انفاق در سیره پیشوایان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انفاق در سیره پیشوایان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





انفاق در سيره پيشوايان

اشاره

بدون ترديد طبيعت انسان اقتضا مي‏كند كه زيست اجتماعي داشته باشد، و روابط تنگاتنگ با انسان‏هاي ديگر برقرار كند، و مسائل اجتماعي خود را سامان بخشد، و جامعه فاضله مدني به وجود آورد. و نيز بدون شك، حوادث و گرفتاري‏هاي مختلف كه در جامعه رخ مي‏دهد، موجب شكست و نابه‏ساماني‏هاي گوناگون در بعضي از انسان‏ها و خانواده‏ها مي‏گردد، در نتيجه آنها به طور طبيعي نياز به كمك و مساعدت ديگران خواهند داشت، و بايد به آنها كمك نمود و زندگيشان را آبرومندانه تأمين كرد، چرا كه همه افراد جامعه همانند اعضاء يك پيكرند، كه اگر يك يا چند عضو به درد آيد، اعضاء ديگر را بي‏تاب مي‏كند، و آدميت انسان مي‏طلبد كه نسبت به محنت ديگران بي‏غم نباشد، بلكه با تعاون و همكاري به ياري رساني پردازد.

خداوند در قرآن مي‏فرمايد: «وتَعَاوَنُواْ عَلَي الْبرِّ وَالتَّقْوَي؛ در راه نيكي و پرهيزكاري با هم تعاون و همكاري كنيد.»(1)

تعاون يك اصل كلي اسلامي در سراسر مسائل اجتماعي، حقوقي، اخلاقي و سياسي است. طبق اين اصل همه مسلمانان موظفند، دردهاي جامعه را بشناسند، و به سامان بخشي و گره گشايي بپردازند، و با همدلي و همفكري، چالش‏هاي مختلف، از جمله چالش‏هاي اقتصادي و مالي را پر كنند. و تعبير «برّ و تقوا» در آيه فوق بيانگر آن است كه اين تعاون بايد از يك سو همراه نيكي‏ها باشد، و از سوي ديگر با هر گونه فساد و بدي‏ها مبارزه كرده و از آنها جلوگيري نمايد. براساس خلوص و نيت پاك باشد، و در آن هيچ گونه منّت گذاري و آزاردهي نباشد.

امام صادق(ع) فرمود: «المؤمن اخو المؤمن، كالجَسَدِ الواحِد، اِن اشتَكي شيئا وَجَدَ الم ذلك في سائر جَسَدِه؛ مؤمن برادر مؤمن است، همانند اعضاء يك پيكر نسبت به همديگر پيوند دارد، كه اگر يكي از اعضاء درد گرفت، ساير اعضا نيز آن درد را احساس مي‏كنند.»(2)

اينجا است كه به اهميت مسائل اعتقادي و لزوم و ضرورت انفاق پي مي‏بريم، بر همين اساس، اسلام داراي قوانين محكم پيرامون انفاق‏هاي واجب و مستحب است، و آن را تحت عناوين مختلف مانند: زكات، خمس، نذر، قَسَم، آزاد كردن برده، قرض الحسنه، صدقه، كفّارات و جرائم و... مطرح نموده است.

در قرآن در آيات متعدد به مسأله انفاق پرداخته شده، تا آن جا كه آن را به عنوان جهاد مطرح نموده «وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ؛ و با انفاق مال و ايثار جان، در راه خدا جهاد كنيد.»(3)

بنابراين اسلام به مسأله انفاق، بسيار توجه نموده، و مسلمانان قطعا بايد در زندگي داراي انفاقات گوناگون باشند؛ و آن را در سرلوحه زندگي خود قرار دهند.

بر همين اساس، يكي از اموري كه در زندگي درخشان پيشوايان و چهارده معصوم(ع) بسيار مي‏درخشد، و در كنار توحيد و نماز و ساير برنامه‏هاي نخستين آنها قرار دارد انفاق با مال است، تا آنجا كه انفاق آنها در بسياري از موارد، به ايثار، و مقدم داشتن ديگران بر خود، مي‏رسيد، كه آيات قرآني در شأن اين فداكاري‏هاي خالصانه آنها نازل شد، به عنوان نمونه، نظر شما را به چند رخداد زير جلب مي‏كنيم:

1. ماجراي معروف نذر روزه گرفتن سه روز حضرت علي(ع) و فاطمه(س) و فضّه براي شفاي بيماري حسن و حسين(ع) است، آنها سه روز روزه گرفتند، در آن وقت حضرت علي(ع) در شدّت تهي دستي به سر مي‏برد، سه من جو قرض كرد، فاطمه(س) آن را آرد نموده و از آن نان پخت، شب اول هنگام افطار مسكين به در خانه علي(ع) آمد و غذا طلبيد، آنها غذاي خود را به او دادند، و گرسنه ماندند، روز دوم هنگام افطار، يتيمي آمد و تقاضاي غذا كرد، آنها غذاي خود را به او دادند، و گرسنه ماندند. روز سوم نيز هنگام افطار اسيري گرسنه آمد، آنها غذاي خود را به او دادند، و آن شب را نيز با گرسنگي شديد به سر آوردند. صبح حضرت علي(ع) دست حسن و حسين (ع) را گرفت و نزد پيامبر(ص) آورد، پيامبر(ص) ديد آنها از شدت گرسنگي مي‏لرزند. به خانه فاطمه(س) رفت، او را در محراب عبادت ديد، در اين هنگام سوره دهر (هفتاد و ششمين سوره قرآن) نازل شد، كه آيات پنجم تا يازدهم اين سوره در ستايش انفاق و ايثار خاندان حضرت علي(ع) است در آيه 8 مي‏خوانيم:

«وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا؛ اين‏ها غذاي خود را با اين كه به آن غذا علاقه و نياز دارند، به مسكين و يتيم و اسير مي‏دهند.»(4)

2. شيخ طوسي به سند خود از ابوهريره نقل مي‏كند كه گفت: مرد فقيري به محضر رسول خدا(ص) آمد، و از شدّت گرسنگي خود شكايت كرد، پيامبر(ص) دستور داد از منزل غذايي براي او بياورند، ولي در نزد هيچ يك از همسران او غذا نبود، حضرت در مسجد چنين اعلام كرد:

«چه كسي امشب اين مرد را مهمان مي‏كند؟»

حضرت علي(ع) عرض كرد: من.

آن گاه علي(ع) آن مستمند گرسنه را به خانه‏اش برد، به فاطمه (س) فرمود: «آيا غذايي در خانه هست؟»

فاطمه(س) فرمود: «چيزي جز به اندازه غذاي شب خودمان و بچه‏ها وجود ندارد، ولي ما امشب مهمان را بر خود مقدّم مي‏داريم.»

علي(ع) فرمود: اي دختر رسول خدا! چراغ را خاموش كن، و كاري كن كه بچه‏ها بخوابند. حضرت زهرا(س) چنين كرد. آن شب غذاي خود را به مهمان دادند و خود و بچه‏ها گرسنه خوابيدند. صبح علي(ع) به محضر رسول خدا(ص) آمد، و ماجرا را خبر داد. در همين هنگام اين آيه در تمجيد و شأن ايثار و انفاق علي(ع) و افراد خانواده‏اش نازل گرديد: «وَيُوءْثِرُونَ عَلَي أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛ آنها گرسنگان را بر خودشان مقدم مي‏دارند، هرچند خودشان بسيار در سختي و نياز باشند.»(5)

3. انفاق و ايثار رسول خدا(ص) به محرومان و مستمندان در حدّي بود كه هيچ كسي را نزد خود نااميد رد نمي‏كرد، فقيري به محضرش آمد و درخواست كمك كرد، در نزد آن حضرت چيزي نبود، به او فرمود: مشكل تو به خواست خدا حل خواهد شد. او عرض كرد: پيراهنت را كه پوشيده‏اي به من بده، آن بزرگوار، پيراهنش از تنش بيرون آورده و به او داد. در نتيجه در تنگنا قرار گرفت و از خانه بيرون نيامد. خداوند اين آيه را توسط جبرئيل بر او نازل نمود: «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَي عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا؛ هرگز دستت را بر گردنت زنجير نكن (و ترك انفاق ننما) و بيش از حد هرگز (نيز) دستت را مگشا، تا مورد سرزنش قرارگيري و از كار فرو ماني.»(6)

4. روزي فقيري به محضر امام صادق(ع) آمد و تقاضاي كمك كرد، آن حضرت برخاست و كنار زنبيلي كه پر از خرما بود آمد، دو دستهايش را از خرما پر كرد و به او داد، فقير ديگري آمد، باز آن حضرت اين گونه به او كمك كرد، به همين ترتيب چندين فقير را كمك كرد، و اندكي از خرما ماند، و آن را براي خود نگهداشت. آنگاه فرمود: پيامبر(ص) هر چيزي را كه نزدش بود، به محرومان انفاق مي‏كرد، بانويي پسرش را براي درخواست كمك نزد پيامبر(ص) فرستاد، و گفت: اگر چيزي نداشت، پيراهنش را مطالبه كن، آن پسر نزد پيامبر(ص) آمد و تقاضاي كمك كرد. پيامبر(ص) فرمود: چيزي در نزدم نيست تا به شما بدهم. او عرض كرد: پيراهنت را بده. آن حضرت پيراهنش را از تن بيرون آورد و به او داد. در اين هنگام آيه (29 اسراء) نازل شد «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَي عُنُقِكَ...» و آن حضرت را به اعتدال در انفاق امر فرمود.(7)

منظور امام صادق(ع) اين بود كه به حاضران خبر دهد كه من به پيامبر(ص) اقتدا مي‏كنم، و مطابق آيه اندكي را براي خودم باقي مي‏گذارم.

5. در يكي از جنگ‏ها، سرباز دشمن كه از كَرَم و سخاوت علي(ع) خبرهايي شنيده بود، نزد آن حضرت آمد و گفت: «هَبْ لي سيفك؛ شمشيرت را به من ببخش.» حضرت علي(ع) شمشيرش را به او بخشيد. او تعجّب كرد كه در چنين موقعيتي علي(ع) خود را خلع سلاح كرد، و دشمن را مسلّح نمود، با تعجّب پرسيد: آيا در چنين موقعيتي به سؤال من پاسخ مثبت دادي؟

آن حضرت در پاسخ فرمود:

«يا هذا انّك مددت يد المسألة اليّ و ليس من الكرم ان يردّ السّائل؛ اي شخص! تو دست سؤال به سوي من دراز كردي، و از كرم نيست كه سائل رد شود.»

آن سرباز آن چنان تحت تأثير بزرگواري حضرت علي(ع) واقع شد كه هماندم شمشير را به زمين نهاد و گفت: «اگر مكتب اسلام اين چنين درس جوانمردي و سخاوت مي‏آموزد، مرا از تاريكي كفر نجات بده.»

آنگاه در حضور علي(ع) مسلمان و هدايت شد.(8)

6. روزي يك نفر عرب فقير و چادرنشين از حضرت علي(ع) كمك خواست، حضرت به نماينده‏اش فرمود: «هزار به او بده» پس از ساعتي نماينده نزد علي(ع) آمد و عرض كرد: «هزار دينار (طلا) به او بدهم يا هزار درهم (نقره)؟»

حضرت علي(ع) در پاسخ فرمود: «كلاهُما عندي حجران، فاعط الاعرابيّ انفعهما له؛ طلا و نقره هر دو در نزد من، مانند دو سنگ (دو جماد) است، آنچه را كه براي آن فقير نافع‏تر است، همان را به او بده.»(9)

7. روز ديگري ابن زبير نزد علي(ع) آمد و گفت: در دفتر حساب‏رسي پدرم (زبير) ديدم كه هشتاد هزار درهم از پدرت (ابوطالب) طلب دارد، و هنوز ابوطالب آن را نپرداخته است.

حضرت علي(ع) فرمود: «پدرت راستگو است»؛ آنگاه دستور داد، همين مبلغ را به ابن زبير دادند.

پس از مدتي ابن زبير نزد علي(ع) آمد و گفت: اشتباه كردم، بلكه در آن دفتر حساب نوشته، پدرم اين مبلغ را به پدرت ابوطالب، بدهكار است. علي(ع) فرمود: «پدرت را از بند بدهكاري آزاد كردم (و آن مبلغ را بخشيدم) و آنچه را نيز از من اشتباها بابت بدهكاري پدرم گرفته‏اي، به تو بخشيدم.»(10)

3. روزي رسول اكرم(ص) سيصد دينار كه براي او هديه آورده بودند، به علي(ع) داد، علي(ع) آن را گرفت و با خود گفت سوگند به خدا اين پول را در راه خدا آن چنان صدقه مي‏دهم كه خداوند آن را قبول كند، شب بعد از آن، نماز عشا را به جماعت با پيامبر(ص) خواند، سپس از مسجد بيرون آمد، در مسير راه با بانويي روبرو شد، صد دينار آن را به آن بانو داد، شب بعد صد دينار به مرد فقيري عطا كرد، شب سوم نيز چنين كرد، در نتيجه همه پول‏هاي اهدايي رسول خدا(ص) را به محرومان داد.(11)

به اين ترتيب مي‏بينيم حضرت علي(ع) انفاق‏هاي كلان به افراد مختلف داشت.

8. در مدينه مردي به نام عبدالرحمن زندگي مي‏كرد و مكتب خانه داشت و به كودكان درس مي‏داد، امام حسين(ع) يكي از پسرانش به نام جعفر(12) نزد او براي آموختن فرستاد، معلّم سوره حمد (و يا آيه الحمد لله رب العالمين) را به جعفر ياد داد. جعفر به خانه آمد و آن را براي پدرش امام حسين(ع) خواند.

امام حسين (ع) معلّم را به حضور طلبيد و احترام شاياني به او نمود، و هزار دينار و مقدار بسيار لباس و لوازم زندگي به او بخشيد، و دهان او را پر از دُرّ (مرواريد) نمود.

بعضي به عنوان اعتراض به امام حسين(ع) گفتند: اين چه كاري بود كه كرديد؟ آن همه بخشش؟!

آن حضرت در پاسخ فرمود: «اين بخشش من از كجا با ارزش كار آن معلم برابري مي‏كند كه او به پسرم «الحمدلله رب العالمين را ياد داده است؟»(13)

9. امام حسين(ع) هنگام فراغت به مسجدالنبي(ص) مي‏رفت و در آن جا مشغول نماز مي‏شد، روزي فقيري بيابان‏نشين به مدينه آمد، و از مردم پرسيد: «كريم‏ترين و بزرگوارترين مرد كيست؟»

مردم گفتند: حسين بن علي(ع).

او به جستجوي حسين(ع) پرداخت، گفتند: حسين (ع) اكنون در مسجد مشغول نماز است. فقير به مسجد رفت، ديد امام حسين در نماز است، در مقابل آن حضرت ايستاد و اين اشعار را خواند:




  • حرَّك مِنْ خلْفِ بابك الْخَلْقَةِ
    أبوكَ قدْ كان قاتلُ الفَسَقَةِ
    أنْتَ جوادٌ و انتَ معتمدٌ



  • لم يجب اليوم من‏رجاك و مَنْ
    أنْتَ جوادٌ و انتَ معتمدٌ
    أنْتَ جوادٌ و انتَ معتمدٌ



امروز كسي كه اميد به تو داشته باشد، و حلقه درِ خانه تو را حركت دهد نااميد نخواهد شد. تو سخاوتمند و پناه بي‏پناهان هستي، پدرت كشنده فاسقان است.»

امام حسين(ع) نماز را كوتاه كرده به پايان رسانيد، قنبر را صدا زد، قنبر به محضر امام رسيد، قنبر عرض كرد: دويست درهم باقي مانده كه به من فرمودي آن را بين بستگان تقسيم كنم. امام(ع) فرمود: آن را بياور، كسي كه از بستگان سزاوارتر است آمده است. قنبر رفت و آن را آورد، امام حسين(ع) آن مبلغ را به آن فقير داد، و در جواب اشعار او، اشعاري خواند...

وقتي كه آن فقير آن پول‏ها را گرفت، سخت گريه كرد، حضرت به او فرمود: «گويا عطاي ما را اندك دانستي؟» او عرض كرد: «نه، بلكه علت گريه‏ام آن است كه چگونه رواست دست با اين گونه جود و كرَم، زير خاك برود؟»(14)

10. امام سجاد(ع) عازم بود، وقتي كه مدينه را به عزم مكه ترك كرد، خواهرش حضرت سكينه(س) هزار درهم براي آن حضرت فرستاد، تا در سفر حج، مصرف كند، در سرزمين حَرّه (دو كيلومتري مدينه) اين پول به دست آن حضرت رسيد. امام (ع) آن را پذيرفت، هنوز چندان از آن جا دور نشده بود، كه عده‏اي از فقرا را در مسير راه ديد، همه آن هزار درهم را بين آنها تقسيم نمود، و حتي يك درهم از آن براي خود نگه نداشت.(15)

پاسخ به يك سؤال

اينك اين سؤال مي‏شود كه طبق آنچه در روايات مختلف و در نهج البلاغه آمده حضرت علي(ع) و ساير امامان(ع) در مصرف بيت المال حتي يك درهم از حريم عدل و مساوات خارج نمي‏شدند، پس اين انفاقات كلان از چه مالي بوده است؟ و با توجه به اين كه همه امامان داراي اين گونه انفاق‏ها بوده‏اند، منابع اين انفاق‏ها چه بوده است؟

پاسخ: اين انفاقات كلان، قطعا از بيت‏المال نبوده است، چرا كه حضرت علي(ع) و امامان ديگر نهايت دقت عادلانه را در صرف بيت المال مي‏نمودند، بلكه اين انفاق‏ها از محصول باغ‏ها و نخلستان‏ها و مزرعه هايي بود كه خود آن حضرت با دسترنج خود احداث نموده بود، و گاهي نيز از هدايايي بود كه دوستان امامان(ع) به آنها مي‏رساندند، مانند سيصد ديناري كه به رسول خدا(ص) اهداء شده بود، و آن حضرت به علي(ع) داده و علي(ع) در راه خدا انفاق نمود، كه روايت آن خاطرنشان گرديد.

حضرت علي(ع) باغ‏ها و مزارع متعددي را كه حاصل دسترنجش بود، وقف كرد، امامان ديگر نيز از اين موقوفات سرپرستي نموده، و محصول آنها يا پول به دست آمده از محصول آنها را در راه خدا انفاق مي‏كردند. حضرت علي(ع) باغ‏ها و مزرعه‏هايي به نام‏هاي: ابي‏نيزر، بُغَيبغَه، اُرَينه، رَغَد، رزين، رياح و... و چاه‏هاي قنات آب براي كشاورزي در راه مكه و كوفه، و در سرزمين مسجد فتح در مدينه، و در نزديك مرقد حضرت حمزه(ع)، و در ميقات و در بصره و آبادان و... حفر نمود.(16)

مرحوم عالم بزرگ سيد بن طاووس (متوفاي سال 664 هـ.ق) در كتاب كشف المحجّه نقل مي‏كند كه اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: هنگامي كه با حضرت زهرا(س) ازدواج كردم، فرش زير پا نداشتم، ولي اكنون باغ‏هاي موقوفه‏اي كه آن را وقف كرده‏ام آنقدر است، كه هزينه زندگي همه بني‏هاشم را تأمين مي‏كند. آن حضرت اموالي كه ارزش غلاّت محصول يك سال آن معادل چهل هزار دينار بود، وقف كرد، در همين هنگام شمشيرش را در معرض فروش قرار داد، و مي‏فرمود: «اگر به اندازه هزينه نان شبم را مي‏داشتم شمشيرم را نمي‏فروختم.»(17)

امام صادق(ع) فرمود: «اميرمؤمنان علي(ع) زمين‏ها را آماده كشاورزي مي‏كرد، و مزرعه هايي احداث كرد، و از دسترنج خود، هزار برده خريد و آزاد نمود.»(18)

در يكي از سال‏ها امام حسين(ع) مقروض شد، معاويه خواست از اين فرصت سوء استفاده كند، براي آن حضرت پيام داد كه دو باغ ابونيزر و بُغَيبغَه را به دويست هزار دينار خريدار هستم، امام حسين(ع) در پاسخ فرمود: «اين دو باغ فروشي نيست، پدرم آن‏ها را بر عموم فقرا و محرومان وقف نموده است، تا چهره‏اش از آتش دوزخ محفوظ بماند، بنابراين من آن‏ها را به هيچ قيمتي نمي‏فروشم.»(19)

نتيجه اين كه انفاق‏هاي مختلف و كلان حضرت علي(ع) و امامان(ع) از بيت المال نبود، بلكه بيشتر از اموال خالص خود، و از موقوفاتي بود كه خود وقف كرده بودند، و خود متولّي آن بودند وبخشي از هداياي دوستانشان بود.

آخرين سخن اين كه امام غزالي در كتاب احياء العلوم مي‏نويسد: «حضرت علي(ع) از بيت المال مصرف نمي‏كرد، تا آنجا كه براي تأمين مخارج مورد نياز زندگي‏اش، شمشيرش و نيز پيراهنش را فروخت به گونه‏اي كه تنها يك پيراهن داشت، و هنگام غسل، جز همان يك پيراهن را نداشت.»(20) صبر مي‏كرد تا خشك شود، سپس آن را بپوشد.


1. سوره مائده، آيه2.

2. الاختصاص شيخ مفيد، ص22؛ بحارالانوار، ج74، ص277.

3. سوره توبه، آيه41؛ نظير اين مطلب در سوره صف، آيه11 آمده است.

4. الغدير، ج3، ص107 تا 111؛ احقاق‏الحق، ج3، ص157 تا 171.

5. تفسير نورالثقلين، ج5، ص286، حديث53، ذيل آيه 9 حشر.

6. همان، ج3، ص159، ذيل آيه 29 سوره اسراء.

7. همان، ص158، حديث176.

8. مناقب آل ابيطالب، ابن شهر آشوب، ج1، ص298.

9. بحارالانوار، ج41، ص32.

10. همان، ص32.

11. اقتباس از مناقب آل ابيطالب، ج2، ص75.

12. جعفر يكي از پسران امام حسين(ع) بود كه در كودكي از دنيا رفت (كشف الغمّه، ج2، ص214)

13. بحارالانوار، ج44، ص91.

14. همان، ص190.

15. همان، ص32.

16. همان، ص43.

17. فروع كافي، ج5، ص74.

18. مستدرك الوسائل، ج2، ص514.

19. مناقب آل ابيطالب، ج2، ص97.

20. فصول المهمه، چاپ نجف، ص189.

/ 1