آثار ذكر در سازندگى روحى و اخلاقى -2
اسماعيل نساجى زواره آثار ذكر در سازندگى روحى و اخلاقى
در شماره قبلى تعداى از آثار سازنده روحى و اخلاقى ذكر و ياد خدا را از نظر خوانندگان گرامى گذرانديم، اينك با تعدادى ديگر از اين آثار سازنده، آشنا مىشويم. 8. باطن بينى در پرتو تداوم در ذكر خدا مى توان ديده ملكوت بين پيدا كرد و درهاى آسمان معنى را به روى خود گشود: «و فتحت لهم ابواب السمإ...» [1] نور ذكر، باطن امور را بر ما مى گشايد حتى به حقايق آخرت و جهان ديگر مىتوان آگاهى يافت. حضرت على(عليه السلام) در خطبه اى كه صفات اهل ذكر است صريحا اين حقيقت را بيان فرموده است: «گويا دنيا را به پايان رسانده و به آخرت درآمده و مشاهده كننده صحنه آخرت هستند و گويا بر احوال پنهان اهل برزخ در مدت اقامتشان در آنجا آگاهند و قيامت تاى وعدههاى خويش را جلو چشم ايشان محقق ساخته و در همان حال كه هنوز در دنيا هستند پرده غيب از جلو چشمشان كنار رفته به طورى كه مىبينند آنچه را كه ديگر مردم نمىبينند و مىشنوند آنچه را كه ديگران قادر به شنيدن آن نيستند». [2] 9. افزايش هدايت ذكر خدا درجات هدايت را افزايش مىدهد. در سوره كهف آمده است: «...و إذكر ربك اذا نسيت و قل عسى ان يهدين ربى لاقرب من هذا رشدا». [3] «پروردگارت را ياد كن و بگو شايد خداهم مرا به چيزى كه به حق و صواب نزديكتر از اين باشد، هدايت كند». در اين آيه خداوند به پيامبرش دستورى مىدهد تا امت از آن استفاده كنند، مىفرمايد: اگر خدا را فراموش كردى به ياد خدا باش تا بر هدايت تو افزوده گردد. معلوم مىشود هر درجهاى از ذكر كه هم سطح خود ايمان و هدايت را در بر دارد، زمينهاى است براى درجه بعدى و هدايت بالاتر و ايمان افزونتر. (و إذكر ربك اذا نسيت...)، يعنى اگر آن درجه عاليه را از دست دادى، باز هم به ياد خدا باش و متذكر حق باش تا خداوند رشد بيشتر و بهترى به تو مرحمت كند. [4] 10. عدم از خودبيگانگى يكى از موجبات عمده ركود و بىثمرى انسان، در افتادن به ورطه خود فراموشى و از خودبيگانگى است. قرآن كريم تنها عامل خودفراموشى را خدافراموشى معرفى مىكند كه به وسيله ذكر و ياد خدا مىتوان از اين ورطه هولناك نجات يافت: «و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم الفاسقون». [5] «مانند آن افرادى مباشيد كه خدا را فراموش كردند پس خداوند هم آنان را از ياد خودشان برد و اينان همان فاسقان هستند». 11. مقبوليت وپذيرش يكى از نشانههاى اينكه فرد بداند مورد رضايت خدا هست يا نه؟ اين است كه فرد ببيند اهل ذكر است يا نه. آنان كه مىبينند توفيق ذكر خدا را دارند بايد مطمئن باشند كه مقبول خداى تعالى و مورد عنايت او هستند تا وقتى كه خداوند از بندهاى خشنود نباشد، اجازه نمىدهد نام پاكش بر دهان او جارى شود و مداومت در ذكر داشته باشد. كسانى كه مىبينند ذاكر خداى متعال هستند بايد اطمينان داشته باشند كه خدا نخست ذاكر آنها بوده است. [6] 12. كنترل قواى فكرى يكى ديگر از آثار و ثمرات ذكر، كنترل قواى فكرى و حواس است. در مسير تهذيب نفس، انسان بايد به تدريج بر قواى درونى و همه ابعاد گفتارى و رفتارى وجود خود مسلط شود. يكى از ابعاد گريزپا و سركش درون انسان قوه تفكر اوست. سركشى اين بعد را مىتوان در نماز به خوبى درك كرد. يكى از عوامل بسيار موثر در كنترل فكر، مداومت در ذكر است. [7] «يا ايها الذين آمنوا إذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكره و اصيلا». [8] «اى مومنان! خدا را بسيار ياد كنيد و هر صبح و شام او را تسبيح گوييد». امام صادق(عليه السلام) از سيره پدر بزرگوارش امام باقر(عليه السلام) نقل مىكند: «پدرم امام باقر(عليه السلام) بسيار ذكر خدا مىگفت. من همواره با او راه مىرفتم و او به ياد خدا بود و با او غذا مىخوردم و او ذكر خدا مىگفت و حتى وقتى با مردم حرف مىزد، شركت در جلسات مردم او را مانع از ذكر خدا نبود و من مرتب مىديدم كه زبانش به زير گلويش مىچسبد و لا اله الا الله مى گويد و او پيوسته ما را جمع مىكرد و بين الطلوعين بيدار نگه مىداشت و ما را به خواندن ذكر، دعا و قرآن امر مىفرمود تا آفتاب طلوع كند». [9] بنابراين ذكر زياد و توبه به معناى آن به تدريج انسان را توانا مىكند تا تمركز حواس كسب كند و هر لحظه به هرچه اراده كرده، بينديشد و فكر را از سركشى مانع شود و اين قدرت در ابعاد بسيارى مىتواند فكر و قواى درونى را مهار كند. 13. زدودن غم و اندوه غم و اندوه غالبا بر اثر از دست دادن يك چيز، به دست نياوردن مطلوب، ترديد وبلاتكليفى و مشاهده صحنههاى تإثرانگيز پيش مىآيد. ياد خدا در همه اين موارد مىتواند به نحو معجزهآسايى غم و غصه را برطرف سازد. گاهى غمى كه بر دل شخص سنگينى مىكند ناشى از تإسف او به خاطر از دست دادن يك فرصت، يك موقعيت و يا چيزى از مال و مقام دنياست. خداوند متعال مىفرمايد: «لكيلا تإسوا على ما فاتكم...». [10] «نسبت به آنچه از دست دادهايد افسوس نخوريد». با ياد خدا مى توان به مرحلهاى از معرفت دست يافت كه به خاطر از دست دادن هيچ چيزى اندوهگين نشد. كسى كه صرفا به ياد خداست مىآموزد كه پيوسته حاجات خود را از خدا بخواهد و به لطف و كرم او اميد ببندد. حضرت يعقوب(عليه السلام) فرمود: «..انما اشكو بثى و حزنى الى الله و اعلم من الله ما لا تعلمون). [11] «من غم و درد دل خود را به خدا مىگويم و مىدانم از خدا آنچه را شما نمىدانيد». بعضى اوقات غم و غصه نتيجه ترديد و بلاتكليفى است. كسانى كه نسبت به اجرا يا عدم اجراى كارى دو دل هستند، دچار پريشانى و اندوه مىگردند. چنين غصههايى براى كسى كه به ذكر خدا مشغول باشد، كمتر پديد مىآيد؛ زيرا ياد خدا او را صاحب تشخيص و ارادهاش را قوى مىكند و روح اعتماد و توكل به خدا را در او زنده مىكند. و بالاخره ديدن صحنههاى تإثرانگيز موجب اندوه شديد مىگردد در اين گونه موارد ياد خدا بهترين داروى معنوى اثربخش است؛ مثلا اگر از روى توبه به ذكر خدا مشغول شود، اين ذكر او را از معنويت سرشار خواهد كرد، غمش را خواهد زدود و قلبش را از فشارهاى ناشى از غم، خلاص خواهد كرد. [12] 14. نجات از غفلت همه گناهان كوچك و بزرگ در حالت غفلت و بىخبرى رخ مىدهد و عوامل غفلتزا بسيار است. زن، فرزند، زينتها، زخارف دنيوى، دارايىهاى منقول و غير منقول، رياستها، حكومتها، عنوانهاى فاميلى و مقام علمى و روحانى و حتى بسيارى از عبادتها ممكن است انسان را به غفلت بياندازد. شيطان براى غافل كردن هركسى از طريق ويژهاى كه با حال و شغل او متناسب و در او موثر است، وارد مىشود و او را به آن سرگرم مىسازد. آنچه غفلت را برطرف، عمل را صالح و انسان را تربيت مىكند، ياد خدا و تذكر است و عوامل تذكر نيز فراوان است. بعضى از عوامل تذكر، تكوينى و برخى ديگر تشريعى است. اجرام زمينى و آسمانى، شب و روز، نعمتهاى مادى، پديده حيات و تمامى ذرات جهان هستى كه صنع صانع يكتاست، عوامل تكوينى تذكر است كه نظركردن به آنها اهل معرفت را به ياد خدا مىاندازد. و عوامل تشريعى تذكر، همان عبادات است كه بهترين رافع غفلت است و خلاصه آنكه بر اساس آيات قرآن و به حكم عقل و اثبات تجربه، ياد خدا انسان را از حالت غفلت خارج مىكند و از ابتلا به پيامدهاى آن كه ارتكاب معاصى، مفاسد شخصى و اجتماعى تباه كننده است، دور مىسازد. [13] از آثار و ثمرات ذكر گفتيم و در اينجا متذكر مى شويم كه يكى از مصاديق والاى ذكر، قرآن است. بنابراين تمام آثارى كه بر قرآن كريم مترتب است و همه بهرهمنديهايى كه انسان از رهگذر قرآن كريم مىتواند به آن برسد، خود ثمرات و آثار ذكر خواهد بود و نيز تمامى اثرات عظيمى كه بر نماز مترتب است، در شمار ثمرات ذكر است؛ زيرا نماز يكى از مصاديق والاى ذكر است. [1]. نهج البلاغه، خطبه 222، 13. [2]. همان، خ222، 8، 9، 10. [3]. كهف، 24. [4]. پاسدار اسلام، شماره 137، ص 45. [5]. حشر، 19. [6]. مجله تربيت، سال دهم، شماره 1، ص 30. [7]. همان، 31. [8]. احزاب، 41 و 42. [9]. پاسدار اسلام، شماره 137، ص 9. [10]. حديد، 23. [11]. يوسف، 86. [12]. نمازشناسى، حسن راشدى، ص 79. [13]. همان، ص 168 و 169. مكتب اسلام - ش 2 - سال 82