احكام تقليد
مـسـالـه 1 ـ شـخـص مسلمان بايد عقيده اش به اصول دين از روى بصيرت باشد , و نمى تواند در اصـول ديـن تقليد نمايد , يعنى گفته كسى راكه علم به آنها دارد به صرف اينكه او گفته است ,قـبـول كـنـد ولـى چـنانچه شخص به عقائد حقه اسلام يقين داشته باشد , و آنها را اظهار نمايد ـ
هرچند از روى بصيرت نباشد ـ آن شخص مسلمان و مؤمن است , و همه احكام اسـلام و ايمان بر او
جارى مى شود.و اما در احكام دين ـ در غير ضروريات و قطعيات ـ بايد شخص يا مجتهد باشدكه بتواند احكام را از
روى دليل بدست آورد , يا از مجتهد تقليد كند , يا از راه احتياط طورى به وظيفه خود عمل نمايد
كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است .مثلا : اگر عده اى از مجتهدين عملى را حرام مى دانند , و عده ديگر مى گويند حرام نيست , آن
عمل را انجام ندهد.و اگر عملى را بعضى واجب , و بعضى مستحب مى دانند , آن را بجا آورد.پـس كسانى كه مجتهد نيستند , و نمى توانند به احتياط عمل كنند , واجب است از مجتهد تقليد
نمايند.مساله 2 ـ تقليد در احكام : عمل كردن به دستور مجتهد است و از مجتهدى مى توان تقليد كرد كه
مرد , بالغ , عاقل , شيعه دوازده امامى , حلال زاده , زنده و عادل باشد.و عـادل كـسى است كه كارهايى را كه براو واجب است بجا آورد , و كارهايى راكه بر او حرام است
ترك كند.و نـشـانـه عـدالت اين است كه در ظاهر شخص خوبى باشد , كه اگر از اهل محل يا همسايگان او
ياكسانى كه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند , خوبى او را تصديق نمايند.وهـمـچنين لازم است مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند اعلم باشد , يعنى در فهميدن حكم
خدا از تمام مجتهد هاى زمان خود تواناتر باشد.مساله 3 ـ مجتهد و اعلم را ازسه راه مى توان شناخت :.اول : آنكه خود انسان يقين كند , مثل آنكه از اهل علم باشد , و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.دوم : آنـكه دو نفر عالم و عادل كه مى توانندمجتهد اعلم را تشخيص دهند , مجتهد بودن يا اعلم
بـودن كسى را تصديق كنند ,بشرط آنكه دو نفر عالم و عادل ديگر باگفته آنان مخالفت ننمايند ,
بـلـكـه اجتهاد يااعلميت كسى به گفته يك نفر از اهل خبره و اطلاع كه مورد و ثوق انسان باشد
نيزثابت مى شود.سـوم : آنكه انسان از راههاى عقلائى به اجتهاد يا اعلميت فردى اطمينان پيداكند , مثل آنكه عده
اى از اهـل عـلـم كه مى توانند مجتهد و اعلم راتشخيص دهند , و از گفته آنان اطمينان پيدامى
شود , مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند.مساله 4 ـ بدست آوردن فتوى يعنى دستور مجتهد چهار راه دارد :.اول : شنيدن از خود مجتهد.دوم : شنيدن از دو نفر عادل كه فتواى مجتهد را نقل كنند.سوم : شنيدن از كسى كه انسان به گفته او اطمينان دارد.چهارم : ديدن در رساله مجتهد در صورتى كه انسان به درستى آن رساله اطمينان داشته باشد.مـسـالـه 5 ـ اگـرمـجـتهد اعلم در مساله اى فتوى دهد , مقلد نمى تواند در آن مساله به فتواى
مجتهدديگر عمل كند.ولى اگر فتوى ندهد , و بفرمايد احتياط آن است كه فلان طور عمل شود ـ مثلا بفرمايد احتياط آن
اسـت كـه در ركـعت اول و دوم نماز بعد از سوره حمديك سوره تمام بخواند ـ مقلد بايـد يا به اين
احـتـياط كه احتياط و اجبش مى گويندعمل كند , و يا به فتواى مجتهد ديگرى با رعايت الاعلم
فالاعلم عمل نمايد , پس اگراو فقط سوره حمد را كافى بداند , مى تواند سوره را ترك كند.و همچنين است اگرمجتهد اعلم بفرمايد مساله محل تامل يا محل اشكال است .مـسـاله 6 ـ اگر مجتهداعلم بعد از آنكه در مساله اى فتوى داده يا پيش از آن احتياط كند ـ مثلا
بـفرمايدظرف نجس را كه يك مرتبه در آب كر بشويند پاك مى شود , اگرچه احتياط آن است كه
سـه مـرتبه بشويند ـ مقلد او مى تواند عمل به احتياط را ترك نمايد , و اين رااحتياط مستحب مى
نامند.مـسـاله 7 ـ اگر مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند ازدنيا برود , حكم بعد فوت او حكم زنده
بودنش است , بنابر اين اگر او اعلم از مجتهدزنده باشد بايد بر تقليد او باقى بماند.و چنانچه مجتهد زنده اعلم از او باشد بايد به مجتهد زنده رجوع كند.و اگـر اعـلـميتى در ميان آنها معلوم نشود يا مساوى باشند ,مخير است عمل خود را با فتواى هر
كـدام تـطـبـيـق نـمايد , مگر در موارد علم اجمالى ياقيام حجت اجمالى بر تكليف ـ مانند موارد
اختلاف در قصر تمام ـ كه بنابر احتياطواجب بايد رعايت هر دو فتوا را بنمايد.و مـراد از تـقـليد در صدر اين مساله صرف التزام به متابعت از فتواى مجتهد معين است , نه عمل
كردن به دستور او.مـسـالـه 8 ـ بـر مـكـلـف لازم است مسائلى را كه احتمال مى دهد به و اسطه ياد نگرفتن آنها در
معصيت ـ يعنى ترك واجب يا فعل حرام ـ و اقع مى شود ياد بگيرد.مـساله 9 ـ اگر مكلف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد , اگر اعمال او مطابق با و اقع يا
فـتـواى مـجتهدى باشد كه اكنون مى تواند مرجع او باشد صحيح است , و در غير اين صورت اگر
جاهل قاصر بوده , و نقص عمل از جهت اركان و مانند آن نبوده است , عمل صحيح است .و همچنين است اگر جاهل مقصر بوده است , و نقص عمل از جهتى بوده است كه در صورت جهل
صحيح است مانند جهر به جاى اخفات يا بعكس .و هـمـچنين اگر كيفيت اعمال گذشته را نداند كه محكوم به صحت است , بجز در بعضى موارد
كه در منهاج ذكر شده است .
احكام طهارت
آب مطلق و مضاف
مـسـالـه 10 ـ آب يـامـطـلـق است يا مضاف , آب مضاف آبى است كه آن را از چيزى بگيرند , مثل آب هندوانه و گلاب , يا با چيزى مخلوط باشد , مثل آبى كه بقدرى باگل و مانند آن مخلوط شودكـه ديگر به آن آب نگويند , و غير اينها آب مطلق است , و آن بر پنج قسم است : آب كر , آب قليل ,
آب جارى , آب باران , آب چاه .
1 ـ آب كر
مـساله11 ـ آب كر مقدار آبى است كه مساحت ظرف آن سى و شش وجب ((1)) باشد , و اين تقريبامعادل 384 ليتر است .مـساله 12 ـ اگر عين نجس مانند بول و خون يا چيزى كه نجس شده است مانند لباس نجس , به
آب كر برسد , چنانچه آن آب , بويا رنگ يامزه نجاست را بگيرد , نجس مى شود , و اگر تغيير نكند
نجس نمى شود.مساله 13 ـاگر بو يا رنگ يا مزه آب كر بواسطه غير نجاست تغيير كند نجس نمى شود.مساله 14 ـ اگر چيز نجس را زير شيرى كه متصل به كر است بشويند , آبى كه از آن چيز مى ريزد
اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد و عين نجاست هم در آن نباشد پاك
است .
2 ـ آب قليل
مساله 15 ـ آب قليل آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.مساله 16 ـ اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد , يا چيزنجس به آن برسد نجس مى شود.مساله 17 ـ آب قليلى كه براى بر طرف كردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته شود و از آن جداگـردد نجس است , و همچنين آب قليلى كه بعد از بر طرف شدن عين نجاست براى تطهير چيز
نجس روى آن مى ريزندو از آن جدا مى شود ـ بنابر احتياط لازم ـ نجس است .مـسـالـه 18 ـ آب قـلـيـلى كه باآن مخرج بول و غائط را مى شويند با پنج شرط چيزى را كه با آن
ملاقات كند نجس نمى كند :.اول : آنكه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد.دوم : نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد.سوم : نجاست ديگرى مثل خون با بول يا غائط بيرون نيامده باشد.چهارم : ذره هاى غائط در آب بيدا نباشد.پنجم : بيشتر از مقدار معمول نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.
3 ـ آب جارى
آب جارى آبى است كه اززمين بجوشد و جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات .مساله 19 ـ آب جارى اگرچه كمتر از كر باشد , چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى كه بو يا رنگ يامزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .مساله 20 ـ آب لوله هاى حمام و عمارات كه از شيرها و دوشها مى ريزد اگر به ضميمه منبعى كه
متصل به آن است به قدر كر باشدحكم كر را دارد.
4 ـ آب باران
مـسـالـه 21 ـ چـيزى كه نجس است و عين نجاست در آن نيست , به هر جاى آن يك مرتبه باران بـرسـد پـاك مـى شود مگر بدن و لباس كه به بول نجس شده باشد كه در اين دو بنابر احتياط دومرتبه لازم است , و در فرش ولباس و مانند اينها فشار لازم نيست , البته باريدن دو سه قطره فائده
ندارد بلكه بايدطورى باشد كه بگويند باران مى آيد.مساله 22 ـ زمين نجسى كه باران بر آن بباردپاك مى شود , و اگر باران بر زمين جارى شود و در
حال باريدن به جاى نجسى كه زير سقف است برسد آن را نيز پاك مى كند.مـساله 23 ـ اگر بر فرش پاكى كه روى زمين نجس است باران ببارد و در حال باريدن از فرش به
زمين برسد , فرش نجس نمى شود و زمين هم پاك مى گردد.
5 ـ آب چاه
مساله 24 ـ آب چاهى كه از زمين مى جوشد , اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد , تا وقتى كه بو يارنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .مـسـاله 25 ـ اگر نجاستى درچاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد , چنانچه تغيير آبچاه از بين برود , پاك مى شود , ولى پاك شدنش بنابر احتياط واجب , مشروط به اين است كه باآبى
كه از چاه مى جوشد مخلوط گردد.
احكام آبها
مساله 26 ـ آب مضاف كه معنى آن در مساله 13 گفته شد , چيز نجس را پاك نمى كند , و وضو و غسل هم با آن باطل است .مساله 27 ـ آب مضاف اگرچه به مقدار كر باشد , اگر ذره اى نجاست به آن برسد نجس مى شود.مـساله 28 ـ اگر آب مضاف نجس طورى با آب كر يا جارى مخلوط شود كه ديگر آب مضاف به آننگويند , پاك مى شود.مـساله 29 ـ اگر چيزنجسى را در كر يا جارى تطهير نمايند در شستنى كه با آن پاك مى گردد ,
آبى كه بعداز بيرون آوردن از آن مى ريزد پاك است .مـسـالـه 30 ـ آبى كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه , پاك است , و آبى كه نجس بوده و
معلوم نيست پاك شده يا نه , نجس است .
احكام تخلى
مـسـالـه 31 ـ واجـب اسـت انسان وقت تخلى و مواقع ديگر , عورت خود را از كسانى كه مكلفند , اگـرچـه مـثل خواهر و مادر با او محرم باشند , و همچنين از ديوانه و بچه اگر مميز باشند يعنىخوب و بد را بفهمند , بپوشاند , ولى زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.مـساله 32 ـ موقع تخلى بايد بنابر احتياط لازم جلوى بدن يعنى شكم و سينه روبه قبله و پشت به
قبله نباشد.مساله 33 ـ مخرج بول با غير آب پاك نمى شود , و يك بار شستن كافى است .مـساله 34 ـ با سنگ و كلوخ و پارچه و مانند اينها اگر خشك و پاك باشند مى شودمخرج غائط را
تطهير كرد , و چنانچه رطوبت كمى داشته باشند كه موضع را ترنكنداشكال ندارد.
استبرا
مـسـالـه 35 ـ استبرا عمل مستحبى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مى دهند , براى آنكه اطمينان كنند بول در مجرى نمانده است و آن به گونه هايى انجام مى شود , يكى از آنها ايناسـت كـه بـعـد از قطع شدن بول , اگر مخرج غائط نجس شده , اول آن را تطهير كنند , بعد سه
دفعه با انگشت ميانه دست چپ ازمخرج غائط تا بيخ آلت بكشند , و بعد انگشت شست را روى آلت
و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر
آلت را فشار دهند.مـسـاله 36 ـ آبى كه گاهى با تحريك شهوت از مرد خارج مى شود و به آن (( مذى )) مى گويند
پاك است , و نيز آبى كه گاهى بعد از منى بيرون مى آيد و به آن (( وذى )) گفته مى شود , و آبى
كـه گـاهـى بعد از بول بيرون مى آيد و به آن (( ودى )) مى گويند اگر بول به آن نرسيده باشد
پاك است و چنانچه انسان بعد از بول استبرا كند وبعد آبى از او خارج شود و شك كند كه بول است
يا يكى از اين سه آب , پاك مى باشد.مساله 37 ـ كسى كه استبرا نكرده اگر بواسطه آنكه مدتى از بول كردن او گذشته اطمينان كند
بول در مجرى نمانده است و رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا نه , آن رطوبت پاك مى باشد و
وضو را هم باطل نمى كند.مساله 38 ـ براى زن استبرا از بول نيست , و اگر رطوبتى ببيند و شك كند كه بول است يا نه پاك
مى باشد , و وضو وغسل او را هم باطل نمى كند.
نجاسات
مساله 39 ـ نجاسات ده چيز است :.اول :بول .دوم : غائط.سوم : منى .چهارم : مردار.پنجم : خون .ششم و هفتم : سگ وخوك .هشتم : كافر.نهم : شراب .دهم : عرق حيوان نجاست خوار.1 , 2 ـ بول وغائط :
مساله 40 ـ بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خـون جهنده دارديعنى اگر رگ آن را ببرند , خون از آن جستن مى كند , نجس است و غائط حيوان حرام گوشتى كه خون آن جستننـمـى كـنـد مـثـل ماهى حرام گوشت , و همچنين فضله حيوانات كوچك مثل پشه و مگس كه
گوشت ندارند پاك است , ولى از بول حيوان حرام گوشت كه خون جهنده ندارد بايد بنابر احتياط
لازم اجتناب كرد.مساله 41 ـبول و فضله پرندگان حرام گوشت پاك و بهتر اجتناب از آنهاست .
3 ـ منى :
مساله42 ـ منى انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد نجس است , و بنابراحتياط واجب بايد از منى حيوان حلال گوشتى كه خون جهنده دارد اجتناب شود.4 ـ مردار :
مـساله 43 ـ مردار انسان و حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است , چه خودش مرده باشد , يابه غـير دستورى كه در شرع معين شده آن را كشته باشند و ماهى چون خون جهنده ندارد , اگرچهدر آب بميرد پاك است .مـسـالـه 44 ـ چـيزهائى ازمردار مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان , كه روح ندارند , پاك
است .مـسـالـه 45 ـ اگـر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالى كه زنده است گوشت
ياچيز ديگرى راكه روح دارد جدا كنند , نجس است .مـساله 46 ـ اگر پوستهاى مختصرلب و جاهاى ديگر بدن را بكنند چنانچه روح نداشته باشد و به
آسانى كنده شود , پاك است .مـسـالـه 47 ـ دواجـات روان , عطر , روغن , و اكس و صابون كه از خارجه مى آورند , اگر انسان
يقين به نجاست آنها نداشته پاك است .مساله 48 ـ گوشت , پيه وچرمى كه احتمال آن برود كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته
شـده پـاك اسـت , ولـى اگـر از دست كافر گرفته شود يا اينكه دست مسلمانى باشد كه از كافر
گـرفـتـه ورسـيـدگـى نكرده كه از حيوانى اسـت كه به دستور شرع كشته شده يا نه , خوردن
آن گوشت و پيه حرام است , ولى نماز در آن چرم جايز است , آنچه از بازار مسلمانها يااز مسلمانى
گـرفـتـه شـود و معلوم نباشد كه از كافر گرفته شده , يا اينكه احتمال آن برودكه تحقيق كرده
اگـرچه از كافر گرفته باشد خوردن آن گوشت و پيه نيز جايز است مشروط بر اينكه آن مسلمان
در آن تصرفى بكند كه مختص گوشت حلال است ماننداينكه براى خوردن بفروشد.
5 ـ خون :
مـسـاله 49 ـ خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد يعنى حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كندنجس است , پس خون حيوانى كه مانند ماهى و پشه خون جهنده نداردپاك مى باشد.مـساله 50 ـ اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند وخون آن به
مـقـدار لازم بـيرون آيد , خونى كه در بدنش مى ماند پاك است ولى اگر به علت نفس كشيدن يا
بواسطه اينكه سر حيوان در جاى بلند بوده خون به بدن حيوان برگردد , آن نجس است .مساله 51 ـ احتياط مستحب آن است كه از تخم مرغى كه ذره اى خون در آن مى باشد اجتناب شود
, و اگر خون در زرده باشد , تا پوست نازك روى آن پاره نشده , سفيده بدون اشكال پاك است .مـسـاله 52 ـ اگر خونى كه از لاى دندانها مى آيد بواسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود ,
اجتناب از آب دهان لازم نيست .مساله 53 ـ خونى كه بواسطه كوبيده شدن , زير ناخن يا زير پوست مى ميرد , اگر طورى شود كه
ديـگـر بـه آن خون نگويند پاك , و اگر به آن خون بگويند وظاهر گردد نجس است پس چنانچه
ناخن يا پوست سوراخ شود بطورى كه خون جزظاهر بدن حساب شود , اگر بيرون آوردن خون و
تطهير محل جهت وضو يا غسل مشقت زياد دارد بايد تيمم نمايد.مساله 54 ـ اگر انسان نداند كه خون زير پوست مرده يا گوشت بواسطه كوبيده شدن به آن حالت
در آمده , پاك است .مـساله 55 ـزردابه اى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدامى شود , اگر معلوم نباشد كه
باخون مخلوط است , پاك مى باشد.
6 ـ 7 سگ و خوك :
مساله 56 ـ سگ و خوك نجس اند حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آنها.8 ـ كافر :
مـسـالـه 57 ـكـسى كه معترف به خدا يا به يگانگى او نباشد و همچنين غلا (يعنى آنهايى كه يكى ازائمه (ع ) را خدا خوانده يا بگويند خدا در او حلول كرده است ) و خوارج و نواصب (يعنى آنهايى كهبـه ائمـه (ع ) اظـهـار دشـمـنـى مـى نمايند) نجسند , و همچنين است كسى كه نبوت يا يكى از
ضـروريات دين مانند نماز و روزه را منكر شود اگر به نحوى باشدكه مستلزم تكذيب پيامبر (ص )
بشود هر چند فى الجمله و اما اهل كتاب (يعنى يهودو نصارى و مجوس ) محكوم به طهارت اند.
9 ـ شراب :
مساله 58 ـ شراب نجس است , وغير آن از چيزهايى كه انسان را مست مى كند نجس نيست .مساله 59 ـ الكل صنعتى كه براى رنگ كردن در و پنجره و ميز و صندلى و مانند اينها بكار مى برندتمام اقسامش پاك مى باشد.مساله 60 ـ اگر آب انگور بخودى خود يا بواسطه پختن جوش بيايد , پاك , ولى خوردن حرام است
, و همچنين انگور جوشيده بنابر احتياطواجب حرام است ولى نجس نيست .مساله 61 ـ خرما و مويز و كشمش و آب آنهااگرچه جوش بيايند , پاك و خوردن آنها حلال است .مـسـالـه 62 ـ فقاع يعنى آب جوى كه موجب درجه خفيفى از مستى است حرام است و به احتياط
واجب نجس است و اما آب جوى كه موجب هيچگونه مستى نيست پاك و حلال مى باشد.
10 ـعرق حيوان نجاستخوار :
مـسـالـه 63 ـ عرق شترى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده باشد نجس است , و همچنين است بنابر احتياط واجب عرق حيوانات ديگرى كه اين چنين باشند.مساله 64 ـ عرق جنب از حرام پاك است و نماز با آن صحيح است .راه ثابت شدن نجاست
مساله 65 ـ نجاست هر چيزى از سه راه ثابت مى شود :.اول : آنكه خود انسان يقين يا اطمينان كند كه آن چيز نجس است .دوم : آنكه كسى كه چيزى در اختيار اوست بگويد آن چيز نجس است و متهم نباشد.سـوم : آنـكـه دومـرد عـادل بـگـويند چيزى نجس است , بشرط آنكه از سبب نجاست خبر دهندمثلابگويند آن چيز با خون يا بول ملاقات كرده است , و اگر يك مرد عادل خبر دهداحتياط واجب
آن است كه از آن چيز اجتناب شود.
چيز پاك چگونه نجس مى شود
مـساله 66 ـ اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آنها به طورى تر باشد كه ترى يكى به ديگرى برسد , چيز پاك نيز نجس مى شود ولى با تعدد واسطه نجس نمى شود.مثال : در صورتى كه دست راست به بول متنجس شود , آنگاه آن دست با رطوبت جديدى بادستچـپ مـلاقـات كـند , اين ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود , و اگر دست چپ بعد از
خشك شدن بالباس مرطوب مثلاملاقات كند لباس نيز نجس مى شود , ولى اگر آن لباس با چيز
ديگرى با رطوبت ملاقات كند حكم به نجاست آن چيز نمى شود و اگر ترى به قدرى كم باشد كه
به ديگرى نرسد , چيزى كه پاك بوده نجس نمى شود اگرچه به عين نجس برسد.مـساله67 ـ هر گاه شيره و روغن و مانند اينها طورى باشد كه اگر مقدارى از آن را بردارندجاى
آن خـالـى نـمـى مـاند , همين كه يك نقطه اى از آن نجس شد , تمام آن نجس مى شود ولى اگر
طـورى بـاشـد كـه جـاى آن در مـوقع بر داشتن خالى بماند , اگرچه بعد پرشود , فقط جايى كه
نـجـاسـت بـه آن رسيده نجس مى باشد , پس اگر فضله موش در آن بيفتد جايى كه فضله افتاده
نجس و بقيه پاك است .
احكام نجاسات
مـسـالـه 68 ـنـجـس كـردن خـط و ورق قـرآن در صورتى كه مستلزم هتك باشد حرام است , و اگـرنـجـس شود بايد فورا آن را آب بكشند بلكه بنابر احتياط واجب در غير فرض هتك نيز نجسكردن آن حرام , و آب كشيدن واجب است .مساله 69 ـ خوردن و آشاميدن چيز متنجس حرام است , و همچنين است خوراندن آن به ديگرى ,
ولـى خوراندن آن به طفل يا ديوانه , جايز است , و اگر خود طفل يا ديوانه غذاى نجس را بخورد يا
بادست نجس غذا را نجس كند و بخورد , لازم نيست از او جلوگيرى كنند.مـسـالـه 70 ـاگـر انـسـان ببيند كسى چيز نجسى را مى خورد يا با لباس نجس نماز مى خواند ,
لازم نيست به او بگويد.
مطهرات
مساله 71 ـ دوازده چيز نجاست را پاك مى كند , و آنها را مطهرات گويند : اول : آب , دوم : زمين , سـوم : آفـتاب , چهارم : استحاله , پنجم :انقلاب , ششم : انتقال , هفتم : اسلام , هشتم : تبعيت ,نـهـم : بـر طـرف شـدن عـيـن نجاست , دهم : استبرا حيوان نجاست خوار , يازدهم : غائب شدن
مـسـلـمـان , دوازدهـم :خارج شدن خون از ذبيحه و احكام اينها به طور تفصيل در مسائل آينده
گفته مى شود.
$1 :
مساله 72 ـ داخل ظرف نجس را هر چند با شراب نجس شده باشد باآب قليل بايد سه مرتبه شست , و هـمچنين با آب كر و جارى بنابر احتياط واجب , وظرفى راكه سگ از آن آب يا چيز روان ديگرخـورده , بـايد اول با خاك پاك , خاك مالى كرد سپس خاك او را زائل نموده و بعد دو مرتبه با آب
قـليل يا كر يا جارى شست , و همچنين ظرفى را كه سگ ليسيده , بايد پيش از شستن خاك مالى
كـرد , واگر آب دهان سگ در ظرفى بريزد يا جايى از بدنش به آن اصابت كند , بنابر احتياطلازم
بايد آن را خاك مالى كرد و بعد سه مرتبه با آب شست .مساله 73 ـ ظرفى راكه خوك بليسد يا از آن چيز روانى بخورد , يا اينكه در آن موش صحرائى مرده
باشد , با آب قليل يا كر يا جارى بايد هفت مرتبه شست و لازم نيست آن را خاك مالى كنند.مساله 74 ـ ظرف نجس را با آب قليل به دو گونه ميتوان آب كشيد :.يكى آنكه سه مرتبه پر كنند و خالى كنند.ديـگـر آنـكـه سـه دفـعه قدرى آب در آن بريزند و در هردفعه آب را طورى در آن بگردانند كه به
جاهاى نجس آن برسد و بيرون بريزند.مـساله 75 ـ اگر چيز نجس را يك مرتبه در آب كر يا جارى فرو برند كه آب به تمام جاهاى نجس
آن بـرسـد , پـاك مى شود و در فرش و لباس و مانند اينها فشار يا مانندآن از ماليدن يا لگد كردن
لازم نـيست , و در صورتى كه بدن يا لباس متنجس به بول باشد , در كر نيز دو مرتبه شستن لازم
است .مـسـالـه 76 ـ اگـر بـخواهند چيزى را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشند , چنانچه يك
مرتبه آب روى آن بريزند و ازآن جدا شود , در صورتى كه بول در آن چيز نمانده باشد پاك مى شود
, مـگـر در لـبـاس و بـدن كـه بـايـد دو مـرتبه روى آنها آب بريزند تا پاك شوند , و در هر حال در
شـسـتـن لباس و فرش و مانند اينها با آب قليل بايد فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد(وغساله آبى
است كه معمولا در وقت شستن و بعد از آن از چيزى كه شسته مى شود ,خود بخود يا بوسيله فشار
مى ريزد).مـسـاله 77 ـ اگر چيزى به بول پسر يا دختر شيرخوارى كه غذا خور نشده , نجس شود , چنانچه
يك مرتبه آب روى آن بريزند كه به تمام جاهاى نجس آن برسد پاك مى شود.مـسـالـه 78 ـ اگر چيزى به غير بول نجس شود , چنانچه با بر طرف كردن نجاست يك مرتبه آب
قـليل روى آن بريزند و از آن جدا شود , پاك مى گردد , ولى لباس و مانند آن را بايد فشار دهند تا
غساله آن بيرون آيد.مساله 79 ـ اگر ظاهر صابون نجس شود مى شود آن را تطهير كرد ولى اگر باطن آن نجس شود
قابل تطهير نيست و اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسيده يانه , باطن آن پاك
است .مساله 80 ـ هر چيز نجس , تا عين نجاست را ازآن بر طرف نكنند پاك نمى شود ولى اگر بو يا رنگ
نـجـاسـت در آن مانده باشد اشكال ندارد , پس اگر خون را از لباس بر طرف كنند و لباس را آب
بكشند و رنگ خون درآن بماند پاك مى باشد.مـساله 81 ـ گوشت و دنبه اى كه نجس شده , مثل چيزهاى ديگر آب كشيده مى شود و همچنين
است اگر بدن يا لباس يا ظرف , چربى كمى داشته باشد كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى نكند.مساله 82 ـ آب شيرى كه متصل به كر است حكم كر را دارد.مساله 83 ـ اگر چيزى را آب بكشد و يقين كند پاك شده و بعد شك كند كه عين نجاست را از آن
بر طرف كرده يا نه , بايد دورباره آن راآب بكشد تا يقين كند كه عين نجاست بر طرف شده است .مساله 84 ـ زمينى كه آب در او فرو مى رود مثل زمينى كه روى آن شن يا ريگ باشد , اگر نجس
شود با آب قليل نيز پاك مى شود.مـساله 85 ـ زمين سنگ فرش و آجر فرش و زمين سختى كه آب در آن فرو نمى رود , اگر نجس
شـود با آب قليل پاك مى گردد , ولى بايد به قدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود , و اگر آبى
كـه روى آن ريـخـته اند ازسوراخى بيرون نرود و در جايى جمع شود براى پاك شدن آنجا بايد آب
جمع شده رابا پارچه اى يا ظرفى بيرون آورند.
2 ـ زمين :
مساله 86 ـ زمين با چهار شرط كف پا و ته كفش را پاك مى كند :.اول : آنكه زمين پاك باشد.دوم : آنكه بنابر احتياطخشك باشد.سوم : آنكه بنابر احتياط لازم نجاست از ناحيه زمين حاصل شده باشدچهارم : آنكه اگر عين نجسمـثـل خـون و بـول , يا متنجس مثل گلى كه نجس شده دركف پا و ته كفش باشد , بواسطه راه
رفـتـن يـا ماليدن پا به زمين بر طرف شود , وچنانچه قبلا عين نجاست بر طرف شده باشد با راه
رفـتـن يـا ماليدن پا به زمين بنابراحتياط لازم پاك نمى شود و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر
فـرش و مـانـند اينهاباشد , و با راه رفتن روى فرش , حصير و سبزه , كف پا و ته كفش نجس پاك
نمى شود.مساله 87 ـ پاك شدن كف پا و ته كفش نجس , بواسطه راه رفتن روى آسفالت وروى زمينى كه با
چوب فرش شده محل اشكال است .مساله 88 ـ بعد از آنكه كف پايا ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد , مقدارى از اطراف آن هم كه
معمولا به گل آلوده مى شود پاك مى گردد.مساله 89 ـ كسى كه با دست و زانو راه مى رود , اگركف دست يا زانوى او نجس شود , پاك شدن
آن با راه رفتن محل اشكال است وهمچنين است ته عصا , ته پاى مصنوعى , نعل چهار پايان , چرخ
اتومبيل و درشكه ومانند اينها.
3 ـ آفتاب :
مساله 90 ـ آفتاب زمين , ساختمان و ديوار را با پنج شرطپاك مى كند :.اول : آنكه چيز بطورى تر باشد كه اگر چيز ديگر به آن برسد تر شود ,پس اگر خشك باشد بايد بهو سيله اى آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.و دم : آنكه عين نجاست در آن چيز باقى نمانده باشد.سوم : آنكه چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند , پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها
بـتـابد و چيز نجس راخشك كند , آن چيز پاك نمى شود , ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از
تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند , اشكال ندارد.چـهـارم : آنـكـه آفتاب به تنهايى چيز نجس راخشك كند , پس اگر مثلا چيز نجس بواسطه باد و
آفتاب خشك شود , پاك نمى گردد , ولى اگر طورى باشد كه خشك شدن به آفتاب مستند باشد
اشكال ندارد.پـنجم :آنكه آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته , يك مرتبه خشك كند
پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند ودفعه ديگر زير آن را
خشك نمايد , فقط روى آن پاك مى شود و زير آن نجس مى ماند.مـساله 91 ـ اگر آفتاب به زمين نجس بتابد , بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب تر
بوده يا نه , يا ترى آن بواسطه آفتاب خشك شده يا نه , آن زمين نجس است , و همچنين است اگر
شـك كـند كه عين نجاست از آن بر طرف شده يا نه ,و اگر شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب
بوده يا نه پاك شدن محل اشكال است .
4 ـ استحاله :
مـسـالـه 92 ـ اگر جنس چيز نجس به طورى عوض شود كه به صورت چيز پاكى در آيد پاك مى شـود , مثل آنكه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد يا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود , ولىاگر جنس آن عوض نشود مثل آنكه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند پاك نمى شود.
5 ـ انقلاب :
مساله 93 ـ اگر شراب بخودى خود يا بواسطه ريختن چيزى مثل سركه و نمك در آن سركه شود , پاك مى گردد.مساله 94 ـ آب انگورى كه به آتش يا بخودى خود جوش بيايد , حرام مى شود , واگر آنقدر بجوشدكه دو قسمت آن كم شود و يك قسمت آن بماند , حلال مى شود ودر مساله (60) گذشت كه آب
انگور به جوش آمدن نجس نمى شود.
6 ـ انتقال :
مـسـالـه 95 ـ اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كـنـد , حـيـوانى كه عرفا خون ندارد آن را بمكد بطورى كه در معرض آن باشد كه جذب بدن آنحـيـوان گردد همانطورى كه پشه از بدن انسان يا حيوان مى مكد آن خون پاك مى شود و اين را
انتقال مى گويند.
7 ـ اسلام :
مساله 96 ـ اگر كافرشهادتين بگويد يعنى به يگانگى خدا و نبوت خاتم الانبيا شهادت بدهد , به هر لغتى كه باشد , مسلمان مى شود و چنانچه قبلا محكوم به نجاست بوده بعد از مسلمان شدن , بدنو آب دهان و بينى و عرق او پاك است .مـسـالـه 97 ـ اگـر كـافـر شـهـادتين بگويد ,و انسان نداند قلبا مسلمان شده يا نه , پاك است , و همچنين اگر بداند قلبا مسلمان نشده است ولى چيزى كه منافى با اظهار شهادتين باشد از او سر
نزند.