الگوهاي خدمتگذاري (4)
مقدمه:
حكومت بر مردم، كارگزاران را در موقعيتي برتر قرار ميدهد؛ به گونهاي كه جايگاه و شأن اجتماعي بالاتري مييابند و نسبت به توده ملت، به تناسب حكومت و جايگاه ناشي از آن، از امتيازات ويژهاي برخوردار ميشوند كه عمده آنها، «دسترسي به ثروت عمومي و قدرت برتر و..» است.مهم اين است كه حاكمان و كارگزاران، از امكانات و قدرت اماني كه در اختيارشان است، در مسير خدمت به مردم استفاده كنند و نيز از آسيبهاي قدرت و ثروت در فرآيند خدمت رساني در امان بمانند. در مقاله قبل، پيرامون بخش اول سخن گفتيم و در اين مقاله ميكوشيم راههاي مبارزه با آسيبهاي قدرت حاكمان را در سيره و زندگي حاكمي كه خادم ملت بود، به تماشا بنشينيم.1. گم نكردن هدف:
اگر هدف از دستيابي به مقام كارگزاري و حكومت، خدمتگزاري به خلق باشد، كارگزار، هدف مقدس و الهي را برگزيده است؛ زيرا امام صادق عليهالسلام فرمودند: «مَنْ مَشي في حاجَةِ اَخيهِ الْمُؤْمِنِ كَتَبَ اللّهُ عَزَّوَ جَلَّ لَهُ عَشْرَ حَسَناتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجاتٍ وَ حَطَّ عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئاتٍ وَ اَعْطاهُ عَشْرَ شَفاعاتٍ1؛ كسي كه براي برطرف كردن نياز برادر مؤمن خود گام بردارد، خداي سبحان براي او ده حسنه مينويسد و مقام او را ده درجه بالا ميبرد و از ده گناهِ او ميگذرد و شفاعت ده نفر را از او ميپذيرد.»با اين رويكرد، كارگزار يا همان خدمتگزار اسلامي بايد بكوشد همواره اين هدف مقدس را به ياد داشته باشد و از مسير آن خارج نشود.خواهر زاده شهيد رجايي كه مراسم تنفيذ رياست جمهوري دايياش را از تلويزيون مشاهده كرده بود، ميگويد: «وقتي حكم تنفيذ توسط يادگار امام خوانده ميشد، به چهره دايي نگاه كردم و ديدم خيلي در فكر فرو رفته است. شب كه به جلسه آمد، از آن حال پرسيدم، گفت: خوب حدس زدي. من همان موقع به خودم ميگفتم: حواست جمع باشد، هرچند حكم رئيس جمهوري تو را از طرف امام ميخوانند، ولي تو همان محمد سياه هستي. من در همان حال ميگفتم خدايا به من كمك كن خودم را گم نكنم، قدرتي بده كه به مردم عزيز خدمت كنم.2»مرحوم شهيد رجاي ميگفت: «گاهي با خودم خلوت ميكنم و ميگويم: مبادا ميز مرا بگيرد، من همان رجايي قابلمه فروش هستم. اينها را ميگويم تا غرور ميز مرا نگيرد.3»2. پرهيز از اقدام نامشروع:
در صورتي كه طالبان مقام كارگزاري، با تفكري مكتبي و براي خدمت به خلق خدا حركت كنند، هرگز در مسير دست يابي به آن مقام، از ابزارهاي نامشروع استفاده نخواهند كرد؛ زيرا رقابتها نيز براي هدفي غيرنفساني خواهد بود. آنگونه كه رهبر عظيم الشأن انقلاب ميفرمايد: «آن رقابتي كه در ميان مردم مقبوليت و مشروعيت دارد، رقابت در خدمت به مردم است و رقابتهاي سياسي همراه با جنجال و دعوا و براي كسب قدرت پذيرفتني نيست و ارزشي ندارد...4»مشاور مطبوعاتي شهيد رجايي، مينويسد: «زير عكس معروفي كه يك پيرمرد چانه ايشان را گرفته است، ما از قول آن پيرمرد نوشته بوديم: من از تو حمايت ميكنم ولي از تو ميخواهم كه بروي و اسلام را پياده كني.» اين تنها پوستر انتخابات او بود. طرح و متن اين پوستر از من بود. ديدم اگر اين متن را از زبان آن پيرمرد بياورم خيلي گيرايي دارد. ولي ايشان با متن مخالفت كرد و گفت: اين دروغ است؛ چون اين پيرمرد در اين ديدار چيز ديگري به من گفت و مطلبش اين نبود. هرچه اصرار كرديم كه اين فقط يك كار تبليغاتي است قبول نكرد.5»3. فداكردن خود براي خدمت:
مردان مكتبي هر آنچه را دارند فداي مكتب خود ميكنند و چون خدمت رساني به مردم و مسلمانان از آموزههاي مكتب آنان است، دليلي بر فدا نكردن آبرو، حيثيت، عمر، جان و... خود در راه آن نخواهند داشت. خواهر زاده شهيد رجايي ميگويد: «روزي كه آقاي رجايي ميخواست از مجلس رأي اعتماد بگيرد، گفتم: در اين اوضاع و احوال كارشكنيهاي بنيصدر و... صلاح نيست عنوان نخست وزيري را بپذيريد؛ چون تمام مشكلات را به گردن دولت شما مياندازند و حيثيت و وجهه انقلابي شما را خراب ميكنند. او گفت: ما بايد خودمان را فداي انقلاب كنيم و من اين را يك تكليف ميدانم و اصلاً برايم مقام و مسئوليت مطرح نيست.6»4. پرهيز از سوء استفاده شغلي:
«روزهاي اولي كه آقاي رجايي رأي مجلس را براي نخست وزيري خود گرفته بود، به من اطلاع داد كه چون در زمان وزارتش به تربيت معلم تبريز قول بازديد و سخنراني داده است، در اين سفر همراهش باشم. او مثل همه مردم در صف گرفتن كارت پرواز ايستاده بود. چند نفر از نيروهاي فرودگاه كه او را ميشناختند، با احترام نزديك شدند و از او خواستند تا آماده شدن كارت بليط در اتاق آنها باشند، ايشان نپذيرفت و همانطور ايستاد.7»5. پرهيز ار درنده خويي و چپاولگري:
موقعيتهاي خدمت، براي افراد زيادي، سفرههاي نعمت است و آنان در مدت كوتاه خدمت، تدارك هفت نسل خود را ميبينند؛ اما رجايي به عنوان كارگزاري مكتبي گوش به توصيه علوي دارد كه ميفرمايد: « وَ اَشْعِرْ قَلْبَكَ بِالرَّحْمَةِ لِلْرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةِ لَهُمْ وَ اللُّطْفِ بِهِمْ وَ لاتَكوُنَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعا ضارِيا تَغْتَنِمُ اَكْلَهُمْ8؛ [اي مالك] قلب خود را از رحمت و محبت و لطف به مردم پر ساز. مبادا نسبت به آنان چون حيوان شكاري باشي كه خوردنشان را غنيمت شماري.»و اين گونه است كه مرز بين كارگزاران مكتبي با كارگزاران گرگ صفت و طعمه جو به روشني مشخص ميشود.رجايي هم در قيد و بند دنيا نبود و در طول خدمت هرگز به طعمهاي اضافي چشم ندوخت. او حقوق يك معلم را در زمان نخست وزيري ميگرفت و حقوق وزراء از او بيشتر بود. يكبار كه چريكهاي فدائيان خلق حكم حقوقي او را كه نخست وزير شده بود، چاپ و ادعا كردند آقاي رجايي از دو جا حقوق ميگيرد، رجايي پاسخ داد: «من هميشه يك جا حقوق گرفتهام و آن حقوق معلمي من است.9»علاوه بر اين از اولين مصوبات دولت او اين بود كه وزرا بايد در بدترين اطاقهاي مجموعه وزارتي مستقر بشوند. خودش اطاق كوچك منشيها را به عنوان اطاق كار انتخاب كرد. در اتاق او حتي يك مبل ديده نميشد؛ چند صندلي و يك ميز را در آنجا قرار داده بودند. اينها همه براي آن بود كه مثل سابق بهترين اطاقها در اختيار وزرا نباشد كه تدريجا خُلقيات آنها تغيير كند و اسير پست و مقام شوند. آخرين مصوبه او هم اين بود كه حقوق هر وزير برابر متوسط حقوق كارمندان دولت در آن زمان يعني حدود 7 هزار تومان باشد.106. پرهيز از مناقشات فرصتسوز:
فرصتها براي خدمتگزار، لحظات سبز خدمت اند و بس و از دست دادن هر لحظه، به معناي سلب امكان خدمت و به تبع آن كاسته شدن از ارزش الهي موقعيت و شأن كارگزاري است. براي همين، خدمتگزار مكتبي به لحظهها احترام ميگذارد و آن را با مناقشات سياسي و... نميسوزاند. نمونهاي از اين رويكرد شهيد رجايي را از زبان همسر وي ميخوانيم:«پس از انقلاب مسائل منافقين خيلي مطرح شده بود و بعضي نسبت به سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و سابقه و عملكرد آن شناخت درستي نداشتند. يكي از همين افراد كه در زندان با آقاي رجايي بود، ميگويد: شما بيشتر از هركسي از منافقين اطلاعات داريد و عقايد انحرافي آنها را ميدانيد. بياييد راجع به آنها مطالبي بنويسيد و منتشر كنيد تا همه آنها را بشناسند. آقاي رجايي گفته بود: الان وقت اين كارها نيست. مردم ما خون دادهاند و بايد بدون چون و چرا و معطلي - با اين همه كاري كه روي دست ما مانده است - شب و روز براي مردم كاركنيم. اينها خود را بالاخره به مردم ميشناسانند و ما بايد نيرويمان را صرف انجام كارهاي كشور بكنيم.در مورد بني صدر هم كه خيلي به آقاي رجايي در روزنامه انقلاب اسلامي تهمت ميزد، به همسرم گفتم: چرا جواب آنها را نميدهيد؟ همه فكر ميكنند آنها به حق هستند. گفت: دشمن همين را ميخواهد كه يك دهن ما و يك دهن آنها بگويند و كارها روي زمين بماند. درحال حاضر رسالت ما اين است كه فقط كار كنيم.11»7. دفاع از ارزشها:
«در يكي از جلسات، بحث بر سر اين بود كه در بعضي از نقاط كشور نميتوانيم مدارس پسرانه و دخترانه را از هم تفكيك كنيم ؛ پس بهتر است دخترها و پسرها در يك كلاس درس بخوانند. يكي از آقايان به دليل طولاني شدن بحثها، گفت: رأيگيري كنيم و به نظر اكثريت عمل ميكنيم.آقاي رجايي گفت: آمديم و اكثريت گفتند: عمل كنيم، من كه نميپذيرم با هم باشند.يكي از آنهاگفت: اگر ما نتوانيم در اينجا بر اساس رأي اكثريت عمل كنيم، پس تكليف دمكراسي چه ميشود؟آقاي رجايي گفت: اگر تصميمي مغاير اسلام بگيريد و همه رأي موافق بدهيد، من هرگز به آن عمل نميكنم؛ چون اسلام نظرش عدم اختلاط است. بهتر است به جاي رأي گرفتن، فكرتان را به كار بيندازيد كه چه كار كنيم براي 5 دختر يك كلاس بگذاريم، هزينهاش را بدهيم و خلاف شرع هم نكنيم كه بعدا دچار پي آمدهاي اخلاقياش شويم.پس از اين اعلام نظر، بعضي از مدير كلها به هم نگاهي كردند و استعفا دادند.12»9. دفاع از بيت المال:
رجايي با توجه به آموزههاي علوي، پاسدار بيت المال مسلمين بود و در مقام كارگزاري اسلامي از آن دفاع ميكرد. او پيرو امامي بود كه در آستانه شهادت نگران بيت المال بود و به اهالي مصر نوشت: «اِنّي اِلَي لِقاءِ اللّهِ لَمُشتاقٌ وَ حُسْنِ ثَوابِهِ لَمُنْتَظِرٌ راجٍ وَ لكِنَّني آسي اَنْ يَلِيَ اَمْرَ هذِهِ الْاُمَّةِ سُفَهاؤُها وَ فُجّارُها فَيَتَّخِذُوا مالَ اللّهِ دُوَلاً13؛ همانا من براي ملاقات پروردگار مشتاق و نسبت به پاداش او منتظر و اميدوارم؛ لكن از اين اندوهناكم كه بيخردان و تبهكاران اين امت، حكومت را به دست گيرند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند.»خواهرزاده شهيد رجايي ميگويد: «با يكي از دوستان براي ارائه گزارش ساخت 14 مدرسه در 14 نقطه تهران توسط افراد نيكوكار -كه زمين آن را هم خود وزارت آموزش و پرورش در اختيار ميگذاشت - خدمت آقاي رجايي رسيدم. ساعت حدود يك بعداز ظهر بود كه بوي آبگوشت به مشامم رسيد. به شوخي گفتم: مثل اينكه آبگوشت خيلي خوبي پختهايد؟ گفت: بله. هر 15 روز يكبار مديران مناطق تهران را به وزارت دعوت ميكنيم و چون جلسه به درازا ميكشد، نهار آبگوشت ميدهيم. گفتم: پس الحمدللّه نهار مهمان شمائيم. گفت: اگر كارتان تمام نشد، براي نهار بمانيد. يك ربع ديگر و پس از ارائه گزارش منتظر بودم كه ما را به نهار دعوت كند كه ديدم با لحن نيمه جدّي پرسيد: فلاني كارتان تمام شد؟ گفتم: بله. گفت: پس تشريف ببريد، حتما منزل خودتان هم آبگوشت داريد.14»يكي از اعضاي دفتر پيگيري و نظارت نخست وزيري ميگويد: در زماني كه كساني امثال قطبزاده، به هر بهانهاي از هليكوپتر و هواپيما استفاده ميكردند، آقاي رجايي با ماشين مسافرت ميكرد و كارهاي عقب ماندهاش را هم همانجا انجام ميداد. يكبار كه از تهران عازم كرمانشاه بود، در اتوبان كرج، وقتي ماشين ايشان از يك ماشين بنياد مستضعفان كرج سبقت گرفت، ديد در آن ماشين خانمي با آرايش تمام كلاهي به سر گذاشته است. با بيسيم به ماشين بعدي گفت: ببينيد اين آقا را كه كنار راننده نشسته ميشناسيد. گفتند.آقا نيست ؛ خانم است. از آنها خواست، شماره ماشين را بردارند و در مراجعت به تهران قضيه را دنبال كنند و گزارش دهند. ايشان از اين مسائل به سادگي نميگذشت و حساسيت عجيبي نسبت به خلاف كاريهاي كارمندان از خود نشان ميداد.15به ياد آوريم اين سخن امام علي عليهالسلام به مالك اشتر را كه فرمود: «وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفاءِ عَلَيْهِمْ فَاِنَّ تَعاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ16؛ مأموراني صادق و وفادار [براي نظارت بر عملكرد كارمندان خود [بگمار، زيرا بازرسي مداوم و پنهاني از آنها سبب ميشود كارمندانت [به امانتداري و مدارا با مردم] ترغيب شوند.»1. بحارالانوار، ج74، ص312 و ر.ك. به:تحف العقول، ص223، رواياتي ديگر.
2. سيره شهيد رجايي، ص563، محمود صديقي.
3. همان، ص564، صادق نوروزي.
4. روزنامه جمهوري اسلامي، 16/1/1382.
5. سيره شهيد رجايي، ص392.
6. همان، ص 663، محمود صديقي.
7. همان، ص560، صادق نوروزي.
8. نهج البلاغه، نامه 53.
9. سيره شهيد رجايي، ص522.
10. همان، ص490.
11. همان، ص 579 و 711.
12. همان، ص462.
13. نهج البلاغه، نامه62.
14. همان، ص618، محمود صديقي.
15. همان، ص 612، مسعود صادق آزاد.
16. نهج البلاغه، نامه53.