در حسرت اخلاق سیاسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در حسرت اخلاق سیاسی - نسخه متنی

محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در حسرت اخلاق سياسى

حجة الاسلام والمسلمين محمدتقى رهبر

سخن را با يكى از جملات گرانسنگ حضرت سيد الساجدين (ع) در دعاى مكارم الاخلاق آغاز كنيم:

«اللهم صل على محمد و آل محمد و لاترفعنى فى الناس درجة الا حططنى عند نفسى مثلها و لا تحدث لى عزا ظاهرا الا احدثت لى ذلة باطنة عند نفسى بقدرها»

بارخدايا! بر محمد (ص) و خاندان محمد درود فرست و درنظر مردم براى من درجه‏اى را بالا مبر مگر آن كه به همان مقدار در نفس خودم فرود آورى و براى من عزت ظاهرى پديد نياور مگر آن كه به همان اندازه در نفس خودم ذلت‏باطنى پديد آورى.»

سخنى را نيز از پير مرادمان امام راحل، معمار انديشه اسلامى عصر بنگريم: «خدا نكند انسان پيش از آن كه خود را بسازد جامعه به او روى آورد و در ميان مردم نفوذ و شخصيتى پيدا كند كه خود را گم مى‏كند، خود را مى‏بازد.»

و نيز گفتارى را از مقام معظم رهبرى كه اخيرا با مسئولين نظام فرمودند ملاحظه كنيم: «ما مسئولان بايد خود را بسازيم مرتب با خود كلنجار برويم، يكديگر را به حق وصيت كنيم، يكديگر را ارشاد كنيم، مثل آئينه در مقابل يكديگر عيوبمان را صادقانه به يكديگر نشان دهيم، بنا را بر رفع عيب بگذاريم و خود را روز به روز بهتر كنيم... اگر نماينده مجلسيم، اگر عضو دولتيم، اگر از مسئولان قضائى هستيم، اگر روحانى هستيم، هر كجا قرار داريم اولين و مهمترين وظيفه را اصلاح كار خود بدانيم... ما اگر خود را اصلاح كرديم جامعه را اصلاح كرده‏ايم.»

هرچند نگارنده اين مقال خود را كوچكتر از آن مى‏داند كه با مسئولين نظام در مقوله اخلاق سياسى سخنى بگويد اما به مصداق كلام گهربار پيامبر گرامى: «والنصيحة لائمة المسلمين‏» كه تذكر خيرانديشانه به مسئولان را از وظائف مسلمانان برشمرده و كوتاهى از انجام آن را نوعى غش و غل دانسته‏اند لازم مى‏داند مقدارى بى‏تعارف و با صراحت‏حرف بزند. سخن با آن عده از مسئولان، نمايندگان و كارگزاران است كه به مسئوليت‏خويش به درستى عنايت ندارند، شرائط زمان را ناديده گرفته و به اخلاق سياسى بى‏توجه‏اند، سر به زير انداخته هرچه بر زبانشان آمد مى‏گويند و هر چه مى‏خواهند مى‏كنند و غافل از آنند كه گفتارشان چه پى آمدهاى منفى دارد و اعمالشان چه بازتابى در جامعه به جاى مى‏گذارد، پشت تريبون‏ها قرار مى‏گيرند و نسنجيده سخن مى‏گويند و توجه ندارند كه به آبروى نظام لطمه مى‏زنند، دشمنان را شاد مى‏كنند، خوراك تبليغاتى براى رسانه‏هاى صهيونيستى و استكبارى فراهم مى‏آورند، فرصتى را كه ملت‏به آنها داده و بايد در خدمت دين و كشور و ملت‏خرج كنند تلف نموده و به جر و بحث‏هاى سياسى و جناحى و تشنج آفرينى دامن مى‏زنند و تازه طلبكار هم هستند و توقع دارند زير لواى مصونيت سياسى فراتر از قانون و مصلحت عمل كنند و مدعى نداشته باشند و مورد اعتراض و تعقيب قرار نگيرند.

پاره‏اى ديگر دلباختگان دنيا نيز در پست‏هاى سياسى با اغتنام فرصت‏سرگرم دنيا و ثروت و تجارت و موافقت اصولى و امثال آن مى‏باشند و گذشته از اشكالات شرعى يا قانونى مسئله، جو افكار عمومى را مسموم مى‏كنند و برخى با اطرافيانشان سرگرم اين مسائل‏اند و در نتيجه، چندين آقازاده انگشت‏شمار زير سؤال سوء استفاده قرار مى‏گيرند و حيثيت نوع روحانيت و قداست‏بيوت عالمان وارسته و مسئولان شايسته را در معرض اتهام قرار مى‏دهند... اينها مسائلى است كه اين روزها به رسانه‏هاى داخل و خارج كشيده شده و بخواهيم يا نخواهيم بر سر زبان‏ها افتاده و زهر آن به افكار و عقائد پاشيده شده است. هر دو موضوع از افراد مورد اشاره، واقعا تاسف و تاثر دارد چه آنها كه در دام مسائل مادى و مالى و سوء استفاده و امثال آن افتاده‏اند و چه آنان كه حدود و ثغور سخن گفتن و آيين و نقد و نظر و تعامل سياسى را نشناخته و با سخنرانى‏ها و مصاحبه‏ها و نوشته‏ها جو را متشنج مى‏كنند و يا كسانى كه با تصفيه حساب‏هاى جناحى و تخريب ديگران از محور حق و عدل فراتر رفته‏اند، هر كدام از اينها به نوعى به آرمان‏هاى نظام ستم مى‏كنند و حقوق اين ملت را ناديده مى‏گيرند.

با توجه به موارد فوق الذكر چند نكته را يادآور مى‏شويم.

حساب اكثريت مسئولين جدا است

1- اكثر كارگزاران نظام در رده‏ها گوناگون و نهادهاى مختلف بويژه در سطوح عالى مسئوليت، افرادى هستند دلسوز، وارسته وظيفه‏شناس، كه با نيت‏خالص كمر به خدمت نظام اسلامى بسته و از آلودگى‏هاى نفسانى و دنيوى و عقده‏ها و گرايش‏هاى حزبى و جناحى پيراسته‏اند و بدون شك آن بزرگواران موضوع اين مقال نيستند و ستم بزرگى است آنان را در رديف ديگران قرار دادن و با تعبير كلى و عمومى درباره آنان سخن گفتن. ولى جاى بسى تاسف است كه برخى داورى‏هاى مغرضانه و يا عجولانه بى‏گناه و گنهكار را يكسان مى‏نگرد و خشك و تر را به يك آتش مى‏سوزاند كه جفايى است غير قابل بخشش. قرآن كريم خاطر نشان مى‏سازد: «افمن كان مؤمنا كمن كان فاسقا لا يستوون‏» (1) آيا كسى كه ايمان (واقعى) دارد مانند كسى است كه به راه فسق مى‏رود؟ اينها مساوى نيستند.

اميرالمؤمنين (ع) در منشور حكومتى خود به مالك اشتر خاطر نشان مى‏سازد: «و لايكونن المحسن والمسى‏ء عندك بمنزلة سواء فان فى ذلك تزهيدا لاهل الاحسان فى الاحسان و تدريبا لاهل الا سائة على الا سائة و الزم كلا منهم ما الزم نفسه‏» (2) نيكوكار و تبهكار در نظرت يكسان نباشد كه اين امر سبب شود نيكوكاران در كار نيك خود سرد و بى‏رغبت‏شوند و تبهكاران در عمل شت‏خود تشويق گردند. بلكه با هر كس مطابق كارش عمل كن و پاداش مناسب بده.

2- گزينش‏ها و ارزش گذارى‏ها!

اين دستورالعمل سياست و مديريت در اسلام و مكتب علوى است. اما جاى تاسف و نگرانى اين است كه خلاف اين عمل شود و افراد فرصت طلب خود را خدوم و مخلص جلوه دهند و مسئولان بالاتر را فريب دهند و آنها كه نه سابقه‏اى درخشان در اسلام و انقلاب داشته و نه عملكردى در خور ستايش در حال حاضر دارند به دليل سليقه‏هاى شخصى و خوش آمدن‏هاى جناحى، پست‏ها را بگيرند و چون موريانه پايه‏هاى نظام را بخورند و در صورت لزوم مورد حمايت هم قرار گيرند!

و در مقابل افراد خدوم، با سابقه و شناخته شده به دليل حساب‏هاى غلط سياسى و جناحى تصفيه شوند و يا به بازى گرفته نشوند و نظام از آنان بهره نگيرد چرا كه اهل تملق و چاپلوسى نيستند و نمى‏توانند رنگ عوض كنند و هنر نفوذ و فريبكارى را نمى‏دانند! متاسفانه پيكره نظام مديريت از اين ضعف و عيب اساسى مصون نيست و بسيارى از انتخاب‏ها و انتصاب‏ها تحت تاثير همان عوامل نفسانى و سليقه‏اى و خطى و نقش‏هاى هنرى نفوذى هاست كه بايد در اين خط مشى بازنگرى شود و در مديريت و ساز و كار سياسى و اجتماعى معيارهاى اسلامى و منطقى مد نظر قرار گيرد نه سياست‏هاى خطى و گروهى. و ملاحظات گروهى و جناحى، جاى حق و عدل را نگيرد و جبهه‏بندى‏ها واقعيت را لوث نكند تا جامعه آرامش نفس پيدا كند و به اجراى عدالت وبرخورد با سوء استفاده‏ها اميدوار گردد و آبروى كلى نظام با اعمال گروهى خاص خدشه‏دار نشود. در اين خصوص سيره نبوى و علوى بهترين اسوه و سرمشق براى دستگاه‏هاى قضائى و اجرايى كشور است. در عهد نبى اكرم (ص) زنى از قبيله‏اى نام و نشان دار دست‏به سرقت مى‏زند، پيامبر دستور اجراى حد مى‏دهد و هنگامى كه واسطه‏ها مى‏آيند تا با چانه زدن جلو اجراى حد شرعى را بگيرند، پيامبر در پاسخ آنها جمله معروف خود را مى‏گويد كه: «به خدا اگر دخترم فاطمه (س) نيز دست‏به سرقت‏بزند، دستش را قطع مى‏كنم‏» اين همان دستى است كه رسول خدا بوسه مى‏زند، چرا كه تقوا و ايمان و قداست از آن مى‏بارد اما اگر - به فرض محال - از آن خطايى سر زند، از كيفر معاف نمى‏گردد.

همچنان از قاطعيت امير مؤمنان (ع) در اجراى عدالت‏بدون تبعيض، داستان‏ها و حديث‏هاى فراوانى است كه بر همگان روشن است.

ماجراى آقازاده‏ها!

يكى از سوژه هايى كه اين روزها به نشريات كشيده شده و بهره‏بردارى تبليغاتى از آن مى‏شود، عنوان آقازاده‏ها و سوء استفاده‏هاست طرح اين عنوان - گذشته از كيفيت و صحت و سقم آن - با كليت و عموم و بهره‏بردارى تبليغى وتخريبى از اين موضوع از شيطنت‏هاى برخى نويسندگان و جوسازى عليه مسئولان بويژه روحانيون است.

و اين خود ستم ديگرى است كه افراد بى‏گناه بسيارى در رديف ديگران قرار گيرند و جو عمومى آلوده شود.

هزاران تن آقازاده‏گان هستند كه با سادگى و عفت نفس و رياضت زندگى مى‏كنند و از حريم اتهام مصون‏اند و در پى مال و منال نيستند، اما هيچ گاه از نقاط مثبت و ارزشى آنها سخنى به ميان نمى‏آيد، اما هرگاه چند مورد انگشت‏شمار به هر شكل مورد اتهام قرار گيرند غوغا سالارى است كه به راه مى‏افتد. جاى آن دارد كه آقازاده‏ها مصالح مسئولان و پدران روحانى خود و خانواده‏هاى علم و فقاهت و قداست‏حريم روحانيت را پاس دارند و از مظان اتهام خود را مصون دارند و به بازتاب عمل خود و مسئوليت‏خدايى و اجتماعى خود بينديشند كه اين نابخشودنى است، افرادى كه خود بايد الگو و اسوه ديگران باشند، به پاره‏اى اعمال دور از شئونات دست‏يازند و به جاى توجه به معنويات و ميراث علمى و فقهى، به دنياى دون خود را آلوده كنند و از اين رهگذر لطمه به حيثيت اجتماعى بيوتات علم وارد سازند.

و در هر حال برخورد عادلانه و قاطع با رانت‏خوارى و سوء استفاده در هر كجا كه باشد شرط اجراى حق و عدل است.

3- تفرقه افكنان

موضوع ديگرى كه اين روزها نقل مجالس و سوژه جرائد و خوراك تبليغاتى رسانه‏هاى دشمن است، اظهارات تفرقه افكنانه و موضعگيرى‏هاى خصمانه پاره‏اى افراد رو در روى يكديگر است. اگر به صدد ريشه‏يابى اين موضوع باشيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه عامل اصلى اختلافات هواهاى نفسانى است علاج اين امر در آغاز بازگشت‏به مبانى اخلاقى و تعهدات ايمانى است. حقيقت اين است كه همه ما انسان‏ها به درس اخلاق و تهذيب و تزكيه نفس نياز داريم. و اين مراقبت‏بطور دائم لازم و ضرورى است. داستان «اياز» وزير سلطان محمود معروف است. اين وزير خردمند پوستينى داشت از عهد شبانى خود، كه آن را در اطاقى نهاده بود و همه روزه به آن اطاق مى‏رفت و چندى به تماشاى پوستين مى‏نشست، سعايت كنندگان نزد سلطان رفته و از گنجينه‏ها و دفينه‏هاى اياز در آن اطاق سخن گفتند! و هنگامى كه سلطان از ماجرا پرسيد، اياز پاسخ داد: آنگاه كه غرور وزارت مرا وسوسه مى‏كند به سراغ اين پوستين مى‏روم و غرور نفس را با آن علاج مى‏كنم با خود مى‏گويم: «اى اياز آن پوستين را ياد آر»

مسئولان امر در نظام اسلامى به خاطر بياورند كه كجا بودند و به كجا رسيدند؟ و اين به بركت اسلام و حضور ملت مسلمان و خون پاك شهيدانى است كه در راه تحكيم نظام اسلامى سرمايه‏گذارى كردند. آنها كه در هويزه و چزابه و كردستان و خوزستان و دشت‏ها و قله‏ها مرگ سرخ را پذيرا شدند، و پس از سالها استخوان‏هاى پاكشان را براى پدران و مادران و فرزندان و خانواده‏هايشان به ارمغان مى‏آورند، صدها هزار شهيد و اسير و معلول به كام مرگ رفتند و گوهر والاى آزادى و حق و عدل را از كام اهريمنان بين المللى بيرون كشيدند و اين گوهر والا ارزان به دست نيامده است تا ارزان از دست داده شود. اين وارثان قدرناشناس كه اين روزها به گونه‏هاى مختلف با ارزش‏ها بازى مى‏كنند و خود را صاحب همه چيز مى‏دانند و به تعدادى آراء مردمى تكيه مى‏كنند و از مردم سالارى حرف مى‏زنند، و همه چيز را با آن توجيه مى‏كنند، بايد فكر كنند كه اين مردم سالارى در كدام سرزمين روئيده و از كدامين آب تغذيه شده و چه ثمراتى بايد به بار آورد و اين آقايان كدام بهره را در اين مشاركت داشته‏اند؟ كه امروزه در طرنج‏سياست‏بر سر آن سودا مى‏كنند؟ !

اين آقايان يا خانم‏هاى جوان! كه نه از روز حاكميت طاغوت و شكنجه هايش خبر دارند و نه از روزهاى جنگ و مصيبت هايش و سايه نشينانى‏اند تازه به دوران رسيده، بايد بدانند صاحبان اين انقلاب نيستند و دست آوردهاى انقلاب را نبايد فداى منافع و مطامع خود يا ديگران كنند، حال اگر اين مسئوليت را نشناسند و خود را اصلاح نكنند، ناگزير بايد به علاج ديگرى تن دهند. سخن مقام معظم رهبرى شايان تامل است: «ما مجبوريم كسانى را كه نمى‏گذارند وفاق به وجود بيايد به گونه‏اى علاج كنيم‏» و اميد مى‏رود اين افراد راه اول را بپذيرند و از تشنج آفرينى دست‏بردارند تا نوبت‏به علاج نهايى نرسد و در هر حال شيطنت‏ها و تفرقه افكنى‏ها را ديگر مجال تحمل نيست، و اگر نصيحت‏هاى مشفقانه موثر نيفتد علاج نهايى را بايد پذيرفت.

1. سجده، 18.

2. نهج البلاغه، نامه‏53.


/ 1