توبه و جایگاه آن در عرفان (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

توبه و جایگاه آن در عرفان (2) - نسخه متنی

سید علی حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

توبه و جايگاه آن درعرفان

سيد على حسينى

اشاره

گذشت كه: توبه در عرفان، جايگاهى بلند و ارزشى والا دارد و براى‏اينكه سالك به حق واصل شود بايد مقاماتى را طى كند كه نخستين‏آنها توبه است.

سخنان چهره‏هاى برجسته عرفان اسلامى در تعريف حقيقت‏توبه نقل شد و اينك قسمت دوم آن مقال را پى مى‏گيريم

حقيقت توبه

حقيقت توبه چيست؟ آنچه تحت اين عنوان نخستين گام سالك‏راه حق است ماهيتش از چه قرار است؟ آيا همان تعاريف پيشين‏تعريفهايى از واقعيت توبه است؟ بى‏گمان چنين نيست اين‏تعريفها، همان‏طور كه محيى‏الدين مى‏فرمايد، حد واقعى نيست‏بلكه جان مطلب چيز ديگرى است و آن اين‏كه:

هنگامى كه انسان متوجه مى‏شود كه غفلتها و گناهها حجابى‏ميان او و محبوبش ايجاده كرده كه نمى‏تواند به او نزديك شود وبه سويش حركت كند; وقتى متذكر مى‏گردد كه ظلمت‏بار گناه ولغزش بر دل و جانش آن چنان سايه افكنده است كه هيچ پرتوى‏از نور حق بر آن نمى‏تابد و او تنگ دل و سنگ دل شده است كه‏«ويل للقاسية قلوبهم‏»، پشيمان مى‏گردد، متالم مى‏شود و اين‏آتش پشيمانى وتالم سراسر وجود، روح و جانش را فرا مى‏گيرد، شعله مى‏كشد و شعله‏هايش فروزان و فروزانتر مى‏شود واين‏شراره‏ها است كه تمامى آثار شوم، ريشه‏هاى گناه، پرده‏ها وحجابها را مى‏سوزاند و خاكستر مى‏كند و ديواره‏هاى دل آدمى راهمانند تنورى داغ كه شراره‏هاى آتش بر آن تابيده و آن را سفيدكرده‏است، آماده چسباندن خميرايمان مى‏كند و مهم اين است‏كه هيزم اين آتش ندامت ريشه‏ها، شاخه‏ها و برگهاى گناه است‏كه در دل جاى خوش كرده است. خداى مى فرمايد:«الا من تاب‏و امن و عمل صالحا فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله‏غفورا رحيما.» (1)




  • چند ازاين الفاظ واضمار ومجاز
    هر آن دل راكه سوزى نيست دل نيست
    دل بى‏سوز غير از آب و گل نيست



  • سوز خواهم سوز،با اين سوز ساز
    دل بى‏سوز غير از آب و گل نيست
    دل بى‏سوز غير از آب و گل نيست



در واقع توبه انقلاب است، انقلابى درونى، حركتى در جان تاآزاد گردد و به سوى حق سير كند. توضيح اين كه از ديدگاه‏عارفان، گناهان، غفلتها و... حجابهايى است كه گوهر جان رازندانى نموده است و بر آن حكومت مى‏كند و سالك بايد درنخستين گام بيدار شود، عليه اين سلطه بپاخيزد و با انقلابى ازدرون، جان را آزاد كند تا بتواند به‏سوى حق پرواز نمايد و اين‏همان توبه است و چون حجابها و پرده‏ها نسبى و تشكيكى‏است، اين معنا در همه مراتب توبه وجود دارد، چه حجاب ازظلمت‏باشد. و چه از نور، بايد انقلاب درونى و آتش ندامت‏جان را بلرزاند، متزلزلش كند و با يك دگرگونى و زير و رويى‏زمينه سير روحانى عارف را فراهم آورد. به نظر ماحقيقت توبه‏همين است و شرايط و اركانى كه براى آن ذكر شده است‏يامقدمه و يا از آثار و شرايط توبه است. جان و روح توبه همان‏سوز، درد، انقلاب درونى و آتش ندامت است. رسول خداصلوات الله عليه مى‏فرمايند:«الندم من الذنب توبة‏» (2) و على‏عليه‏السلام مى‏فرمايد:«الندم على‏الخطيئة استغفار» (3) و در جاى‏ديگر نيز مى‏فرمايد:«الندم احد و باز مى‏فرمايد:«الندم على الخطيئة يمنع عن معاودتها» (5) و مى‏فرمايد «من ندم فقدتاب‏» (6) و امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد «كفى بالندم توبة‏» (7) وروايات ديگرى به همين مضمون كه همگى دلالت‏بر اين داردكه‏توبه همان‏آتش ندامت جانسوزاست.بسيارى از شخصيت‏هاى‏برجسته عرفان هم، همين نظر را دارند و به‏نظر ما تعريف صحيح‏توبه در همه مراتب، همين است.

پيرهرات در كشف الاسرار مى‏گويد:

«حقيقت توبه‏پشيمانى است كه در دل پديد آيد، دردى كه ازدرون سينه سر بزند، آتش حجل در دل وى افتد آب حسرت ازديده فرو ريزد نه بينى كه شاخى از يك سرآن آتش زنى و از آن‏ديگر سر،آب قطره‏قطره مى‏چكد مصطفى صلى‏الله عليه و آله‏گفت: «من اذنب ذنبا فندم عليه فهو توبة‏» فضيل عياض به راهزنى‏معروف بود، پيوسته با صد مرد در كمين مكابره نشسته بود.شبى بر سر سنگى نماز مى‏كرد،ناگاه از كمين گاه غيب اين تير قهركه: «الم يعلم بان الله يرى‏» برجان و دل او زدند فضيل را چنان‏اسيركرد كه در نماز نعره بزد و بيفتاد و كارش بجايى رسيد كه پيرعالمى گشت.» (8)

نجم‏الدين رازى در مرصادالعباد مى‏فرمايد:

...او برمثال جوز بود كه در وى مغزايمان بود اماپوست طلخ‏اعمال فاسده داشت ضربتى چندان برپوست دوم زنند كه حامل‏پوست اول بود و آن طفل مغز را از رحم پوست‏خلاص دهند،پوست را غذاى آتش كنند كه «كلمانضجت جلودهم‏» (9) مغز را درپوست لطايف حق پيچند... اين صفت آن طايفه است كه در حق‏ايشان فرمود و «آخرون مرجون لامرالله امايعذبهم و امايتوب‏عليهم‏» (10) و اگر فضل ربانى و تاييد آسمانى او را دريابد و پيش‏از مرگ اگر همه به‏يك نفس باشد نسيم نفخات الطاف خود به‏مشام جان او رساندتا از دل شكسته و جان خسته او اين نفس‏برآيد و از سر درد اين دوبيت‏بسرايد.




  • باد آمد و بوى زلف جانان آورد
    اى باد تو بوى آشنايى دارى
    زنهار بگرد هيچ بيگانه مگرد.



  • وآن عشق كهن ناشده ما نو كرد.
    زنهار بگرد هيچ بيگانه مگرد.
    زنهار بگرد هيچ بيگانه مگرد.



در حال دردى در نهاد وى پديد آيد، آتش ندامت در خرمن‏معامله او زند تا آنچه به سالهاى فراوان دوزخ از او بخواست‏سوخت، آتش ندامت‏به يك نفس بسوزد و او را در رحم مادرهوا كه هاويه صفت‏بود بزايد كه «الندم توبه‏» (11)

و شيخ شبسترى مى‏گويد:

و حقيقت توبه چيزى جز روى گرداندن و روى كردن نيست‏«حقيقت توبه آن است كه سالك راه اله را از هرچه مانع وصول‏به محبوب حقيقى است از مراتب دنيا و عقبى اعراض نموده وروى توجه به جانب حق آورد و جميع موانع صورى و معنوى‏را «فنبذوه وراء ظهورهم‏» گردانيده مطلقا نظر به غير حق نيندازد.بنياد مقام توبه قسمى دگرگونى است و آغاز زندگانى تازه‏اى‏است‏يعنى چنان است كه‏آدمى زندگانى هر روزه و عادى خويش‏را بى ارزش ببيند، كمر شوق بر ميان مى‏بندد و به راهى قدم‏مى‏نهد كه هر شبنمش صد موج آتشين است.» (12)

و مولوى در مثنوى چنين گويد:

«توبه عبارتست از يك نوع انقلاب حال و تحولى در طالب‏و ابتداى حيات تازه‏اى است. براى مثال در مورد ابواسحق‏ابراهيم ادهم بلخى متوفاى (2 - 161) گفته شده است كه در ابتدااز امراى بلخ بوده است وشبى بر تخت آرميده بود و هاى هويى‏بر بام قصر شنيدو چون از سبب جويا شده، گفته‏اند: شترگم‏كرده‏ايم و در بام قصر مى‏جوييم. ابراهيم با تعجب پرسيد كه‏چگونه شترگم گشته را بربام قصرمن جست و جو مى‏كنيد؟مى‏گويد: تو چگونه برتخت، ملاقات خدا مى‏طلبى؟! سرانجام‏از سرتاج وتخت‏برخاست و به وادى فقر و سيرسلوك قدم نهادو در اين راه چندان كوشا وگرم سير بود كه به‏مقامات و درجات‏عالى نايل آمد مولوى‏اين داستان عرفانى رابه‏تفصيل آورده‏است:




  • بر سرتختى شنيد آن نيك‏نام
    گامهاى تند بربام سرا
    بانگ زد بر روزن قصراوه كه كيست؟
    سرفرو كردند قومى بوالعجب
    هين چه مى‏جوييد؟گفتند اشتران
    پس بگفتندش كه تو برتخت جاه
    چون‏همى جويى ملاقات اله (13)



  • طقطقى وهاى هويى شب ز بام
    گفت‏با خود چنين زهره‏كرا؟!
    اين نباشد آدمى ماناپريست
    ماهمى كرديم شب بهر طلب
    گفت:اشتربام بركى جست هان
    چون‏همى جويى ملاقات اله (13)
    چون‏همى جويى ملاقات اله (13)



و مرحوم طبرسى در «مجمع البيان‏» ذيل آيه شريفه «الاالذين‏تابوا» مى‏فرمايد: «اى ندموا على ما قدموا» (14)

ممكن است مراد غزالى دراحياءالعلوم (15) و فيض درمحجة‏البيضاء (16) نيز همين باشد. بدين معنى كه علم و آگاهى ازمضرات و زيانهاى گناه را مقدمه توبه و تصميم بر ترك گناه را درآينده از نتايج آن بدانند.

اما در «جامع السعادات‏» مرحوم نراقى از بعضى علما نقل‏مى‏كند كه ندامت و تالم قلبى حقيقت توبه‏است كه خود مقدورنيست گرچه تحصيل مقدماتش مقدور است. و عجيب اين‏است كه در همين صفحه‏از بعضى الاعاظم نقل مى‏كند كه ندامت‏و پشيمانى خارج از حقيقت توبه است. (17) بيان مرحوم علامه‏طباطبايى در «الميزان‏» قابل بازگشت‏به همين معنى است. (18) امامحيى‏الدين تصريح مى‏كند كه توبه عوام سه ركن دارد و توبه‏اهل الله همان اعتراف و دعا است، نه تصميم بر ترك گناه (19) وتصريح مى‏كند كه «الندم‏توبة‏» مانند «الحج عرفة‏» هست، بله اگرمى‏فرمود: «الندم‏التوبة‏» دلالت داشت كه توبه همان ندامت‏است. (20) مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى در «لقاء الله‏» توبه رابه همين معنى دانسته و نمونه‏هايى براى آن ذكر كرده است. (21)

فضيلت توبه

در فضيلت توبه همين بس كه توبه كننده محبوب خداوند است.«ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين‏» (22) و پيامبر بزرگ اسلام‏مى‏فرمايد: «ليس شيى‏ء احب الى الله من مؤمن تائب اومؤمنة‏تائبة‏» (23)

پيرهرات در فضيلت توبه مى‏گويد:

«اى جوانمرد صدهزاران ما هرويان فردوس از راه نظاره دربازار كرم منتظر ايستاده‏اند مگر عاصى‏اى از پرده عصيان بيرون‏آيد و قدم بربساط توبه نهد تا ايشان جانها و دلها را در صدق قدم‏وى برافشانند و بشارت به سمع وى رسانند كه: «وبشرالذين ان‏لهم قدم صدق عند ربهم‏» (24)

شيخ نجم‏الدين در مرصادالعباد مى‏فرمايد:

«...توبه نصوح،به‏يك دم‏او را چنان‏پاك‏كندكه‏گويى هرگز بدان‏آلايش ملوث نبوده‏است.كه «التائب من‏الذنب كمن لاذنب له‏»چون در وى نصيبه دوزخ نماند، چون بر دوزخ گذر كنداز دوزخ‏فرياد برخيزد كه «جزيا مؤمن فقد اطفا نورك لهبى‏»... و نور توبه كه‏ازانوار صفت توابى است در دل تو جاى گرفت، فرياد بر دركات‏دوزخ و جود بشرى افتاد كه «جزياتائب‏» كه تواكنون محبوب‏حضرتى كه «ان‏الله يحب‏التوابين و ان‏الله يحب المتطهرين.»

گفتار و سخنان عارفان و عالمان و مربيان اخلاق در فضيلت‏توبه بسيار است و مابه همين مقدار اكتفا مى‏كنيم.

توبه برخاسته از فضل خدا است

ازديدگاه عارفان مسلمان، توبه فضل و عنايت و محبت الهى‏است، توبه هنگامى ميسور و ممكن مى‏گردد كه انسان از سوى‏حق‏تعالى مورد توجه قرار گيرد و خداى به‏او رجوع كند، وقتى‏انسان مى‏تواند به خداى باز گردد و اولين گام سفرمعنوى وسلوك مقدس الهى را بردارد كه حق‏تعالى توبه برانسان كند وبذل توجهى فرمايد. مشايخ بزرگ عرفان براين نكته اصرارورزيده‏اند.

محيى‏الدين عربى مى‏گويد:«توبه يا محبت‏خدا به انسان‏تائب آغاز مى‏شود، خداى به او محبتى مى‏كند و او توبه مى‏كندآنگاه دوباره به او محبتى مى‏كند و توبه او را مى‏پذيرد و در واقع‏توبه عبد ميان دو محبت قرار گرفته است. » (25)

علامه طباطبايى - قدس‏الله سره - نيز نظرى مشابه دارد. آن‏بزرگوار مى‏فرمايد: ما بارها گفتيم كه توبه انسان محفوف به دوتوبه خدااست، بنابراين نخست اين خداوند است كه به انسان‏توفيق مى‏دهد، اسباب توبه را براى او فراهم مى‏كند تا بتواند ازبند و زنجير اسارت‏بار پليديهاى دنيا برهد و روبه سوى حق آردو آنگاه كه بنده به خدا توجه كرد وتوبه‏نمود دوباره خدا به او برمى‏گردد و غفران و عفو و بخشش را شامل او خواهد فرمود.»

بنابراين توبه بافضل و عنايت الهى شروع مى‏شود.

نجم‏الدين رازى در «مرصادالعباد» مى‏فرمايد: «اگر فضل‏ربانى و تاييد آسمانى اورا دريابد و پيش از مرگ اگر همه به يك‏نفس باشد نسيم نفحات‏الطاف خود به‏مشام جان اورساند تا ازدل شكسته و جان خسته او اين نفس برآيد و از سر درد اين‏دوبيت‏بسرايد.

باد آمد و بوى زلف جانان آورد وان عشق كهن ناشده مانوكرد اى باد تو بوى آشنايى دارى زنهار بگرد هيچ بيگانه مگرد (26)

و فضيل‏عياض (29) با فضل و عنايت‏خداوند آغاز شده‏است، عبدالرحمن‏بدوى در كتاب «رابعه، شهيد راه عشق‏» توبه اين عارف بزرگ‏رانيز چنين تبيين مى‏كند (30) در مورد توبه نصوح هم كه‏به‏ذكر آن‏خواهيم پرداخت مولوى چنين اعتقادى دارد، مى‏فرمايد:«نصوح به نزدعارفى بزرگ رفت و از او خواست در حق وى دعاكند تا خدايش توفيق توبه دهد و دعاى آن پيرعارف بود كه‏سبب فضل الهى و توفيق توبه شد.

رفت پيش عارفى آن زشت كار گفت مارا در دعايى ياد آر سر او دانست آن آزاد مرد ليك چون حلم خدا پيدانكرد سست‏خنديد وبگفت اى بدنهاد زآنچه دانى ايزدت توبه رهاد آن‏دعاازهفت‏گردون‏درگذشت كارآن‏مسكين‏بآخرخوب گشت يك سبب‏انگيخت صنع‏ذوالجلال كه‏رهانيدش‏زنفرين‏دوبال (31)

در اينجا سخن را با عبارتى كوتاه و جامع از پيرهرات(خواجه عبدالله انصارى) ختم مى‏كنيم. مى‏فرمايد:

«توبه از فضل خدااست نه استحقاق انسان‏» (32) و اين مطلب‏با كتاب و سنت موافق است در بسيارى از آيات قرآن «توبه‏» به‏خدا نسبت داده شده است و علامه طباطبايى در ذيل آيه شريفه‏«انماالتوبة على الله...» مى‏فرمايد: «اين آيه درصدد بيان توبه خدابربنده يعنى توجه خدابه بنده‏اش و رجوع رحمت‏حق براواست‏نه در مورد توبه بنده...» (33)

امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد:

«التوبة حبل‏الله و مدد عنايته...» «توبه ريسمان خداوندبزرگ است و يارى و كشش عنايت و لطف اوست.» (34)

شرايط توبه

درپيش گفتيم كه توبه همان آتش ندامت است كه درجان سالك‏شعله مى‏كشد و شراره‏هايش حجابها را مى‏سوزاند. امااين توبه‏شرايطى دارد كه بايد كاملا مورد توجه باشد.

علامه‏طباطبايى در ذيل آيه 17و18 سوره نساء مى‏فرمايد: (35)

«قبول توبه دو شرط دارد:

1- اينكه گناه از روى لجاجت واستعلاء و برترى‏جويى بر خدا نباشد.

2- اينكه توبه‏قبل از موت‏و رؤيت‏سفيرمرگ باشد زيرا توبه بازگشت‏بنده به‏خداى تعالى‏است كه توجه‏خداى را بر او، در پى دارد و با ظهور نشانه‏هاى‏مرگ ديگر فرصتى براى اين نيست و منتفى به انتفاء موضوع‏است.»

فيض كاشانى در محجة‏البيضاء و غزالى در احياءالعلوم‏شرايطى را ذكركرده‏اند كه مافشرده سخن فيض را مى‏آوريم:

توبه داراى چهار شرط است:

1- حقوق مردم را كه بنا حق ضايع كرده است، چه مالى وچه‏جانى به‏آنان برگرداندهمانطور كه مولا على عليه‏السلام‏مى‏فرمايد: «ان تؤدى الى المخلوقين حقوقهم‏» (36)

2- واجباتى راكه ترك كرده‏است قضاءنمايد على عليه‏السلام‏مى‏فرمايد: «الرابع:ان تعمدالى كل فريضة ضيعتهاتودى‏حقها.» (37)

3- با رياضت، خون و اندوه و چشانيدن درد والم طاعت، آثارلذت معصيت را از بين ببرد و به فرموده على عليه‏السلام «ان‏تذيق الجسم الم الطاعة كمااذقته حلاوة المعصية‏» (38) «به بدن‏درد و سختى طاعت را بچشاند همانگونه كه شيرينى گناه راچشيده است‏»

4- با رياضت و حزن و اندوه بايد تمام گوشتهاى بدنت را آب‏كنى تا گوشت جديدى در بدنت پيدا شود. به قول على‏عليه‏السلام :«الخامس ان تعمدالى اللحم الذى نبت على السحت‏فتذيبه بالاحزان حتى تلصق الجلد بالعظم و ينشابينهمالحم‏جديد.» (39)

و خواجه عبدالله انصارى مى‏فرمايد:

«توبه نشان راه است... اول پشيمانى در دل است پس عذر برزبان پس بريدن از بدى و بدان در خبرآيد كه هركه توبه كند ورفيقان بد... شرط توبه آنست كه از همه موجودات دل برگيرد وروى در حق آرد، هرخون و گوشت كه برهفت اندام دارد به‏رياضت فرو گذارد...» (40)

و در «منازل السائرين‏» مى‏فرمايد:«شرايط توبه سه چيز است:

1- ندامت و پشيمانى

2- اعتذار وپوزشخواهى

3- اقلاع و بركندن.» (41)

مرحوم عارف كامل حاج شيخ محمدبهارى همدانى ازشاگردان ملاحسينقلى همدانى مى‏گويد: «بدانكه لااشكال دراينكه خداوند متعال توبه را قبول مى‏فرمايد به شرط آنكه به آب‏چشم بشورى كثافات معاصى را از قلب پس از برانگيزاندن آتش‏ندم در دل و هر مقدار تاثير آتش پشيمانى در قلب بيشتر است‏اسباب اميد برتكفير ذنوب و علامت صدق است چه‏اينكه بايدحلاوت تشهيات معاصى مبدل به تلخى ندم گرددتانشانه تبدل‏سيئات برحسنات باشد آيا نشنيدى قضيه پيغمبرى از بنى‏اسرائيل اين كه سؤال نمود از حضرت بارى تعالى قبول توبه‏بنده‏اى را بعداز اينكه سالها جد و جهدى در عبادت نموده بودآن بنده. جواب آمد: قسم به عزت خودم اگرشفاعت كند در حق‏او اهل آسمانها و زمين، توبه او را قبول نخواهم كرد و حال آنكه‏حلاوت گناهى كه از آن توبه كرده در قلب اواست‏بايد گوشتهايى‏راكه از حرام گرفته بريزد كه آنها فاسد شده‏اند و گوشتهاى صحيح را هم فاسد مى‏نمايد» (42) و مرحوم ميرزا جواد جوادآقا ملكى تبريزى چند مثال براى توبه جامع شرايط مى‏زند از جمله توبه بهلول نباش‏«قبركن‏»كه توبه او طورى بوده است كه همه اين شرايط را داشته است. (43)


1. فرقان:25

2. محمدتقى مجلسى (علامه)بحارالانوار، (تهران، دارالكتاب الاسلاميه، 1363) چ سوم، ج 77، ص 159

3. علامه نورى، مستدرك‏الوسايل،(بيروت، مؤسسه آل‏البيت، 1408 ه) چاپ دوم، ج 2، ص 118

5 و 4. همان

6. همان، ص 346

7. از جمله «الندم احدالتوبتين‏» و «كفى بالندم توبة‏» و «والندم من الذنب يمنع عن معاودته‏» رجوع شود به: مجلسى، پيشين، ج 77، ص 20، 6

8. عبدالله انصارى، كشف الاسرار، ج 4، ص 97

9. نساء: 55

10. توبه: 107

11. نجم‏الدين رازى، مرصادالعباد،ص 6 - 355

12. محمود شبسترى،مجموعه‏آثار(تهران،كتابخانه طهورى،1365)،ص‏26

13. جلال‏الدين رومى، مثنوى،(تهران،انتشارات مدنى،طبع نيلكون،چ دوم، 1362) جلد دوم، دفتر چهارم، ص 8 - 327

14. مجلسى، پيشين، ج 6، ص 14

15. غزالى، احياءالعلوم، ج‏4، ص 6

16. فيض كاشانى، محجة‏البيضاء،ج 2، ص 4

17. محمد مهدى نراقى، جامع‏السعادات، (تهران،مكتبة داورى،1383)ج 3، ص 2 - 51

18. محمد حسين طباطبايى(علامه)،الميزان، (قم، موسسه مطبوعاتى اسماعيليان، 1394 هق) ج 4، ص 237

19. محيى‏الدين،ابن عربى، الفتوحات‏المكيه،(بيروت، داراحياءالتراث العربى، بى‏تا) ج 2،ص 142

20. همان، ص 143

21. ميرزا جواد ملكى، لقاءالله،باتعليق سيد احمد فهرى (تهران:نهضت زنان مسلمان، 1360)، ص 59

22. بقره:222

23. مجلسى، پيشين،ج 6،ص 21

راهم فاسد مى‏نمايد»42 و مرحوم ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى‏چند مثال براى توبه جامع شرايط مى‏زند از جمله توبه بهلول‏نباش «قبركن‏» كه توبه او طورى بوده‏است كه همه اين شرايط راداشته است.43

24. عبدالله انصارى، پيشين، ج 4،ص 97

25. نجم‏الدين رازى، پيشين،ص 356

26. محيى‏الدين ابن عربى، پيشين،ص 139

27. فريدالدين عطار نيشابورى، تذكرة‏الاولياء، (تهران:انتشارات مركزى، 1336) چ 5، ص 66

28. همان، ص 189 - 188

29. همان ،ص 106

30. عبدالرحمن بدوى، رابعه عدويه، ترجمه محمدتحريرچى، (تهران: انتشارات مركزى، 1336) چ 5 ، ص 18

31. جلال‏الدين رومى، پيشين،از قول نصوح نقل مى‏كند:گفت‏بد فضل خداى دادگر ورنه ...

32. عبدالله‏انصارى، پيشين، ج 1، ص 156

33. محمد حسين طباطبايى (علامه)، پيشين، ص 4، ص 238

34. مصباح الشريعه، ترجمه و شرح حسن مصطفوى (تهران: انجمن حكمت و فلسفه، بى‏تا) ص 352

35- انما التوبة على الله للذين يعملون السوء بجهالة ثم يتوبون من قريب فاولئك يتوب الله عليهم و كان الله عليما حكيما. و ليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضراحدهم الموت قال انى تبت الان و لا الذين يموتون و هم كفار اولئك اعتدنا لهم عذابا اليما. (نساء: 14، 17، 18) روايت‏هاى متعددى بر اين مضمون دلالت دارد كه كلينى در كافى،2، ص 440 و مجلسى در بحار، ج 6- 19 - 18 و 23 نقل فرموده‏اند.

39 و38 و37 و36. نهج‏البلاغه، صبحى صالح، باب‏المختار من‏الحكم; حكمت 417 (قم: مركزالبحوث الاسلاميه، 1395 ه)، ص 249

40. عبدالله انصارى، پيشين، ج 2، ص 2-451

41. عبدالله انصارى، منازل السائرين، ترجمه روان فرهادى، انتشارات مولى، 1361، ص 28 و 29

42. ميرزا جواد ملكى تبريزى، پيشين، ص 61 الى 59

43. همان، ص 69 الى 88

/ 1