آیین مسیحیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین مسیحیت - نسخه متنی

خسرو ظفر نوایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید






آئين مسيحيت(1)

سكولاريست ها مدتي است حمله گسترده اي را بر عليه حاكميت دين مبين اسلام و مسلماناني كه خواستار حاكميت اسلام اند آغاز كرده اند. يكي از ترفندهاي زشت غربيها برخورد با فرهنگ و انديشه ملل ساير كشورهاي جهان، تخطئه، تضعيف، سبك شمردن انديشه هاي ملتها و در پي آن القاء و تزريق انديشه هاي وارداتي و نهايتاً استحاله فرهنگي ملتها است. عقده هاي رواني ناشي از فشارهاي كليسا از يك طرف و بغض و حسد ناشي از پيشرفت علمي مسلمانان ازطرف ديگر آنان را بر آن داشته كه در نفوذ فرهنگي ـ استعماري دينداري و دين مداري مسلمين را نشانه روند و با طرح موضوعات مانند دموكراسي، حقوق بشر و... عقايد ناصواب خود را بر آنان تحميل كنند. سكولاريسم يكي از انديشه هاي وارداتي جهان غرب است كه با هدف دين زدايي و منزوي كردن دين از عرصه اجتماع مسلمين به اشكال گوناگون در سالهاي اخير انديشه ديني را هدف قرار داده است. شگفت آور آن است كه بسياري از اين سكولاريستها در دوران قدرت و سلطه كمونيسم، كمونيست بودند و هنگامي كه كمونيسم با سرعت از هم فروپاشيد لباس دموكراسي پوشيدند و چنان منادي آن شدند كه گويا از همان كودكي از هواداران دموكراسي بوده اند.

با نگاهي به گذشت پانزده سده از مسيحيت اين نكته روشن مي شود كه كليسا در هيچ دوره و عصري نتوانسته است حكومت ديني مسيحي تشكيل دهد بلكه حداكثر قدرت كليسا در ابعاد فرهنگي و استقلال از قدرت و حكومت بوده است. كليسا نهايتاً در سده هاي محدود ـ (رنسانس)، قدرت محاكمه مخالفان آموزه هاي ديني را دراردوگاه هايي موسوم به تفتيش عقايد داشته است كه آن هم زير نظر امپراتور و حكومت انجام مي گرفت. اگر فرضاً در گوشه اي از دنيا، حاكم مطلق آن پاپ يا كشيشي باشد كه اين حكومت نه حكومت ديانت مسيح كه حكومت پاپي است. از اين روست كه سكولارها عقب نشيني ديانت مسيح رادر عرصه اجتماع، علمي و عقلي توصيف مي كنند و خواهان الگو برداري از آن در جوامع اسلامي اند. ليكن موضع قرآن كريم و سنت پيامبر اسلام(ص) درباره همبستگي دين با سياست بسيار واضح بوده و روشن ترين دليل براي ادغام دين با سياست و حكومت، شيوه عملي پيامبر اسلام(ص) است كه برخاسته از وحي الهي است. آن حضرت در بدو ورود به مدينه اقدام به تشكيل حكومت اسلامي كرد و منشور حكومتي خويش رابا الهام از آيات قران كريم بنا نهاد.

امروزه آيين مسيحيت جداي از سياست، حكومت و عرصه هاي مختلف اجتماعي را به صورت رسمي پذيرفته است و متوليان كليسا هيچ نوع داعيه حكومت و مداخله در مسائل اجتماعي را ندارند. پاپ و كشيشان به موعظه، نصيحت و دعاهاي يكشنبه در كليساها، آن هم براي جمعي بسيار محدود بسنده مي كنند.

اين در حالي است كه كليسا در قرون متمادي يك قطب قدرت در برابر امپراتور به حساب مي آمد و هر چند در امور اجرائي كشور مستقيماً دخالتي نداشت اما براي خود تشكيلات مستقلي مانند دادگاههاي تفتيش عقايد، نظارت بر مراكز تعليماتي و عام المنفعه، سرزمين ها و ثروتهاي كلان داشت. علاوه بر آن از اقتدار معنوي و نفوذ بر دل هاي متدينان نيز برخوردار بود و مجموع اين ها موجب مي شد كه كليسا در كنار امپراتور يك قطب قدرت به حساب آيد.

به طوري كه حكومت ها آن را به عنوان يك رقيب براي خود پذيرفته بودند. اما اين هيبت و قدرت كليسا از حوالي سده چهاردهم رو به افول گذاشت. تمامي مراكز كليسا از محكمه ها گرفته تا سرپرستي يتيم خانه ها از حيطه آن خارج شد. اين افول قدرت داراي علل زيادي است. از جمله علل عمده و مهم آن اناجيل اربعه و آيين مسيحيت است كه زمينه و بستر پيدايش سكولاريسم را در جوامع غربي هموار كرد.

آيين مسيحيت و انگيزه ظهور سكولاريسم

حواريون، مسيحيان آن دين راستيني را كه خداوند بر حضرت عيسي بن مريم(ع) نازل كرده بود نشناخته اند بلكه چهره تحريف شده دين خدا را مي شناسند. براي نمونه آنچه پولس يكي از حواريون حضرت عيسي(ع) آورده بود. پولس دين حضرت مسيح(ع) را با بت پرستي رايج آن روز به هم آميخته بود.

برنتون مي گويد:

نتيجه اي كه مي توان گرفت اينكه پولس اولين و بزرگترين مفسد نسبت به تعاليم آسماني حضرت مسيح(ع) بود. او از پيش خود چيزهايي بر دين جديد افكند و افزود كه در دين نازل شده از سوي خداوند نبود بنابراين دين مسيح(ع) جنبه الهي و كمالي خود را از دست داد.

تحريفي كه در دين پذيرفته شده مسيحيان ـ كه مي پنداشتند دين خداست ـ پيش آمد تنها در زمينه عقايد نبود كه اين نيز به نوبه خود مهم است بلكه جدا كردن عقيده از شريعت و قانون و عرضه دين براي مردم به عنوان اينكه تنها يك عقيده است، بدون كانون!

از جمله تحريفات خدا انگاشتن عيسي، ادعاي فرزندي او براي خداوند و ضميمه ساختن خداي سومي به اين دو تا سه خدا در يك خدا شود; پدر و پسر و روح القدس. اما تنها تحريف در عقيده نبود بلكه جداسازي عقيده از شريعت و عرضه كردن دين بدون شريعت و قانون بر مردم با شعاري كه ريشه ديني نداشت و بر پايه «كار قيصر را به قيصر و كار خدا را به خدا واگذار» استوار بود به آن تحريفات افزوده شد.

بهر حال انديشه سياسي حواريون درباره حكومت و چگونگي ارتباط آن با دين مختلف بود. انديشه آنان به قبل از مسيحيت بر مي گردد زيرا حواريون و طرفداران نخستين مسيحيت از دو گروه تشكيل مي شدند.

گروهي غير يهودي كه معتقد به تمدن و فلسفه روم خصوصاً رواقيان بودند. گروه ديگر طرفدار يهود بودند كه اين خود منشأ پيدايش دو فرهنگ و انديشه متقابل در آيين مسيحيت و مهمترين مبدأ پيدايش سكولاريزم در مسيحيت شد.

تجمل گرايي، فساد مالي و اخلاقي، انبوه سازي ثروتهاي شخصي و بادآورده، ايجاد فاصله هاي طبقاتي، شكم بارگي هاي آشكار به جاي ساده زيستي، گزينش حداقل زندگي متوسط، باده خواري و غيره در زندگي مردم بسيار اثر منفي گذارده بود.

سنت حضرت عيسي(ع) و فقدان قوانين اجتماعي و حكومتي

ديني كه مدعي حضور در عرصه حكومت و سياست است مي بايست حداقل حاوي چند حكم حكومتي و اجتماعي باشد تا دين باوران به دليل اجراي آنها خود را مدعي مشاركت در دولت بدانند يا به بهانه جامه عمل پوشاند به مقاصد دين (اجراي احكام) حكومت غير ديني را سرنگون كرده و حكومت ديني تشكيل دهند. چنان كه آيين مقدس اسلام حاوي چنين احكامي است، مانند حكم جهاد، مقابله به مثل، زكات، خمس، حج، امر به معروف و نهي از منكر، حدود و ديات و غيره كه اجراي اين احكام در سايه تشكيل حكومت امكان پذير مي شود.

اما در آيين مسيحيت و انجيل، قوانين اجتماعي و حكومتي نمي بينيم.

و در جايي ديگر مي خوانيم: «و اما عيسي چو دانست كه مي خواهند بيايند او را و به زور پادشاه سازند باز تنها به كوه بر آمد» (2)

اين آيه بيان عكس العمل آن حضرت در امتناع از تشكيل حكومت بود. نتيجه آنكه حضرت عيسي(ع) نه تنها با كنار كشيدن خويش از عرصه حكومت و اجتماع مزرعه مستعدي براي رشد و نمو سكولاريسم در مسيحيت ايجاد كرد بلكه با تأييد ضمني يا صريح حكومت هاي وقت و نهي از برخورد با آنان و مطابق اناجيل موجود، بستر پيش روي قطب حكومت در مقابل قطب كليسا را هموار كرد.

آري بذرهاي جدايي دين از حكومت كه شعار سكولاريسم ها است بوسيله سخنان حضرت عيسي(ع) و حواريون در مسيحيت پاشيده و سپس به وسيله تفاسير مجتهدان بزرگ مسيحيت بارورشد و رو به گسترش نهاد و به صورت يك نظريه دو پادشاهي، يا شمشيري رسماً جزء مبادي و اصول مسيحيت شناخته شد.

فوستل دوكولانژ مورخ سده نوزدهم مي گويد: «دين مسيح مذهب را از حكومت تفكيك كرد و گفت كه چون مذهب آسماني است با موجودات زميني آميخته نمي تواند شد. عيسي به مردم گفت: «آنچه از قيصر است به قيصر و آن چه از خداوند است به خداوند ادا كنيد» و تا آن زمان كسي به اين صراحت خداوند و حكومت را از يكديگر متمايز نشمرده بود»(3)

«علناً اظهار كرد مذهب را با حكومت هيچ گونه مناسبتي نيست»(4)

آنچه مسلم است صحت قضاوت تمامي اقوال متوقف بر اعتبار اناجيل موجود است. آنچه از عدم مشاركت حضرت عيسي(ع) و دخالت آيين مسيحيت در قلمرو سياست و دولت با توجه به مدت كوتاه رسالت حضرت عيسي (سه سال) بوده است بر محوريت اناجيل بررسي مي شود.

حاصل سخن:

مسلمانان با توجه به اين كه حضرت عيسي(ع) جزء پيامبران شاخص خداوند و اولوالعزم است معتقدند كه آن حضرت در صورت هيچ وقت به حكومت امپراتوران ملحد تن نمي داد و آن چه را كه از برخورد نرم وي با شاهان گزارش شده است در صورت پذيرش بايد بر تقيه و رعايت مصالح مهم آن زمان حمل كرد.

در هر صورت آيين مسيحيت جزء علل اوليه و اساسي پيدايش سكولاريسم بوده است و استناد ريشه هاي سكولاريسم به كتاب مقدس با توجه به سخنان و رفتار حضرت عيسي در دوره كوتاه رسالت خود و به اعتبار اناجيل موجود است. از طرف ديگر با توجه به عدم مصونيت تفاسير متون ديني از تحريف، نارسايي تعاليم انجيل و تعارض دستاوردها و آموزه هاي مسيحيت هم چون تثليث و غيره و همچنين ضعف آن ها نسبت به تبيين عقلاني باورهاي ديني و رويارويي دين مسيحيت با دستارودهاي نوين علمي و تعارض هاي آشكار ميان فرضيه ها و قوانين علمي با عقايد ديني از عوامل پيدايش سكولاريسم به شمار مي روند.

آنچه مسلم است اينكه آيين مسيحيت به دست كليسا و كشيشان و متفكران مسيحي دچار خطاها و لغزش هاي متعدد و جبران ناپذير شد كه امروزه تفكيك كامل دين و حكومت در جهان غرب را شاهديم. ليكن دين خداوند چنين نيست نه آن هنگامي كه از سوي خدا نازل شد و نه در اجراي عملي و در واقعيت تاريخي. آيات فراواني در قرآن مجيد گواه بر وحدت و عينيت عملي ديانت و سياست اند.

«يا داود انا جعلناك خليفه في الارض فاحكم بين الناس بالعدل»(5)

«لقد اتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمه و آيتنا هم ملكا عظيما»(6)

برخي ديگر از آيات به صورت كلي يكي از اهداف بعثت پيامبران الهي را در مجموعه اي از مقررات و قوانين اجتماعي و دنيوي ابلاغ كرده است وجامه عمل پوشانيدن به آنها را موجب تحقق قسط و عدالت مي داند.

«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»(7)

آيه فوق اشاره به برخي قوانين مربوط به دنيا دارد كه رعايت آنها منجر به عدالت مي شود، قوانيني كه به وسيله پيامبران براي انسان فرستاده شده است. اين مسئله به معناي اهميت دادن به مسائل دنيوي مردم است.




  • صد هزاران ز انبياي حق پرست
    خود به هر مركز سياست را به دست(8)



  • خود به هر مركز سياست را به دست(8)
    خود به هر مركز سياست را به دست(8)



در خاتمه بايد اشاره كرد كه سكولاريسم نوعي تهاجم فكري است حاصل از عكس العمل طغيان كليسا و يكي از پيامدهاي تحريفي بود كه در دين پولس پديد آمد، ديني كه اروپا آنرا به عنوان دين خدا گرفت و به سكولاريسم انجاميد.


1- بينش سبز، ش 12.

2- يوحنا باب 6 آيه 15.

3- تمدن قديم، فوستل دوكولانژ، ترجمه نصر الله فلسفي ص 418.

4- و.م.ميلرتاريخ كليساي قديم درمپراتوري روم و ايران ص 40

5- سوره مباركه ص ايه 26.

6- سوره مباركه نساء آيه 54.

/ 1