خلوت و شب زندهدارى [1]
آيت الله جوادى آملى خلوت و شب زندهدارى خلوت در متن جامعه راز خلوت خلوت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم خلوت و شاغل زدايى رابطه سحر خيزى با كار روزانه خلوت و شب زندهدارى
از امورى كه «سالك الى الله» بايد آن را تحصيل كند، «خلوت» و تنهايى است. خلوت كه يكى از مراحل سير و سلوك عرفانى و از مقامات عارفان است بايد به خوبى تبيين شود تا اين امر مثبت با انزواى مذموم، مشتبه نشود؛ گاهى انسان به اين خيال كه در حال سير و سلوك و رياضت است از جامعه، جدا مىشود و از انجام فرايض و نوافل اجتماعى دور مىماند و تنها به عبادتهاى فردى اعم از فرايض و نوافل مىپردازد و اين كار روا نيست؛ زيرا قرآن كريم كه خود را «شفا» مىداند، راه درمان را ارائه كرده، به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد: «و لا تكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم لولا أن تداركه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم». [2] مانند يونس نباش كه از قوم خود جدا شد. اين كه ذات اقدس اله در آيات گوناگون مىفرمايد: «و اذكر فى الكتاب إبراهيم». [3] «و اذكر فى الكتاب موسى». [4] «واذكر...» ؛ يعنى به ياد اين رهبران الهى و ادامه دهنده راه آنان باش؛ ولى در آيه مورد بحث مىفرمايد : مانند يونس نباش كه مسئوليت خود را ترك كرد و خدا را ندا داد، و اگر نعمت ولايت، شامل حال او نمىشد، او از دل ماهى و درياى تاريك نجات نمىيافت، ولى از آن جا كه نعمت الهى شامل حالش شد او ديگر مذموم نيست؛ بلكه ممدوح و محمود است. بنابراين، خلوت به معناى اعراض از جامعه و انزواى از وظيفه اجتماعى، مذموم است، نه ممدوح. خداى سبحان مىفرمايد: شب زنده دارى را فراموش نكنيد؛ زيرا شما در روز، كار فراوان داريد و مشاغل زياد، شما را به خود جذب مىكند و در نتيجه تنهايى و خلوت نداريد: «إن ناشئة اليل هى أشد وطأ و أقوم قيلا إن لك فى النهار سبحا طويلا». [5] انسان در كارهاى فراوان روزانه، شناور است و تو، به منزله سباح و غواصى هستى كه در مسائل اجتماعى، شنا مىكنى و شناورى در كثرت، با تنهايى سازگار نيست. براى شناورى كه خود در حال عبور از اين درياى ناپيدا كرانه است و همراهانى را نيز به همراه خود مىبرد و «جهد مىكند كه بگيرد غريق را» ، طبيعى است كه اين سباحت و شناورى شاغل فكرى است. حاصل آن كه معناى آيه شريفه اين است كه تو در روز كارهاى فراوانى دارى، ولى شبهنگام، مزاحمى ندارى و كسب پايگاه محكم و سخن مستحكم تنها در سحر ميسر است. انسان وقتى سخن متكلم را خوب دريافت مىكند كه خود حرف نزند و آرام بوده، مستمع خوبى باشد، و وقتى مستمع خوبى است كه در برابر كلام خدا، حرفى از غير او، خواه از درون و خواه از بيرون، نشنود. بنابراين، قرآن كريم، سكوت و تنهايى را به عنوان مرحلهاى از مراحل سير و سلوك، لازم مىداند. اگر چه بدن در شب بهتر مىآرمد و خوابيدن بدن، نعمت است و خداوند آن را به عنوان آيت خود، ذكر مىكند: «و جعلنا نومكم سباتا و جعلنا اليل لباسا». [6] اما «سبات» ، آرامش و خواب، براى عقل و فكر، نقمت است و از اين رو حضرت على (صلوات الله عليه) مىفرمايد: «نعوذ بالله من سبات العقل». [7] از خواب عقل به خدا پناه مىبريم. بنابراين، شب براى خوابيدن و آرامش بدن و بيدار شدن عقل است. از اين رو رؤياهاى صادق و صالح در خواب، نصيب كسانى مىشود كه بدنشان مىخوابد، نه جانشان و همين گروه هستند كه در سحرها برمىخيزند و شب زندهدارى و عبادت مىكنند. از آيه كريمه «إن لك فى النهار سبحا طويلا» دو مطلب استفاده مىشود: يكى لزوم شركت در مجامع و كارهاى اجتماعى و ديگر لزوم شركت در آن به صورت شناگرى. كسى كه وارد استخرى مىشود گاهى در گوشهاى از آن مىآرمد و در اين صورت او تنها خودش را خنك مىكند؛ ولى اگر شنا كند، ديگران را هم از غرق نجات مىدهد. ذات اقدس خداوند به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد: تو در روز كارهاى فراوان دارى؛ زيرا آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم، مأمور است به پرسشهاى مردم پاسخ دهد و به مشكلاتشان رسيدگى كند؛ همان گونه كه قرآن كريم مىفرمايد: «يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة». [8] يا مىفرمايد: «فاحكم بين الناس بالحق». [9] و همه اينها جزو برنامههاى رسمى و روزانه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود؛ اما شب، آن هم آخر شب، مناسبترين فرصت براى خلوت با خداست؛ زيرا انسان متهجد در آن حال، بدون مزاحمت مىتواند فيض را از خدا دريافت كند. در سوره مباركه «اسراء» از شب زندهدارى به عظمت ياد شده است؛ چنانكه مىفرمايد: «و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا». [10] انسان وقتى به «مقام محمود» مىرسد كه در كمال آرامش با خدا سخن بگويد. بنابراين، اثر شب زنده دارى كه در حقيقت، خلوت با خداست نيل به مقام محمود است.خلوت در متن جامعه
قرآن كريم خلوت را چنين تبيين مىكند كه در عين حال كه با ديگران هستى و در كارهاى روز مره شناورى، در كار باطل مردم شركت نكن؛ و اين شناورى در مسائل اجتماعى و شئون جامعه تو را به خود مشغول نكند تا كوله بارى از «خاطرات» را به همراه داشته باشى و شب، هنگام نماز مزاحم تو باشند. بنابراين، همواره صبغه الهى و فراطبيعى به مردم بده ولى از مردم صبغه طبيعى نپذير. ممكن است انسان در متن جامعه به سر ببرد؛ اما در عين حال كه رنگ مىدهد رنگ هم بپذيرد و در نتيجه خاطرات روز، چنان او را مشغول كند كه هنگام سحر با تلى از خاطرات با خدا سخن بگويد كه قهرا نماز شب او نيز مانند نماز روز، «پر خاطره» مىشود، ولى وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كه مأمور بود در متن جامعه زندگى كند، موظف بود به مردم «صبغه الهى» بدهد كه بهترين صبغههاست: «صبغة الله و من أحسن من الله صبغة». [11] و از مردم رنگى نپذيرد و «ز هرچه رنگ تعلق پذيرد» آزاد باشد. از اين رو ذات اقدس خداوند ضمن اين كه شناورى روز پيامبر را تشريح كرد و فرمود با مردم باش، در آياتى چند از آن حضرت خواست تا از مردم رنگ نپذيرد؛ مانند: 1. «و اهجرهم هجرا جميلا». [12] از خلق و خوى اين مردم فاصله بگير. 2. «و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحيوة الدنيا». [13] كسانى را كه دينشان را به بازيچه گرفتهاند و دنياى نيرنگ باز، آنها را به فريب سرگرم كرده است رها كن؛ زيرا سخن در آنان اثر نمىكند و همنشينى آنان زيانبار است؛ يعنى، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در عين حال كه در متن جامعه به سر مىبرد، امور دنيايى را به دل راه نمىدهد. 3. «قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون». [14] بگو خدا، و ديگران را در كارشان رها كن؛ زيرا آنان دارند در گرداب طبيعت غرق مىشوند؛ يعنى، تا آخرين لحظه به فكر درمان و نجات آنها باش، ولى اگر آنها به پيام تو كه منادى غيب و نجات انسانها هستى گوش ندادند، آنان را رها كن. اين در حقيقت، خلوت كردن يعنى در بين مردم بودن ولى با مردم نبودن و با خواستههاى نامعقول آنان هماهنگ نشدن است. 4. «و إذا رأيت الذين يخوضون فى اياتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره». [15] گروهى را كه در باره آيات الهى به ياوه سرايى و بيهوده گويى سرگرمند، رها كن تا وارد مطلب ديگر شوند. اين آيات نشان مىدهد كه وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كه اسوه سالكان كوى حق است موظف است در متن جامعه به سر ببرد و از خلق خدا و خدمت به آنان انزوا حاصل نكند، اما از رذايل اخلاقى و دنيا منزوى باشد؛ زيرا انزوا از چيزى كه انسان را از خدا باز مىدارد فضيلت است؛ اما خدمت به خلق خدا براى تأمين رضاى الهى، عبادت محسوب مىشود.راز خلوت
خلوت از نظر قرآن كريم، ممدوح است؛ اما چرا خلوت، ممدوح است؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: چند «ندا» هست كه به طرق گوناگون به بشر ابلاغ مىشود. اول: نداى خدا؛ خدا مستقيما ندا دارد و اين ندا گاهى «يا أيها الناس» ، گاهى «يا أيها الذين آمنوا» و گاهى «يا بنى آدم» است. البته نداى الهى نظير نداى مناديان عادى نيست كه لحظهاى حاصل و بعد تمام شده باشد؛ بلكه دائما اين صدا به گوش مىرسد: موسىاى نيست كه تا صوت «أنا الحق» شنود ورنه اين زمزمه اندر شجرى نيست، كه نيست اين نداها نيز در يك سطح نيست؛ زيرا برخى خيلى عام است، مانند: «يا أيها الناس» و «يا بنىآدم» و بعضى مخصوص اهل كتاب است مانند: «يا أهل الكتاب» و برخى ويژه مؤمنان است مانند: «يا أيها الذين آمنوا» و بعضى از نداها هماز نداهاى گذشته محدودتر است مانند تذكره و تبصرههايى كه متوجه، «أولى الألباب» و «أولى الأبصار» است و بالاخره آخرين ندا كه از همه نداها و خطابها محدودتر است همان نداى به انبياست مانند: «يا أيها الرسل». دوم: نداى فرشتگان؛ در بعضى از نصوص آمده است كه خداوند فرشتگانى را مأمور كرده است تا هر روز به بنىآدم بگويند: زاد و ولد داشته باشيد ولى بدانيد كه پايان زندگى، مرگ است و مال بيندوزيد ولى بدانيد كه پايانش فناست و ساختمانها بسازيد ولى آگاه باشيد كه نهايتش ويرانى است بنابراين، شما چيزى بسازيد كه ويران شدنى نباشد: «إن لله ملكا ينادي في كل يوم: لدوا للموت و اجمعوا للنفاء و ابنوا للخراب». [16] اين نداى فرشتههاست. بسيارى از نداها در روايات به فرشتهها نسبت داده شده است. سوم: نداى انبيا و اولياست؛ خداوند به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد «به مردم بگو»: «تعالوا أتل ما حرم ربكم عليكم». [17] مانند اين كه، به ابراهيم خليل مىفرمايد: «و أذن فى الناس بالحج يأتوك رجالا». [18] يا مىفرمايد: «و أذان من الله و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر أن الله برىء من المشركين و رسوله». [19] اين نداها و همچنين نداى فطرت از يك سو و نداى عقل از سوى ديگر، نداهايى است كه به طور مستقيم و غير مستقيم به «الله» ارتباط دارد و همواره هست؛ اما گوشى كه بخواهد مستمع اين نداها باشد بايد در جاى آرامى قرار گيرد كه در آن جا هياهو نباشد؛ زيرا هنگام ازدحام و پيدايش امواج و اصوات گوناگون، شنيدن نداى حق دشوار است، مگر براى كسانى كه صداى آشنا را خوب بفهمند و چون در روز، صداها زياد است، شنيدن اين نداها دشوار است و از اين رو گفتهاند آرام بگيريد و خلوت كنيد تا اين نداها را بشنويد. بنابراين، معناى خلوت كردن برطرف كردن مزاحمتهاست و اگر اين مزاحمتها برطرف شود، فيض خدا يقينا ظهور و حضور دارد.خلوت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم قبل از بعثت و پيش از مسئوليت رسالت سالى چند روز از جامعه فاصله مىگرفت و در غار حرا، واقع در «جبل النور» به عبادت مىپرداخت . كوه نور تقريبا از بلندترين كوههاى اطراف مكه است كه بر مكه اشراف دارد و اگر برجها حايل نباشد كعبه كاملا تحت اشراف كسى است كه بر بالاى آن قرار مىگيرد. وجود مبارك اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه) مىفرمايد: «و لقد كان يجاور فى كل سنة بحراء فأراه و لا يراه غيرى». [20] هر ساله نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در غار حرا مجاور بود و تنها من او را مىديدم و ديگران او را نمىديدند. بعضى نقل كردهاند كه رفتن پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم به غار حرا از سال ولادت على بن ابى طالب (عليهالسلام) شروع شد و قبل از آن، حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم براى عبادت به حرا نمىرفت. بنابراين، همان طور كه ميلاد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در «عام الفيل» نقشى داشت و كعبه را از گزند «ابرهه» حفظ كرد، ميلاد على ابن ابى طالب (سلام الله عليه) نيز بركتى بود كه از آن مىتوان رفتن پيغمبر به كوه حرا را تبيين كرد؛ يا بركت رفتن پيغمبر به كوه حرا باعث شد كه در آن سال، على ابن ابى طالب به دنيا بيايد يا بركت هر دو معلول يك سبب نهايى است و آن عامل فائق، باعث شد كه پيغمبر به حرا برود و در همان سال، على بن ابى طالب به دنيا بيايد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بعد از رسالت هم سالى چند روز در پايان ماه مبارك رمضان، به اعتكاف مىپرداختند و برخى از شئون اجتماعى را ترك مىكردند و سحرها نيز موظف بودند به نماز شب برخيزند. گرچه تلاوت بخش پايانى سوره آل عمران براى همه انسانها در همه شرايط، قابل عمل است، ولى نقل شده است كه وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم هنگام برخاستن از خواب، سحرگاه به آسمان، نگاه مىكرد و اين آيات را قرائت مىكرد: «إن فى خلق السموات و الأرض و اختلاف اليل و النهار لايات لأولى الألباب الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار ربنا إنك من تدخل النار فقد اخزيته و ما للظالمين من أنصار ربنا إننا سمعنا مناديا ينادى للإيمان أن امنوا بربكم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الأبرار ربنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيامة إنك لا تخلف الميعاد». [21] و شايسته است كسانى كه به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم تأسى مىكنند و شب زنده دارند نيز اين چند آيه را قبل از نماز شب، قرائت كنند. انسان شب زندهدار كه در سحر مىگويد: «ربنا إننا سمعنا مناديا ينادى للإيمان...» بايد به گونهاى باشد كه صداى نداى الله، ملائكة الله و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را بشنود. چنين انسانى در اين مواقع خلوت مىكند.خلوت و شاغل زدايى
خلوت كردن «شاغل زدايى» است و شواغل، متعدد است، ولى مىتوان آنها را در چهار بخش خلاصه كرد: بخش اول: شواغل حسى است، مانند ديدنيها، نغمهها و آهنگها، بوييدنيها، نرمى فرش و لباس و گوارايى غذا كه انسان را به خود جذب مىكند و بنابراين، انسان از راه ذائقه، شامه، لامسه، باصره و سامعه، مجذوب محسوسات خود مىشود، و اين شواغل حسى در خلوت شبانه، بسيار كم و محدود است. بخش دوم: شواغل خيالى و وهمى است كه امور ادراكى است نه تحريكى. خاطرات فراوانى از خيال انسان مىگذرد كه تصورات است و احيانا تصديقاتى را نيز به همراه دارد. خيالات، مجموعه تصورات است كه قضيه نيست ولى به صورت قضيه ظهور مىكند؛ اما تصديق آن را همراهى نمىكند، و همين قسم از تصورهاى متراكم و تصديقنما، زمينه تشكيل قياس شعرى را فراهم مىكنند. بخش سوم: كارهاى تحريكى است كه قواى شهوى و غضبى آن را بر عهده دارد؛ مثل اين كه، انسان مىخواهد از راه صحيح به چيزهايى حلال دست يابد يا از راه ناصحيح به امور باطل راه پيدا كند و يا اين كه نسبت به دشمن، قهر و كينه توزى دارد و سعى مىكند كه در محدوده قوه شهوت و غضب، نسبت به دشمن خودشتمنى زوال داشته باشد و حسد بورزد و يا اميدوار است در مسائل اجتماعى به درجات برتر برسد: «أن تكون أمة هى أربى من أمة». [22] يا رقبا را از صحنه بيرون كند. اگر كسى توانست از شواغل حسى برهد و نه تنها نسبت به رقيب خود، برترى جويى نداشته باشد، بلكه براى او طلب خير و مغفرت كند، آنگاه نوبت به بخش چهارم از شواغل مىرسد. بخش چهارم: اين است كه انسان مثلا در حين نماز، قرائت قرآن يا ذكر و...سرگرم انديشهها و افكارى مىشود كه از خود يا ساير دانشمندان فراهم كرده است. اگر انسان از اين شواغل چهارگانه رهايى يابد، آنگاه قدرت فكر كردن پيدا مىكند و ذات اقدس خداوند كه هر لحظه به دل بنده خود مىنگرد وقتى صحنه قلب را مستعد ببيند به آن فيض مىرساند و سالك كوى الهى از اين فيض بهره مىبرد، چيزى را مىفهمد كه او را آرام مىكند، از چيزى كه مايه اضطراب است نجات پيدا مىكند، به چيزى دل مىبندد كه ماندنى است و چيزى را كه رفتنى است رها مىكند. چون چيز رفتنى، انسان را رها مىكند و تنها مىگذارد و او را به اندوه فراقش مبتلا مىكند؛ پس اگر قبل از اين كه آن چيز انسان را ترك كند انسان آن را ترك كند بهتر است؛ زيرا دوست نگرفتن، بهتر از آن است كه انسان، دوست بى وفا بگيرد كه روزى او را ترك كند و به غم فراقش مبتلا سازد. از اين رو درخطبههاى اميرالمؤمنين ( عليه السلام) آمده است: «أوصيكم عباد الله بتقوى الله... و آمركم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم الزائلة عنكم و إن لم تكونوا تحبون تركها». [23] قبل از اين كه اين دنيا شما را ترك كند شما آن را ترك كنيد؛ چون اگر انسان به چيزى كه رفتنى است دل ببندد او آن چيز را كه متعلق علاقه اوست از دست خواهد داد و در نتيجه فقط علاقه با فقدان متعلق آن خواهد ماند و مايه رنجورى او خواهد شد. بنابراين، چون خداوند «دائم الفضل على البرية». [24] و «نور السماوات والأرض». [25] است و دائما نور مىدهد، اگر كسى قلب خود را غبار روبى كند، نور بر دل او مىتابد و بهترين نور، همان فكرى است كه ذكر و شكر را به همراه داشتهباشد.رابطه سحر خيزى با كار روزانه
براى اين كه انسان هم حضور خود را در متن جامعه حفظ كند و هم سرگرمى فراهم نكند تا موفق به سحر خيزى شود توصيه كردهاند كه انسان كار را در حد ضرورت و لزوم، انجام دهد و كارى كه مىكند واجب و يا مستحب باشد و وقتى هم در كارى وارد مىشود بگويد: «رب أدخلنى مدخل صدق وأخرجنى مخرج صدق». [26] انسان بايد طورى باشد كه در هر كارى وارد مىشود بگويد: خدايا! به نام تو صادقانه وارد مىشوم، و از هر كارى كه بيرون مىآيد بگويد: خدايا! به نام تو خالصانه از اين كار رخت بر مىبندم؛ يعنى با دست پر و نتيجه درست از اين كار بيرون مىآيم. روشن است كه انسان در مورد كار حرام يا مكروه نمىتواند بگويد: «رب أدخلنى مدخل صدق» ؛ چنانكه كار حرام و مكروه، پايان صادق و خالصى ندارد تا در باره آن «وأخرجنى مخرج صدق» گفته شود. هر كارى كه انسان شروع مىكند بايد به گونهاى باشد كه در آغاز آن بتواند بگويد: «بسم الله الرحمن الرحيم» و آن كار، واجب يا مستحب است. اين كه گفتند هنگام ورود در كار و آغاز عمل، نام خدا را فراموش نكنيد؛ يعنى نام خدا كليد واجب و مستحب است؛ زيرا كار حرام و مكروه را نمىشود به نام خدا انجام داد. [27][1]. محقق طوسى سومين باب از كتاب «أوصاف الأشراف» را به مباحث: خلوت، تفكر، خوف و حزن، رجاء، صبر و شكر اختصاص داده است و از اينها به عنوان «مراحل سير و سلوك و احوال سالك» ياد كرده است. (ص 95) اما عناوين باب دوم از كتاب مزبور، چون به بحث «مانعزدايى از سير و سلوك» اختصاص يافته بود و از امورى مانند: توبه، زهد و رياضت سخن مىگفت، در بخش دوم اين كتاب كه در باره مراحل مانعزدايى از سير و سلوك است مورد بحث قرار گرفت. تذكر خلوت كه از وظايف سائران و سالكان كوى حق است از قبيل «رفع مانع» است، ولى مرحوم محقق طوسى آن را در شمار مراحل سير سالكان و مقامات آنان ذكر كرده است. [2]. سوره قلم، آيات 49-48. [3]. سوره مريم، آيه 41. [4]. سوره مريم، آيه 51. [5]. سوره مزمل، آيات 7-6. [6]. سوره نبأ، آيات 10-9. [7]. نهجالبلاغه، خطبه 224، بند 12. [8]. سوره آل عمران، آيه 164. [9]. سوره ص، آيه 26. [10]. سوره اسراء، آيه 79. [11]. سوره بقره، آيه 138. [12]. سوره مزمل، آيه 10. [13]. سوره انعام، آيه 70. [14]. سوره انعام، آيه 91. [15]. سوره انعام، آيه 68. [16]. نهجالبلاغه، حكمت 132. [17]. سوره انعام، آيه 151. [18]. سوره حج، آيه 27. [19]. سوره توبه، آيه 3. [20]. نهجالبلاغه، خطبه 192، بند 119. [21]. سوره آل عمران، آيات 194-190. [22]. سوره نحل، آيه 92. [23]. بحار، ج 86، ص 237. [24]. مفاتيحالجنان، اعمال شب جمعه و شب عيد فطر. [25]. سوره نور، آيه 35. [26]. سوره اسراء، آيه 80. [27]. كتاب: مراحل اخلاق در قرآن ص 259