]ابليس، مطرود درگاه حق] - ابلیس، مطرود درگاه حق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابلیس، مطرود درگاه حق - نسخه متنی

محمدباقر عارف دارابی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




]ابليس، مطرود درگاه حق]


نويسنده: محمد باقر عارف دارابي





اين كه ابليس چگونه موجودي است، آيا از مَلَك است يا نه، علل رانده شدنِ او از درگاه حق، روشهاي او در فريب بندگان خدا چيست؟ و راه‏هاي مقابله با دسايس او چگونه است؟ سؤالهايي است كه به ذهن خطور مي‏كند. در اين مقاله سعي شده است به‏طور فشرده به اين سؤالها پاسخ داده شود.


قبل از هرچيز جا دارد اين نكته يادآوري شود كه لفظ «ابليس» يازده بار در قرآن مجيد آمده و عجيب اين است كه درست به همين تعداد هم لفظ «استعاذه» (پناه بردن به خدا از او) در قرآن ذكر شده است.


در كتاب «مفردات راغب» پيرامون اين لفظ چنين آمده:


«بَلَسَ، الإبلاس: الحُزن المعترض مِن شدّةِ البَأْس يُقال اَبْلَسَ، و مِنه اشتُقَّ اِبليسُ...»1.


«بلس: مأيوس و غمناك شد. الإبلاس: حزن و اندوهي كه از شدت يأس و نوميدي شكايت كند. كه به او «اَبْلَسَ» گفته مي‏شود. و ابليس از آن مشتق شده است.


ريشه و مفهوم واژه ابليس


مراد از اين كلمه در قرآن مجيد، موجودي است زنده، با شعور، مكلّف، نامرئي، فريبكار و... كه از امر خداوند سرپيچيد و به آدم سجده نكرد، در نتيجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گرديد. او در قرآن غالبا به نام شيطان خوانده شده است، اما اين كه آيا اين كلمه عَلَم شخص و نام مخصوص اوست و يا صفت است و به واسطه يأس از رحمت خدا به او ابليس گفته شده؟ محل بحث است.


مي‏توان احتمال دوم را ترجيح داد؛ زيرا همان‏طور كه از مفردات راغب نقل شد، ريشه ابليس از «بَلَسَ» است به معني «مأيوس شد» چنانكه در قرآن مجيد درباره گنهكاران آمده است: «يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ يُبْلِسُ المُجْرِمُونَ»2. «روزي كه قيامت برپا شود گنهكاران مأيوس شوند».


در تفسير مجمع‏البيان آمده است: ابليس نام غير عربي است و گروهي گفته‏اند كه عربي است و از ابلاس مشتق است و در كتاب صحاح و قاموس، آن را عربي و از ابلاس گرفته است و در قاموس، عجمي بودن آن نيز محتمل شمرده شده است اگر -چنانكه نقل شده -ثابت شود كه اسم اصلي او «عزازيل» و كلمه ابليس عربي است، صفت بودن آن بهتر به نظر مي‏رسد، در كتاب «تفسير صافي» از حضرت رضا عليه‏السلام نقل شده كه نام او «حارث» بوده است، ابليس ناميده شد زيرا كه از رحمت خدا مأيوس گرديد3.


آيا ابليس از فرشتگان بود؟


حال بايد پرسيد: آيا او مَلَك و از فرشتگان بود يا خير؟


در قرآن به صراحت ذكر شده كه او از جِنّ بوده آنجا كه مي‏فرمايد:


«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا اِلاّ اِبْلِيسَ كانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ...»4.


«چون به فرشتگان گفتيم آدم را سجده كنيد، همه سجده كردند مگر ابليس كه از جنّيان بود و از فرمان پروردگارش بيرون شد...».


رانده شدن ابليس از درگاه الهي


ابليس كه به فرموده مولا علي عليه‏السلام ، خدا را شش هزار سال عبادت كرد و باز بنا به گفته خود امام: «لا يُدري أَمِنْ سِنيِ الدنيا أَمْ مِن سني الآخرة»5.«معلوم نيست آيا از سالهاي دنيا بوده يا از سالهاي آخرت كه هر روز آن معادل پنجاه هزار سال دنيا است». چرا از درگاه خداوند رانده شد؟


پاسخش را نيز خود امام مي‏فرمايند: «عَنْ كِبرِ ساعةٍ واحدَةٍ» «به جهت كبر و سركشي يك ساعت»6.


قرآن هم اين موضوع را چنين بيان مي‏فرمايد:


«...قالَ أَناَ خَيْرٌ مِنهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»7.


«ابليس» گفت: من از او(آدم) بهترم، مرا از آتش آفريدي و او را از گِل».


روش ابليس در فريب بندگان خدا و راه مقابله با او


پس از آن كه ابليس از بهشت رانده شد، به خدا عرض كرد:


«...فَبِعِزَّتِكَ لأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ المُخْلَصِينَ»8.


«به عزتت سوگند كه همه بندگانت را گمراه مي‏كنم مگر آن بندگانِ مخلص تو».


طبق اين آيه، خداوند از قول ابليس مي‏فرمايد كه همه بندگان در معرض اِغواي شيطان هستند مگر بندگان با اخلاص.


در سوره حشر، خداوند روش ابليس در گمراه كردن بندگان را اين‏گونه بيان مي‏فرمايد:


«كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلإنْسانِ اكْفُرْ فَلَمّا كَفَرَ قالَ اِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكَ اِنِّي أَخافُ اللّهَ رَبَّ العالَمِينَ»9.


«همانند شيطان10 كه به انسان گفت كافر شو، چون كافر شد، گفت: من از تو بيزارم، من از خدا، آن پروردگار جهانيان مي‏ترسم».


يعني شيطان، خوب كه انسان را فريب داد و او را به كفر واداشت، از او بيزاري مي‏جويد.


باز در جاي ديگر خداوند مي‏فرمايد كه تسلّط شيطان تنها بر آنهاست كه او را دوست دارند و كساني كه بر خداي عالميان شرك بورزند:


«إِنَّما سُلْطانُهُ عَليَ الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»11.


«اگر آدمي از ياد خدا سربتابد، خداوند شيطاني را بر او مي‏گمارد كه همواره با اوست و قرين و همنشين با او مي‏گردد».


«وَ مَنْ يَعْشُ عِنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطانا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»12.


«و هركس از ياد خدا روي‏گردان شود، شيطان را به سراغ او مي‏فرستيم پس همواره قرين اوست».


چرا كه ابليس داراي اعوان و عفريتهايي از جنّ و انس است كه هر لحظه آماده اِغواي آدميان هستند.


در كتاب «الميزان» بنا به نقل امالي صدوق از امام صادق عليه‏السلام روايت كرده كه وقتي آيه:«وَ الَّذِينَ إذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ...»13.


«كساني كه وقتي كار زشتي مرتكب مي‏شوند و يا به خود ستم مي‏كنند به ياد خدا مي‏افتند و از گناهان خود استغفار مي‏كنند» نازل شد، ابليس به بالاي كوهي در مكه رفت كه آن را كوه «ثوير» مي‏نامند و به بلندترين آوازش عفريتهاي خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسيدند: اي بزرگ ما مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندي؟ گفت: اين آيه نازل شده، كدام يك از شما است كه اثر آن را خنثي سازد؟ عفريتي از شيطانها برخاست و گفت: من از فلان راه آن را خنثي مي‏كنم، شيطان گفت: نه اين كار از تو برنمي‏آيد، عفريتي ديگر برخاست و مثل راهي را گفت كه اوّلي گفته بود؛ و مثل آن پاسخ را شنيد. وسواس خنّاس گفت: اين كار را به من واگذار، پرسيد از چه راهي آن را خنثي خواهي كرد؟ گفت: به آنان وعده مي‏دهم، آرزومندشان مي‏كنم تا مرتكب خطا و گناه شوند وقتي در گناه واقع شدند، استغفار را از يادشان مي‏برم، شيطان گفت: آري تو؛ به درد اين كار مي‏خوري و او را تا روز قيامت موكّل بر اين مأموريت كرد14.


پس بهترين راه شيطان براي فريب انسان اين است كه او را از ياد خدا دور نمايد و به او وعده و وعيد بدهد و توفيق استغفار كردن را از او بگيرد و بهترين راهِ آدمي هم براي فرار از وساوس او و ذُريّه‏اش اين است كه همواره به ياد خدا باشد و پيوسته بگويد:


«وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ»15.«پروردگارا از وسوسه‏هاي شياطين به تو پناه مي‏برم».


و به قول مرحوم آيت‏الله طالقاني قدس‏سره فقط در روشني ايمان و معارف عاليه و هدايت قرآن مي‏توان عوامل و آثار و تحريكات آنها(شياطين) را شناخت و هشيار بود و در پناه ربّ‏العالمين و «مَلِك النّاس و اِلهِ الناس» مي‏توان راه نفوذ وسوسه‏ها را بست و دريچه انوار الهامات را گشود: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذكِّرُوا فَإذا هُمْ مُبْصِرُونَ»16.


«كساني كه تقوا پيشه كنند، چون از شيطان وسوسه‏اي به آنها برسد، خدا را ياد مي‏كنند و در دم بصيرت مي‏يابند».


و اگر آدمي از خود غافل شود خدا را از ياد بَرَد قرين شيطان مي‏گردد... و شيطان بر او چيره مي‏شود و جزء حزب او مي‏گردد:«اِسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَاللّهِ اُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الخاسِرُونَ»17.


«شيطان بر آنها چيره شده و نام خدا را از يادشان برده است، ايشان حزب شيطانند، آگاه باشيد كه حزب شيطان زيان كنندگانند».







1. المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، ص 60.


2. روم: 12.


3. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، ج1، ص 226 و 227.


4. كهف: 50.


5. ترجمه و شرح نهج البلاغه فيض الاسلام، ج4، ص 779.


6. همان.


6. همان.


9. حشر: 16.


10. اين كلمه به صورت مفرد 70 بار و به صورت جمع(شياطين) 18 بار در قرآن مجيد آمده است، و به معني «دور شده» و «متمرّد» مي‏باشد. (قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، ج4، ص 32).


11. نحل: 100.


12. زخرف: 36.


13. آل عمران: 135.


14. الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبائي، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج20، ص 910.


15. مؤمنون: 97.


16. اعراف: 201.


17. مجادله: 19. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني، ج1 و 2، قسمت دوم از جزء سي‏ام، ص 315.

/ 1