باز هم او مى گويد: « ايشان در مقام ترغيب به تعليم و تعلّم و تشويق طلاّب مبتدى بهاين امر تاءكيد مى كردند كه تعليم و تعلّم و درس و بحث را به هيچ وجه ترك نكنيد ومى فرمودند: « آنچه در ابتداى تحصيل بايد مراعات شود انجام واجبات كما هو حقّه وپرهيز از محرّمات است . » امّا با طلاّبى كه مقدارى از مسير راه را پيموده و سطح علمى نسبتاً بالايى داشتند بهگونه ديگرى سخن مى گفتند.خاطرم هست يك بار ايشان هنگامى كه براى اقامه نماز جماعت ازمنزل به مسجد تشريف مى بردند، خطاب به بنده فرمودند: « طلاّب ابتدا « مقدّمات » راشروع مى كنند و بعد « مَعالم » و « مُغنى » را مى خوانند، بعد به چه چيزى مى رسند؟گفتم : لمعه . فرمودند ثُمَّ ماذا؟: (بعد چه چيز؟) گفتم : مكاسب . فرمودند: « ثُمَّ ماذا؟ » عرض كردم : كفايه . فرمودند: « ثُمَّ ماذا؟ » عرض كردم : درس خارج . فرمودند: « ثُمَّماذا؟ » عرض كردم : مقام اجتهاد. فرمودند: « ثُمَّ ماذا؟ » و اين درس بزرگ و نصيحت مهمّى بود كه با يك كلمه « ثُمَّ ماذا؟ » افاده فرمودند و معلوممى شد كه علم را مطلوب بالاصالة نمى دانند، بلكه آن را وسيله اى براى قرب الى اللهمى دانند. و اين يك نكته هشدار دهنده و بيدار كننده اى بود كه به طلاّبى كه نسبتاًسطحشان بالاتر بود بيان مى فرمودند. »
بى اعتبارى دنيا
همچنين هم او مى گويد: « آيت الله بهجت مى فرمودند: دنيا يك مسافرخانه بزرگى استاصلا نمى دانيم چه كسى مى آيد؟ چه كسى مى رود؟ يعنى ايشان دنيا را مانند يك پل و معبر مى دانستند. »
اهميت دادن به معنويات
باز حجة الاسلام والمسلمين خسروشاهى مى گويد: « آيت الله بهجت مى فرمودند: اگر آنمقدارى كه بشر به جسمش اهميت مى دهد به روحش اهميّت مى داد، ديگر هيچ غم و غصه اىنداشت . متاءسفانه بشر هر چيزى را كه براى جسمش مفيد است تهيه مى كند و دنبالش مىرود.به عنوان مثال براى تحصيل غذايى كه براى جسمش مفيد است نزد پزشك مى رود و از اودرباره غذاهاى مفيد سؤ ال مى كند، ولى آيا دنبال چيزهايى كه براى روحش مفيد است مىرود؟ كه بداند چه چيزى براى روح مفيد است ؟خلاصه ، اگر بشر آن قدر كه براى ماديات تلاش مى كند براى معنويات تلاش مىكرد غصّه اى نداشت . در هر صورت بايد دنبال اين باشيم كه چه چيزى براى روحمانمفيد است . به عنوان مثال مستحبّات براى روح انسان خيلى مؤ ثّر و مفيد است بايد در انجامآنها هم تلاش كنيم . »
اعتدال در خوف و رجاء
باز هم او مى گويد: « روزى از آيت الله بهجت درباره خوف و رجاء كه علماى اخلاق خيلىروى آن تاءكيد كرده اند سؤ ال كردم .فرمودند: خوف و رجائى مطلوب است كه در حدّاعتدال باشد، و اگر خارج از حد اعتدال باشد، مفيد نيست ؛ زيرا خوفغيرمعتدل باعث ياءس و نوميدى از رحمت حق و رجاىغيرمعتدل باعث تجرّى مى شود.و نيز اين روايت را از ايشان شنيدم كه مى فرمودند: ازرسول الله صلّى اللّه عليه و آله وايت شده است كه « أَلْمُؤْمِنُ بَيْنَ خَوْفَيْنَ: خَوْفِ مامَضى ، وَ خَوْفِ مابَقِىَ. » (99) - مؤ من همواره دو گونه بيم و هراس دارد: خوف از گذشته ، و هراس از آينده .يعنى بايد از قصور يا تقصيرى كه در گذشته از ما سر زده بترسيم ، و در اين فكرباشيم كه دوباره مرتكب آن اشتباه و لغزش نشويم . »
اعتماد به مولا
باز مى گويد: « آيت الله بهجت مى فرمودند: اگر ما به مقدارى كهطفل صغير به پدر و مادرش اعتماد دارد به مولاى خودمان اعتماد داشته باشيم ، كار درستمى شود.