شتاب زایی قیام قم در فرایند انقلاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شتاب زایی قیام قم در فرایند انقلاب - نسخه متنی

محمدرضا آقایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





شتابزايي «قيام قم» در فرايند انقلاب

با مرور كوتاه بر برخي ديدگاه‏ها پيرامون انقلاب اسلامي، نظريه‏هاي مختلفي را راجع به علل و عوامل شتابزاي فرايند انقلاب تا دوران ثمردهي مي‏توان رديابي كرد. اين ديدگاه‏ها به طور عموم يادآور اين نكته‏اند كه اين دسته از عوامل در شرايط عدم تعادل و بحراني بودن نظام و ناكارآمدي حاكمان سياسي وقت در حل بحران‏ها و در نتيجه از دست رفتن مشروعيت آنان، وقوع امر انقلاب را ممكن مي‏سازند.

«چالمرز جانسون» از نظريه‏پردازان مشهور انقلاب، در كتاب معروف خود، تحول انقلابي، سه شرط اساسي را براي رخداد انقلاب لازم مي‏داند. اين سه شرط در نظر او عبارتند از:

1- ايدئولوژي:

كه حاكي از ساخت نظام ارزشي است و با ساخت ارزشي موجود متفاوت است و عمدتا در شرايط عدم تعادل و بحراني نيرو مي‏گيرد و خود زمينه و اميدي براي برقراري مجدد سازگاري بين ارزش‏ها و شرايط محيطي است. بر اين اساس ايدئولوژي‏ها داراي سه عنصر ارزش‏ها، هدف و وسيله يا فرهنگ انتقالي خواهند بود كه در نهايت همان برنامه تحول فوري در وضع فعلي را تداعي مي‏كنند.

2- انعطاف‏ناپذيري نخبگان:

كه همواره در حركت‏هاي انقلابي زمينه مساعد و بعضا قطعي براي بروز انقلاب است. به نظر جانسون، نخبگان اساسا در اثر عواملي همچون ساخت طبقاتي خشك، فساد طبقه حاكم، مسدود بودن راه‏هاي حركت اجتماعي و استقرار وابستگان بي‏قابليت در مناصب عاليه، به نوعي منزوي گرايي نيل يافته، انعطاف‏ناپذير مي‏شوند.

3- عوامل شتابزا:

كه شامل آن دسته از عواملي است كه با ظاهر ساختن ناتواني نخبگان در حفظ انحصار خود بر قوه قهريه، با توجه به ساخت نظام و گروه ارزشي، بروز انقلاب را ممكن و يا قطعي مي‏نمايند.(1)

عوامل شتابزا در انقلاب اسلامي ايران

عوامل شتابزا يك واقعه مجزاست كه وحدت كاذبِ نظام و سيستمي را كه به نوعي بر ممانعت قهرآميز از بروز خشونت مردمي استوار است، دچار خلل و دستخوش شكاف مي‏سازد. اين عوامل، بر انحصار نخبگان بر قواي مسلح تأثير مي‏گذارند و بدين گونه، گروه‏هاي انقلابي را بالقوه يا سازمان‏يافته راضي مي‏كنند كه آنها مي‏توانند عليه نظامي غير قابل قبول، دست به سلاح برند و جهت براندازي آن تلاش كنند. از ديدگاه چالمرز جانسون، اين عوامل به سه گونه‏اند:

1- بخشي از عوامل، به طور مستقيم بر قواي مسلح حكومت تأثير مي‏گذارند و استحكام نيروهاي نظامي را مي‏گسلند، يعني؛ عوامل داراي تأثير منفي بر انضباط، سازماندهي، تركيب و وفاداري نظاميان كه از عمده عوامل بروز اين عدم كارآيي و گسستگي است، بدين قرار است:

الف. تماس‏هاي دوستانه اعضاي ارتش با عامه مردم كه به عقايد انقلابي اين امكان را مي‏دهد تا در صفوف ارتش راه يابند و وحدت ارتش را تضعيف نمايند و حتي وجود اين ارتباطات ممكن است نخبگان را قانع كند كه ارتش به عنوان عامل اصلي حفظ نظام موجود، قابل اعتماد نيست.

ب. شرايط نامطلوب و درگيري فرماندهان كه منجر به نزاع و شورش‏هاي درون ارتش مي‏شود.

2- اعتقاد طرفداران يك ايدئولوژي مبني بر اينكه مي‏توانند بر قواي مسلح فايق آيند. از اين دست عوامل، اين موارد قابل توجه‏اند: اين باور كه خداوند در وقت مناسب به انقلابيون ياري خواهد رساند، و اينكه حمله به يك دژ نظامي، تمامي مردم را به حمايت از مهاجمين برخواهد انگيخت و بالاخره اينكه يك اعتصاب عمومي، راه مؤثري براي ضربه زدن به قوه قهريه حاكمان است، و مانند اينها.

شايد با تأمل در اين گفته‏هاي «جانسون» بتوان به اين نتيجه رسيد كه به طور كلي، عوامل شتابزا در صورت وقوع در جامعه‏اي متعادل و فعال بدون بروز ركود در قدرت، مرتفع مي‏شوند؛ ليكن در شرايط نا متعادل و بحراني، مردم را به اين نتيجه‏گيري هدايت خواهند كرد كه قوه قهريه حكومتي قابل دوام نيست. «جانسون» در اينجا مثال مي‏زند كه وقتي سربازان در مارس 1917 در پتروگراد به جاي تيراندازي به سوي تظاهر كنندگان، فقط به تيراندازي هوايي پرداختند، بيانگر اين حقيقت بود كه حكومت، انحصار قوه قهريه را در دست ندارد. در نتيجه مردم به زندان‏ها و مراكز مهم يورش مي‏برند.(2)

در يك حركت مردمي، اين زمان، زماني است كه پويش رهبران انقلابي كه از درايت سياسي و توانايي‏هاي قابل توجهي برخوردارند، مي‏تواند وضعيت را به نفع فرايند انقلاب تغيير دهد. شايد در يك نتيجه‏گيري موقت اين حقيقت را بتوان يادآور شد كه با تأمل در انقلاب اسلامي ايران، امام خميني به عنوان رهبر برجسته و بلامنازع انقلاب اسلامي، با بهره برداري از فرصت‏هاي به دست آمده در دوران قبل از انقلاب، علاوه بر بسيج گسترده نيروهاي اجتماعي بر ضد حاكميت وقت، با اقدامات تاكتيكي خود زمينه فروپاشي نيروهاي مسلح و در نهايت غير انحصاري كردن قدرت قهريه در حكومت را فراهم ساخت.

بسيج توده و نقش مكمل آن در عوامل شتابزاي انقلاب

از موارد قابل توجه در حركت انقلابي مردم ايران، كه به نوعي آن را منحصر به فرد مي‏كند، بيعت توده مردم با پيشتازان انقلاب است.

شايد از مهمترين منابع در روند انقلاب كه به گونه‏اي معرف بسيج عمومي جهت تغيير نظام موجود است، منبع جمعيتي باشد. به اين معنا كه رمز موفقيت در چنين فرايند پيچيده و سختي نيست، مگر اينكه رهبران نهضت، بتوانند وفاداري توده مردم را به خود جلب نموده، بخش عمده حركت را از ناحيه آنها صورت دهند.

بر اساس نظريه چارلز تيلي، مهم‏ترين پيش شرط وقوع انقلاب‏ها نه تحولات اجتماعي است و نه تحولات اجتماعي ـ رواني، بلكه تا حدودي وضعيت منافع، بسيج و استراتژي سركوب و قدرت است. تيلي در اينجا كمترين ارتباط را ميان شرايط انقلابي و نتايج انقلابي وقوع انقلاب دانسته و سه دسته شرايط را به عنوان شرايط انقلابي برمي‏شمارد:

1- ظهور گروه‏هاي متعارض با ادعاي انحصاري براي قدرت؛

2- وفاداري بخش عمده‏اي از جمعيت به آنها با جلب وفاداري‏هاي مردمي؛

3- عدم خواست يا توان حكومت در سركوب آنها.

بر اساس نظريه تيلي، لازمه انقلاب آن است كه بخش‏هاي مهمي از جمعيت، اقتدار سياسي يك مجموعه مستقل از حكومت را به رسميت شناخته و به آن مشروعيت بخشند.(3)

تحليل حادثه

با توجه به آنچه آمد، اكنون مي‏توان حادثه 19 دي را بر اساس اسناد موجود، مورد بازبيني مجدد قرار داد.

الف. مردم و عكس العمل آنان نسبت به اقدامي غير انساني

حوادثي كه از نيمه اول سال 1356 در صحنه سياسي كشور روي داد، وحشت و نگراني فزاينده رژيم و دستگاه‏هاي امنيتي را برانگيخت و پيامدها و تداوم آن رويدادها، در ماه‏هاي بعد نشان داد كه نگراني حكومت چندان هم بي مورد نبوده است.

فوتِ اسرارآميز، و غير منتظره آيت الله سيد مصطفي خميني، فرزند بزرگ امام خميني(ره) چنان جوي از نارضايتي و عصبانيت در مردم ايجاد كرد كه رژيم در مهار آن درمانده شد. مردم رژيم پهلوي را مسئول مستقيم مرگ ايشان دانسته، علي رغم تلاش مأموران رژيم براي طبيعي جلوه دادن مرگ او، اعتراض‏هاي گسترده‏اي، بر ضد آن رژيم برپا شد.

در يكي از اسناد موجود در مجموعه اسناد انقلاب اسلامي با منبع شماره 9234 آمده است:

به مناسبت فوت مصطفي خميني دو نشريه در كويت منتشر شد: يكي به امضاء انجمن‏هاي اسلامي دانشجويان در اروپا به زبان فارسي كه در آن درگذشت وي را مرموز و به فعاليت‏هاي او در 15 خرداد اشاره شده و ديگري به زبان عربي به امضاء جنبش آزادي بخش ايران كه در آن نوشته شده، مرگ خميني طبق اظهار نظر پزشكاني كه از او معاينه به عمل آوردند، مشكوك مي‏باشد و بعد مي‏نويسد: به نظر مي‏رسد اين اقدام توسط عمال شاه ضد علماي دين صورت گرفته و پس از يك سري مطالب بي اساس و توهين‏آميز نتيجه‏گيري كرده كه ديروز دكتر شريعتي قرباني رژيم ايران شده و امروز مصطفي خميني(4).

در سند ديگري تحت عنوان مشاهدات و مسموعات با منبع شماره 9966 حضور فعال روحانيون، بازاريان و گروه‏هاي ديگر در مراسم بزرگداشت شهيد مصطفي خميني، آمده است كه آن رخداد را در جهت بالا رفتن وجهه امام خميني در بين مردم و خروش آنان مؤثر دانسته است.

موضوع: شايعات درباره مرگ سيد مصطفي خميني

تجليلي كه قاطبه روحانيون، بازاريان، اعضاء سابق جبهه به اصطلاح ملي، نهضت به اصطلاح آزادي، دانشجويان و افراد عادي در خلال برگزاري مجالس ختم و سوگواري ياد شده بالا در مسجد ارك، مسجد جامع بازار، مسجد جامع نارمك، مسجد اعظم قم، مسجد آيت الله كاشاني در پامنار و مسجد شهر ري از خميني به عمل آوردند و در دنباله مراسم سوگواري به يك روز تعطيل عمومي در قم و يك روز تعطيل شدن بازار تهران انجاميد، اكثر شركت كنندگان در اين مراسم و مجالس شعارهايي له خميني و عليه دستگاه داده و همه دست به دعا بردند كه يك بار ديگر خميني به ايران‏مراجعت نمايد. از طرفي در بعضي از محافل بازار و بين مردم عادي چنين شايع شده كه مصطفي خميني را نيز مانند علي شريعتي در خارج از ايران به وسيله دستگاه به قتل رسانده‏اند. روي هم رفته مرگ مصطفي خميني در بالا بردن شأن و وجهه پدرش بين قاطبه مردم بسيار مؤثر بوده است.(5)

ب. اشتباهي ديگر

با رخداد چنين وضعيتي در جامعه ايرانِ آن زمان و براي خنثي كردن بحراني كه در حال شكل‏گيري بود، نظام سياسي پهلوي، تصميم گرفت تا ضربه‏اي را به رهبري نهضت كه اكنون مي‏رفت تا چراغي خاموش نشدني را برافروزد وارد سازد. اين تصميم در حالي بود كه شاه از سوي كارتر كه در آن زمان در تهران به سر مي‏برد، مورد حمايت جدي قرار گرفت. از سوي ديگر حكومت وقت، در ارزيابي قدرت مذهبي خود، دچار خطاي فاحشي شده بود كه ثمره آن، گام نهادن در راهي بود كه سقوط او را ملموس‏تر مي‏ساخت و سرانجام در روز 17 دي ماه 1356 هم زمان با سال روز كشف حجاب توسط پهلوي اول، روزنامه اطلاعات به دستور مستقيم هويدا وزير وقت دربار، مقاله توهين‏آميز و سراسر كذب و افترايي را بر ضد امام خميني(ره)، روحانيت و مقدسات اسلامي، تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» به قلم مستعارِ احمد رشيدي مطلق، منتشر كرد؛ حركتي كه به سرعت نقش تعيين كننده خود را در بسيج توده‏اي و تأثير گذاري آن بر اعتراض دائمي عليه نظام و در نهايت جذب بخش‏هاي مختلف مجموعه حكومت از جمله ارتش در كوتاه مدت را نشان داد.

وزير اطلاعات و جهانگردي در دولت آموزگار، (داريوش همايون) ضمن اشاره به اين كه مقاله، توسط وزير دربار تهيه شده بود، مي‏گويد: «آن مقاله مسلما پاسخي بود به حملات خميني به شاه... شاه حقيقتا از اين حملات زخمي شده چون خودش را در اوج قدرت و محبوبيت مي‏ديد». سپس به حضور كارتر در تهران اشاره مي‏كند و مي‏گويد:

كارتر قوت قلبي به شاه داد كه برايش قابل تصور نبود. خيلي از حدود متعارف ديپلماتيك تجاوز كرده بود و شاه احساس مي‏كرد كه ديگر محلي براي نگراني نيست و الان وقتش است كه به مبارزه‏اي كه خميني پيش كشيده و شروع كرده است، پاسخ دهد.(6)

اهداف رژيم از اين اقدام كور

شايد در يك جمع بندي كوتاه بتوان اهداف رژيم را از سامان دادن به چنين اقدام نابخردانه و ناحساب شده ـ كه معمولاً در نظام‏هاي سياسي از اولين و آخرين اشتباهات يك حكومت به حساب مي‏آيد ـ را در دو مورد زير دانست:

1- پس از شهادت مرموز حضرت آيت الله سيد مصطفي خميني(ره) كه به گفته بسياري از دوستان و بسياري از مخالفان امام، اميد آينده نهضت بود، مجالس متعددي برقرار شد و گويندگان انقلابي فرصت را مغتنم شمرده، در اين مجالس به افشاي جنايات رژيم و ابلاغ اهداف قيام 15 خرداد پرداختند. چون نام امام خميني بار ديگر به طور گسترده‏اي به سر زبان‏ها افتاده بود، رژيم تصميم به انتقام گرفت و دستور نشر آن مقاله را صادر نمود.

2- رژيم اساسا قصد داشت تا با درج اين مقاله، شرايط پس از آغاز اجراي سياست‏هاي جديد حقوق بشر كارتر را ارزيابي كند. چرا كه هم زمان با روي كار آمدن كارتر در سال 1355 از حزب دمكرات آمريكا، كاخ سفيد تز دفاع از حقوق بشر را در سطح وسيعي مطرح ساخت، كه يكي از اهداف اصلي آن، سرپوش نهادن بر جنايات آمريكا در نقاط مختلف جهان و همچنين اهرمي براي وارد آوردن فشار بر رقيب شرقي، خود يعني شوروي سابق بود.

افزايش آگاهي افكار عمومي جهانيان و شرايط جديد جهاني، با شيوه‏هاي استبدادي گذشته كه از سوي آمريكاييان حمايت مي‏شد، مغاير بود. در ايران رژيم شاه با سركوب مخالفين و قلع و قمع آنان و متلاشي كردن گروه هايي كه از شيوه مبارزه مسلحانه پيروي مي‏كردند، قدرت خود را با ثبات و مستحكم مي‏يافت؛ به ويژه آن كه نمايش ثبات و استحكام ايران كه رسما بعد از خروج نيروهاي انگليسي از كشورهاي حوزه خليج فارس، نقش ژاندارمري منطقه را بر عهده گرفته بود، جهت بهره برداري آمريكاييان از ايران امري كاملاً ضروري بود. اينجا بود كه دولت وقت ايران عهده دار دو وظيفه عمده شد:

1- حفاظت از منافع آمريكا و غرب در حساس‏ترين منطقه مجاور شوروي؛

2- اينكه نمونه‏اي از حركت‏هاي مورد حمايت همه جانبه غرب در جهان سوم باشد؛ تا به اين بهانه بتواند ساير مناطق را نيز به اين گونه مرعوب خود سازد، يا حداقل با امكانات‏دهي موقت به آنها، منافع و منابع موجود و ملي آنها را به لطايف الحيل تصاحب نمايد. از طرفي اداره حاكميت مستقيم و خشن ساواك و سياست‏هاي ديكتاتور مآبانه و مستبدانه شاه مغاير با طرح‏هاي نوين و تبليغات حقوق بشر كارتري بود و بدين جهت تعديل در شيوه سياسي اداره جامعه، بدون آنكه لطمه‏اي به اركان و عناصر نظام سلطنتي وارد آورد، از سوي آمريكاييان در دستور كار شاه قرار گرفت. به هر حال فضاي باز سياسي يا تبليغات فراوان، در حالي در ايران مطرح شد كه برنامه‏هاي گذشته آمريكا و انقلاب سفيد شاه كاري از پيش نبرده بود.(7)

ج. حركتي مؤثر و منحصر به فرد

آنچه از مطالعه و شواهد متعدد موجود در تاريخ معاصر، به ويژه تاريخ مربوط به سال 1356 به دست مي‏آيد و همچنين با توجه به مباحث نظري در حوزه انقلاب و در باب عوامل شتابزا در رخداد حادثه عظيم انقلاب، قيام 19 دي از عوامل مهم و اساسي شتابزا در رخداد انقلاب اسلامي ايران به حساب مي‏آيد؛ عاملي كه ضمن روشن كردنِ موتور حركت توده‏اي به سمت دگرگوني و انقلاب، حكايت از سلب اعتماد مردم از حكومت وقت و ضرورت حركت همه جانبه مي‏كرد. به قول نيكي كدي، حوادث قم در دي ماه 1356 را مي‏توان نقطه عطفي دانست كه در آن بخش اعظم ابتكار عمل در نهضت ايران از دست نيروهاي غير مذهبي خارج شد و به دست مخالفان مذهبي افتاد. او در ادامه سخنان خود مي‏افزايد: حتي اگر مقامات مسئول ايران، شعور اين را داشتند كه اين اتهامات را بر آيت الله خميني وارد نسازند (مقاله توهين‏آميز) باز هم حركتي كه به رهبري روحانيون آغاز شده بود، رهبري نيروهاي مخالف شاه را در دست مي‏گرفت.(8)

انتشار مقاله توهين‏آميز، آنچنان احساسات محافل مذهبي را برانگيخته بود كه مقامات پهلوي را دچار حيرت ساخت. واكنش قيام 19 دي 56 اوج رويارويي آنان با حكومت رژيم بود؛ حركتي كه ضمن سلب اعتماد عمومي مردم، اقشار ديگر جامعه به خصوص نظاميان را تا حدود زيادي نسبت به او بي اعتماد كرد و مي‏رفت تا در مدت كوتاهي، عامل اصلي جذب قشر عظيمي از آنان به توده مردم گردد.

به همين دليل هزاران نفر از طلاب حوزه و مردم قم، دسته‏جمعي با حركت به سوي منازل مراجع، اعتراض شديد خود را نسبت به اهانت روزنامه اطلاعات به امام خميني(ره) بيان كردند و به همين مناسبت در 19 دي تظاهراتي در قم برپا شد.

در اين اعتراض مردمي كه با پشتوانه علماي حوزه صورت گرفت و منجر به درگيري با نيروهاي امنيتي شد، بنابر نقل قولي، 14 نفر به شهادت رسيدند و عده زيادي مجروح و تعدادي از علما و روحانيت مبارز دستگير و تبعيد شدند.(9)

در ادامه اين حادثه، امام خميني(ره) در نجف سخنراني كرد كه به طور وسيع در ايران منتشر شد. در اين سخنراني امام تنها شاه را مسئول كشتار مردم قم معرفي كرد و مردم و ارتش را در ادامه مبارزه با شاه تشويق نمود. همچنين در طي بيانيه‏اي به مناسب كشتار 19 دي فرمود:

من به ملت ايران با اين بيداري و هوشياري و اين روحيه قوي و شجاعت بي‏مانند، نويد پيروزي مي‏دهم؛ پيروزي توأم با سربلندي و افتخار، پيروزي توأم با استقلال و آزادي و انقراض دودمان سياه روي پهلوي... .»(10)

نتايج قيام

به دنبال اين كشتار وحشيانه، تا چندين روز حوزه‏ها و بازار قم تعطيل و تظاهرات پراكنده ادامه يافت. قيام قم، همچون نوري در تاريكي‏ها درخشيد و فرياد رسايش سكوت مرگ‏بار آن زمان را شكست. موجي كه قيام 19 دي در قم به راه انداخت، عرصه را براي مخالفت‏هاي بيشتر و بروز رفتارهاي ضد رژيم را گسترده‏تر ساخت. اعتراض‏هاي خشونت‏آميز با حمله به تأسيسات دولتي، از جمله بانك‏ها و ساختمان حزب رستاخيز دامنه گسترده‏اي پيدا كرد.

سند زير گواه بر اين حقيقت است:

با احترام
ساعت 30/8 بامداد 16/11/2536 جلسه قائم مقامان در دفتر جناب آقاي دبير كل تشكيل گرديد و حادثه قم به منظور بررسي و ارائه پيشنهاد مطرح شد.

پيشنهادها بر اساس بررسي:

1- آنچه بيش از هر چيز در شرايط كنوني فضاي سياسي كشور ضرورت دارد، اين است كه مسئله روحانيت با اولويت در كانون توجه قرار گيرد.

2- ادامه وضع نا مساعد كنوني در قبال روحانيت، موجب مي‏شود كه گروه‏هاي مخالف به تدريج حمايت روحانيت بي طرف و غير سياسي را به سود خود جلب كنند و در اين كوشش خواهند توانست كه مردم بي غرض را نيز در پي روحانيت متوجه خود سازند.

3- مقابله حزب رستاخيز ملت ايران با روحانيت از طريق تظاهرات يا راه‏هاي تبليغاتي و سياسي زيانبار است و موجب تضعيف رستاخيز و مقابله با روحانيت نيز خواهد بود.

4- در صورتي كه از طريق ارتباط درست با روحانيت مسئله موجود حل شود و روحانيت از جريان‏هاي سياسي بركنار بماند، اقدام‏هاي حزب در توجيه و مواجهه با گروه‏هاي مخالف در سطح وسيع‏تر امكان‏پذير خواهد شد.

5- علاوه بر لزوم تماس با مراجع تقليد به منظور ملاقات با شخصيت‏هاي معتبر روحاني، پيشنهاد مي‏شود هر چه زودتر براي هر استان افراد مورد اعتماد روحانيون مقيم آن استان‏ها تعيين شود و اين افراد با توجيه كامل و آگاهي دقيق از نظرهاي دولت با روحانيون. (سند، در اينجا افتادگي دارد.)

6- اين تماس‏هاي وسيع و سريع موجب خواهد شد كه از نظرهاي روحانيون نيز دولت با دقت آگاه شود.

7- تجربه‏هاي گذشته نشان داده است كه ترتيب اثر ندادن به نتيجه ملاقات‏ها، اثر منفي دارد. لذا به نظر مي‏رسد كه توجه به نتايج ملاقات‏ها و آگاه كردن روحانيت از حاصل مذاكرات و تصميم‏ها ضروري باشد.

8- براي انجام اين مأموريت همكاري منابع اطلاعاتي كشور ضروري به نظر مي‏رسد.(10)

با گسترش نا آرامي‏ها و برپايي تظاهرات خشونت بار خياباني، شاه براي جلوگيري از رشد فزاينده ناآرامي در سراسر كشور، جعفر شريف امامي را به جاي آموزگار برگزيد. اقدامات نخست وزير جديد كه آميزه‏اي از چهره سازشكارانه و سركوب‏گرانه بود، در فرونشاندن ناآرامي‏ها به بن بست رسيد. دولت و دستگاه‏هاي امنيتي آشكارا ديدند كه روحانيون روز به روز در موقعيت بهتري در رهبري جنبش مخالفان رژيم قرار مي‏گيرند. در اين زمان به فرمان امام خميني(ره) دوره جديدي از اعتصابات عمومي، كشور را فرا گرفت.

اين وضعيت با برگزاري چهلم‏ها ادامه يافت تا اينكه در مدتي نه چندان طولاني، شكوفه فتح و ظفر از خاك ايران برآمد.


1ـ ملكوتيان، مصطفي، سيري در نظريه‏هاي انقلاب، تهران، نشر قومس، 1376، به نقل از تحول انقلابي، چالمرز جانسون، ترجمه حميد الياسي، نشر



2ـ همان.

3ـ احمد، شجاع‏وند، فرايند بسيج سياسي در انقلاب اسلامي، در مجموعه مقالات انقلاب اسلامي و ريشه‏هاي آن، نشر معارف قم، 1374 به نقل از چارلز تيلي، از بسيج توده‏اي تا انقلاب.

4ـ انقلاب ايران به روايت راديو بي بي سي، ص 208 ـ 205-

5ـ سيد احمد خميني، آن روزهاي خدايي، نشر آثار امام، ص 12-

6ـ كدي، نيكي، ريشه‏هاي انقلاب ايران، ترجمه عبد الرحيم گواهي، نشر فرهنگ اسلامي تهران، 1357، ص 414-

7ـ نصر اصفهاني، محمد و علي، بنيان‏هاي انقلاب اسلامي، نشر فرهنگ مردم، اصفهان، 1380، ص138-

8ـ افراسيابي، بهرام، ايران و تاريخ، نشر زرين، تهران 1364، ص 519-

9ـ عصر پهلوي به روايت اسناد، همان، ص 381-

/ 1