انسانيت، به مدت زيادي موضوعِ بحثِ متفكران مسلمان بوده است. اما فقدان نهادهاي اسلامي كه امور انساني را پرورش دهند، مانع از پيشرفتِ معيارهاي انساني است. مسلمانان در كل، عاملِ انساني را در تفسير اسلام، گسترش تفكر اسلامي و تاريخ سازي، تقريبا كم اهميت دانسته و آن را به عنوان موضوع مهم تلقي نكردهاند.مسلمانان به لحاظ نظري، ارزش انسانها، برابري مرد و زن، مقام و شأن انسان و اعتقاد به هوش و استعداد انسان را از قرآن و حديث نقل قول كرده اما بدان عمل نميكنند! در واقع حكمرانان و بيشتر گروهها، همچنان اين ارزشها را زير پا ميگذارند. به نظر ميرسد لازم است بر اساس پذيرش عامل انسان و تأثير آن در توسعهي تفكر اسلامي، بازنگري مفهومي در تفكر اسلامي كنوني صورت گيرد.
واقعگرايي
نشانهي نگرش غالب در قبال پيشرفتهاي جهاني و رخدادهاي منطقهاي، طغيانهاي عاطفي است كه در بهترين حالت، واكنش در بدترين حالت، بي تفاوتي است. رسانهها در مقياسي بسيار گسترده در مورد وضع بد معيشتي برخي مسلمانان به انجام گزارش ميپردازند. بيشتر مسلمانان از سطح پايين زندگي برخوردار بوده و از معضلات اجتماعي حادّ رنج ميبرند. به نظر ميرسد مسلمانان بر واقعيتهاي ناخوشايند خود تسلّط ندارند، غالب آنها با افكار، اميدواري و حالتهاي معنوي، اما با تدابير عملي كمتر، خود را تسلي ميبخشند. پرواضح است كه بايد اين موضوعات را با حس قويتري از واقعگرايي قرار داد و از «بلاغت» به «عمل» حركت كرد. بايد اولويتها را دوباره تعريف كرد، در دستورالعملها بازنگري كرده و منابع را تغيير داد. بايد مسلمانان بيشتر در مسايل كنوني به بحث بپردازند و درگير موضوعات انتزاعي نشوند و يا صرفا به صحبت دربارهي تاريخ خود بدون هيچ ربط عملي به مسايل حال و آينده نپردازند. ما معتقديم تأكيد بيشتر به يك نگرش واقعبينانه و عملي در گفتمان اسلامي ضرورت دارد.
نگاه به آينده
در حالي كه اكثر مسلمانانِ متعهد تحت تأثير نيروي سنّت و عقيده قرار دارند، تنها عدهي معدودي، از نظر اخلاقي خود را موظف به عمل دانسته و در قبال نسلهاي آينده احساس مسئوليت ميكنند. يك مسلمان متعهد طبيعتا بايد به مسئوليتهاي خود در ارتباط با حال و آيندهي نزديك بيانديشد. اما متأسفانه تنها گروههاي خاص و افراد اندكي به دراز مدت انديشه كرده و در قبال نسلهاي آينده احساس مسئوليت ميكنند. علي رغم اين كه بديهي است مسايل امروز ريشه در گذشته دارند، اما ارتباط اكثر مسلمانان بيشتر با گذشته است تا با آينده.
گفتمان محوري
اسلام يكي است اما استنباط ما بنابر اختلافات زماني، موقعيتها و پيشينهها ممكن است تغيير كند. بدون گفت و گو و تحمل ديگران، تعاون و پيش رفتي در دنياي مسلمانان صورت نخواهد گرفت. اسلام قرن بيست و يكم ميكوشد تا دريابد پيامِ اسلام تا چه حد معنا و مفهوم خود را در ادعاها و ضد ادعاهاي مسلمانان از دست داده است. و ميكوشد تا مرام نامهاي براي ديدگاههاي متفاوت اسلام گرايان در مورد موضوعات معاصر ارايه دهد. بحث را رواج داده و تشويق به تحمل ديدگاههاي متنوع ديگران ميكند. ميكوشد تا با استفاده از آزاد انديشان، فعالان و به ويژه روشنفكرانِ جنبشِ اسلامي به اين بحث غنا بخشند.