بخش نهم : چند دستورالعمل اخلاقى از حضرت آيت الله العظمى بهجت - شرح حال شیخ السالکین حضرت آیت اللّه العظمی بهجت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح حال شیخ السالکین حضرت آیت اللّه العظمی بهجت - نسخه متنی

رضا باقی زاده گیلانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ببينيد چقدر ما به خودمان ظلم مى كنيم كه به سوى خدا نمى رويم ، به سوى چه كسىمى رويم ؟ آخرش افتادن ميان چاه است ، آخرش پشيمانى است ؛ خوب چيزى كه مى دانىآخرش پشيمانى است ، حالا ديگر نرو.

[شيطان ] گفت : « نه ، او بايد بيايد و بگويد من اشتباه كردم ! تو ببخش ! چرا؟! بهجهت اينكه لشكر من از او زيادتر است ! آن ملائكه ايى كه با من سجود نكردند و تابع منشدند، آنها لشكر من هستند! شياطين هم لشكر من هستند، آن اَجِنّه اى هم كه ايمان به خدانياوردند لشكر من هستند، تمام بت پرستهاى بشر، لشكر من هستند! »
اين به زيادتى لشكر در روز قيامت مى خواهد مغرور شود! آنجا جاى زيادتى و كمى نيست. هر چقدر زياد باشد جهنّم مى گويد: (هَلْ مِنْ مَزيدٍ)(123) . آن وقت تو مى خواهى بازيادتى لشكر كار بكنى ! بله لشكر تو زياد است [امّا] جهنّم جايشان مى شود؛ جهنّم نمىگويد: « اتاق نداريم » جهنّم مى گويد: « هر چقدر هست بياوريد، « هَلْ مِنْ مَزيدٍ؟ » يعنىاينكه بياوريد، هر چه زيادتر بياوريد، جا داريم !

[حضرت عيسئghl |hgs ugdi] گفت : « برو ملعون ! نتوانستيم براى تو هم كارى بكنم .تو مى گويى : خدا بايد بيايد من او را ببخشم !؟ »

مقصود، حلّ اين مطالب به « علم و جهل ، دانستن و ندانستن ، عالم بودن وجاهل بودن » دَوْر مى زند. اصل مطلب از جهلِ اين بدبخت است . تو اىجاهل ! مى گويى : « چيزى كه آتش شد ديگر ممكن نيست براى خاك خضوع بكند؟ » آدم خاكِبه تنهايى است ، يا مجموعِ خاك و يك پاك ديگرى است ؟ تو هم كه فقط آتش نيستىمثل آتش هاى جامد، روح دارى ، مكلّفى ، يك آتشِ مكلّف هستى . [خداوند] به تو فرمود:(أُسْجُدُوا)(124) سجده نكردى ؛ قهراً مجموع روح و جسم انسان يا جنّ يا شيطان يا مَلَكمى شود.

اين بدبخت خيال كرد كه همين بدن او با بدن اين ، اين ظلمانى و آن نورانى است ؛ ديگرمحال است نورانى براى ظلمانى سجده و خضوع كند؛ ديگر نمى داند كه اين نورانى است .

اىجاهل ! آيا نمى دانستى آن وقتى كه مجلس امتحان ، درس امتحان شد، تمام ملائكه ، عاجزبودند و عاجز ماندند از اسامى آنهايى را كه خداوند اشاره كرد اسمهاى اينها را بگوييد،يا خودشان ، يا ساير ملائكه ، يا ساير اشياء، همه عاجز بودند. [گفتند]: ما خودمان ازخودمان چيزى نداريم ؛ هر چيزى كه به ما ياد دادى بلد هستيم و هر چيزى را كه ياد ندادىبلد نيستيم . [خداوند] به آدم فرمود: « تو بگو! » [آدم ] تمام اسامى را بيان كرد.

حالا كه فهميدى آدم بر تمام ملائكه - با آن همه عظمت ها و اختلاف مراتب در ملائكه - تفوّقپيدا كرد و مقدّم شد، و حال كه فهميدى كه آدم بر تو و همه ملائكه مقدّم است ، باز همخجالت نكشيدى ، باز هم گفتى : (خَلَقَتنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ)؟(125) باز همجاى اين [حرف ] است ؟ باز هم نفهميدى !؟

ببينيد ميزان ، علم و جهل است خوب اگر [تا بهحال ] نفهميدى كه آدم بايد [به ] آنچه معلوماتش استعمل كند، از حالا توبه بكن اقلاً حالا بپرس : « آيا توبه منقبول مى شود يا نه ؟ »

و على هذا، ببينيد چقدر ما غافليم ! چقدر ما به خودمان ظالميم كه واضحات را زير پا مىگذاريم ، مطلب همين است ، دائر مدارِ اين است كه اگر معلومات ما زير پا نباشد [و]مجهولات ما عملى نشود، كار تمام است .

معلومات را نبايد زير پا گذاشت ، آدم پشيمان مى شود، [و] اگر به معلوماتشعمل كرد، ديگر روشن مى شود، ديگر توقّف ندارد.

اگر ديد باز هم توقّف دارد، بداند - به طور يقين - بعضى از معلومات را زير پاگذاشته است ، كفشش ريگ دارد، خوب دقّت نكرد كه اين ريگ را خارج كند:

« مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، وَرَّثَةُ اللّه عِلْمَ ما لَمْ يَعْلَمْ » (126)

(وَالَّذينَ جاهَدوا فينا، لَنَهْدِيَنَّهُم سُبُلَنا)(127)

(وَ مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، كُفِىَ مالَمْ يَعْلَمْ)(128)

هيچ كس نيست كه بگويد هيچ چيز نمى دانم ، [اگر بگويد] دروغ مى گويد، هر كسى [كه] هست - غيرمعصوم - بعضى چيزها را مى داند و بعضى چيزها را نمى داند؛ آن چيزهايى راكه مى داند اگر عمل كند آن چيزهايى را كه نمى داند، مى فهمد.

آن چيزهايى را كه مى دانيد عمل كنيد؛ و آن چيزهايى را كه نمى دانيد از حالا توقّف كنيد تاروشن شود، وقتى به آنها عمل كردى روشن مى شود؛ به همان دليلى كه اينها را براىشما روشن كرد، آنهاى ديگر را هم روشن مى كند.

على هذا، ببينيد براى چه توقّف داريم . آنچه مى دانى بكن و آنچه نمى دانى احتياط كن ،هرگز پشيمان نخواهى شد.

خداوند بر توفيقات همه شما بيفزايد.

و خداوند ان شاءاللّه ، سلامتى مطلقه روحيّه و جسميّه به همه مرحمت فرمايد.(129)

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

بخش نهم : چند دستورالعمل اخلاقى از حضرت آيت الله العظمى بهجت

دستورالعمل نخست

بسم اللّه الرّحمن الرحيم

اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَهُ وَ الصَّلاةُ عَلى سَيِّدِ الاَْنْبياءِ، مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ سادَةِ الاُْوْصِياءِ الطّاهِرين ، وَاللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ مِنَ اْلاَوَّلينَ وَ الاَّْخِرينَ.

و بعد، مخفى نيست بر اُولِى الاَلباب كه اساسنامه حركت در مخلوقات شناختن محرّك استكه حركت احتياج به او دارد، و شناختن ما مِنْهُ الْحَرَكة ، وَ ما إِلَيْهِ الْحَرَكَةِ، وَ ما لَهُ الْحَرَكَة ،يعنى بدايت و نهايت و غرض ، كه آنْ به آنْ ممكنات متحرّك به سوى مقصد مى باشند.

فرق بين عالم و جاهل معرفتِ علاجِ حوادث و عدم معرفت است ، و تفاوتمنازل آنها در عاقبت به تفاوتِ مراتبِ علم آنها است در ابتداء؛ پس اگر محرِّك را شناختيم واز نظم حركات ، حسن تدبير و حكمت محرّك را دانستيم ، تمام توجه ما به اراده تكوينيه وتشريعيّه او است .

خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترين شهيد باشد! و واى بهحال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد! در عواقب اين حركاتجاهل مى گويد: اى كاش خلق نمى شدم ! عالم مى گويد: كاش هفتاد مرتبه حركت به مقصدنمايم و باز گردم و حركت نمايم و شهيد حقّ بشوم !

مبادا از زندگى خودمان پشيمان شده برگرديم .

صريحاً مى گويم : به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصى در ياد مُنْعمِ حقيقى است ونصف ديگر در غفلت ، نصف زندگى حيات او محسوب است ، و نصف ديگر مَمات او محسوباست ، با اختلاف موت ، در اضرارِ به خويش و عدم نفع .

خداشناس مطيع خدا مى شود و سركار با او دارد و آنچه مى داند موافق رضاى اوستعمل مى نمايد، و در آنچه نمى داند توقّف مى نمايد تا بداند و آنْ به آنْ استعلام مىنمايد و عمل مى نمايد يا توقّف مى نمايد. عملش از روىدليل و توقّفش از روى عدم دليل .

آيا ممكن است بدون اينكه با سلاح [باشيم بر] اطاعت خداى قادر باشيم و قافله ما بهسلامت از اين رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟

آيا ممكن است وجود ما از خالق باشد و قوّت ما از غير او باشد؟

پس قوت نافعه باقيه نيست مگر براى خدائيان و ضعفى نيست مگر براى غير آنها.

حال اگر در اين مرحله صاحب يقين شديم بايد براى عملى نمودن صفات واحوال بدانيم كه اين حركت محققه از اول تا به آخر مخالفت با محرّك دواعى باطله است كهاگر اِغناء به آنها نكنيم كافى است در سعادتاتصال به رضاى مبدء اعلى : « أَفْضَلُ زادِ الرّاحِلِ اِلَيْكَ عَزْمُ اِرادَهٍ.(130)

[-ارزشمندترين وبهترين توشه سالكِ به سوى تو، محكمى و استوارى اراده و طلباوست .]

وَ الْحَمْدُ لِلّهِ أَوّلاً وَ آخِراً، وَ الصَّلوةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلىأَعْدائِهِمْ أَجْمَعينَ.

مشهد مقدس

چهارشنبه مرداد ماه 1375 ه .ش .

مطابق با ربيع الاول 1417 ه .ق .

/ 64