اين به زيادتى لشكر در روز قيامت مى خواهد مغرور شود! آنجا جاى زيادتى و كمى نيست. هر چقدر زياد باشد جهنّم مى گويد: (هَلْ مِنْ مَزيدٍ)(123) . آن وقت تو مى خواهى بازيادتى لشكر كار بكنى ! بله لشكر تو زياد است [امّا] جهنّم جايشان مى شود؛ جهنّم نمىگويد: « اتاق نداريم » جهنّم مى گويد: « هر چقدر هست بياوريد، « هَلْ مِنْ مَزيدٍ؟ » يعنىاينكه بياوريد، هر چه زيادتر بياوريد، جا داريم ![حضرت عيسئghl |hgs ugdi] گفت : « برو ملعون ! نتوانستيم براى تو هم كارى بكنم .تو مى گويى : خدا بايد بيايد من او را ببخشم !؟ » مقصود، حلّ اين مطالب به « علم و جهل ، دانستن و ندانستن ، عالم بودن وجاهل بودن » دَوْر مى زند. اصل مطلب از جهلِ اين بدبخت است . تو اىجاهل ! مى گويى : « چيزى كه آتش شد ديگر ممكن نيست براى خاك خضوع بكند؟ » آدم خاكِبه تنهايى است ، يا مجموعِ خاك و يك پاك ديگرى است ؟ تو هم كه فقط آتش نيستىمثل آتش هاى جامد، روح دارى ، مكلّفى ، يك آتشِ مكلّف هستى . [خداوند] به تو فرمود:(أُسْجُدُوا)(124) سجده نكردى ؛ قهراً مجموع روح و جسم انسان يا جنّ يا شيطان يا مَلَكمى شود.اين بدبخت خيال كرد كه همين بدن او با بدن اين ، اين ظلمانى و آن نورانى است ؛ ديگرمحال است نورانى براى ظلمانى سجده و خضوع كند؛ ديگر نمى داند كه اين نورانى است .اىجاهل ! آيا نمى دانستى آن وقتى كه مجلس امتحان ، درس امتحان شد، تمام ملائكه ، عاجزبودند و عاجز ماندند از اسامى آنهايى را كه خداوند اشاره كرد اسمهاى اينها را بگوييد،يا خودشان ، يا ساير ملائكه ، يا ساير اشياء، همه عاجز بودند. [گفتند]: ما خودمان ازخودمان چيزى نداريم ؛ هر چيزى كه به ما ياد دادى بلد هستيم و هر چيزى را كه ياد ندادىبلد نيستيم . [خداوند] به آدم فرمود: « تو بگو! » [آدم ] تمام اسامى را بيان كرد.حالا كه فهميدى آدم بر تمام ملائكه - با آن همه عظمت ها و اختلاف مراتب در ملائكه - تفوّقپيدا كرد و مقدّم شد، و حال كه فهميدى كه آدم بر تو و همه ملائكه مقدّم است ، باز همخجالت نكشيدى ، باز هم گفتى : (خَلَقَتنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ)؟(125) باز همجاى اين [حرف ] است ؟ باز هم نفهميدى !؟ببينيد ميزان ، علم و جهل است خوب اگر [تا بهحال ] نفهميدى كه آدم بايد [به ] آنچه معلوماتش استعمل كند، از حالا توبه بكن اقلاً حالا بپرس : « آيا توبه منقبول مى شود يا نه ؟ » و على هذا، ببينيد چقدر ما غافليم ! چقدر ما به خودمان ظالميم كه واضحات را زير پا مىگذاريم ، مطلب همين است ، دائر مدارِ اين است كه اگر معلومات ما زير پا نباشد [و]مجهولات ما عملى نشود، كار تمام است .معلومات را نبايد زير پا گذاشت ، آدم پشيمان مى شود، [و] اگر به معلوماتشعمل كرد، ديگر روشن مى شود، ديگر توقّف ندارد.اگر ديد باز هم توقّف دارد، بداند - به طور يقين - بعضى از معلومات را زير پاگذاشته است ، كفشش ريگ دارد، خوب دقّت نكرد كه اين ريگ را خارج كند:« مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، وَرَّثَةُ اللّه عِلْمَ ما لَمْ يَعْلَمْ » (126) (وَالَّذينَ جاهَدوا فينا، لَنَهْدِيَنَّهُم سُبُلَنا)(127) (وَ مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، كُفِىَ مالَمْ يَعْلَمْ)(128) هيچ كس نيست كه بگويد هيچ چيز نمى دانم ، [اگر بگويد] دروغ مى گويد، هر كسى [كه] هست - غيرمعصوم - بعضى چيزها را مى داند و بعضى چيزها را نمى داند؛ آن چيزهايى راكه مى داند اگر عمل كند آن چيزهايى را كه نمى داند، مى فهمد.آن چيزهايى را كه مى دانيد عمل كنيد؛ و آن چيزهايى را كه نمى دانيد از حالا توقّف كنيد تاروشن شود، وقتى به آنها عمل كردى روشن مى شود؛ به همان دليلى كه اينها را براىشما روشن كرد، آنهاى ديگر را هم روشن مى كند.على هذا، ببينيد براى چه توقّف داريم . آنچه مى دانى بكن و آنچه نمى دانى احتياط كن ،هرگز پشيمان نخواهى شد.خداوند بر توفيقات همه شما بيفزايد.و خداوند ان شاءاللّه ، سلامتى مطلقه روحيّه و جسميّه به همه مرحمت فرمايد.(129) والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته