در آستان امامان امامان(ع) كانون فضائل
در مجموعه مباحث در آستان امامان، امامشناسي را با الهام از زيارت بلند جامعه پي گرفتيم. در اين مقاله واژه «عناصر الابرار» را محور بحث قرار ميدهيم.براي بررسي اين ويژگي بايد واژههاي «عناصر» و «ابرار» را جداگانه بحث كرده و سپس به تفسير تركيبي آنها بپردازيم:واژه «عناصر»
«عناصر» جمع عنصر است. عنصر به معناي ريشه و نسب است:(1)
چون دگرگون شد همه احوال من
گر نشد ديگر بگوهر عنصرم(2)
گر نشد ديگر بگوهر عنصرم(2)
گر نشد ديگر بگوهر عنصرم(2)
واژه «ابرار»
گرچه ابي فارس، چهار معنا براي «برّ» ذكر ميكند (صدق ـ كه نيكوكاري را در اين معنا ميگنجاند ـ نوعي صدا، صحرا و گندم.(4)) لكن معنايي كه در اين جا مراد است نيكي و نيكوكاري است. بِرّ به معناي نيكي و بَر به معناي نيكوكار است و نيكوكاري گسترده، برگرفته از برّ به معناي صحرا و خشكي در مقابل دريا است(5) و ابرار جمع بَرّ (به فتح باء) است و «بَرّ» بر ذات مقدّس ربوبي ـ جلّ شأنه ـ اطلاق شده است: «انّه هو البَرّ الرحيم»(6) بر حضرت يحيي و حضرت عيسي (ع) نيز اطلاق شده است: «و برّا بوالديه»(7) «و برّا بوالدتي»(8)عناصر الابرار
دو معنا در تفاسير زيارت جامعه براي اين تركيب ذكر شده است:معناي اول ـ آن كه گل خوبان با گل اهل بيت ـ عليهم السلام ـ سرشته است. در روايتي از معصومين(ع) آمده است:«شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا؛(9) شيعيان ما از زيادي گل ما آفريده شدهاند در شادي ما شادند و در اندوه ما محزون اند.» در اين رابطه روايات فراواني وجود داشته و به اين واقعيت تصريح شده است؛ گرچه ما عمق معناي روايات طينت را نميفهميم. معناي دوم آن كه «ابرار» به بركت ولايت شما اهل بيت(ع) «ابرار» شدند، يعني اگر ولايت شما نبود، آنها در زمره «ابرار» قرار نميگرفتند. انسان نميتواند بدون ولايت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ در جهت صعود گام بردارد، زيرا ولايت آنها جلوهاي از ولايت الهي است، يعني همان گونه كه ولايت الهي در كمال انسان نقش اساسي دارد: «الله ولي الذين آمنوا»(10) و اگر انسان از اين نعمت ولايت محروم شد از خود بيگانه ميشود: «و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم»(11) ولايت اهل بيت(ع) هم چنين نقشي دارد.آنها صراط مستقيم به ولايت الهي اند: «انتم صراط الاقوم؛(12) راه استوار شماييد» برگزيدن راهي غير از راه آنها به بيراهه رفتن است. بنابراين ورود در حوزه ابرار بدون ولايت اهل بيت عليهم السلام ممكن نيست پس آنها عناصر الابرارند.معناي سومي كه براي «عناصر الابرار» به ذهن نويسنده اين سطور آمد اين است كه: همان طور كه اهل بيت(ع) «برّ» را به انسانها آموختند، اگر سيره فعلي و قولي آنها نبود مردم نميتوانستند «نيكي و نيكوكاري» را بشناسند. اهل بيت(ع) مصداق برّ در آيه ذيل اند: «لَيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَي الْمَالَ عَلَي حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَي الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَـئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَـئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ(13)؛ نيكي آن نيست كه صورت خود را به سوي مشرق و مغرب بگردانيد، بلكه نيكي و نيكوكار كساني هستند كه به خدا و روز رستاخيز، فرشتگان، كتاب آسماني و پيامبران ايمان آوردهاند و مال خود را با آن علاقهاي كه به آن دارند به خويشاوندان، يتيمان، مسكينان، واماندهگان در راه، سائلان و بردگان انفاق ميكنند. نماز را برپاي داشته و زكات ميپردازند، به عهد خود به هنگامي كه عهد بستند، وفا ميكنند و در برابر محروميتها و بيماريها در ميدان جنگ استقامت مينمايند. اينها كساني هستند كه راست ميگويند و براي خداوند حريم نگه ميدارند.»منظور اين آيه شريفه اين است كه به جاي بحث در مورد تغيير قبله و سر و صدا در اين زمينه (كه عمده سر و صداها را يهوديها داشتند) به مسائل اصلياي بپردازيد كه معيار ارزش انسانيت اند. مصاديق برّ
در اين آيه شريفه چند نمونه از مصاديق «برّ» ذكر شده است كه عبارت اند از:1 ـ ايمان
ايمان به خداوند، قيامت، فرشتگان، كتابهاي انبيا و ايمان به انبيا زيربناي تمامي ارزشهاي اخلاقي است. اصولاً قرآن تمام نيكوكاريها را با قيد «في سبيل الله» نيكي ميداند. ايمان ستون فقرات تمام نيكي هاست. برخي ارزشهاي اخلاقي اي كه در اسلام مطرح است در مكتبهاي مادّي هم ارزش است، با اين تفاوت كه در اين مكتبها نهايت سعي بر اين است كه مردم را عملاً درست كار و مطيع قانون بار بياورند، ولي در اسلام اين سخن مطرح است كه علاوه بر درستكاري، درست انديش بار بيايند.در كشورهاي به اصطلاح متمدن اگر كسي عملاً مطيع اوامر قانون و تعاليم اخلاق باشد يك فرد خوب، وظيفه شناس و با فرهنگ شناخته ميشود ؛ اگرچه در باطن بداخلاق و نادرست باشد، ولي در آئين اسلام، مسلمان واقعي و وظيفه شناس كسي است كه در درجه اول به اساس اسلام و تعاليم قانوني و اخلاقي آن ايمان داشته و سپس به آن عمل كند.در خصلت ايمان، امامان ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ سرآمدند.در كتاب مناقب خوارزمي از قول «عمر» آمده است كه من شهادت ميدهم كه از پيامبر(ص) شنيدم: «لو انّ السماوات السبع والارضين السبع وضعن في كفّه ميزان و وضع ايمان علي في كفه ميزان لرجح ايمان علي (ع)؛(14)اگر ايمان آنان كه در آسمانهاي هفت گانه و زمينهاي هفت گانهاند در يك كفّه ترازو قرار داده و ايمان علي(ع) را در كفه ديگر، ايمان علي(ع) ترجيح خواهد يافت.» در سخني ديگر همين شخص به امام اميرالمؤمنين(ع) گفت:«اما انت يا علي فوالله لو وزن ايمانك بايمان اهل الارض لرجحهم؛(15) پدرم شبانه قنبر را ميخواندو آرد و خرما را به او ميدادو خود نيز همراهش ميرفتو آنها را در خانههاي فقرايي كهدر روز شناسايي كرده بودميگذاشت و ميرفت.به پدرم گفت: پدرجان!چرا روز اين صدقه رابه صاحبانش نميدهي؟حضرت فرمود:«پسرم صدقه مخفيانه است كهغضب خداي را مينشاند.»علي اگر ايمانت را با ايمان همه زمينيان بسنجند ايمان تو از آنها برتري خواهد يافت.»امام علي(ع) طبق اعتراف همه دوستان و دشمنان اولين مؤمن به مكتب است؛ مؤمني كه آنچه در توان داشت در راه دين هزينه كرد. قلم از ترسيم اين همه هزينه در راه ايمان عاجز است:
كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست
كهتر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم
كهتر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم
كهتر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم
2 ـ انفاق
دومين مصداق «برّ» در آيه مذكور انفاق، ايثار و بخششهاي مالي به نيازمندان است. در اين ويژگي هم امامان(ع) زبانزد و ضربالمثلند. اميرمؤمنان (ع) فرمود زماني كه با پيامبر (ص) بودم، گاه ميشد از فرط گرسنگي سنگ به شكم ميبستم و در همان روز صدقهام چهل هزار دينار بوده است.(16)(با توجه به آن كه هر هزار دينار ديه يك انسان است ميتوانيد مبلغ چهل هزار دينار را به قيمت روز محاسبه كنيد) محمد بن حنفيه گويد: پدرم شبانه قنبر را ميخواند و آرد و خرما را به او ميداد و خود نيز همراهش ميرفت و آنها را در خانههاي فقرايي كه در روز شناسايي كرده بود ميگذاشت و ميرفت. به پدرم گفت: پدرجان! چرا روز اين صدقه را به صاحبانش نميدهي؟ حضرت فرمود: «يا بني صدقة السرّ تطفي غضب الرّب؛(17) پسرم صدقه مخفيانه است كه غضب خداي را مينشاند.»اين نمونهها در زندگي حضرت اميرمؤمنان علي (ع) آن چنان زياد است كه اگر بخواهيم آنها را بياوريم، «مثنوي هفتاد من كاغذ شود»انفاق ديگر امامان
1ـ در حديثي آمده كه امام حسن(ع) هيچ گاه سائلي را رد نكرد و در برابر درخواست او نه نگفت. به آن حضرت عرض شد: چگونه است كه هيچ گاه سائلي را رد نميكني؟فرمود: من سائل درگاه خدا، راغب در پيشگاه اويم، من شرم دارم كه خود، درخواست كننده باشم و سائلي را رد كنم. معتادم كرده كه نعمتهاي خود را بر من فرو ريزد و من نيز در برابر او عادت كردهام كه نعمش را به مردم بدهم و ترس آن دارم كه اگر عادتم را ترك كنم اصل آن نعمت را از من دريغ دارد. سپس حضرت اين دو بيت شعر را خواند:
اذا ما اتاني سائل قلت مرحبا
و من فضله فضل علي كل فاضل
و افضل ايام الفتي حين يسئل
بمن فضله فرضٌ علي معجل
و افضل ايام الفتي حين يسئل
و افضل ايام الفتي حين يسئل
لم يخب الآن من رجاك و من
حرك من دون بابك الحلقه
حرك من دون بابك الحلقه
حرك من دون بابك الحلقه
انت جواد و انت معتمد
ابوك قد كان قاتل الفسقه
ابوك قد كان قاتل الفسقه
ابوك قد كان قاتل الفسقه
لولا الذي كان من اوائلكم
كانت علينا الجحيم منطبقه
كانت علينا الجحيم منطبقه
كانت علينا الجحيم منطبقه
خذها فاني اليك معتذر
واعلم باني عليك ذو شفقه
واعلم باني عليك ذو شفقه
واعلم باني عليك ذو شفقه
لو كان في سيرنا الغداه عصي
امست سمانا عليك مندفقه
امست سمانا عليك مندفقه
امست سمانا عليك مندفقه
لكن ريب الزمان ذو غبر
والكفّ مني قليلة النفقه
والكفّ مني قليلة النفقه
والكفّ مني قليلة النفقه
اميرمؤمنان علي(ع) در جنگ
صفين با حكميت مخالف بودولي بر حضرت تحميل شد.وقتي خوارج نهروان ديدندفريب خوردهاند پشيمان شدهو به اميرمؤمنان (ع) فشار آوردندكه قرارداد را نقض كندو همانند آنها توبه نمايد!حضرت فرمود:واي بر شما! آيا پس از رضايتو پيمان بازگرديم؟
مگر خداي تعالي نفرموده:
«به عقدها وفا كنيد»
و فرموده: «به پيمان خدا وفا كنيد؛
هنگامي كه پيمان بستيد
و هيچ گاه سوگندها را
كه مؤكد و استوار كرديد مشكنيد
در صورتي كه خدا را بر خود ناظر
و گواه گرفتهايد
و خدا به هر چه انجام ميدهيد
آگاه است.»راوي ميگويد: مرد عرب آن مال را گرفت و گريست. امام كه گريه او را ديد فرمود: «لعلّك استقللت ما اعطيناك قال لا ولكن كيف تأكل التراب جودك؛ اي مرد! شايد عطاي ما را اندك به حساب آوردي؟ عرض كرد: نه، بلكه ميگريم كه خاك جود و سخاوت شما را ميخورد.(19)3 ـ در حالات امام سجاد(ع) آمده است: بسياري از خانوادههاي محروم و نيازمند شبانگاه از لطف و بخشش مردي ناشناس بهرهمند ميشدند و هرگز او را نشناختند، مگر زماني كه آن امام به شهادت رسيد و آن مرد ناشناس ديگر به سراغ آنان نيامد، آنگاه بود كه دانستند آن امدادگر ناشناس امام زينالعابدين (ع) بوده است.(20)وقتي بدن امام سجاد(ع) را غسل ميدادند آثاري بر پشت و شانههاي حضرت مشاهده كردند و چون علّت را پرسيدند، دانستند كه اينها آثاري است از نانها و كوله بارهايي كه امام (ع) براي تهيدستان بر دوش ميكشيده است.(21)4ـ درباره امام باقر(ع) گفتهاند: هرگز شنيده نشد كه نيازمندي نيازش را به آن حضرت اظهار داشته و با پاسخ منفي مواجه شده باشد. امام باقر(ع) همواره توصيه ميكرد كه وقتي نيازمندان به شما روي ميآورند و يا شما ميخواهيد آنان را صدا بزنيد بهترين نامها و عناوين را درباره آنان به كار گيريد.(22)امام صادق(ع) فرمود: در يكي از روزها به حضور پدرم رسيدم در حالي كه ميان نيازمندان مدينه هشت هزار دينار تقسيم كرده و يازده برده آزاد كرده بود.(23)اين تنها نمونهاي اندك از ايثار و انفاق امامان بود.(24)بنابراين انفاق و ايثار و سخاوت جزء فرهنگ ابرار بوده و با جانشان عجين است.
3 ـ اقامه نماز
سوّمين ويژگي ابرار «اقامه نماز» است. اقامه نماز در قرآن در حقيقت اقامه همه معنويتها است كه نماز عَلَم و پرچم آنهاست.«ابرار»، ياران خدا و پيوسته در پي احياي معنويت اند. قرآن ياران خداوند را چنين ميستايد:«الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ»(25) ياران خدا كساني هستند كه هرگاه در زمين به آنان قدرت بخشيديم نماز را برپا ميدارند و زكات را ادا ميكنند و امر به معروف و نهي از منكر مينمايند و پايان همه كارها از آن خداست.اينها دغدغههاي عمده ياران خداست كه از مصاديق ابرارند. لذا نه تنها خود اهل نمازند، بلكه در پي گسترش فرهنگ نماز كه همان فرهنگ معنويت است ميباشند كه امامان ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ پيشگام اين فرهنگ ارزشمند بودهاند. در زندگي هر يك از آنها عشق و شيفتگي نسبت به نماز و معنويات موج ميزند. بنابراين آنان تفسير معنويت و خضوع در پيشگاه ذات مقدّس ربوبياند.4 ـ اداي زكات
چهارمين ويژگي «ابرار» اداي زكات و حقوق واجب مالي است: «و آتي الزكوه».«زكوة» در قرآن به معناي «زكوة» مصطلح نيست، بلكه به معناي مطلق وظيفه واجب مالي است.بسيارند افرادي كه در پارهاي از موارد حاضرند به مستمندان كمك كنند اما در اداء حقوق واجب سهل انگاري ميكنند. و به عكس گروهي غير از اداي حقوق واجب به هيچ كمك ديگري تن در نميدهند؛ حتي حاضر نيستند يك دينار به نيازمندترين افراد بدهند آيه فوق با ذكر انفاق مستحب از يكسو و اداي حقوق واجب از سوي ديگر اين هر دو گروه را از صف نيكوكاران واقعي خارج ميسازد و نيكوكار را كسي ميداند كه در هر دو ميدان انجام وظيفه كند.جالب اين كه در مورد انفاقهاي مستحب، كلمه «علي حبه» (با اين كه ثروت محبوب آنهاست) را ذكر ميكند، ولي در مورد زكات واجب اين طور نيست، چون اداي حقوق واجب مالي يك وظيفه الهي و اجتماعي است و اصولاً نيازمندان طبق منطق اسلام در اموال ثروتمندان به نسبت معيني شريك اند. پرداختن مال شريك نيازي به اين تعبير ندارد.»(26)5 ـ وفاء به عهد
پنجمين ويژگي ابرار وفاي به عهد است «والموفون بعهدهم اذا عاهدوا» وفاي به عهد يك ارزش انساني است و اسلام هم آن قدر بر اين اصل تأكيد دارد كه از ويژگيهاي ترديدناپذير مؤمنان ميداند. «والذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون»(27)؛ مؤمنين كساني هستند كه به امانت و عهد و پيمان خود وفا دارند.آن قدر اولياي دين بر اين اصل تأكيد دارند كه امام كاظم(ع) از پدران بزرگوارش و آنها از پيامبر اكرم(ص) روايت ميكند كه: «لا دين لمن لا عهد له؛(28) مسلمان نيست آن كس كه به عهد و پيمانش وفادار نباشد.»اهميت اين ارزش اخلاقي از اين روست كه سرمايه زندگي اجتماعي اعتماد متقابل افراد جامعه است و پيمان شكني، اين سرمايه را از بين ميبرد، به همين دليل است كه در روايتي از حضرت امام باقر(ع) آمده: «ثلاث لم يجعل الله عزّوجلّ لاحد فيهن رخصةً اداء الامانة الي البرّ والفاجر والوفاء بالعهد للبر والفاجر و برّ الوالدين برين كانا او فاجرين؛(29) سه چيز است كه خداوند به احدي اجازت تخلف از آنها را نداده است: [اول:] اداي امانت؛ چه صاحب امانت نيكوكار باشد چه گنه كار،[دوم:] وفاي به عهد؛ خواه صاحب عهد صحيح العمل باشد يا بد عمل، [سوم:] احترام و نيكي به پدر و مادر؛ خواه درستكار باشند يا بدكار.»سيره قولي و عملي امامان ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ پايبندي ارزشهاي اخلاقي از جمله اين ارزش والاي اخلاقي بوده است.اميرمؤمنان علي(ع) ميفرمود: حتي نسبت به عهدي كه با دشمن هم بستهاي پايبند باش: «و ان عقدت بينك و بين عدوك عقدة او البسته منك ذمة فحط عهدك بالوفاء وارع ذمتك بالامانة فانّه ليس من فرائض الله شيء الناس اشدّ عليه اجتماعا مع تفرّق اهوائهم و تشتت آرائهم من تعظيم الوفاء بالعهود؛(30)مالك اگر بين خود و دشمنت قرار دادي منعقد نمودي و به او امان دادي به عهدي كه كردهاي وفادار باش و به اماني كه دادهاي پايبند بمان، زيرا بين واجبات و فرايض الهي هيچ چيز نزد مردم با اختلافاتي كه در عقايد و افكار دارند به قدر وفاي به عهد مورد تعظيم و احترام نيستند.»اميرمؤمنان علي(ع) در جنگ صفين با حكميت مخالف بود ولي بر حضرت تحميل شد. وقتي خوارج نهروان ديدند فريب خوردهاند پشيمان شده و به اميرمؤمنان (ع) فشار آوردند كه قرارداد را نقض كند و همانند آنها توبه نمايد! حضرت فرمود:«ويحكم ابعد الرضا والعهد نرجع أو ليس الله تعالي قال «اوفوا بالعقود» و قال «واوفوا بعهد الله اذا عاهدتم و لاتنقضوا الايمان بعد توكيدها و قد جعلتم الله عليكم كفيلاً انّ الله يعلم ما تفعلون؛(31) واي بر شما! آيا پس از رضايت و پيمان بازگرديم؟ مگر خداي تعالي نفرموده: «به عقدها وفا كنيد» و فرموده: «به پيمان خدا وفا كنيد؛ هنگامي كه پيمان بستيد و هيچ گاه سوگندها را كه مؤكد و استوار كرديد مشكنيد در صورتي كه خدا را بر خود ناظر و گواه گرفتهايد و خدا به هر چه انجام ميدهيد آگاه است.»بنابراين امام علي(ع) مفسّر اين ارزش والاي اخلاقي شد.همين سخن در مورد امام حسن(ع) و امام حسين(ع) در مورد قراردادي كه با معاويه بسته شد نيز وجود دارد. آنان وفادار ماندند ؛ گرچه معاويه خيانت كرده و پيمان را شكست.6 ـ صبر و استقامت
ششمين ويژگي ابرار، صبر در سختيها و مشكلات است: «والصابرين في البأساء والضراء و حين البأس».(«بأساء» از ماده «بؤس» به معناي فقر، ضرّاء» به معناي درد و بيماري و «حين البأس» به معناي هنگام جنگ است.)مقام معظم رهبري مد ظلّه در باب تفسير صبر چنين فرمودهاند: «بنابر آنچه مجموعا از روايات به دست ميآيد صبر را اين گونه ميتوان تعريف كرد:«مقاومت آدمي در راه تكامل در برابر انگيزههاي شرآفرين، فساد آفرين و انحطاط آفرين، براي مثال ميتوان فعاليت يك كوهنورد را در نظر گرفت...در راه رسيدن به قله بلند كوه، موانعي موجود است و اين موانع چه از درون وجود آدمي و چه در خارج از هستي او، هر كدام به نوعي مزاحم و جلوگير حركت اويند: از درون، راحتطلبي، ترس، نوميدي و هوسهاي گوناگون او را از رفتن باز ميدارند و به صورت وسوسههايي دامن گير انگيزهي حركت و صعود را در او ميميرانند و از برون، سنگ، صخره، گرگ، دزد، خار و غيره... عملاً پاي او را از پيشروي باز ميدارند كسي كه با مزاحمت هايي از اين قبيل روبروست يا از شروع اين راه خطرناك و پردرد سر و ادامه آن منصرف ميگردد و يا در برابر آنها مقاومت ورزيده و هر مانعي را به كمك اراده و حوصله از سر ميگذراند و به كار و راه خود ادامه ميدهد... اين دومي صبر است.»(32)به عبارت ديگر: ميتوان گفت صبر يعني هزينه كردن هر چه در توان است در جهت «دين مداري».ابرار برخورداران از اين خصيصه والايند.انبيا كه سرسلسله ابرارند موصوف به اين وصف الهي اند: «وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَي مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّي أَتَاهُمْ نَصْرُنَا»(33)؛ پيامبراني پيش از تو تكذيب شدند آنها در برابر تكذيب مخالفان استقامت ورزيدند تا آن كه نصرت ما فرا رسيد.نيز خداوند پيامبراني همچون اسماعيل، ادريس، ذا الكفل(34)، ايوب(35) و يعقوب(36) را به صبر ميستايد.نوزده بار در قرآن، پيامبر بزرگوار اسلام امر به صبر و استقامت شده است.(37)حقيقتا پيامبر بزرگوار اسلام سمبل صبر و استقامت بود، نه تهمتهاي فراوان همچون: كاهن(38)، ساحر(39)، مسحور(40) (كسي كه جادوگري او را سحر كرده)، مجنون(41)، كذّاب(42)، مفتري(43) و...نه تهديدها و نه كارشكنيها و نه حصار سه ساله شعب ابي طالب و نه گرسنگي و محروميت و نه آوارگي و... نتوانست استقامت او را درهم بشكند. لذا پس از بيست و سه سال مبارزه هدف خود را پيش برد و دين اسلام را گسترش داد.جانشينان حقيقي او امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز با صبوري راه پرافتخار پيامبر(ص) را دنبال كردند:«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بآيَاتِنَا يُوقِنُونَ(44)؛ و از آنها امامان و پيشواياني برگزيديم كه به فرمان ما مردم را هدايت ميكردند، به خاطر اين كه شكيبايي نموده و به آيات ما يقين داشتند.»امامان ـ عليهم السلام ـ بيترديد از مصاديق «لما صبروا» هستند. نمونههاي صبر امامان فراوان است ولي مصداق شاخص آن صبر و سكوت تلخ 25 ساله اميرمؤمنان علي(ع) است؛ سكوتي كه براي حضرت بسيار تلخ بود همانند استخوان در گلو(45)، خاشاك در چشم(46) و براي حضرت سختتر بود. از آن كه نوك شمشير را بر قلب گذاشته و يا تلخترين ميوه (هندوانه ابي جهل) را بخورند.(47)ولي چون امام علي(ع) عاشق و شيفته بيقرار مكتب است؛ همان گونه كه در دوره پيامبر سختيهاي جنگ را به جان خريد، در اين مدت بيست و پنج ساله هم با صبرش اين سختيها را به جان خريد تا اساس اسلام آسيب نبيند.(48)اميرمؤمنان علي(ع) امام الابرار بوده و صبوري سيرت اوست.به نظر ميرسد اين تفسير سوم، تفسيري قرآني از عناصر الابرار است.سلام بر امامان ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ كه تفسير «برّ»اند و «ابرار»، هرچه دارند از سيرت فعلي و سنّت قولي آنان است. اميد كه پيرو شايسته راهشان باشيم. انشاء الله.1 ـ مجمع البحرين، ج2، ص1278، «العنصر الاصل والنسب»
2 ـ ناصر خسرو.
3 ـ اصول كافي، ج1، ص27، ح29.
4 ـ مقائيس اللغة، واژه «برّ».
5 ـ مفردات راغب، واژه «برّ».
6 ـ سوره طور، آيه28.
7 ـ مريم، آيه14.
8 ـ همان، آيه32.
9 ـ بحارالانوار، ج5، ص225.
10 ـ بقره، آيه257.
11 ـ حشر، آيه19.
12 ـ زيارت جامعه كبيره.
13 ـ بقره، آيه178.
14 ـ مناقب خوارزمي، ص131.
15 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج12، ص259.
16 ـ موسوعة الامام علي بن ابي طالب، ج9، ص173؛ به نقل از ربيع الابرار، ج2، ص147.
17 ـ همان، ص174، به نقل از ربيع الابرار زمخشري، ج2، ص148.
18 ـ زندگاني امام حسن مجتبي، ص335، به نقل از نورالابصار شلبنجي، ص111.
19 ـ زندگاني امام حسين(ع)، ص577، و 578؛ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب.
20 ـ كشف الغمة، ج2، 266.
21 ـ خصال صدوق، ص517.
22 ـ احقاق الحق، ج12، ص189.
23 ـ بحارالانوار، ج46، ص302.
24 ـ درسي از سخاوت پيشوايان، ص132، نمونه از سخاوت امامان ذكر شده است.
25 ـ سوره حج، آيه41.
26 ـ تفسير نمونه، ج1، ص600.
27 ـ مؤمنون، آيه8.
28 ـ ميزان الحكمة، ج5، ص2147، «عهد» به نقل از نوادر راوندي، ص5.
29 ـ اصول كافي، ج2، ص162.
30 ـ نهج البلاغه، نامه 51.
31 ـ وقعة صفين، ص514.
32 ـ گفتاري در باب صبر، ص10 و 11.
33 ـ سوره انعام، آيه34.
34 ـ سوره انبياء، آيه185.
35 ـ ص، آيه46.
36 ـ يوسف، آيه 18 و 83.
37 ـ همانند سوره نحل، آيه127 و سوره طه، آيه130، سوره مؤمن، آيه77.
38 ـ حاقه، آيه22.
39 ـ ص، آيه4.
40 ـ فرقان، آيه8.
41 ـ شعراء، آيه153
42 ـ ص، آيه4.
43 ـ نحل، آيه101.
44 ـ سجده، آيه24.
45 ـ نهج البلاغه، خطبه سوم.
46 ـ همان.
47 ـ همان، خطبه217.
48 ـ در اين باره در كتاب سيري در سيره سياسي امام علي(ع) به تفصيل سخن گفتهايم.