ذكر خدا الهام بخش قلوب
نويسنده: زهرا نسّاجي با نگاهي بر تعاليم مبين دين اسلام و احاديث وارده از معصومين(ع) درمييابيم كه ارزش هيچ چيز بالاتر از ياد خدا نيست. هدف از خلقت جهان هستي، عبادت پروردگار عالميان است و آن چيزي جز زنده نگاه داشتن ياد خدا در زندگي افراد بشر نميباشد.رفع همه گرفتاريها و مشكلات در ذكر خدا نهفته است و رويگرداني از اين امر مهم آدمي را در عسرت و تنگي قرار ميدهد، به طوري كه زندگي بر او تنگ ميشود و نه تنها از هدف اصلي در اين جهان باز ميماند، بلكه در آخر عمر نيز با خسران و پشيماني، حسرت روزهايي را ميخورد كه ديگر راه بازگشتي به آنها نيست. ذكر خدا مرتبهاي است بس والا كه به فرموده امام سجاد(ع): «اگر واجب نبود پذيرش دستورت، منزهت ميدانستم كه نامت را بر زبان آرم، با آنكه ذكري كه از تو ميكنم، به اندازه من است نه به اندازه تو»!ياد خدا زمان و محل خاصي ندارد و قدري برايش تعيين نشده است.امام صادق(ع) ميفرمايد: «هر چيزي حدّي دارد كه وقتي به آن رسد پايان ميپذيرد، جز ذكر خدا كه حدّي كه با آن پايان گيرد ندارد. خداي عزوجل فريضه هايي واجب كرده است و هر كه آنها را انجام دهد، همان حدود پايان آنها است. يكي از آنها رمضان است كه روزهداري آن همان حد و پايانش ميباشد. خداوند حج را واجب كرده است و هر كه حج كند به پايان آن رسيده است، ولي تنها ذكر خداست كه خداي عزّوجل به اندك آن راضي نشده و براي آن پاياني مقرر نكرده است. سپس اين آيه را خواند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلاً» اي كساني كه به ايمان گرويديد! ياد كنيد خدا را بسيار و تسبيح گوئيدش در بامداد و پسين. پس فرمود: خدا براي آن حدّي مقرر نكرده كه در آن به پايان رسد، امام(ع) فرمود: پدرم بسيار ذكر خدا ميكرد، من به همراه او ميرفتم و او ذكر خدا ميگفت، با او غذا ميخوردم و او ذكر خدا ميگفت و هر آينه كه در گفتگوي با مردم بود و آنش از ذكر خدا باز نميداشت. و من ميديدم زبانش به كامش چسبيده بود و ميفرمود: «لا اله الا الله» و شيوهاش اين بود كه ما را گرد ميآورد و دستور ميداد به ذكر خدا تا آفتاب ميزد و هر كدام ما كه قرائت (قرآن) ميدانستيم، دستور قرائت ميداد و هر كدام كه قرائت نميدانستيم او را دستور به ذكر ميداد.1از آنجا كه عوامل غفلت در زندگي مادي بسيار فراوان و تيرهاي وسوسه شياطين از هر سو به طرف انسان پرتاب ميگردد، براي مبارزه با آن راهي جز «ذكر كثير» نيست. «ذكر كثير» به معني واقعي كلمه، يعني توجه با تمام وجود به خداوند، نه تنها به واسطه زبان و لقلقه لسان.2 تداوم بر ذكر خدا در همه شئون زندگي و توجه به دستورات الهي، انسان را چنان مجذوب حق تعالي ميكند كه وي را تسليم محض كرده و تمام جاذبههاي مادي و غيرخدايي را از دلش بيرون ميكند و به اعلي عليين متصل ميسازد و گرد و غبار گناه را از دلش مينشاند و دلش را حرم امن خدا قرار ميدهد. «جبرئيل به نزد رسول(ص) آمد و گفت: حق تعالي سلام ميگويد و ميفرمايد كه: «امت ترا عطايي دادم كه هيچ امتي را ندادهام، گفت: اين چيست؟ گفت: ذكر حق تعالي در همه اوقات و در همه احوال.»3 و باز در قرآن فرمود: نام پروردگارت را صبح و شام ياد كن.4معاني ذكر
در مفردات آمده است «ذكر يعني ياد كردن، خواه با زبان باشد يا با قلب يا هر دو؛ خواه بعد از نسيان باشد يا از ادامه ذكر».البته گاهي كلمه ذكر در مقابل غفلت نيز قرار ميگيرد، مانند آيه «وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا» از كسي كه ما دلش را از ياد خدا غافل كردهايم، اطاعت مكن (كهف/28) غفلت عبارت است از بيخبري از علم به علم؛ يعني اينكه ندانم كه ميدانم. پس ذكر در مقابل غفلت، عبارت است از اينكه بدانم كه ميدانم، گاهي هم ميشود كه ذكر در مقابل نسيان استعمال ميشود و نسيان عبارت است از اين كه صورت علم به كلي از خزانه ذهن زايل شده باشد، لذا ذكر بر خلاف نسيان، عبارت است از اينكه آن صورت همچنان در ذهن باقي باشد و ذكر در آيه «واذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» به همين معنا آمده است. بنابراين، در چنين استعمالي، ذكر مانند نسيان معنايي است داراي آثار و خواصي كه آن آثار بر وجود ذكر مترتب ميشود و به همين جهت كلمه ذكر مانند نسيان در مواردي كه خودش نيست، ولي آثارش هست استعمال ميشود.5مراتب ذكر
ذكر داراي مراتبي است كه از ذكر لفظي شروع ميشود تا انقطاع كامل و مشهور و فناء علي عليه السّلام : في الذِّكرِ حياةُ القلوب (غرر الحكم، ج2، ص152، ح1)به ياد خدا بودن، زنده نگهداشتن دلهاست.ذكر لفظي و لساني، يعني آن چه از اذكار كه بر زبان انسان جاري شود.دومين مرحله، ذكر معنوي است كه علاوه بر بيان لفظي، انسان به معناي ذكر توجه دارد. مرتبه ديگر، ذكر قلبي است كه توجه به خدا از دل و قلب انسان بجوشد كه در خيلي از موارد ثمرات اين رويكرد، جاري شدن ذكر به زبان است و مرتبه عالي ذكر آن است كه بندگان خاص و خالص خدا دارند كه تمام وجودشان و تمام لحظات زندگيشان در حضور پروردگارند و حتي لحظهاي غفلت از خدا برايشان گناه محسوب ميشود. در اين حالت، بنده مراتب كمال را يكي پس از ديگري طي ميكند و چون به منبع عظمت و نور الهي وصل شده است، ديگر مشغلههاي دنيايي و پديدههاي مادي برايش ارزشمند نيست، قلبش از انوار جمال خدايي پر ميشود و از اسرار پنهاني عالم، چيزهايي را درمييابد، وجودش لبريز از عشق حق شده و چنان به بارگاه ربوبي انس ميگيرد كه سرانجام، به انقطاع كامل و لقاء و فناء برسد.حضرت موسي(ع) در مناجات خويش با خدا فرمود: پاداش كسي كه با زبان و قلبش ذكر تو را گويد چيست؟ فرمود: اي موسي، به وسيله سايه عرشم بر او سايه ميافكنم و او را در پناه خود قرار ميدهم.6اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: ذكر دو نوع است، ذكر خداوند هنگام مصيبت و برتر از آن ذكر خداوند است در برابر آنچه خداوند بر تو حرام كرده است تا آن ذكر مانع از كار حرام تو شود.7عقيده علماي اخلاق بر اين است كه در ذكر لفظي، چون شخص زبانش مشغول است، حداقل از ارتكاب معصيتهاي زباني پرهيز نموده است. خود اين ذكر لفظي نيز اگر دايمي شود، چه بسا كه اثرات قلبي هم خواهد داشت. از ذكر خداوند، به عنوان پرهيز از حرامها و حلالها هم ياد شده است.امام صادق(ع) فرمود: «از مهمترين چيزهايي كه خداوند بر بندگانش واجب فرموده ياد خداست. سپس فرمود: آگاه باشيد منظورم گفتن سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله والله اكبر نيست؛ اگرچه اين هم از ياد خداست، لكن مرادم ياد خدا نزد حلال و حرام خداست كه اگر اطاعت و بندگي بود، به آن عمل كند و اگر معصيت بود آن را ترك نمايد.»8ذكر خداوند حلاوتي دارد كه خداوند به تناسب ظرفيت و قابليت بندگانش از اثرات و نتايج آن، دلهاي مفتوح به ايمان را بهرهمند ميگرداند؛ با عنايت به اينكه خود شخص نيز بايد تحمل بسيار در اين زمينه داشته و زهد و رياضت كشد تا قابل دريافت فيض گردد. امامصادق(ع) فرمود: «سه چيز است كه مردم توانايي آن را ندارند: گذشت از خطاهاي مردم، همراهي با برادر خود در مالش، بسيار به ياد خدا بودن» و باز حضرت فرمود: «شما را نسبت به سختترين وظايف واجبه از ناحيه خداوند بر بندگانش آگاه كنم؟ سپس سه چيز را بيان فرمود كه سومين آنها به ياد خدا بودن در همه حال بود.»9گرچه لفظ ذكر اعم از ذكر باطني و لفظي است، امّا مراد از بيان آن ذكر قلبي و باطني است؛ به طوري كه شخص داراي حالتي روحاني و معنوي ميگردد كه دايم خداوند را در نظر دارد ميداند كه پروردگار متعال بر اعمالش ناظر است. مصداق اين عمل، جمله حضرت امام خميني(ره) است كه فرمودند: «عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نكنيد.»ياد واقعي خداوند حتي به زبان هم بايد خارج از بيحالي و غفلت صورت پذيرد، چنانچه حضرت علي(ع) فرمودند: «خداوند سبحان را از روي سهو و نسيان ياد مكن و از روي سهو و بازيچه فراموش منما، بلكه او را ياد كن؛ ياد كردني تمام كه دلت با آن موافق و درون و بيرونت با آن مطابق باشد. و هرگز به حقيقت ذكر خدا نتواني رسيد، مگر وقتي كه در ذكرت به كلي خود را فراموش كني و نفست را در كارت نابود سازي.»10حضرت صادق(ع) فرمود: هر كس واقعا به ياد خدا باشد، مطيع او خواهد بود و هر كس كه از خدا غافل شود، مرتكب معصيت خواهد شد. اطاعت از خدا علامت هدايت و ارتكاب معصيت نشانه گمراهي است و ذكر و غفلت، ريشه طاعت و معصيت ميباشند، پس قلب خودت را قبله قرار بده و زبان را حركت نده جز به دستور قلب و موافقت عقل و رضاي ايمان؛ زيرا خدا به باطن و ظاهر تو آگاه است. همانند كسي باش كه در حال قبض روح است، يا براي محاسبه اعمال در حضور خدا ايستاده است. نفس خود را جز به انجام تكاليف الهي كه مهم است و آن امتثال اوامر و نواهي و وعده و وعيدهاست مشغول مدار، با آب حزن قلبت را بشوي و پاكيزه كن. چون خدا تو را ياد كرده تو نيز به ياد او باش، زيرا او تو را ياد كرد در حالي كه به تو بينياز بود.آشنايي تو با ذكر خدا باعث خضوع و حيا و تواضع تو در برابر او خواهد بود، پس اعمالت را فقط براي خدا انجام ده. و اگر ذكر خودت را بنگري، باعث ريا و خودبيني و جهالت و تندخويي با مردم و بزرگبيني عبادتها و غفلت از فضل و كرم الهي ميشود. چنين ذكري ثمري جز دوري از خدا ندارد و با گذشت ايّام، جز اندوه و وحشت اثري نخواهد داشت. ذكر خدا بر دو نوع تقسيم ميشود: يكي ذكر خالص كه قلب با آن همراهي ميكند و ديگري ذكر صارف كه ياد غير خدا را نفي ميكند، چنانكه رسول خدا(ص) فرمود: من نميتوانم مدح تو را بگويم، تو چنان هستي كه خودت را ستودهاي!پس رسول خدا(ص) براي ذكر خود ارزشي قرار نداد، زيرا به اين مطلب توجه داشت كه ذكر خدا بر ذكر بنده تقدم دارد. پس كساني كه پايينتر از رسول خدا هستند، سزاوارترند كه ذكر خودشان را ناچيز بشمارند. بنابراين كسي كه ميخواهد ذكر خداي را بگويد بايد بداند كه مادام كه خدا بندهاش را ياد نكند و توفيق ندهد، بنده قدرت ذكر نخواهد داشت.بنابراين مصداق ذكر در حديث فوق، توجه باطني است كه حدود الهي در آن رعايت گردد.اذكار زباني نيز اگر با نيّت خالص و از قلبي علي عليه السّلام : مَن ذَكَرَ الله ذَكرَه (غرر الحكم، ج2، ص154، ح116)هر كه به ياد خدا باشد، خدا به ياد او خواهد بود.سالم براي خدا ادا گردند، موجب تقرّب و نزديكي بنده به خدا خواهند شد.11آداب ذكر
خداوند در قرآن كريم چنين ميفرمايد: «پروردگار خويش را به تضرّع و بيم و با صداي غير بلند در بامدادان و شامگاهان ياد كن و از غفلت زدگان مباش، زيرا كساني كه نزد پروردگار تواند از بندگي وي سرپيچي نكنند و تسبيح او گويند و بر او سجده كنند.»12در اين آيات ياد پروردگار بر دو قسم شده است: يكي به دل (قلبي) و يكي به زبان و آهسته. ذكر زباني بلند را چون با ادب بندگي هماهنگي ندارد توصيه نكرده است. در تفسير آيه فوق چنين آمده: تضرّع به معناي تملّق همراه با خشوع و خضوع است و خيفه نوعي ترسيدن است كه با ساحت پروردگار متناسب باشد. در تضرّع نوعي ميل و رغبت به نزديك شدن و در خيفه نوعي ترس به دور شدن نهفته است. انسان در ذكر خداوند حالت شخصي را دارد كه به چيزي كه دوست دارد نزديك ميشود و از آن چه ميترسد دور ميشود. خداوند سبحان هرچند خير محض است و شرّي در او نيست، ذوالجلال والاكرام است، همه اسماء جمال را دارد كه ما و هر چيزي را به تقرّب به درگاهش دعوت نموده و بسويش جذب ميكند، داراي اسماء جلال نيز هست كه قاهر بر هر چيز است و هر چيزي را از او دفع و دور ميكند. پس ذكر شايسته او كه داراي همه اسماء حسني است، به همين است كه مطابق با مقتضاي همه اسماءاش بوده باشد، چه اسماء جماليه و چه اسماء جلاليه، و اين صورت نميگيرد مگر اينكه همراه با تضرّع و خيفه باشد. همچنين ذكر قولي است كه در صبح و شام صورت ميپذيرد كه با بعضي از فرائض يوميّه تطبيق مييابد.در ضمن ذكر مطلوب آن است كه انسان را از جرگه غافلان دور كند و ذكر خدا بر دل، در صبح و شام و هر لحظه و هر ساعت استمرار يابد.13امام سجاد(ع) در درخواست خويش به پروردگار چنين ميگويد: «و آنسنا بالذِّكر الخفي» خدايا ما را با ذكر خفيّت مأنوس كن. پس با توجه به توضيحات بالا، درمييابيم كه ذكر خفي مرتبهاي والا از ذكر است كه اولياء الهي آن را از خدا ميطلبند.امام صادق(ع) فرمودند: «من كان ذاكر الله فهو علي الحقيقة فهو مطيع؛ كسي كه به حقيقت ياد خداست بنده مطيع و فرمانبرداري است»14 با توجه به فرمايش حضرت، چنين انساني قلب و جانش به نور هدايت و ايمان روشن شده است. حضور در پيشگاه پروردگار، به او اجازه هر كاري را نميدهد. او در چنين حالتي وصل به منبع كمال است و دلبستگيهاي مادّي و تعلّقات مجازي نميتواند از او انساني سست اراده و ضعيف بسازد. در وجودش مايههاي پربركت الهي تجلّي كرده و بر سراسر وجودش در ظاهر و باطن حاكم شده و راه و روش صحيح زندگي را در نظرش معيّن ميساخته است.براي او حدّ و مرزهاي گناه و ثواب واضح و روشن شده و قلبش بر گناه مسدود گرديده است.ذاكر واقعي و مطيع دستورات الهي ظرف وجودش مؤدب به آداب الهي است و در آن صفات بنده واقعي چون پاكي و درستي رشد و نموّ كرده است و آنچه هرزه و نارواست از او رخت بربسته و به وسيله ذكر ضميرش منبع تجلّي كمالات و صفات پسنديده گرديده است.ذكر، انسان را موجودي نوراني و روحاني ميكند كه با پس زدن حجابهاي كور گناه به مقام كشف و شهود ميرسد و وجودش غرق ديدار جمال معنوي يار ميگردد، به طوري كه از كل عالم چشم ميپوشد و جانش مشحون از عطر لقاي حق ميشود.ياد خدا، بهترين عبادت
امام سجاد(ع) ميفرمايند: «مِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَينا جَريانُ ذِكْرِكَ عَنْ اَلْسِنَتِنا؛ از بزرگترين نعمتهاي تو بر ما، روان بودن ذكر تو بر زبان ما است» ذكر در زبان ما يادآوري اسماء حق و تفكر و انديشه در بيان و مفهوم آن است. خداوند در قرآن ميفرمايد: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ؛15 مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم.»امام صادق(ع) فرمود: خداي عزوجل ميفرمايد: اي آدمي زاده! مرا در ميان مردم ياد كن تا تو را در ميان گروه بهتري از فرشتهها ياد كنم.16ياد خدا در زمان و مكان خاصي نميگنجد و مقدار معيّني نيز ندارد، بنابراين بشر دائما بايد در حضور پروردگار جهان ياد او را زنده نگاه دارد. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد:«آنگاه كه از نماز فراغت يافتيد، باز هم در هر حال ايستاده و نشسته و بر پهلو (در هر حال كه توانيد) خدا را ياد كنيد»17 از آيه فوق درمييابيم كه انسان نبايد گمان برد كه فقط در حال نماز (كه از مهمترين مصاديق ذكر است) بايد متوجه خدا باشد، بلكه تمام لحظات زندگي، حضور خداوند را ميطلبد تا جايي كه امام علي(ع) در وصاياي ارزندهاش به امام مجتبي آن را گوشزد ميكند و ميفرمايد: «در هر حال خدا را ياد كن».از قول امام صادق(ع) آمده است كه رسول خدا(ص) خطاب به اصحاب خود فرمود: آيا به شما خبر ندهم از بهترين كارهاي شما كه درجه بلندتري است براي شما و در نزد خدا بهتر شما را پاكدامن ميكند و از پول طلا و نقره براي شما بهتر است و خوبتر از آن است كه با دشمن خود نبرد كنيد و از آنها بكُشيد و كشته شويد؟ عرض كردند: يا رسول الله چرا!فرمود: آن بسيار ذكر خدا كردن است، سپس فرمود: مردي نزد پيغمبر آمد و عرض كرد بهترين اهل مسجد كيست؟ فرمود: آنكه بسيار ذكر خدا كند و رسول خدا(ص) فرمود: به هر كه زبان گوياي به ذكر خدا داده شده است، خير دنيا و آخرت به او داده شده.18علاوه بر ذكر و ياد خدا، محافل و مجالسي كه در آن زمينه ذكر خدا فراهم گردد، از اعتبار و ارزش خاصي برخوردار است. و باز در اهميّت مجالس ذكر پيامبر(ص) فرمود: «هرگاه بستانها و باغهاي بهشت را يافتيد، آن را گردشگاه خود قرار دهيد! سؤال شد اي رسول خدا، باغهاي بهشت كدامند؟ فرمود: مجالس ذكر.»19هر مجلس كه در آن روح و دل انسان متوجه پروردگار و شناخت او باشد و در آن از اوصاف و صفات حق ياد گردد، نه تنها مورد توجه انسانهاي پاك و صالح قرار ميگيرد، بلكه نظر عالم بالا را نيز به خود جلب ميكند. رسول خدا(ص) فرمود: هيچ گروهي مشغول ذكر خدا نشوند، مگر آنكه ملائكه آنان را در ميان خود گرفته و رحمت خدا شامل حالشان شود و آرامش بر آنها نازل گردد و نامشان همراه كساني كه با آنها بودهاند ياد شود.20آثار ذِكر خدا
الف: نظر خدا به بنده
توجه انسان به خدا و اتصال به منبع پرفيض ابدي به وسيله ذكر، اثرات چشمگيري در زندگي و رفتار و كردار انسان خواهد گذاشت كه به تناسب آن توجه، به ضعف و يا شدت ميگرايد.امام خميني(ره) كه خود از عارفان سير الي الله ميباشد، در آثار ياد خدا چنين ميگويد: «و بدان اي عزيز كه تذكر از محبوب و به ياد محبوب به سر بردن، نتيجههاي بسيار براي عموم طبقات دارد: امّا براي كل اولياء و عرفا كه خود آن غايت آمال آنها است و در سايه آن به وصال جمال محبوب خود رسند «هنيئا لهم».21 و اما براي عامه و متوسطين، بهترين مصلحات اخلاقي و اعمال ظاهري و باطني است. انسان اگر در جميع احوال و پيش آمدها به ياد حق تعالي باشد و خود را در پيشگاه آن ذات مقدّس حاضر ببيند. البته از اموري كه خلاف رضاي او است خودداري كند و از سركشي نفس جلوگيري كند. اين همه مصيبات و گرفتاري به دست نفس اماره و شيطان رجيم، از غفلت ياد حق و عذاب و عقاب او است. غفلت از حق، كدورت قلب را زياد كند و نفس و شيطان را بر انسان چيره كند و مفاسد را روزافزون كند، و تذكر و يادآوري از حق، دل را صفا دهد و قلب را صيقل نمايد و جلوهگاه محبوب كند و روح را تصفيه نمايد و خالص كند و از قيد اسارت نفس انسان را برهاند و حبّ دنيا را كه منشأ خطيئات و سرچشمه سيئات است، از دل بيرون كند و همّ را همّ واحد كند و دل را براي ورود صاحب منزل پاك و پاكيزه نمايد. پس اي عزيز! در راه ذكر و ياد محبوب، تحمّل مشاق هر چه بكني كم كردهاي، دل را عادت بده به ياد محبوب، بلكه به خواست خدا، صورت قلب، صورت ذكر حق شود و كلمه طيّبه لا اله الا الله صورت اخيره و كمال اقصاي نفس گردد كه از اين، زادي بهتر براي سلوك الي الله و مصلحي نيكوتر براي معايب نفس و راهبري خوبتر در معارف الهيّه يافت نشود.»دلهاي پاك و مستعد آمادگي بيشتري براي پذيرش ذكر خدا دارند و به همان ميزان نيز انوار الهي حاصل از ذكر و توجه به خدا، قلب و روحشان را فتح كرده و به قلههاي كمال نزديكتر خواهد كرد. اين رابطه دو طرفهاي كه از ذكر حاصل ميشود، همان چيزي است كه خداوند در قرآن فرمود: مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم؛ يعني به هر مقدار كه خدا در فكر، ذهن و عمل ما اعتبار و منزلت داشته باشد، ما نيز در درگاه الهي از ارزش و اهميت برخورداريم. بنابراين، اثر وضعي ذكر روشن شدن باطن انسانها به نور ذكر و اتصال آنان به عالم بالا و رسيدن به فلاح و رستگاري است. امام سجاد(ع) در مناجات الذاكرين اين نتيجه از ذكر را چنين بيان ميدارد: «دستور دادي به ما به ذكر خود و وعده دادي كه در برابر آن ما را ياد كني كه شرف ما باشد و فخر و احترام و بزرگي ما بدين باشد.»هنگامي كه انسان به ياد خداست، مورد لطف و نظر پروردگار قرار ميگيرد و باطن و ضميرش متوجه معدن رحمت و فيض ابدي ميگردد و خداوند محبوب او ميشود.پيامبر(ص) در سخني فرمودند: «من اكثر ذكر الله احبّه؛ هر كسي به ياد خدا بيفزايد، بر محبّتش نسبت به خدا افزوده ميشود.»اشارهاي ديگر كه ميتوان به آيه مورد بحث نمود، آن است كه اين مورد، يك اصل تربيتي و عاطفي است. «به ياد خدا بودن يعني به ياد ذات پاكي كه سرچشمه تمام خوبيها و نيكيهاست بودن.»22ب: آرامش دل
از ويژگيهاي مهم ياد خداوند، اطمينان قلبي و طيب خاطر است، در قرآن آمده كه «ألا بذكر اللّه تطمئن القلوب؛ به درستي كه با ياد خدا دلها آرام گيرد» دنيا محل سختيها، مشكلات و ابتلائاتي است كه هر روزه ميتواند روح و فكر بشر ضعيف را دچار ناراحتي و گرفتاري كند و از آنجا كه به دست آوردن نعمات و لذايذ اين دنيا همراه تحمل مشقّات و تلاشهاي زياد ميباشد، انسان در از دست دادن آنها زود افسرده شده و دچار تشويش و پريشاني خاطر ميگردد. تنها چيزي كه ميتواند سكون و آرامش وي را تضمين كند و از تندباد حوادث زير و رو كننده، روزگار ايمني بخشد، ياد پروردگار و قرار گرفتن در سايه ذكر خداست. چنين انساني قلبش به چراغ نور الهي روشن و به سرچشمه عالم بقا متصل است و حوادث به ظاهر بزرگ، نميتواند او را دچار مشكل نمايد؛ زيرا كه با ياد پروردگار دلش آرام است و معتقد است كه همه چيز از خداست، هرگاه خواست به بندهاش ميدهد و هر گاه خواست ميگيرد.لذا داشتن خاطري آرام و شيرين در مقابل امواج تكان دهنده روزگار، اثر واقعي ذكر خداوند است. در مناجات امام سجاد در دعاي خمس عشر نيز آمده كه: «الهي ما الذّ خواطر الالهام بذكرك علي القلوب معبودا؛ چه شيرين و خوش است خاطرههاي الهام در يادآوري تو بر دلها».در مقابل افرادي كه دلشان به ياد خدا آرام ميگيرد، انسانهايي هستند كه به گفته پروردگار در ضيق و تنگي، روزگار ميگذرانند. آنان افرادي هستند كه تمام ذكر و انديشه خود را صرف جمع آوري اموال دنيا، بهره برداري، لذت و كامجويي به دور از ياد پروردگار ميگذرانند. اينها كساني هستند كه آن عهد ازلي ياد خداوند را فراموش كرده و به جاي ذكر خدا قلبشان را به زرق و برقها و تنعّمات زودگذر دنيايي سپردهاند، گرچه به ظاهر داراي زندگيهاي آن چناني و حظ و لذت وافر دنيايي هستند، امّا به گفته قرآن در مشقّت و تنگنا بسر ميبرند، و «هر كس از ياد خدا روي برگرداند، خداوند زندگي را بر او تنگ ميگرداند».23و كم نيستند چنين افرادي كه با چشم خود ميبينيم چه زندگيها و سرمايه هايي از اين دنيا فراهم نكردهاند، ولي در بن بست و سردرگمياند و لحظهاي آرامش خاطر ندارند و در زندگيشان گشايشي حاصل نميشود.ج: بصيرت و روشنايي دل
مطمئنا يكي از نتايج برجسته و سودمند ذكر، نورانيّت دل و باطن و بصيرت خاص ميباشد كه خداوند آن را به بزرگاني كه به ياد او بودهاند عطا نموده است. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛ چون اهل تقوي را از شيطان وسوسه و خيالي به دل فرا رسد هماندم خدا را به ياد آرند و همان لحظه بصيرت و بينايي يابند.»24در حديث آمده است كه قلب انسان داراي سه حالت است كه يكي از آنها به قلب مفتوح تعبير شده، و آن قلبي است كه نور ايمان بدان تابش پيدا كرده و بر اثر همين نور، فرداي قيامت ظلمات را درهم ميشكند. و صاحبش با آن نور راه ميرود. بنابر سخن فوق، ميتوان گفت كه انسان ذاكر كسي است كه قلبي مفتوح دارد و از دخالت شيطان و نفوذ او بر روح و قلبش در امان است. و اين ميسّر نيست، مگر به واسطه مراقبت صحيح در طول اوقات شبانه روز. چنين انساني بر اثر دوام ذكر، نيرو و قوهاي مييابد كه با باطن خود حقايق جهان را درك ميكند و خيلي از مسايلي كه براي بشر عادي نهفته و مكتوم مانده است، براي او واضح و روشن ميگردد و به كشف و شهوداتي ميرسد كه علم عادي و تجربي از دسترسي بدان محروم است. خداوند به وسيله ياد خويش نوري در قلوب چنين افرادي حاكم ميكند كه از ترديد و تزلزل ميرهند و از لغزشگاههاي زندگي نجات مييابند. حضرت علي(ع) ارتباط ذكر و نورانيت دل را چنين بيان ميدارد: «دوام الذِّكر ينير القلب والفكر».نهايت آرزوي عارفان
از عاليترين مراتب ذكر، همانا ذكر خاصّان درگاه الهي و نهايتا انقطاع كامل است كه حضرت رسول اكرم(ص) و امامان هدي داراي چنين مراتبي بودهاند. اميرمؤمنان علي(ع) در مناجات شعبانيه ميفرمايد: «الهي هب لي كمال الانقطاع اليك؛ خدايا كمال انقطاع نبوي خود را به من عطا كن.» اين مقام را خداوند در قرآن كريم به پيامبر(ص) دستور ميدهد: نام پروردگارت را مدام ياد كن و به كلي از غير منقطع شده رو به سوي او كن.»25وظايفي چون نماز شب كه انقطاع از غير را به دنبال دارد، براي مردم واجب نيست، ولي بر پيامبر اكرم(ص) واجب است. خداوند به او فرمان ميدهد كه قسمتي از شب را به مناجات با خدا سپري كند و به مقام محمود نايل شود. امامان كه مقتداي ما و چراغ تشخيص راه از بيراههاند و خود اين منزل را پيمودهاند، براي ما انسانهايي كه آرزوي رسيدن به جا پاي آنان و يا لااقل حضور در سايه سار معرفت آنها را داريم ميآموزند كه «الهي فالهمنا ذكرك في الخلأ والملأ والليل والنهار والاعلان والاسرار و في السرّاء والضرّاء؛ خدايا الهام كن به ما ذكر خود را در نهان و آشكار و شب و روز و پيدا و نهان.»26امام سجاد(ع) ميفرمايد: «خدايا تو بنده دوستت را اهل كردي براي پرستش خود، و دلش را بردي به خواست خود، و او را برگزيدي براي شهود جلوه خود، و روي دلش را پرداختي براي خود، و دلش را فارغ ساختي براي دوستيت، و تشويقش كردي در آنچه نزد تو است و ذكر خودت را به او الهام كردي.»27 و امام علي(ع) در دعاي كميل از خدا علاوه بر صفات ديگر، دو نعمت را درخواست ميكند: يكي مقام «شكر» و ديگري «ذكر»: «أن توزعني شكرك و ان تلهمني ذكرك».امام سجاد در مناجات با پروردگار، هر گذران از عمر را پسنديده نميداند تا جايي كه ميفرمايد: «واستغفرك من كل لذّة غير ذكرك؛ از هر لذتي جز لذّت ياد تو طلب آمرزش ميكنم.»28دستور العمل هايي از سالكين طريق ذكر و ياد خدا
حضرت علي(ع) در سفارشي به امام مجتبي ميفرمايد: «فانّي اوصيك بتقوي الله اي بني و لزوم امره و عمارة قلبك بذكره؛ تو را سفارش ميكنم به ترس از خدا و پيوسته در فرمان او بودن و خانه دل را به ياد او آباد نمودن.»29امام خميني در نامهاي كه از خود به جاي گذاشته، از ذكر و ياد خدا نام ميبرد و ميفرمايد: «... آنچه مايه نجات انسانها و آرامش قلوب است، وارستگي و گسستگي از دنيا و تعلّقات آن است كه با ذكر و ياد دايمي خداي متعال حاصل ميشود (اشاره به آيه شريفه: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».)آنان كه درصدد برتريها به هر نحو هستند، چه برتري در علوم (حتي الهي آن) يا در قدرت و شهرت و ثروت، كوشش در افزايش رنج خود ميكنند. وارستگان از قيود مادي كه خود را از اين دام ابليس تا حدودي نجات دادهاند، در همين دنيا در سعادت و در بهشت رحمتند.»301 . اصول كافي، ج6، ص100، باب الذِّكر.
2 . تفسير نمونه، ج17، ص351.
3 . عرفان اسلامي، انصاريان، ج3 حديث ذِكر.
4 . انسان / 25.
5 . تفسير الميزان، ج2، 232.
6 . مشكاة الانوار، ص100.
7 . همان، ص98.
8 . همان، ص96.
9 . همان، باب الذِّكر.
10 . غرر الحكم، ص817.
11 . خودسازي يا تزكيه و تهذيب نفس، علامه اميني، ص169، به نقل از بحار، ج93، ص158.
13 . تفسير الميزان، ذيل آيات فوق.
14 . مصباح الشريعة، حديث ذِكر.
15 . بقره / 105.
16 . همان.
17 . نساء / 103.
18 . اصول كافي، ج6، باب الذِّكر.
19 . مشكاة الانوار، ص100.
20 . همان.
21 . تفسير نمونه، ج2، ذيل آيه مربوطه.
22 . طه / 124.
23 . اعراف / 200.
24 . مزمل / 8.
25 . مناجات خمس عشر امام سجاد، مفاتيح الجنان.
26 . مناجات المحبين، مفاتيح الجنان.
27 . مناجات الذّاكرين، مفاتيح الجنان.
28 . سروش هدايت، ج1، وصيت حضرت علي(ع) به فرزندش.
29 . همان، نامه امام خميني(ره).