ويژگىها و منابع مذهب شيعه
حسين مدرسى طباطبايى تشيع به مثابه يك مكتب عقيدتى در اسلام، گرايشى خاص بر اساس يك سلسله نظرات و تحليلات كلامى و تاريخى است. حديث«ثقلين»كه وسيله محدثان شيعى و سنى از پيامبر روايتشده و وى بر اساس آن مسلمانان را پس از خود به پيروى از قرآن و خاندان خويش فرا خوانده بود همراه تعدادى ديگر از روايات نبوى، ريشه اصلى اين گرايش را كه بعدا با استدلالات كلامى و فلسفى و تاريخى تقويت گرديد تشكيل مىداد. در مباحث مذهبى، مكتب شيعى نظرات خود را عموما از رهنمودهاى بزرگان و ائمه اهل بيت پيامبر الهام گرفته است. اختلاف اصلى دو مكتب فقهى سنى و شيعى در كيفيت تلقى سنت نبوى و منابع فقه است. اهل سنت، حديث نبوى را از طريق صحابه پيامبر اخذ نمودهاند در حالى كه شيعه اين حديث را از طريق خاندان وى به دستآورده است. از سوى ديگر مذاهب فقهى اهل سنت دنباله رو نظرات فقهى چند تن از فقهاء مدينه و عراقاند ليكن مذاهب فقهى شيعى تابع نظرات امامان اهل بيت هستند كه از آن ميان مكتب شيعى دوازده امامى كه عمدهترين نحله شيعى است از آراء امامان دوازده گانه مشهور خود به خصوص امام ششم ابو عبد الله جعفر بن محمد الصادق پيروى مىكند و به همين جهتبه«جعفرى»نيز شهرت دارد. قرآن، حديث، اجماع و عقل منابع فقه شيعه را تشكيل مىدهند (1) : قرآن در همين شكل و مفاد ظاهرى خود حجت، و شكل دهنده روح حاكم بر فقه شيعى است. حديثيعنى گفتار و كردار و تقرير پيامبر يا امام، بايد با وسائط موثق و معتبر رسيده باشد كه البته در اين مورد وضع مذهبى راوى تاثيرى ندارد. حديثى كه وسيله يك غير شيعى راستگو نقل شده باشد به همان اندازه معتبر و مورد عمل است كه حديثشيعى راستگو. اجماع يعنى وحدت نظر همه دانشمندان شيعى در يك موضوع، به خودى خود حجت نيست ليكن گاه به تفصيلى كه در كتابهاى اصول فقه هست از راه آن«سنت»به اثبات مىرسد. مراد از عقل به عنوان يك منبع براى حقوق شيعى (2) حكم قطعى عقل مجرد انسانى است چنان كه در خوبى عدالت و بدى ستم (3) . در تعاليم اسلامى قاعدهاى است كه به مقتضاى آن هر آنچه عقل بدان حكم كند شرع نيز برابر آن حكم خواهد نمود و از اين رو، در اين گونه موارد بر حكم اين قاعده كه«قاعده ملازمه»خوانده مىشود حكم شرعى از حكم عقلى ناشى و استنتاج خواهد شد (4) . تلازم ميان وجوب چيزى با وجوب مقدمات آن، يا ميان امر به چيزى با نهى از ضد آن، همچنين اين كه امر و نهى در يك مورد نمىتواند جمع شود (كه همه از مسائل علم اصول فقه و منشاء آثار و احكام فقهى است) همه از قبيل همين احكام عقلى است. از اين ميان، منبع دوم يعنى احاديث وارده از پيامبر و امامان اهل بيت كه مهمترين منبع فقهى شيعى است در مجاميعى خاص گردآورى شده كه مشهورترين آنها كه مرجع فقهاء است عبارت است از: 1) كتاب الكافى، از محمد بن يعقوب كلينى (م 329) 2) كتاب من لا يحضره الفقيه، از محمد بن على بن بابويه قمى، صدوق (م 381) . 3) تهذيب الاحكام، از محمد بن حسن طوسى، شيخ الطائفه (م 460) . 4) الاستبصار، از همو. 5) الوافى، از محمد محسن فيض كاشانى (م 1090) . 6) وسائل الشيعه، از محمد بن حسن حر عاملى (م 1104) . 7) بحار الانوار، از محمد باقر بن محمد تقى مجلسى (م 1110) . 8) مستدرك الوسائل، از حسين بن محمد تقى نورى (م. 1320) . از اين جمله، چهار كتاب نخستبه عنوان«كتب اربعه»شناخته شده و در فن حديثشيعى از اهميتى همانند«صحاح ستة»نسبتبه مجاميع حديثى اهل سنتبرخوردار است. متداولترين كتاب از فهرستبالا در مراجعات فقهى، كتاب وسائل الشيعه است كه جامع احاديث چهار كتاب نخست (كتب اربعه) و بسيارى از كتابهاى حديث ديگر است و چون منحصر به رواياتى است كه در مباحث فقهى رسيده است كتاب دستى براى مراجعه هر فقيهى است. استناد به روايات اين مجاميع تابع وجود شرايط خاصى است (5) . وثاقت و راستگويى همه راويان سلسله سنديك حديثبايد به ثبوت رسيده باشد. دانشى خاص به نام علم رجال كه درباره روات حديث و شرح حال آنان بحث مىكند متكفل اين كار است. احاديث از نظر مقدار اعتبار و سنديتبر اساس ضوابط مخصوصى كه در علمى ديگر به نام علم درايه مورد بحث قرار گرفتهاستبه انواع وردههاى مختلفى تقسيم مىشود و بر همين اساس، بسيارى از روايات متون ذكر شده از نظر فقهاء ضعيف و غير قابل استناد است. منابع استنباط در فقه شيعه
شيعيان به دو منبع اصلى قرآن و سنت استناد مى كنند .سنت از ديدگاه آنان عبارت است ازاوامر, نواهى , افعال و تقريرهاى معصوم , و بدين ترتيب آن چه را از پيامبر(ص ) و از ائمه معصوم در زمينه فقه و قانونگذارى رسيده است دربرمى گيرد.شيعيان افزون بر اين به دو منبع فرعى يا تبعى ديگر هم استناد مى كنند: الف ـ اجماع : آنان عقيده دارند اگر همه فقيهان بر فتوايى اتفاق كنند پذيرفتن آن واجب است ,يا از آن روى كه امت بر خطا اتفاق نمى كند و اين نظريه اهل سنت است .و يا از آن روى كه اين اتفاق نظر كاشف از راى معصوم است و اين ديدگاه ويژه شيعه مى باشد.عـقـل ـ ايـن مـنبعى است كه در صورت نبود نص و اجماع بايد از آن بهره جست و بدان چه اصول عملى اقتضا مى كند عمل كرد. ويژگى عمومى فقه شيعه
شـيـعـه داراى يـك گـرايـش فـقـهى نيست , بلكه از گذشته اى دور نوعى انشعاب فقهى ميان آنـان حـاصـل شده و به دو گروه اخبارى و اصولى تقسيم شده اند كه هر كدام داراى شيوه خاص خوداست .يـكـى از اصـول اخباريين آن است كه امامان معصومند و على (ع ) وصى پيامبر(ص ) است وپيامبر ظاهر و باطن شريعت را به او سپرده و او نيز آن را به امامان پس از خود رسانده است .بـنـابـرايـن , از ديـدگـاه ايـن گـروه گـفـتـه امام به منزله نصى است كه از شارع رسيده , و از طـريـق اجـتـهـاد و راى نـتوان به احكام رسيد, بلكه تنها راه رسيدن به آن امام معصوم است .اين گـروه تنها به روايات محدثين خود و به كتب كلينى , صدوق و طوسى استناد مى كنند .اين كتب كـه هـمـپـايـه صـحـاح اهـل سنت است عبارتند از: كافى , از محمدبن يعقوب بن اسحاق كلينى , ازپـيـشـوايـان شـيـعـه امـامـيـه , كه مشتمل بر 16099 حديث مى باشد و همه از طريق اهل بيت رسـيـده است , من لايحضره الفقيه , از ابوجعفر محمدبن على بن حسين بن موسى بن بابويه , و دو كتاب التهذيب و الاستبصار از محمدبن حسن طوسى .اخـباريين بر اين عقيده اند كه بايد به اخبار و روايات موجود در اين كتب بسنده كرد, زيرا همه آنها قطعى است و يا دست كم در وثاقت بدان پايه رسيده كه اطمينان بخش مى باشد, و به همين دليل همه آنها حجت است .امـا شـيـوه اصـولـيـين آن است كه به احاديث كتب اربعه اعتماد و استناد نكنند, مگر پس از نقد وبـررسـى يكايك آنها و رسيدگى به آنها از نظر دلالت و سند, زيرا بيشتر اين احاديث از نظرسند غـيـر قـطـعى و داراى مراتبى متفاوت است مانند صحيح , حسن , موثوق [موثق ], ضعيف ومرسل , بديهى است كه احاديثى اين چنين ظنى است نه قطعى .از آنـچـه گفتيم چنين نتيجه گرفته مى شود كه شيوه اخباريين در دو مساله اساسى و جوهرى باشيوه اصوليين متفاوت است : الـف ـ اخـبـاريـيـن هـمـه آنـچـه را در كتب اربعه است بدون هيچ بررسى و تنقيحى مى پذيرند, امااصوليين بر اين عقيده اند كه مى بايست احاديث قابل استناد و عمل را از احاديث غيرقابل استناد و عمل باز شناخت , زيرا اولا: حديث ضعيف مردود است و بنابراين , بايد در حكم كردن به حرمت و حليت احتياط كرد, ثانيا: اصل اباحه و برائت است مگر آن كه دليل , از قبيل طلب يا نهى , بر تكليف اقامه شود.ب ـ اخـبـاريين از ائمه تقليد مى كنند و به اجتهاد نمى پردازند, و در صورتى هم كه روايتى نيابند تـوقـف مـى گـزيـنند, زيرا از ديدگاه آنان آنچه در احاديث آمده كامل و در بردارنده احكام همه چـيزهايى است كه بشر بدانها نياز دارد, و به همين دليل نيازى نيست كه با اجتهادخود چيزى به اين احاديث بيفزاييم .در برابر, اصوليين به ضرورت اجتهاد و كافى نبودن احاديث عقيده دارند.البته هر دو گروه بر اين اتفاق نظر دارند كه چون امامت وصايت پيامبر مى باشد آنچه از امامان ـ به طور عام ـ و از امام صادق و باقر ـ به طور خاص ـ رسيده حجت است قرآن را تفسيرمى كند, عموم آن را تخصيص مى زند و مطلق آن را مقيد مى كند. ((98)) در كـنـار هـمـه اينها, فقه امامى از قرن سوم هجرى رو به تحول و ديگرگونى نهاد, چه اين فقه , به دليل استمرار اجتهاد در آن , فقهى انعطاف پذير, پويا و متحرك است . 1. منابع مشترك فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت عبارتند از:قرآن، سنت، اجماع و قياس. برخى از مذاهب مزبور پارهاى منابع ديگر را نيز به اين ليست افزودهاند (زرقاء 1: 31 و 47/عبد الوهاب خلاف، علم اصول الفقه:22) مقصود از قياس سرايت دادن حكم يك موضوع استبه موضوع مشابه بر اساس كشف و استنتاج احتمالى علت، بدون دستيابى بر علت واقعى و قطعى حكم. اين كار برابر استبا«تمثيل»منطقى كه در استدلالات عقلى و فلسفى آن را حجت نميدانند با«قياس»منطقى كه كشف قطعى علت، و در استدلالات عقلى معتبر و حجت است. قياس به خاطر آن كه دليلى قطع آور نيست در اصول فقه شيعه به صورت يك منبع فقه شناخته نمىشود. 2. پس از اين خواهيم ديد كه عقل در حقوق شيعى همچنين به عنوان ابزار فكر، اساس كار و مورد استفاده است كه البته مقصود از عقل در اين مورد، استدلال عقلى و شيوه تحليل منطقى است. 3. ببينيد محقق حلى، المعتبر:6/شهيد اول، ذكرى:5/همو، قواعد:25/مقداد، التنقيح الرائع: 2 پ - 3 و/صاحب مدارك، هداية الطالبين:7 ر - 11 ر/قطيفى، كشف الفوائد:130. 4. برخى دانشمندان متاخر شيعى معتقدند كه عقل يك منبع بالقوه براى فقه شيعى است نه يك منبع بالفعل، به اين معنى كه اگر چه بر اساس ضوابط علم اصول فقه عقل به تنهايى مىتواند حكمى فقهى را كشف كند و ما را به يكى از احكام و تكاليف مذهبى راهنمايى نمايد ليكن اين مطلب عملا در هيچ موردى اتفاق نيافتاده و تمامى احكام شرعى كه بر اساس احكام قطعى عقل مجرد انسانى قابل كشف است در همان حال در قرآن و سنت، مورد راهنمايى قرار گرفته و با دليل شرعى (سمعى) بيان شده است (ببينيد محمد باقر الصدر، الفتاوى الواضحه 1:98) 5. ببنيد شهيد دوم، الدراية:62 - 81/ابو القاسم بن حسن يزدى 1:44 - 61. فرق و مذاهب كلامى، ص 39 بزرگترين پيشواى شيعه اماميه مدرسى طباطبايى , حسين شخصيت امام صادق (ع ) نـام كامل آن حضرت ابوعبداللّه جعفربن محمدبن على بن حسين بن على بن ابى طالب (ع ),مشهور به صادق است .او كـه از سادات اهل بيت است و به سبب صدق و راستى اش صادق لقب يافته , بزرگترين پيشواى شيعه اماميه در دوران تابعين تابعين به شمار مى رود.او از پـدر ومـادرى بـزرگـوار, يـعـنـى [امـام ] مـحـمد باقر(ع ) و وفره دختر قاسم بن محمدبن ابى بكرصديق , زاده شد.او در خـاندان دانش و بزرگوارى پرورش يافت و پيوسته در طلب علم بود تا سنت و علم فقه رابه تمام فراچنگ آورد .او كه همعصر جمعيت بزرگى از فقهاى تابعين بود به شناخت آراى فقيهان با شيوه هاى گوناگونشان توجه داشت تا راه استوارتر را از ميان آنها اختيار كند.او از نـظـر شـيـعه اماميه جزء امامان معصوم است .و شيعه اماميه بزرگترين فرقه شيعه مى باشد كه داراى شيوه خاص , گرايش معين و فقهى بهره مند از ويژگيهايى چند است . 98- ديـوان شـريـف مـرتـضـى , (مـقـدمـه ), از صـفار صص 3ـ72, حلى , مبادى الوصول الى علم الاصول ,ص 190, ابوزهره , الامام الصادق , ص 260 و بعد.بـراى آشـنايى بيشتر با فقه شيعه و ادوار آن رجوع كنيد به : مدرسى طباطبايى , حسين , زمين در فقه اسلامى ,ج1 , ص 33ـ74.