دانش و دموکراسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانش و دموکراسی - نسخه متنی

رابرت لارنس کوهن؛ مترجم: علی محمد طباطبایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





دانش و دموكراسي

چكيده

دانش از راه‏هاي گوناگون به توسعه دموكراسي مي‏انجامد؛ كه يكي حضور انديشه انتقادي در روش‏هاي علمي، و ديگري پذيرش كثرت‏گرايي و تنوع آرا و تلاش براي يافتن زمينه‏هاي مشترك است.

آيا جست‏وجوي دانش ناب در جهاني مملو از كمبود و منازعه، عاقلانه و منطقي است؟ من ترجيح مي‏دهم كه بگويم دانش ناب نياز به توجيه بيرون از خود (توجيه عرضي) ندارد و اينكه علم صرفا براي خاطر خودش، از جمله بزرگ‏ترين و مهم‏ترين تلاش‏هاي بشري است. دليل منطقي كه معمولاً براي هزينه كردن پول‏هاي عمومي در انواع پروژه‏هاي علمي ارائه مي‏شود، اين است كه طول عمر، سلامتي، ايمني، شادابي و كارايي ما را افزايش مي‏دهند و در مجموع، زندگي ما را لذت‏بخش‏تر مي‏سازند. به باور من، سواد علمي، دموكراسي را تقويت مي‏كند و اين نفع جانبي و مهم ترويج علم است. آيا از چنين حكمي مي‏توان دفاع كرد؟ به‏طور كل مي‏توان گفت: كشورهايي كه از نظر علمي بسيار قوي هستند، داراي دموكراسي‏هاي قوي‏تري نيز مي‏باشند؛ و كشورهايي كه علم در آنها از موقعيت ضعيفي برخوردار است، بين دولتي غيردموكراتيك تا استبدادي در نوسان مي‏باشند. اين موضوع، آشكارا، نوعي رابطه همبسته است؛ نه علّي و حتي اگر علّي هم باشد، مسير پيكان عليت نامشخص است.

مي‏توان بين فقدان درك و حق‏شناسي از علم، و وجود تعصب و عدم رواداري عوام‏فريبانه، رابطه نزديكي را تشخيص داد. اما باز هم بايد گفت كه اين هنوز هم علت نيست، بلكه نوعي رابطه همبسته است.

انديشه انتقادي و دموكراسي

علم چگونه مي‏تواند منشأ دموكراسي شود؟ من در اينجا مايل به معرفي دو سازوكار هستم. ابتدا توسط ايجاد تغيير در روش انديشيدن افراد؛ و دوم توسط دگرگون كردن رابطه متقابل ميان كساني كه جامعه را تشكيل مي‏دهند. هرچه مردم از سواد علمي بيشتري برخوردار باشند، مي‏توان انتظار داشت جمعيت بيشتري از آنها در جريان‏هاي سياسي شركت كنند و در چنين مكان‏هايي كارايي بيشتري نسبت به بقيه از خود نشان دهند يك چنين تكامل اجتماعي، احتمالاً، كند، غيرخطي، بي‏نظم و ادواري خواهد بود؛ حتي ممكن است گاهي مسير عكس را نيز طي كند؛ اما به احتمال زياد اين گرايشي اجتناب‏ناپذير است.

انديشه انتقادي، جوهر روش علمي است. تشخيص دادن ميان فرض كردن و استنتاج نمودن، و ميان احتمال و اثبات، مي‏تواند ديدگاه‏ها را دگرگون كند و مثلاً، به كلي، نتيجه انتخابات يك منطقه را تغيير دهد. مهارت شناختاري براي تفكيك قائل شدن ميان اميد، ايمان، امكان، احتمال و يقين، سلاح مؤثري، در جعبه نجات سياسي است.

يك راه‏حل براي دگرگوني رابطه متقابل ميان اعضاي جامعه، اين است كه علم را به مثابه هماهنگ كننده بالقوه در نظر گيريم. يك چنين جامعه‏اي داراي ظرفيتي براي احترام گذاردن بر موضع‏هاي سياسي كثرت‏گرا، يعني همان ذات دموكراسي، است؛ چرا كه اعضاي آن مي‏توانند درك كنند كه هيچ موضعي، حتي موضع خودشان، نمي‏تواند به عنوان تنها موضع صحيح و با اطمينان نزديك به يقين، «مورد اثبات قرار گيرد.»

به نظر مي‏رسد كه در ديدگاه‏هاي سياسي معاصر، زبان معمول علمي تنها نيرويي باشد كه قادر است زمينه مشتركي فراهم آورد.

ديدن اينكه چگونه دموكراسي توسط سواد علمي رشد مي‏كند، بسيار مسحور كننده است. در كشورهاي اسلامي، كه براي قرن‏ها رهبري علمي جهان را در اختيار داشتند، نهضتي نوظهور براي تشويق اين انديشه كه علم با اسلام كاملاً سازگار است، وجود دارد.

شتاب علم

مثال‏هايي وجود دارد كه نظريه‏پردازي من از رابطه همبسته علم ـ دموكراسي را رد مي‏كند. براي مثال، اين نظريه نمي‏تواند موفقيت‏هاي علمي نازي‏ها و اتحاد شوروي را در جوامعي با پايين‏ترين درجه دموكراسي توضيح دهد. كشف علمي توسط عوامل روان‏شناختي تحريك مي‏شود؛ مانند خلاقيت تحت فشار؛ جامعه‏شناسي حفاظت از خود؛ جامعه‏شناسي خودخواهانه و جامعه‏شناسي اشتراكي؛ مانند جنون جمعي و شوونيسم ملي. من مايلم پيشنهاد كنم كه روييدن افراد حامي دموكراسي مانند آندره ساخاروف، پدر سلاح‏هاي گرماهسته‏اي شوروي، در جامعه‏اي مي‏تواند محقق شود كه از نظر علمي شديدا غني، اما استبدادزده است و عملاً در عصري كه دست‏يابي به اينترنت براي فراهم آوردن و انجام علم سودمند ضروري است، اجتناب‏ناپذير است. اين دو راهي است كه رهبران چين با آن مواجه هستند، كساني كه توسط افتخار به توسعه چين به شدت انگيخته شده‏اند. آنها جهت پيشرفت ملي در برابر دو مسير قرار دارند: دست‏يابي آزاد به اينترنت و سرعت بخشيدن به علم بومي.

بعضي ممكن است چنين استدلال كنند كه تكليف كردن «علم» به عنوان بالاترين معيار انديشه انساني به معناي دست‏كم گرفتن انديشه در عرصه‏هاي ديگر است. علم، در واقع، با ساير انواع ادراك انساني‏متفاوت است؛ زيرا نيروي اصلي آن براي تحت تأثير قرار دادن توسعه سياسي و اجتماعي، نسبت به ساير انواع انديشه انساني از نظر محتوا، بي‏طرف‏تر يا خنثي‏تر است؛ يعني «روشي از انديشيدن» است و نه مجموعه‏اي از زمينه‏ها و داده‏ها.

نكته اصلي اين است كه درك درست و حقيقي از روش علمي انديشيدن، شخص را به تصديق و بازشناخت اين نكته وامي‏دارد كه در كجا شواهد ادعايي درهم مي‏شكنند؛ يا به‏طور آشكارا براي طرح‏ريزي غيرممكن مي‏گردند. اين موضوع به‏طور پيشيني، آگاهي يا درك قسم مختلفي از دانش يا «حقيقت» را برطرف نمي‏كند؛ بلكه با دريافت تمايز مابين مدرك مستند (اثبات) و عقيده (يا ايمان)، مي‏بايد مردم را در برابر عقايد متفاوت ديگر بردبارتر سازد. يقينا براي ايجاد تغييرات سياسي، درك انسان‏مدارانه مكمل درك علمي است؛ اما، اساسا، از آنجا كه احترام به كثرت‏گرايي را با شدت زيادي موجب مي‏شود، منشأ انديشه انتقادي نيز خواهد بود. هنگامي كه شهروندان بتوانند ميان شاهد (اثبات)، احتمال، عقيده و اميد تمايز قائل شوند، و به انجام چنين چيزي خود را عادت دهند ديگر دموكراسي را نمي‏توان بيش از اين از آنها جدا نگه داشت.

روح علم

يك سيستم سياسي كاملاً دموكرات، به تمامي شهروندانش، حق انتخاب رهبران و نمايندگان خود را مي‏دهد. مسئوليت دوجانبه‏اي كه در قراردادهاي اجتماعي، به‏طور ضمني، وجود دارد، اين است كه مي‏توان حقوق شهروندي را با ازخودگذشتگي و قوه تشخيص اعمال نمود. دموكراسي هنگامي به‏طور موفقيت‏آميز كار مي‏كند كه شركت كنندگان در آن، در جريان اطلاعات آزاد قرار داشته باشند و قادر به انجام تصميم‏گيري و قضاوت مستقل باشند. به چالش گرفتن عقايد جاري در حوزه‏هاي مختلف علمي، به واسطه شكاكيتي خوش‏بينانه، ذهنيت و فضاي فكري سالمي براي جامعه‏اي دموكراتيك و اهل بردباري فراهم مي‏كند.

روح علمي، براي همه مردم، امري آشنا و معمول است. روح علمي از فرهنگ‏ها درمي‏گذرد؛ و عناصر گوناگون جامعه را با يكديگر پيوند مي‏دهد؛ درك و لذت از زيبايي و فوايد كشفيات جديد را انتقال مي‏دهد؛ و درهم‏بافتگي خيره كننده جهان پهناور را به اطلاع مردم مي‏رساند. علم، ذهن ما را باز مي‏كند. پس منافع غيرقابل‏وصف اينترنت، تلسكوپ هابل و ساير پديده‏هاي علمي را مشاهده مي‏كنيم.

اشاره

طرف‏داران دموكراسي، غالبا، از تأثيرات مثبت دموكراسي بر دانش سخن گفته‏اند، اما تأثير دانش بر دموكراسي، كمتر مورد توجه و تحقيق قرار گرفته است. روشن است كه در اين مقاله، مراد از «دانش»، علوم تجربي است و مراد از «دموكراسي» همان شيوه‏هاي رايجي است كه گروهي با كسب آراي اكثريت مردم، مشروعيتِ حكومت بر آنها را پيدا مي‏كنند. در ميان مباحث متنوعي كه در اين مقاله آمده است، در مجموع دو دليل عمده بر تأثير مثبت علوم بر رشد و توسعه دموكراسي ذكر شده است: يكي حضور انديشه انتقادي در روش‏هاي علمي است كه سبب ارتقاي سطح تشخيص و ارزيابي افراد جامعه مي‏شود و ديگري، پذيرش كثرت‏گرايي و تنوع آرا و انظار و تلاش براي يافتن زمينه‏هاي مشترك.

در اينجا ملاحظاتي پيرامون نكات اصلي مقاله ارائه خواهد شد:

1. ترديدي نيست كه روش علمي، به دليل بررسي جزئي پديده‏ها، ذهن دانشمندان و دانش‏آموختگان را در شناخت و تحليل مسائل عيني، تقويت و آماده‏تر مي‏سازد. اما در اين مقاله، فوايد ياد شده به گونه‏اي بيان شده است كه گويا در ساير روش‏ها، انديشه انتقادي يا كثرت‏گرايي وجود ندارد. واقعيت آن است كه در روش‏هاي فلسفي نيز اين دو ويژگي، به‏طور جدي، وجود دارد. تاريخ هم نشان مي‏دهد كه فيلسوفان توانسته‏اند توان ارزيابي و انتقاد را در جامعه توسعه و تعميق بخشند.

در واقع، روش‏هاي گوناگون علمي، فلسفي، تاريخي و... ، در اين جهت، مكمل يكديگرند؛ با اين تفاوت كه هر كدام، حوزه‏اي از معارف و لايه‏اي از شناخت‏هاي بشري را پوشش مي‏دهند؛ به‏طوري‏كه انكار به يك روش، بدون توجه به ساير شيوه‏ها، چه بسا، سبب سطح‏انديشي يا جزم‏انديشي خواهد شد. براي مثال، از آنجا كه دانش تجربي تصرف در طبيعت و كسب قدرت را بيش از جست‏وجوي حقيقت مدنظر قرار مي‏دهد، و با حذف كليه عوامل غيرمحسوس، معرفت را به پديدارها و عناصر ظاهري و اين‏جهاني محدود مي‏سازد، ممكن است دانشمندان را از درك بنيادهاي نظري و حقايق فراحسي و عقلاني محروم سازد.

از ديگر كاستي‏هاي معرفت تجربي، نگرش انحصاري به موضوعات خاص و ظهور پديده «تخصص‏گرايي» است. امروزه عقيده بر آن است كه اگرچه رويكرد تخصصي سبب رشد و گسترش روزافزون دانش بشري مي‏شود، ولي اگر اطلاعات تخصصي با معرفت‏هاي عام‏تر و اصولي‏تر همراه نگردد، فرد را به تدريج از دغدغه‏هاي انساني به دور مي‏دارد و او را به ابزاري براي پيشبرد اهداف اجتماعي يا صنعتي بدل خواهد ساخت. همچنين مي‏بايست از فقدان «كل‏نگري» در علم، به عنوان يكي از محدوديت‏هاي روش تجربي ياد كرد. اين كاستي‏ها تنها در سايه توجه به روش‏هاي گوناگون، و به كارگيري ايده چند روشي1 در حوزه شناخت امكان‏پذير است.

در اينجا جا دارد كه از روش‏هاي شهودي و فطري هم ياد كنيم كه بدون اتكا به آنها، بسياري از مدعاهاي علمي و فلسفي نيز قابل پذيرش و اثبات نخواهد بود.

2. توجه به ايده چند روشي نه تنها در پويايي و ژرفايي شناخت بشري مؤثر است، بلكه در مقوله دموكراسي و مشروعيت نظام‏هاي سياسي نيز راه‏گشاست. آنچه در صحنه سياست عرضه مي‏شود ــ بر خلاف تلقي نويسنده محترم ــ منحصر به پديده‏هاي جزئي نيست؛ بلكه در نگاه دقيق‏تر، همان ايده‏هاي جزئي هم برخاسته از نظريه‏هاي عام‏تر و جامع‏تري است كه بدون حل و فصل آنها نمي‏توان به نتايج بحث‏هاي جزئي در عرصه سياست اميدوار بود. براي مثال، احزاب چپ در طول يك‏صد سال گذشته، با ارائه برنامه‏هاي سياسي و اقتصادي، ذهنيت نخبگان كشورهاي مختلف را به خود جلب نمودند و اتفاقا بيشترين طرف‏داران خود را از دانش‏آموختگان علوم تجربي جذب مي‏كردند. به ظاهر، برخي شاخص‏ها و داده‏هاي تجربي در رشته‏هاي گوناگون علمي نيز ايده‏هاي آنان را تأييد مي‏كرد و يا دست‏كم آنها را نقض نمي‏نمود. حضور نگرش‏هاي فلسفي، تاريخي و فطري در اين‏گونه شرايط سبب مي‏شود كه برنامه‏هاي سياسي و حزبي با نگاهي عميق‏تر مورد بررسي قرار گرفته، و خطاهاي احتمالي يك روش، از سوي ساير روش‏ها تصحيح گردد.

آثار و فوايد روش علمي در عرصه سياست را نمي‏توان انكار كرد؛ ولي در عين حال، بايد از زيان‏هاي احتمالي آن نيز سخن گفت. حضور دانش تجربي در عرصه سياست، خودرسته يا ناخودرسته، حضور تكنيك‏ها و دستاوردهاي تكنولوژيكي را مجاز و مشروع مي‏سازد. استفاده از اين ابزارها در تبليغات سياسي و فشار بر قوه داوري و تشخيص شهروندان، تنها يكي از پيامدهاي حاكميت تكنولوژي نوين در عرصه سياست است كه حتي با اندكي تأمل مي‏توان محورهاي ديگري را هم بر آن افزود. دانش تجربي از آنجا كه به موضوع خود به عنوان «سوژه» يا ماده منفعل و قابل تصرف مي‏نگرد و «غايت‏انديشي» را از حوزه معرفت حذف مي‏كند، وقتي كه به عرصه مناسبات انساني قدم مي‏گذارد، كمترين تأثير آن تبديل هويت‏هاي ممتازِ انساني ــ به عنوان موجودات داراي شعور، اراده و احساس‏هاي ويژه و منحصر به فرد ــ به «توده»هاي بي‏شكلي است كه از طريق انواع فن‏آوري‏هاي نوين رسانه‏اي و ارتباطي به سمت اهدافِ صاحبان قدرت هدايت مي‏شوند. آنچه امروزه در غرب در نقد دموكراسي‏هاي جديد گفته مي‏شود، تا اندازه‏اي به بحث دانش و دموكراسي ارتباط مي‏يابد.


1. poly methodic

/ 1