت واقعى‏تر دختر و پسر از يكديگر در دوره پيش از ازدواج، از چند جهت ضرورت دارد:

1. بداهت عقلى

ازدواج پى‏ريزى زندگى جديد است و پديده‏اى است كه سرنوشت دختر و پسر با آن رقم مى‏خورد و طرفين با اختيار و انتخاب، يا اكراه و الزام و اضطرار، نيك بختى يا تيره بختى را براى هميشه فرا روى خويش قرار مى‏دهند. پس «عقل» ايجاب مى‏كند تا طرفين، گزينش همسر را از انتخاب هم سفر، دوست، هم‏اتاقى و يا از خريد كالا متمايز و مهم‏تر بدانند؛ چون هر يك از اين‏ها در صورت ناپسند بودن، قابل تعويض هستند؛ امّا ازدواج تعويض را برنمى‏تابد.

2. پديده طلاق

وقوع فزاينده «طلاق» به عنوان واقعيّتى تلخ، زنگ خطرى است كه پيوسته از راهروهاى مراكز قضايى و دفاتر سازمان ثبت به صدا در مى‏آيد و همگان به‏ويژه جوانان را از نگرش سطحى به مسأله تشكيل خانواده و انجام حركت‏هاى شتابزده و احساساتى و غفلت از بررسى و شناخت صحيح همديگر، برحذر مى‏دارد. (2)

علل طلاق و ستيزهاى زناشويى

كارشناسان و دست اندركاران امور مدنى و قضايى، عوامل گوناگونى را براى فروپاشى خانواده برشمرده‏اند؛ از جمله:

عدم توافق اخلاقى، سردى رفتارهاى عاطفى، ارتباط نامشروع، نداشتن فرزند، ناتوانى جنسى، فشار مادّى، عدم پرداخت نفقه (هزينه زندگى)، كمبود درآمد، بى‏كارى، فاصله طبقاتى، اشتغال زن در بيرون از منزل، استقلال مالى زن، اختلافات فرهنگى زن و شوهر، تنبيه بدنى، انتظارها و زياده‏طلبى، مرد سالارى يا زن سالارى، سوءظن، فساد اخلاقى، تنفّر از همسر، مجرم بودن همسر، اعتياد، عدم تمكين، ضعف اعصاب، دخالت بستگان و بيمارى جسمى و روانى. (3)

يكى از رؤساى دادگاه‏هاى مدنى خاص، در يك جمع‏بندى، اوّلين و مهم‏ترين علت از هم پاشيدگى خانواده را نداشتن شناخت كافى زن و شوهر در بدو خواستگارى از يكديگر مى‏داند. (4)

نكته قابل توجّه در اين گفته و نيز در جدول آمار طلاق، آن است كه علت‏هاى مادّى همچون مسأله مسكن، هزينه زندگى، فقر و غيره، هيچ‏يك در رديف‏هاى اوّل قرار ندارند؛ بلكه علت‏هايى در رديف‏هاى ابتدايى واقع شده‏اند كه ريشه در حالات روحى و خُلق و خو و ظواهر طرفين دارند و همگى آن‏ها با بررسى دقيق قبل از ازدواج، قابل شناسايى و پيش‏گيرى هستند.

توضيح بيش‏تر آن‏كه، اگر علّت‏هاى ناهنجارى و جدايى زن و شوهر را در بستر زمان بگسترانيم و بخواهيم آن‏ها را از نظر «زمان وقوع» بررسى كنيم پى مى‏بريم كه اكثر علت‏ها - اگر نگوييم همه آن‏ها - پديده‏هايى هستند كه پيش از خواستگارى وجود داشته‏اند و يا حدّاقل زمينه پيدايش آن‏ها در همان زمان مشهود بوده‏است. حال، طرفين يا به وجود آن پديده نامطلوب توجّه داشته‏اند، ولى از روى سهل‏انگارى، بى‏دقّتى، تحميل، احساسات و اضطراربه پذيرش آن واقعيّت تن داده‏اند، و يا اصلاً بدان توجه نداشته‏اند؛ خواه به اين جهت كه قابل تشخيص ظاهرى نبوده، خواه به خاطر پنهان‏كارى، نيرنگ، ظاهرسازى و دروغ از ديد طرف مقابل مخفى مانده‏است. در هر صورت، پس از مراسم عقد و عروسى و با فروكش كردن مِه تمايلات و هيجان، طرفين آن پديده نامطلوب را آشكارا مى‏بينند. آن‏گاه يا براى هميشه با عوارض آن پديده ناگوار «مى‏سوزند و مى‏سازند» و يا به تيغ جراحى جدايى پناه مى‏برند.

بنابراين، راهكار عقلانى براى ازدواج موفق و پايدار اين است كه:

الف) قبل از خواستگارى، طرفين با بررسى دقيق نسبت به همديگر شناخت لازم را كسب كنند.

ب) طرفين قبل از ازدواج، با آموزش كامل، از حقوق، وظايف، آداب و اخلاق زناشويى آگاه شوند.

3. تأخير ازدواج و علت مهم آن

علت مهم در تأخير ازدواج، فقدان شناخت دقيق و كافى طرفين از يكديگر است كه در قالبِ مانعى كاذب به نام «مهريه سنگين» بروز مى‏كند و به همين سبب، بعضى براين باورند كه يكى از موانع اصلى ازدواج جوانان، افزايش مهريه است. در حالى كه يكى از عوامل مهم و شايد عامل اصلى افزايش مهريه، نگرانى دختر و خانواده او نسبت به آينده است؛ زيرا آن‏ها با ديدن اختلاف‏هاى خانوادگى و رشد نرخ طلاق، به ميزان لازم احساس آرامش و امنيت نكرده و جهت بالا بردن سطح اطمينان و تضمين پايدارى زندگى مشترك، از اهرم «مهريه سنگين» استفاده مى‏كنند.

حال اگر مسير دستيابى به شناخت دقيق و صحيح به‏طور كامل پيموده شود، اين نوع نگرانى نيز برطرف شده و با بررسى كامل و حاصل شدن اطمينان از خُلق و خو و شايستگى يكديگر، شايسته است كه خانواده دختر كم‏ترين مقدار ممكن را براى مهريه تعيين كند؛ و سزاوارتر اين‏كه خانواده پسر، در جهت عكس، چند برابر مقدار تعيين شده را پيشنهاد دهد. چون«خانواده»اى در حال شكل‏گيرى است كه بر پايه بررسى و شناخت دقيق‏و اطمينان استوار است و به هم ريختن و فروپاشى آن شايد غير ممكن‏باشد و در پرتو چنين شناختى، آن‏چنان تفاهمى پديد مى‏آيد كه همچوسپيده صبح، سينه تاريك هزينه‏هاى زايد مراسم ازدواج، مشكل مسكن و غيره را مى‏شكافد و روشنايى و صفا را بر پهنه زندگى زوج جوان مى‏گستراند.

قابل ذكر است كه با چنين نگرشى، آن دسته از احاديثى كه كم بودن مقدار مَهر زن را از شاخص‏هاى مطلوب او بر شمرده‏است مفهوم مى‏يابند.

4. تطبيق معيارها و خصايص مطلوب

هر جوان به تناسب دريافت‏هاى فرهنگى، علمى و تجربى خود، معيارهايى را براى گزينش همسر آينده خويش در نظر مى‏گيرد. زمان اجراى تطبيق معيارها برمصاديق، منحصر در مراحل پيش از ازدواج و حتى پيش از خواستگارى است و گرنه پى‏بردن به خصوصيات اخلاقى، فكرى و ظواهر يكديگر، آن‏هم پس از عقد ازدواج، چه بسا نوشدارويى پس از مرگ سهراب محسوب خواهد شد.

5. تحقيقى بودن دين اسلام

در اسلام علاوه بر اين كه بايد نسبت به اصول عقايد و مبانى نظرى آن تحقيق و بررسى شود، و بر هيچ مسلمانى جايز نيست كه در اين زمينه از كسى تقليد و پيروى كند، در بسيارى از ابعاد عملى نيز به مسلمانان توصيه شده تا قبل از اجراى دستور دينى، بررسى و تحقيق لازم را به عمل آورند؛ مانند تحقيق براى تعيين قبله يا مشخص كردن روز اوّل ماه مبارك رمضان، تحقيق براى انتخاب مجتهد واجد شرايط، تحقيق و وارسى نسبت به رفع مانع از اعضاى وضو، تحقيق براى سالم بودن گوسفند جهت قربانى حج، عقيقه و غيره، يا تحقيق براى انتخاب دوست و همسفر.

همچنين در فقه به مسلمانان توصيه شده تا چيز سربسته و ناشناخته را خريد و فروش نكنند؛ يا هرگاه خبرى را از شخص فاسق شنيدند نسبت به صحت و سقم آن تحقيق كنند و صدها مورد ديگر كه همگى بر تحقيقى بودن دين اسلام گواهى مى‏دهند. پس پيروان اين دين نيز همگى بايد اهل دقت، توجّه، تحقيق، بررسى و هوشيارى باشند.

چند نكته بسيار مهم

1. به جوانان عزيز، از دختر و پسر، توصيه مى‏شود كه به محض ديدن جنس مخالف و يا به صرفِ شنيدن چند جمله عاطفى يا پيشنهاد ازدواج از طرف مقابل، تصميم به ازدواج نگيرند؛ بلكه تصميم به ازدواج را براساس احساس نياز واقعى، تفكّر و تأمّل صحيح، در وقت مناسب و در فضايى عارى از تمايلات نفسانى و تحميل استوار سازند؛ زيرا تصميم به ازدواج كه در پى آشنايى صورى در محيط دانشگاه، ايستگاه اتوبوس، بوستان‏ها و معابر پديد مى‏آيد، تصميمى نابهنگام و شتابزده است و به سبب فقدان مطالعه پيشين و شناخت عميق دختر و پسر از يكديگر، اقدامى احساساتى و توأم با هيجان و غرايز بوده و فرجام نيكويى را در پى نخواهد داشت و معمولاً با از بين رفتن التهاب‏ها در ماه‏هاى اوّليه زندگى مشترك، پرده‏هاى غفلت كنار مى‏رود و با آشكار شدن واقعيت‏هاى فكرى و رفتارى و خانوادگى، ناسازگارى‏ها و تنش‏ها آغاز مى‏شود. همچنين جوانان نبايد در اثر القائات دوستان و آشنايان و تحريكات گفتارى ديگران و يا در پى وسوسه انگيزى‏هاى مختلف و يا به دليل خروج از كشور يا براى خريدن خدمت نظام وظيفه (ويژه پسران) پا به جادّه ازدواج بگذارند، كه غالباً سرانجام آن خوش نيست.

2. برخى از جوانان ساده دل - چه دختر، چه پسر - از روى عمد و قصد يا از سر اشتباه، دچار روابط پنهانى با جنس مخالف مى‏شوند و هدف خود را «آشنايى و شناخت طرف مقابل» بيان مى‏كنند. جا دارد كه به اين عدّه از جوان‏ها ياد آورشوم كه اگر آگاهانه تصميم به ازدواج گرفته‏ايد و در اين هدف صادق و رو راست هستيد بايد از راه صحيح و عقلانى آن وارد شويد و بدانيد كه برقرارى ارتباط مخفى و گفت و شنودها و نامه‏نگارى‏ها با جنس مخالف، «بيراهه» است و شما را به هدف نمى‏رساند.

مهم‏تر آن‏كه چنين رفتارى، ضدّ ارزش و گناه شمرده مى‏شود؛ زيرا مورد نهى قرآن قرار گرفته است‏ (5) و بازتاب‏هاى منفى بى‏شمارى را از حيث روانى، حيثيتى، مالى، عاطفى و اجتماعى در پى دارد.

بيراهه بودن و ضدّ ارزش بودن اين رفتار از آن جهت است كه رابطه با جنس مخالف از آن‏چنان جاذبه‏اى برخوردار است كه به هيچ‏يك از طرفين اجازه نمى‏دهد تا ابتدا برحسب معيارهاى منطقى و رسم اجتماعى نسبت به هم شناخت پي دا كنند و آن‏گاه به سوى يكديگر جذب شوند؛ بلكه از همان آغاز، به اقتضاى خصوصى و پنهانى بودن روابط و به سبب عدم حضور اوليا و ديگر اعضاى خانواده و نيز به حكم غريزه و احساسات نفسانى، خواه، ناخواه به جنبه‏هاى نفسانى و كشش‏هاى زود رس دچار مى‏شوند و ديگر جايى براى بررسى و تحقيق و شناخت باقى نمى‏ماند.

رابطه مخفى، معمولاً به يك جلسه گفت‏وگوى كوتاه، به يك تلفن ساده و يك پرسش و پاسخ مختصر و يا به يك نامه معمولى ختم نمى‏شود؛ بلكه در اثر وسوسه‏هاى درونى، هم به درازا مى‏كشد و هم تكرار مى‏شود و ديرى نمى‏پايد كه طرفين به دوست پسر و دوست دختر تبديل مى‏شوند و اين آغاز آلودگى و پيدايش زاويه انحراف است.

بنابراين، سراسر مسير انحرافى را مِه شهوت، خيانت، فريب، حيله‏گرى و دروغ فرا گرفته است و گفت‏وگوهايى كه در چنين مسيرى بين دختر و پسر صورت مى‏گيرد عموماً با خيال‏پردازى، دادن وعده‏هاى بى‏اساس، ظاهرسازى و ترسيم آينده‏اى ذهنى و درخشان امّا به دور از حقايق و توانمندى‏هاى طرفين همراه است.

مسير انحرافى مزبور به يكى از دو نقطه زير پايان مى‏يابد:

الف) طرفين پس از كاميابى نامشروع، از يكديگر جدا مى‏شوند و در اين بين دختر بيش‏تر از پسر آسيب مى‏بيند كه چه بسا قابل جبران نخواهد بود.

در اين نقطه آشكار مى‏شود كه طرح ازدواج از سوى پيشنهاد دهنده صرفاً پوششى كاذب براى چنين روابطى بوده‏است. پس چه نيكوست كه چنين پيشنهاد دهنده‏اى به جاى آن‏كه نافرمانى خدا را گردن نهد و شخصيّت انسانى خويش را پايمال سازد و زمينه گمراهى ديگرى را فراهم سازد و نيز به جاى آن‏كه خود و ديگرى را به آلودگى بكشاند و امنيت فرهنگى و اخلاقى جامعه را به هم بريزد، با شهامت و صداقت كامل، در اوّلين برخورد «ازدواج موقت» را پيشنهاد دهد، تا هم از لذّت مادى بهره‏مند شود و هم از پاداش اخروى.

ب) دو طرف بر تصميم اوّليّه خود باقى مى‏مانند و براى ازدواج، اوليا و ديگران را در برابر عمل انجام شده قرار مى‏دهند. معمولاً دختر يا پسرى چنين شيوه‏اى را اتّخاذ خواهد كرد كه از سر غرور، خود را «عقل كلّ» دانسته و به پشتوانه سن و سال خود يا چند ترم تحصيلات دانشگاهى خود، براى نظر و تجربه ديگران و آداب و رسوم اجتماعى ارزشى قائل نيست و از احترام به اوليا و خويشاوندان دريغ مى‏ورزد.

چنين فردى محبوبيّت خويشاوندى را از دست داده و به تدريج، منزوى مى‏شود و چه بسا ديگران به وى به ديده يك عنصر هوسران و خود محور مى‏نگرند؛ علاوه بر اين‏كه بايد سرزنش‏ها و تنش‏هاى بين خود و همسرش را براى هميشه پذيرا باشد، البته اگر كار آنان به جدايى كشيده نشود. همچنين احتمال قوى وجود دارد كه هر يك از اين دو - حتى پس از ازدواج - مجدداً درپى برقرارى ارتباط مخفى با ديگرى باشد و رفتار قبلى را با شخص ثالث تكرار كنند.

فاجعه انسانى و انحطاط اخلاقى و نابودى كانون خانواده در جوامع غربى و غير اسلامى، حاصلِ تجربه تلخ همين نگرش‏ها و رفتارهاست.

پس راه صحيح كه برگرفته از مبانى دينى و فرهنگ اسلامى و آداب و رسوم جامعه ايران مى‏باشد آن است كه:

اولاً، هيچ‏يك از دختر يا پسر، شخصاً به طرف مقابل پيشنهاد ازدواج ندهد؛

ثانياً، دختر و پسر به هيچ نحو دور از چشم اوليا و قبل از مشورت و هماهنگى با آنان، در خصوص ازدواج وارد گفت‏وگو نشوند؛

ثالثاً، هرگاه دختر يا پسر از طرف مقابل پيشنهاد ازدواج شنيد او را به رعايت مراحل ذكر شده در فصل دوم همين كتاب توصيه و راهنمايى كند تا بدون شتاب ورزى، ابتدا خانواده‏ها وارد عمل شوند و پس از حصول موافقت‏هاى اوّليه، طرفين براى شناخت يكديگر اقدام كنند.

3. واگذارى كامل عنان ازدواج به ديگران ولو بر حسب احترام و اطمينان، به اين معنا كه ديگران اعم از پدر، مادر، برادر و خواهر براى وى همسر انتخاب كنند، به همان ميزان ناپسند است كه طرفين شخصاً اقدام كنند و ديگران را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند؛ زيرا اختيار و انتخاب و پسندكردن همسر به عنوان مسأله‏اى درونى و ذوقى، حق مسلّم و مخصوص طرفين است و قابل واگذارى نيست. همچنين دخالت ندادن خانواده در مراحل حساس تصميم‏گيرى، هر آينه مساوى است با قرار گرفتن در پرتگاه احساسات و سقوط در دره عشق خام و كاذب. پس روش مطلوب همان است كه سركار خانم دكتر اخوان، استاد روان‏شناسى، مى‏گويد:

روش مطلوب، تلفيقى از اين دو روش است؛ يعنى با نظارت خانواده و دخالت دادن جوانان، به اين صورت كه جوانان بتوانند جلساتى با هم صحبت كرده و با روحيّات هم آشنا شوند و پدر و مادر هم مى‏توانند جوانان را هدايت و حمايت كنند. به اين شكل، هم جوان احساس مى‏كند كه به نظرهايش اهمّيّت داده مى‏شود و هم مى‏تواند از احساسات زودگذر و انحراف مصون بماند. (6)

و اين همان راه وسطى است كه امام على(ع) توصيه مى‏كند: «عليك بالقَصْدِ فى الأُمُور؛ دركارها ميانه رو باش». (7)

4. دخالت دادن «استخاره» در قضيه بسيار حسّاس ازدواج به عنوان اوّلين و يگانه عنصر تعيين كننده، مساوى است با تعطيل عقل و انديشه و پشت پازدن به همه توصيه‏ها و معيارها و بى‏توجهى به اصل مشورت، نيز نشانه نداشتن قدرت اختيار و انتخاب و دريغ ورزيدن از تحقيق و تلاش در راه شناخت حقيقى و در يك كلام، به معناى بازى با سرنوشت است.

البته در خصوص استخاره به شكلى كه در جامعه ما متداول است، چند ابهام مهم وجود دارد:

يكم: چه بسيار خانواده‏هايى هستند كه هر چند با استخاره شكل گرفته بودند امّا باطلاق از هم پاشيده شدند؛ چرا؟!

دوم: جايگاه توصيه‏ها و معيارهاى بيان شده از سوى پيشوايان دينى درمقابل استخاره به عنوان يگانه عنصر تعيين كننده سرنوشت، چيست؟

سوم: چرا در تاريخ ازدواج و تزويج پيامبران و پيشوايان، هيچ اشاره‏اى به استخاره نشده‏است؟

چهارم: برفرض مقبوليّت استخاره، مورد و زمان صحيح آن كدام است؟

گفتنى است كه امام خمينى(ره) در خصوص استخاره مى‏فرمايد:

استخاره از اصول اعتقاديه نيست كه اعتقاد به آن لازم باشد و استخاره الزام‏آور نيست. (8)

5. غالب پرس و جوهايى كه به عنوان «تحقيقات» صورت مى‏گيرد، نابهنگام، سطحى، محدود، غير دقيق و صورى است كه با طرح يك يا دو سؤال كلّى از همسايه يا همكار و شنيدن پاسخى همچون: «ما از آن‏ها بدى نديده‏ايم»، يا: «خانواده خوبى هستند» به انجام مى‏رسد و شناخت جديدى به‏دنبال نمى‏آورد و در انظار عموم مردم حتى به ميزان استخاره تأثيرگذار نيست.

6. اتّكا و اعتماد صرف به معرِّف و پذيرش بى‏چون و چراى گفته‏هاى او، به معناى بى‏اهتمامى نسبت به سرنوشت است. در حالى كه «معرِّف» را بايد به‏عنوان يك منبع در كنار ديگر منابع براى كسب شناختِ لازم به شمار آورد؛ نه آن‏كه فقط به تأييد او بسنده كرد.

حسن ختام اين فصل را قطعه ادبى - تربيتى حجةالاسلام و المسلمين آقاى جواد محدّثى قرار مى‏دهم كه تحت عنوان «ازدواج‏هاى تجارى» مى‏نويسد: (9)

ازدواج، تنها در آمدن از «تنهايى» نيست،

بلكه رسيدن به «همدلى» و «همراهى» و... «هم روحى» است، كه مهم‏تر است.

خيلى‏ها بى‏هدف و نقشه ازدواج مى‏كنند، يا «غافلگير» مى‏شوند.

تشكيل خانواده براى برخى، مثل انتخاب دوست يا شغل يا رشته تحصيلى يا خانه مسكونى به صورت اتفاقى و تصادفى اتفاق مى‏افتد؛ بدون فكر و برنامه قبلى، بدون هيچ شناخت و محاسبه از پيش، بدون بررسى عواقب و نتايج و آينده آن.

و چه اشتباهى بزرگ‏تر از اين!...

گزينش شريك زندگى، مثل خريدن يك ماشين و خانه و لباس و عينك نيست.

معيار مى‏خواهد و شناخت.

البته در اين‏جا سخن با آنان است كه هنوز ازدواج نكرده‏اند. امّا صاحبان خانه و همسر هم مى‏توانند به اين مسائل بينديشند و راهنماى ديگران باشند.

در اين‏جا دو سؤال عمده مطرح است:

اوّل اين‏كه همسر انتخابى چه خصوصيّاتى بايد داشته باشد.

دوم آن‏كه فرد مورد نظر، داراى آن ويژگى‏ها و خصايص است يا نه؟

در سؤال نخست، ملاك و معيار مطرح است. كسى ثروت و درآمد طرف و خانواده‏اش را در نظر مى‏گيرد، و ديگرى شرافت و اعتبار خانوادگى را.

براى يكى «جمال» مطرح است، براى ديگرى «كمال»!

شايد شما هم به حق معتقد باشيد كه شريك زندگى‏تان بايد فردى باشد خوش اخلاق، پاك، با صداقت، انسان، مؤدّب، وظيفه‏شناس، فهميده و عاقل، شريف و نجيب، سازگار و صبور، ديندار و متعهّد.

امّا... شناختِ اين خصلت‏هاى نيك در پسر يا دخترى كه مى‏خواهيد با او ازدواج كنيد، با اهمّيّت است.

از كجا مى‏توان مطمئن شد كه خواستگار، اين‏گونه است؟

با تحقيق، مشورت، پرس و جو از آشنايان و مرتبطان، با تأمّل و درنگ و پرهيز از شتاب.

گاهى «جلوه ظاهرى»، چشم انسان را پر مى‏كند و از «چهره باطنى» غفلت‏مى‏شود.

گاهى ثروت و ماشين، ديده بصيرت و عقل انسان را كور مى‏كند و هزار عيب ديگر را نمى‏بيند.

گاهى تعريف و تمجيد ديگران، راه تعقّل و مشورت را بر انسان مى‏بندد.

از «جمال» چه حاصل، اگر طرف، بى «كمال» است؟

به تعبير رسول خدا(ص): «زيبارويانى كه فاقد دين و كمالند، به گُل زيبايى مى‏مانند كه در مزبله و محل خاكروبه روييده‏اند».

و چه سخن شگفت و سودمندى!

كم نيستند كسانى كه فريب رنگ و روى آشكار را مى‏خورند، امّا بعدها متوجّه عفونت‏ها، گنداب‏ها و هرزگى‏هايى مى‏شوند كه در وراى ظاهر آراسته، نهان است.

ولى چه سود؟ مگر «طلاق»، چاره نهايى كار است؟

چرا به اين زودى سخن از طلاق بگوييم؟

مى‏توان از آغاز، راهى رفت كه به تلخى طلاق نينجامد.

و آن، حسابگرى و تعقّل در آغاز كار است تا جلوى پشيمانى در پايان را بگيرد.

نبايد اوّل تصميم به ازدواج با كسى گرفت، آن‏گاه به فكر شناخت خصوصيّات او افتاد.

اين خطاست... و انسان را هم به خطا در تشخيص مى‏اندازد؛ چون گاهى علاقه‏ها، چشم انسان را كور و گوش انسان را كر مى‏سازد.

ابتدا بايد خصوصيّات مورد نظر را مشخص ساخت، آن‏گاه در پى واجدين شرايط رفت.

اين‏طور، مطمئن‏تر است و كم خطرتر.

«معيار» در گزينش، شرط نخست موفقيت در زندگى است.

و گرنه، ازدواج‏هاى تجارى و عشق‏هاى اتوبوسى و شناخت‏هاى تلفنى، خيلى وقت‏ها سر از «ناكجا آباد» در مى‏آورد.

با اين حساب، فكر مى‏كنيد همسر ايده‏آل شما، چه ويژگى‏ها و خصلت‏هايى بايد داشته باشد؟

و او كيست و كجاست؟...

1. تحريرالوسيله، ج 3، ص 420، مسأله 1.

2. ر.ك: پيوست 7.

3. روزنامه‏هاى: ابرار 1368/7/10، ص 3 و 1371/12/15، ص 5؛ اطلاعات 1373/4/28، ص 3؛ جمهورى‏اسلامى 1369/2/24، ص 15؛ رسالت 1370/5/27، ص 14 و 1370/12/7، ص 10 و 1368/8/1، ص 10 و 1368/8/3، ص 10 و 1370/12/11، ص 14.

4. روزنامه رسالت، 1368/9/9.

5. ر.ك: نساء (4) آيه 25؛ مائده (5) آيه 5.

6. روزنامه گزارش روز، 4 خرداد 1377، ص 3.

7. غُرَرالحكم و دُررالكلم، ج 2، فصل 49، ح 36.

8. استفتاءات، ج 2، ص 28 - 29.

9. از همدلى تا همراهى، ج 2، ص 66.

بخشى از كتاب طلوع آشنايى


/ 1