خيرخواهي وهمدردي با مردم
ابراهيم شفيعى سروستانى اشاره: گفتيم كه در مكتب اسلام توجه فراوانى به حقوق و تكاليف اجتماعى شده تا آنجا كه برآوردن حقوق مردم همپايه اداى حق خداوند به شمار آمده است. پيامبر گرامى اسلام، صلىاللهعليهوآله، بر همين اساس حقوقى را كه مسلمانان نسبتبه يكديگر دارند برشمرده و همه اهل ايمان را سفارش كردهاند كه حقوق يكديگر را پاس دارند. در قسمتهاى قبلى، اين سلسله مطالب به برخى از اين حقوق اشاره كرديم و با بهرهگيرى از كلمات معصومان، عليهمالسلام، به شرح آنها پرداختيم و اينك در آخرين قسمتبه بررسى ديگر حقوق اهل ايمان نسبتبه يكديگر مىپردازيم. - گسترش دامنه دوستى، ترك دشمنى و كينهتوزى
«يوالى وليه و لايعاديه»; با دوستان او دوستى كند و با او دشمنى نورزد.
درخت دوستى بنشان كه كام دل ببار آرد
نهال دشمنى بركن كه رنجبىشمار آرد
نهال دشمنى بركن كه رنجبىشمار آرد
نهال دشمنى بركن كه رنجبىشمار آرد
- خيرخواهى و فريادرسى
ينصره ظالما و مظلوما، فاما نصرته ظالما فيرده عن ظلمه و اما نصرته مظلوما فيعينه على اخذ حقه; برادر مسلمانش را در هر حال يارى نمايد، خواه ظالم باشد و خواه مظلوم! اما در حاليكه او ظلم مىكند يارى تو نسبتبه او اين است كه از ظلم و تجاوز به ديگران او را برحذر دارى; و يارى تو در حاليكه او مورد ستم واقع شده، اين است كه او را در گرفتن حقش يارى نمايى.
گرت از دستبرآيد دهنى شيرين كن
مردى آن نيست كه مشتى بزنى بر دهنى
مردى آن نيست كه مشتى بزنى بر دهنى
مردى آن نيست كه مشتى بزنى بر دهنى
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
كه گر تو مىندهى داد، روز دادى هست
كه گر تو مىندهى داد، روز دادى هست
كه گر تو مىندهى داد، روز دادى هست
كام درويشان و مسكينان بده
تا همه كارت برآرد كردگار
تا همه كارت برآرد كردگار
تا همه كارت برآرد كردگار
- همراهى در لحظات بحرانى
«لايسلمه و لايخذله»; برادرش را به حال خود وامگذارد و به هنگام سختى تنها رها نسازد.
دوست مشمار آنكه در نعمت زند
دوست آن باشد كه گيرد دست دوست
در پريشان حالى و درماندگى
لاف يارى و برادر خواندگى
در پريشان حالى و درماندگى
در پريشان حالى و درماندگى
آن كيميا كه مىطلبى يار يكدل است
دردا كه هيچگه نتوان يافت، آرزوست
دردا كه هيچگه نتوان يافت، آرزوست
دردا كه هيچگه نتوان يافت، آرزوست
- ترك خودبينى و خودخواهى
و يحب له من الخير ما يحب لنفسه و يكره له من الشر ما يكره لنفسه; آنچه از خوبيها كه براى خود مىپسندد، براى برادرش هم بپسندد، و آنچه بر خود نمىپسندد و از آن پرهيز مىكند بر برادرش نيز نپسندد و روا ندارد.
نبيند مدعى جز خويشتن را
گرت چشم خدابينى ببخشند
نبينى هيچكس عاجزتر از خويش
كه دارد پرده پندار در پيش
نبينى هيچكس عاجزتر از خويش
نبينى هيچكس عاجزتر از خويش
چونكه بد كردى بترس، ايمن مباش
زانك تخمست و بروياند خداش
زانك تخمست و بروياند خداش
زانك تخمست و بروياند خداش
1. نهجالبلاغه (فيضالاسلام)، حكمت 287، ص1229: «اصدقاؤك ثلاثة، و اعداؤك ثلاثة: فاصدقاؤك; صديقك، و صديق صديقك، و عدو عدوك، و اعداؤك; عدوك، و عدو صديقك، و صديق عدوك.» 2. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ج77، ص209: «لاتتخذ عدو صديقك صديقا فتعادى صديقك.» 3. همان، ص145: «مانهيت عن شىء بعد عبادة الاوثان مانهيت عن ملاحاة الرجال.» 4. غررالحكم و دررالكلم، آمدى، ج4، ص51: «راس الجهل معاداة الناس.» 5. همان، ج5، ص214: «من زرع العدوان حصد الخسران». 6. بحارالانوار، ج78، ص186: «قال الباقر، عليهالسلام: اياكم والخصومة فانها تفسد القلب و تورث النفاق». 7. همان، ج75، ص211: «قال الصادق، عليهالسلام: اياك و عداوة الرجال فانها تورث المعرة و تبدى العورة». 8. سوره طه، آيه 44. 9. بحارالانوار، ج75، ص65: «من راى اخاه على امر يكرهه فلم يرده عند، و هو يقدر عليه، فقد خانه». 10. همان، ج78، ص235: «يمتحن الصديق بثلاث خصال فان كان مؤاتيا فيها فهو الصديق المصافى والا كان صديق رخاء لاصديق شدة...». 11. همان: «تبتفى منه مالا، او تامنه على مال، او تشاركه فى مكروه». 12. همان، ج77، ص269: «اخوك الذى لايخذلك عندالشدة، و لايغفل عنك عند الجريرة، و لايخدعك حين تساله...». 13. وسائلالشيعه، شيخ حر عاملى، ج8، ص550: «سمعت رسولالله، صلىاللهعليهوآله، يقول ان احدكم ليدع من حقوق اخيه شيئا فيطالبه به يوم القيامة فيقضى له و عليه». موعودجهان-شماره14