تأثیر و نقش زنان در تاریخ و فرهنگ اصفهان تا پایان عصر صفوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تأثیر و نقش زنان در تاریخ و فرهنگ اصفهان تا پایان عصر صفوی - نسخه متنی

محمدحسین ریاحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





تأثير و نقش زنان در تاريخ و فرهنگ اصفهان تا پايان عصر صفوي

نقش زنان در عرصه‏هاي تاريخ، فرهنگ و تمدن ايران‏زمين قابل ملاحظه است از جمله تأثير اين مسئله در منطقه اصفهان چشمگير و مطرح بوده است. اگر چه به اين موضوع كمتر توجه شده است لكن با توجه به برخي منابع و استناد به بعضي آثار مي‏توان در اين خصوص مطالبي را دريافت. در اين مقاله سعي بر آن است كه هر چند به اختصار، تأثير زنان اين خطه را در عرصه‏هاي مختلف تا پايان دوره صفويه تبيين كنيم.

موقعيت و جايگاه زنان در تاريخ كشور ما، بعد از اسلام محسوس‏تر است. چرا كه بانوان به سبب ارزشي كه تعاليم اسلامي براي آنان قائل گرديد وضعيت بهتري يافتند اما نمونه‏هايي از شخصيت زنان مؤثر در دوران باستان و حكايات اساطيري نيز وجود داشته كه برخي مربوط به منطقه اصفهان بوده و يا در آن ناحيه تأثيرگذار بوده‏اند. از جمله
مي‏توان به بانواني مانند «هما» معروف به چهرآزاد دختر «بهمن بن‏اسفنديار» اشاره نمود كه او را باني و باعث عمران و عمارت‏هايي در اصفهان و برخي از شهرهاي ايران دانسته‏اند.1 و يا دختر «برزين» كه از عوامل مؤثر در خاندان ساساني بوده است.2

در برخي از منابع تاريخي معتبر آمده است كه اولين زن ايراني كه به دين مبين اسلام گرويد، بانويي به نام «امة‏الفارسيه» و اصفهاني بوده است و حتي آمده است كه او اولين مسلمان ايراني بوده چرا كه قبل از سلمان، اسلام را انتخاب نموده و سلمان فارسي به راهنمايي اين خانم به محضر پيامبر اكرم(ص) راهنمايي شده است.3 عبداللّه‏ بن‏عباس از قول سلمان آورده: چون بر عزيمت به يثرب (مدينه) مصمم شدم و قصد پاي‏بوسي خواجه كائنات حضرت محمد مصطفي صلي‏اللّه‏ عليه و آله و سلم، نمودم در آنجا زني اصفهاني را ديدم كه در وصول به يثرب و دولت دريافت سعادت اسلام بر من سبقت گرفته بود و او مرا به سوي آن حضرت راهنمايي كرد.4 برخي نيز اولين ملاقات سلمان با «امة‏الفارسيه» را در مكه ذكر كرده‏اند.5

شهر اصفهان در قرون اوليه هجري نقش مؤثري در تمدن اسلامي داشت و به عنوان پايگاهي براي تعليم و تربيت بسياري از دانشوران مسلمان به حساب آمده به طوري كه ياقوت حموي (متوفي 626ه···.ق) در بيان اوصاف اصفهان آورده است: به آن مقداري كه از اين شهر عالمان و پيشوايان در هر فن و علمي خارج شده‏اند در هيچ بلدي از بلاد مانند آن نبوده است.6 و اين موضوع البته در باره زنان اين شهر نيز مصداق داشته است به گونه‏اي كه كتاب «التحبير في معجم الكبير»7 از ابوسعد سمعاني مروزي (562 ـ 506ه···.ق) در اين باب اخبار بسياري به ما مي‏دهد و يا نگارش ديگر او يعني «الانساب» نيز اطلاعاتي در اختيار ما مي‏گذارد. همو (سمعاني) كه شمار استادانش دهها نفر بوده‏اند، مدتي را نيز در اصفهان به سر برده است و از محضر تعداد قابل توجهي از زنان اين شهر استفاده‏هاي علمي برده و استماع حديث نموده كه تعداد اين بانوان بيش از سي نفر مي‏شده است. همچنين از خلال نوشته‏هاي اشخاصي همچون علي بن‏حسن دمشقي معروف به ابن‏عساكر (571 ـ 499ه···.ق) مؤلف تاريخ دمشق و يا مطالب محمد بن‏نقطه بغدادي معروف به ابن‏نقطه (629 ـ 579ه···.ق) و يا «ذيل تاريخ بغداد» خطيب بغدادي (463 ـ 392ه···.ق) از محمد بن‏سعيد معروف به ابن‏دبيش (637 ـ 588ه···ق) و برخي آثار ديگر مي‏توان دريافت كه زنان اصفهان تا قرن هفتم هجري در عرصه‏هاي مختلف معنوي و علمي تا چه حد پيشرفته بودند،8 كه در اينجا مناسبت دارد تعدادي از ايشان را ياد نماييم:

يكي از اين بانوان «عايشه وركانيه»9 معروف به ام‏الحسن و متوفي به سال 460ه···.ق بوده است. وي از مشهورترين علماء، دانايان و واعظان عصر خويش بوده است و به نوشته سمعاني، جماعتي از مردان و زنان زمان او حضور وي را درك كرده‏اند و بسياري از اين افراد از شهرها و مناطق ديگر راهي مجلس درس او شده‏اند. از جمله مي‏توان در بين آنها به ام‏الرضا «ضوء» دختر حمد بن‏علي حبال، ابوالعز حسن بن‏هادي علوي و ابومنصور حسين بن‏طلحه صالحاني اشاره نمود.10

از ديگر زنان شايسته و مبرز از جهت علمي و معنوي «ام‏البهاء اصفهاني» معروف به فاطمه است. در كتاب‏هاي تذكره از وي به نيكي ياد كرده‏اند. ام‏البهاء از حيث علمي سرآمد هم‏گنان و حديث‏دان و حديث‏شناس بوده است. وي در دوران فراگيري علم در شهر اصفهان از محضر مشاهير دانشمندان زمان خود بهره گرفت. ابوسعد سمعاني و گروهي از دانشمندان عصر او از محضرش استفاده علمي برده‏اند از جمله آنان محمد بن‏منصور مؤذن و بدر بن‏ابي‏الفتوح بوده‏اند. اين زن پارسا و پرتلاش چندان زيست كه مرگ بسياري از نزديكانش را به چشم خود ديد. وفات وي به سال 539ه···.ق بوده است.11

از مشهورترين زنان در آن اعصار يكي فاطمه عقيلي جوزداني اصفهاني معروف به فاطمه جوزدانيه متوفي سال 524ه···.ق است. وي علاوه بر صفات حميده، حديث‏شناس، صاحب نظر در مسائل ديني و در آن روزگار تنها زني بود كه «معجم كبير» و «معجم صغير» طبراني12 را تدريس نموده و ذهبي، دانشمند معروف از او به عنوان «مُسْنِدَه» اصفهان ياد كرده است.13 از جمله كساني كه از محضر وي استفاده نمود دانشمند و سياستمدار معروف و وزير مشهور عصر سلجوقي خواجه نظام‏الملك طوسي بوده است.14

از جمله زنان عالم و دانشمند در آن دوران مي‏توان از ام‏الكرام اصفهاني معروف به فخرالنساء، شهر آزرميه اصفهاني، ام‏الفتوح لنباني، ام‏العز اصفهاني، ام‏الشمس اصفهاني معروف به خجسته و ام‏النجم سودرجاني ياد نمود.15

از قرن هفتم هجري به بعد تا به قدرت رسيدن صفويان، اطلاعات چنداني از مشاهير زنان اصفهان در دست نيست مگر مواردي اندك، و اين را مي‏توان به خاطر مصايب و صدماتي دانست كه در تهاجم مغولان، حمله تيمور و يا دوران ملوك‏الطوايفي به ويژه عصر سلطه تركمانان بر اين شهر رفته، دانست. البته زنان ناموري مانند سلطان‏بخت‏آغا، معروف به خان‏سلطان و يا بنت‏اصفهانيه كه آوازه او، وي را به دربار سلاجقه روم كشانيد در اين عصر مي‏زيسته‏اند. سلطان‏بخت‏آغا دختر امير غياث‏الدين كيخسرو، برادرزاده شيخ ابواسحاق از پادشاهان آل‏اينجو و زن سلطان محمود آل‏مظفر است.16 اقدامات بسياري در باره مسائل فرهنگي از جمله ايجاد مؤسسات آموزشي و عام‏المنفعه در زمان خود داشته است. كه در حال حاضر بقاياي اين مراكز در محله تاريخي در دشت اصفهان قرار دارد. اين بانو در سال 769ه···.ق به قتل رسيد. آرامگاه او در كنار مدرسه‏اي كه به فرمان وي ايجاد گرديد قرار دارد.17 دختر حسام‏الدين سالار اصفهاني از زنان شاعر قرن هفتم هجري است كه تذكره‏ها از او به بنت‏اصفهانيه ياد كرده‏اند. پدرش ملقب به «حجة الحق» و «استاد الدنيا» شاعر و فيلسوف نيمه دوم قرن ششم هجري بود. بنت‏اصفهانيه مدت‏ها در شهر موصل زيسته است. او اشعار بسياري سروده است. قصيده تركيب‏بندي در هفتاد و دو بيت در مدح عزالدين كيكاوس اول (سلطنت: 617 ـ 607ه···.ق) از امراي سلجوقي آسياي صغير سرود و نزد او به قونيه فرستاد.18

دوران صفويه

با ظهور دولت صفويه به ويژه انتقال پايتخت در اوايل قرن يازدهم هجري به اصفهان در دوره سلطنت شاه عباس اول (1038 ـ 996ه···.ق) اصفهان نه تنها به عنوان يك پايگاه برجسته سياسي بلكه از لحاظ فرهنگي، علمي و هنري نيز سرآمد گرديد. در اين دوران نيز شاهد درخشش تعداد قابل توجهي از بانوان در عرصه‏هاي مختلف علمي و فرهنگي هستيم. اين بانوان از خانواده‏هاي سرشناس و اهل علم زمان خود بودند و يا از ساير طبقات مردم و حتي در برخي موارد از طبقات حاكم چون زنان و دختران پادشاهان، درباريان و سران كشور كه در علم‏آموزي يا تأسيس مؤسسات فرهنگي و علمي و عام‏المنفعه مانند مدارس، كتابخانه‏ها، مساجد، كاروانسراها و ... در زمان خود فعال و مثمرثمر بوده‏اند. در عرصه‏هاي فرهنگي و تعليم و تربيت، زنان نامور و شايسته‏اي بودند كه هنوز پس از گذشت چندين قرن آثار علمي آنان بر جاي مانده است از جمله آنان «آمنه‏خاتون» يا «آمنه بيگم» يكي از چهار دختر ملامحمدتقي مجلسي (1070 ـ 1003ه···.ق) معروف به مجلسي اول است. مؤلف «رياض‏العلماء» كه همزمان با وي زيسته است از او تحت عنوان فاضله، عالمه، صالحه و متقيه ياد كرده است. او را «بنت‏المجلسي» نيز مي‏گفته‏اند.19 آمنه بيگم همسر دانشمند و فقيه والامرتبه ملامحمد صالح مازندراني بوده است و شوهرش با همه علم و فضلي كه داشت در حل بعضي مسائل علمي با وي مباحثه و مذاكره نموده است.20 از اولاد آمنه بيگم تعداد كثيري دانشمند و از جمله فقيه، فيلسوف، محدث، مفسر، اصولي به وجود آمده است. از ذريه اين بانو خاندان طباطبايي بروجردي است.21 از آمنه بيگم تأليفات متعددي بر جاي مانده و علاوه بر آن در جمع‏آوري اخبار بعضي از جلدهاي بحارالانوار به برادرش علامه ملامحمدباقر مجلسي كمك كرده است.22

در همين دوره يعني عصر صفوي زنان دانشمند و فرهيخته ديگري در زمينه‏هاي مختلف علمي و ادبي برخاسته‏اند؛ از جمله مي‏توان به حميده رويدشتي و خديجه سلطان بيگم داغستاني اديب و شاعر معروف اشاره داشت.

حميده دختر مولانا محمدشريف بن‏شمس‏الدين محمد رويدشتي اصفهاني است. پدرش به ملاشريفا معروف بوده و از شاگردان شيخ بهايي (متوفي 1031ه···.ق) به شمار رفته است.23 مؤلف «رياض‏العلماء» كه معاصر او بوده در توصيف شخصيت اين بانو آورده است:

«او رحمة‏اللّه‏ عليها، فاضله، عالمه و استاد بانوان عصر خود بوده و در علم رجال اطلاع كافي داشته است و هم داراي نوشته‏هاي پرمايه و پاكيزه‏اي بوده است. وي بازمانده فضلاي سرشناس، و در بين مردم زني پرهيزگار بود، از او بر بعضي كتاب‏هاي حديثي مانند «استبصار» شيخ طوسي، حواشي و تدقيقاتي بر جاي مانده كه نشانگر نهايت
در برخي از
منابع تاريخي معتبر آمده است
كه اولين زن ايراني
كه به دين مبين اسلام گرويد
بانويي به نام «امة‏الفارسيه»
و اصفهاني بوده است
و حتي آمده است.

فهم او و دلالت بر دقت نظر و اطلاع وي مي‏كند. به ويژه در آنچه مربوط به تحقيق در علم رجال است.»24

افندي در باره برخي آثار او مي‏نويسد:

«و من نسخه‏اي از استبصار را ديده‏ام كه تا آخر كتاب را حاشيه زده و گمان مي‏كنم به خط خود او بوده است، پدرم «قدس‏سره» بارها حواشي او را در كتب حديث نقل مي‏كرد و مي‏گفت كه نيكو نوشته و آن را تحسين مي‏نمود. نسخه‏اي از كتاب «استبصار» در نزد ما است كه حواشي حميده به خط پدرم تا آخر كتاب صلاة بر آن است و داراي فوايد نيكويي مي‏باشد.»25

در دوران صفويه علاوه بر اينكه تعدادي از زنان در عرصه‏هاي مختلف حضور داشتند به مناطق مختلف ايران و حتي ساير كشورها جهت كسب معلومات و علم‏آموزي و يا سياحت و زيارت مسافرت مي‏نمودند؛ از جمله به هند، عراق، شام، حجاز و يا ساير ممالك و حتي آثاري در اين زمينه منتشر شده است به طوري كه خانمي كه نامش ذكر نشده و تنها به خاطر نام شوهرش كه «ميرزا خليل» بوده او را «زوجه ميرزا خليل رقم‏نويس» ياد كرده‏اند. وي در سفري كه به قصد زيارت بيت‏اللّه‏ الحرام داشته و به تبع آن از عتبات و شام ديدار كرده و اشعاري را مشتمل بر هزار و دويست بيت به نظم در آورده و دقيقا مناظر و مسائل مهم و قابل توجه در سفر را به تصوير كشيده است، اين اشعار بيانگر وسعت بينش، دقت و ذوق ادبي اوست.26 بانوي اصفهاني در سفر خود به سوي بيت‏اللّه‏ از شهرهاي بسياري گذشته لكن به دليل علاقه‏مندي بسيار به موطن خود همواره از اصفهان ياد كرده است. زماني كه به حلب مي‏رسد، اين شهر را در آبادي شبيه اصفهان مي‏بيند و به همين دليل به ياد اصفهان اشكش جاري مي‏شود.27




  • شبيه اصفهان ديدم حلب را
    به دكان و به بازار و به ميدان
    چو توأم ديدم آن را با صفاهان
    وطن آمد به ياد من در آن روز
    ز فرزندان و خويشان ياد كردم
    چون ني ناليدم و فرياد كردم



  • به ايران توأمان ديدم حلب را
    همه چيزش مهيا چون صفاهان
    روان شد اشك خونينم ز چشمان
    كشيدم از جگر آه جهان سوز
    چون ني ناليدم و فرياد كردم
    چون ني ناليدم و فرياد كردم



به هر روي، از اين اشعار مي‏توان تا حدودي با زندگي اين زن فرهيخته دوره صفوي آشنا شد و روحيات او را نيز تا اندازه‏اي دريافت. گفتني است با توجه به اشاره وي به آقاكمال، خزانه‏دار شاه سلطان حسين صفوي (سلطنت: 1135 ـ 1105ه···.ق) مي‏توان به حدس قوي گفت كه او در اواخر عهد صفوي، يا به عبارت بهتر در نيمه نخست قرن دوازدهم هجري زندگي مي‏كرده است. در باره اشعار او بايد گفت: اشعار يادشده با سادگي و رواني سروده شده، و از نظر قواي شعري مشكلي ندارد. تنها گاه به دليل ياد از نام شهرها، مشكل سلاست دارد كه با توجه به ضرورت ياد از نام شهرها، چنين امري به راحتي قابل پذيرش است. تا آنجا كه جستجو شده از دوره صفوي سفرنامه خاصي را نمي‏شناسيم به همين دليل متن موجود (سفرنامه منظوم حج) را بايد بسيار با ارزش بدانيم، به ويژه به اين دليل كه اين كار به نظم صورت گرفته است. اين خود، هنر ديگري است كه علاوه بر جنبه‏هاي تاريخي و مذهبي، آن را به عنوان يك اثر ادبي مطرح كرده است. اين بانو از اهميت ويژه‏اي برخوردار است كه مهم‏ترين جنبه آن، اين است كه سراينده زني است فرهيخته و اين خود در تاريخ ادبيات فارسي يك گوهر به شمار مي‏آيد. به علاوه، پرداختن وي به جنبه‏هاي جغرافيايي نيز ارزش خاص خود را دارد. آشنايي با راه سفر حج در آن دوران، آشنايي با مشكلات زائران ايراني در اين سفر، و نيز نحوه حج‏گزاري زائران خانه خدا، از ويژگي‏هاي اين سفرنامه است. به عنوان مثال وي به تفصيل از جشن‏هايي كه به مناسبت عيد قربان در منا برگزار شده سخن گفته است. برداشت وي از كعبه و تشبيهات او از برخي مكان‏هاي مقدس آن ديار نيز ره‏آوردي ديگر از بعد مذهبي ـ ادبي سفرنامه اين بانو است.28 در اين باره اشاره به چند نمونه مي‏تواند مفيد باشد. او در موردي كه احساس خويش را در شدت فراق از كعبه بيان مي‏كند



از ديگر زنان شايسته
و مبرز از جهت علمي و معنوي
«ام‏البهاء اصفهاني» در كتاب‏هاي تذكره
معروف به فاطمه است
چنين مي‏سرايد:







  • از وي به نيكي ياد كرده‏اند
    چو خوش بُد كعبه گر رفتن نمي‏داشت
    ز وصف خانه يزدان چه گويم



  • چو رفتن داشت برگشتن نمي‏داشت
    ز وصف خانه يزدان چه گويم
    ز وصف خانه يزدان چه گويم



و جاي ديگري در وصف كعبه مي‏گويد:






  • كه بالاتر بُوَد از آنچه گوي
    به قامت بود چون سرو رواني
    كمر را بسته از زرين كمر داشت
    رخ او بوسه‏گاه حاجيان بود



  • قباي محمل مشكين به بر داشت
    حجر در آستانش پاسبان بود
    رخ او بوسه‏گاه حاجيان بود
    رخ او بوسه‏گاه حاجيان بود



وي در مدينه منوره نيز عشق و علاقه خويش را به اهل بيت ـ عليهم‏السلام ـ نشان داده و از اينكه ديده است كه در آستان امامان، بوريا پهن بود، سخت آشفته خاطر شده است. وي در همان جا از نسيم خواسته است تا شاه ايران را از اين وضع آگاه كرده و از او بخواهد تا فرش‏هاي عالي براي اين آستان ارسال كند:




  • مشرّف چو شدم زان خلف رضوان
    چه بر آن آستان عرش بنيان
    رسيدم ديده را روشن نمودم
    نديدم اندر آن ارض مطهر
    ميان يك ضريحي چهار مولاي
    زميني كو بُدي بالاتر از عرش
    مكاني را كه بُد توأم به جنّت
    نسيما سوي اصفاهان گذر كن
    بگو كاي شاه عادل در كجايي
    از اين جنّت سرا غافل چرايي؟29



  • روان گشتم به پابوس امامان
    كه مي‏شد تازه از وي دين و ايمان
    جبين خويش را بر خاك سودم
    به جز نور فروزان زيب ديگر
    گرفته هر يكي در گوشه‏اي جاي
    به كهنه بوريايي گشته بُد فرش
    ندادندش از قنديل زينت
    در آن سلطان ايران را خبر كن
    از اين جنّت سرا غافل چرايي؟29
    از اين جنّت سرا غافل چرايي؟29



برخي از بانوان هم كه در زمينه‏هاي علمي و فرهنگي تلاش نداشتند در جهت تداوم آموزش و فرهنگ و كمك به تقويت علوم و دانش‏ها كمك شاياني داشته‏اند، كه در عصر صفوي اين موضوع قابل توجه است. مثلاً تعدادي از نهادهاي آموزشي عصر صفوي به همت زنان، داير شده است كه برخي از اين مدارس خوشبختانه هنوز هم پابرجاست و بركات علمي آن تا به حال استمرار داشته است. از جمله مي‏توان به مدارسي مانند نيم‏آور (نيم‏آورد) اشاره نمود كه در كنار يكي از ورودي‏هاي بازار بزرگ اصفهان بنا گرديده و باني آن زينب بيگم اردستاني بوده است. اين بانو همسر محمدمهدي حكيم‏الملك اردستاني بوده كه در عهد سلطنت شاه سلطان حسين صفوي علاوه بر بناي آن، اموال و املاك زيادي را وقف بر مدرسه كرده است.30 مدرسه نيم‏آورد از سال 1117ه···.ق تاكنون از مهم‏ترين نهادهاي آموزش و جزو مدارس فعال حوزه علميه اصفهان به شمار مي‏رود كه علاوه بر سكونت عده قابل توجهي از طلاب، مجالس درس و بحث در علوم اسلامي و فقه شيعي نيز در آن برقرار است. نكته بااهميت گذشت و ايثار يك زن است در عصر صفويه و بخشش ثروتش در راه ايجاد يك مؤسسه آموزشي و معنوي كه تاكنون فعاليت آن مستمر بوده و خاستگاه مراجع علمي و عرفا و دانشمندان بسياري بوده است.31

از جمله نهادهاي آموزشي ديگر آن زمان كه به همت بانوان در اصفهان تأسيس گرديده مدارس جده بزرگ و جده كوچك واقع در بازار اصفهان است كه اين مدارس هم خوشبختانه تاكنون داير و منشأ بركات علمي و معنوي بوده است. مؤسس مدرسه جده كوچك دلارام‏خانم، مادربزرگ يا جده شاه عباس دوم (سلطنت: 1077 ـ 1052ه···.ق) است. بانو دلارام به عنوان پشتوانه براي اين مدرسه موقوفاتي نيز قرار داده است كه برخي از دكان‏هاي قسمتي از بازار اصفهان از آن جمله است.32

البته برخي نهادهاي آموزشي ديگر كه آن نيز توسط زنان دوره صفوي احداث شده بود تا نيم قرن گذشته پا بر جا بوده ولي تخريب و مورد تصرف واقع شده است، از جمله مي‏توان به مدرسه مريم بيگم در محله حسن‏آباد اشاره نمود كه به فرمان مريم دختر شاه صفي (سلطنت: 1052 ـ 1038ه···.ق) احداث شده است.33

در دوران صفويه
علاوه بر اينكه
تعدادي از زنان
در عرصه‏هاي مختلف
حضور داشتند
به مناطق مختلف ايران
و حتي ساير كشورها
جهت كسب معلومات
و علم‏آموزي و يا سياحت
و زيارت مسافرت مي‏نمودند؛
از جمله به هند، عراق
شام، حجاز.

علاوه بر تأسيس و ايجاد مؤسسات علمي و آموزشي مساعدت‏هاي قابل ملاحظه تعدادي از بانوان باعث حيات و رونق مراكز علمي و آموزشي دوران صفوي گرديده است. به عنوان نمونه، مدرسه چهارباغ يا مدرسه علميه امام صادق(ع) كه در دوران شاه سلطان حسين ايجاد شده است.34 اين مدرسه را مدرسه مادر شاه نيز مي‏گفته‏اند و علت آن، اين بود كه مادرِ شاه سلطان حسين صفوي سراي فتحيه كه مدت‏هاست جاي آن مهمانسراي عباسي ساخته شده است و همچنين بازارچه بلند كه امروزه در اصفهان به عنوان بازار هنر معروف است را وقف بر مدرسه كرده تا منافع آن به مصرف اين واحد آموزشي و دانش‏آموختگان و مدرسان آن برسد. اين دو اثر ارزشمند كه از مادر پادشاه صفوي به عنوان پشتوانه‏اي براي نهاد آموزش مذكور باقي مانده‏اند از جاذبه‏هاي تاريخي و هنري شهر اصفهان هم به حساب مي‏آيند.35

در عصر صفوي گاهي يك زن سعي مي‏نمود هر چند با وقف يك سنگاب، در امور خيريه و عام‏المنفعه شركت كند كه اين مسئله را در برخي عمارات و ابنيه آن زمان مي‏توان مشاهده نمود. از جمله زنان خيّر دوره صفوي بانويي است به نام شاه‏مير (شاهمر) كه دختر حاج ميرزا علي جزي برخواري بوده است و در حال حاضر تنها اثر بر جاي مانده از وي، سنگابي است در صحن امامزاده اسماعيل واقع در خيابان هاتف اصفهان كه مربوط به سال 1049ه···.ق است.36

منابع و مآخذ:

1ـ آثار ملي اصفهان، ابوالقاسم رفيعي مهرآبادي، تهران، انتشارات انجمن آثار ملي، چاپ اول، 1352ش.

2ـ اخبار سلاجقه روم، ابن‏بي‏بي‏منجمه، به اهتمام: محمدجواد مشكور، انتشارات كتابفروشي تهران، چاپ اول، 1350ش.

3ـ اسدالغابه في معرفه الصحابه، عزالدين بن‏اثير، تحقيق و تعليق: محمدابراهيم البنا، دار الشعب، بي‏تا.

4ـ اعلام النساء، عمررضا كحاله، بيروت، مؤسسه الرساله، 1404ق / 1984م.

5ـ اعيان الشيعه، سيدمحسن امين العاملي، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، بي‏تا.

6ـ الاعلام، خيرالدين زركلي، بيروت، دارالعلم للملائين، 1990م.

7ـ الانساب، ابوسعد عبدالكريم سمعاني، تعليق: عبداللّه‏ عمر البارودي، بيروت، دارالجنان، 1408ق / 1988م.

8ـ التحبير في معجم الكبير، ابوسعد عبدالكريم سمعاني، تحقيق: منيره ناجي سالم، بغداد، رياسه ديوان الاوقاف، 1395ق / 1975م.

9ـ الذريعه الي تصانيف الشيعه، آقابزرگ طهراني، بيروت، دارالاضواء، الطبعه الثالثه، 1403ق / 1983م.

10ـ تاريخ اصفهان وري، ميرزا حسن جابري انصاري، تهران، ناشر عمادزاده، 1321ش.

11ـ تاريخچه اوقاف اصفهان، عبدالحسين سپنتا، انتشارات اوقاف اصفهان، 1346ش.

12ـ تاريخ علمي و اجتماعي اصفهان در دو قرن اخير، مصلح‏الدين مهدوي، قم، نشر الهدايه، چاپ اول، 1367ش.

13ـ تاريخ مدارس ايران، حسين سلطان‏زاده، تهران، انتشارات آگاه، 1364ش.

14ـ ترجمه محاسن اصفهان، حسين بن‏محمد ابن‏الرضا آوي، به اهتمام عباس اقبال، ضميمه مجله يادگار، 1328ش.

15ـ دانشمندان و بزرگان اصفهان، مصلح‏الدين مهدوي، اصفهان، انتشارات ثقفي، 1348ش.

16ـ رياحين الشريعه، ذبيح‏اللّه‏ محلاتي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي‏تا.

17ـ رياض‏العلماء و حياض‏الفضلاء، ميرزا عبداللّه‏ افندي، كتابخانه آيت‏اللّه‏ العظمي نجفي مرعشي، 1401ق.

18ـ سفرنامه منظوم حج، سراينده: بانوي اصفهاني از دوره صفوي به كوشش: رسول جعفريان، نشر مشعر، 1375ش.

19ـ شذرات الذهب في اخبار من ذهب، ابي‏الفلاح عبدالحي بن‏عماد حنبلي، بيروت، دارالفكر، 1399ق / 1979م.

20ـ علامه مجلسي (بزرگمرد علم و دين)، علي دواني، تهران، اميركبير، چاپ اول، 1370ش.

21ـ گنجينه آثار ملي اصفهان، لطف‏اللّه‏ هنرفر، اصفهان، ثقفي، چاپ دوم، 1350ش.

22ـ مجمل التواريخ و القصص، تصحيح: ملك‏الشعراء بهار، به همت: محمدرضا رمضاني، كلاله خاور، بي‏تا.

23ـ مشاهير زنان اصفهان، محمدحسين رياحي، اداره كل ارشاد اسلامي استان اصفهان، چاپ اول، 1375ش.

24ـ مشاهير زنان ايراني و پارسي‏گوي، محمدحسين رجبي، تهران، انتشارات سروش، چاپ اول، 1374ش.

25ـ معجم البلدان، ياقوت حموي، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، 1399ق / 1979م.

26ـ نشريه «فرهنگ اصفهان» فصلنامه اداره ارشاد اسلامي استان اصفهان، سال اول، شماره اول، پاييز 1374.

27ـ نشريه «ميراث جاويدان (وقف)»، سال پنجم، پاييز و زمستان 1376، ش سوم و چهارم.

28ـ وقايع السنين و الاعوام، عبدالحسين خاتون‏آبادي، تصحيح: محمدباقر بهبودي، تهران، اسلاميه، 1352ش.

آمنه بيگم همسر دانشمند
و فقيه والامرتبه
ملامحمد صالح مازندراني
بوده است و شوهرش
با همه علم و فضلي كه داشت
در حل بعضي مسائل علمي
با وي مباحثه و مذاكره
نموده است.


1 ـ مجمل التواريخ و القصص، ص418.

2 ـ ترجمه محاسن اصفهان، ص67.

3 ـ ر.ك، اعيان‏الشيعه، ج7، ص283.

4 ـ ترجمه محاسن اصفهان، ص70.

5 ـ اسدالغابه، ج7، ص25.

6 ـ معجم البلدان، ج1، ص209.

7 ـ اين كتاب ارزشمند نام تعدادي از زنان كه سمعاني از حضور آنان بهره علمي برده را آورده است كه بسياري از اين بانوان دانشمند مربوط به منطقه اصفهان بوده‏اند.

8 ـ ر.ك، مشاهير زنان اصفهان، صص6 ـ 5.

9 ـ به نوشته ياقوت حموي در كتاب نفيس «معجم البلدان»، وركان، منطقه‏اي از مناطق اصفهان بوده و جماعتي از علما و دانشوران به آنجا منسوب بوده‏اند. (معجم البلدان، ج5، ص373)، احتمال اين مي‏رود كه وركان، همان فلاورجان باشد زيرا در گذشته آن را وركان يا پل وركان مي‏خوانده‏اند.

10 ـ الانساب، ج5، ص592؛ التحبير، ج1، ص269.

11 ـ ر.ك، شذرات الذهب، ج4، ص123؛ التحبير، ج2، ص432؛ اعلام النساء، ج4، ص101.

12 ـ شيخ ابوالقاسم بن‏احمد طبراني (360 ـ 260ه···.ق) از محدثين بزرگ اهل سنت، اصلاً از مردم شام بوده و در اصفهان از دنيا رفته است. از جمله آثارش در اخبار و حديث معاجم ثلاثه (الصغير، الاواسط، الكبير) است.

13 ـ اعلام النساء، ج4، ص68.

14 ـ التحبير، ج2، ص429؛ اعلام النساء، ج4، ص68؛ اعلام زركلي، ج5، ص131.

15 ـ ر.ك، مشاهير زنان اصفهان.

16 ـ دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص29.

17 ـ ر.ك، گنجينه آثار تاريخي اصفهان، صص320 ـ 319؛ آثار ملي اصفهان، صص427 ـ 426.

18 ـ ر.ك، اخبار سلاجقه روم، ص47؛ مشاهير زنان ايراني و پارسي‏گوي، صص93 ـ 92.

19 ـ رياض العلماء، ج5، ص407.

20 ـ علامه مجلسي، صص49 ـ 48.

21 ـ همان، ص564.

22 ـ اعيان الشيعه، ج3، ص607؛ رياحين الشريعه، ج3، ص329؛ علامه مجلسي، صص49 ـ 48.

23 ـ مشاهير زنان اصفهان، ص149.

24 ـ رياض‏العلماء، ج5، ص405.

25 ـ همان، صص405 و 404.

26 ـ ر.ك، مشاهير زنان اصفهان، ص79؛ الذريعه، ج19، ص207.

27 ـ مقدمه سفرنامه منظوم حج، صص12 ـ 9.

28 ـ همان، صص17 ـ 13.

29 ـ همان.

30 ـ تاريخ اصفهان و ري، ص306؛ آثار ملي اصفهان، ص506.

31 ـ ر.ك، مقاله وقف پشتوانه نهادهاي علمي و آموزشي دوره صفويه در نشريه «ميراث جاويدان»، ش19 و 20، ص147، اثر نگارنده مقاله حاضر.

32 ـ ر.ك، گنجينه آثار، صص556 ـ 553.

33 ـ ر.ك، تاريخ مدارس ايران، ص283؛ تاريخچه اوقاف اصفهان، صص301 ـ 300؛ تاريخ علمي و اجتماعي اصفهان، ج3، ص294.

34 ـ ر.ك، وقايع السنين و الاعوام، ص563.

35 ـ ر.ك، مقاله: مدرسه چهارباغ در «فصلنامه فرهنگ اصفهان»، از محمدحسين رياحي، مندرج در شماره اول، سال اول، پاييز 1374، صص60 ـ 53.

36 ـ گنجينه آثار تاريخي اصفهان، ص1049؛ مشاهير زنان اصفهان، ص209.

/ 1