ارزش كار خالصانه - شرح حال شیخ السالکین حضرت آیت اللّه العظمی بهجت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح حال شیخ السالکین حضرت آیت اللّه العظمی بهجت - نسخه متنی

رضا باقی زاده گیلانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ارزش كار خالصانه

باز آقاى قدس مى گويد: « روزى آقا در رابطه با پاداشعمل صالح اگرچه اندك باشد، فرمود: يكى از علماى نجف روزى در مسير راهش بهفقيرى يك درهم صدقه داد (البته بيشتر از آن نداشت ) شب در خواب ديد او را به باغىمجلّل و داراى قصرى بسيار عالى و زيبا دعوت كرده اند كه نظير آن را كسى نديده بود.پرسيد اين باغ و قصر از آن كيست ؟ گفتند: از آن شماست تعجب كرد كه من در برابر اينهمه تشريفات ، عملى انجام نداده ام . به او گفتند: تعجّب كردى ؟ گفت : آرى . گفتند:تعجّب نكن . اين پاداش آن يك درهم شماست . كه خالصانه و با حسنعمل انجام گرفته است . »

ثبات قدم در ديانت

هم او مى گويد: « روزى آقا در ارتباط با ثبات قدم در ديانت و استمرار پرهيزكارى وتقوا فرمودند: يكى از علماى بزرگ و اهل معنى شخصى را در صحن مبارك حضرتاميرعليه السّلام ديد كه از نهايت تواضع و ادب و ذلّت در برابر مقام شامخ ولايت مولىالموحدين ايستاده و چنان سر به زير و افتاده و خاضع بود كه گويى با سر راه مىرود. آن عالم عابد ربّانى پيش آن مرد شريف و بزرگوار كه عمرش از هفتاد به بالابود رفت و از وضع حال و كيفيت زندگى او جويا شد. آن مرد شريف فرمود: از زمانى كهپا به تكليف گذاشتم تاكنون از روى عمد و دانسته گناه نكرده ام . البته آن طور مواظبتو دقت و مراقبت اين گونه نتيجه را دارد. »

توجه امام زمان (عج ) به شيعيان واقعى

و نيز مى گويد: « روزى آقا فرمودند: دكترى متديّناهل ولايت و شيعه مدتى در صدد پيدا كردن ياران حضرت حجت عليه السّلام مى گشت حتىمى خواست اسامى آنها را بداند. روزى در مطب خود كه در خانه اش قرار داشت تنها نشستهبود، شخصى وارد شد و سلام كرد و نشست و فرمود: حضرت آقا، ياران حضرت حجت عليهالسّلام بارتند از... و شروع كرد به شمردن نامهاى آنان و تند تند همه را نام برد ونام يكى نيز « بهرام » بود. به هر حال درطول چند دقيقه همه سيصد و سيزده نفر را شمرد و گفت : اينها ياران مهدى عج مىباشند و بلند شد و خدا حافظى كرد و رفت .

دكتر مى گويد: او كه رفت من تازه به خود آمدم كه اين چه كسى بود؟ و آيا من خواب بودميا بيدار؟ از همسرم كه در اتاق مجاور بود پرسيدم : آيا كسى با من كارى داشت و پيش منكسى آمد؟ گفت : آقايى آمد و تند تند حرف مى زد. دكتر مى گويد: تازه فهميدم كه منخواب نبودم و او از افراد معمولى نبود. »

توجه تامّ به حضرت حق

باز مى گويد: « روزى آقا فرمود: در نجف رسم بود كه طلاّب در ايام زيارتى ، دستهدسته و بسيارى از اوقات با پاى پياده براى زيارت عتبات عاليات مى رفتند و شب رادر بين راه به جهت خواندن نماز شب توقف و هر يك در گوشه اىمشغول نماز شب مى شدند.

در يكى از اين سفرها آقاى روحانى پير مردى كه همراه آنها بود بيشتر فاصله گرفت ومشغول نماز شب شد، ناگهان آقايان غرّش و نعره شيرى را از نزديك شنيدند و در صددبرآمدند كه چه بكنند. ديدند شير به سوى آن پير مرد مى رود، گفتند: « إِنّا لِلّهِ وَ إِنّاإِلَيْهِ راجِعُونَ » (146) هيچ كارى نمى توانستند انجام بدهند، شير رفت و رفت و رفت تاچند قدمى آن آقا ايستاد، آقا هم ظاهراً در ركعت وتر بود، شير چند دقيقه كنار آقا ايستاد وآقا را نگاه مى كرد، آقا هم مانند مجسّمه ايستاده بود و هيچ تكان نمى خورد، بعد از دقايقىشير حركت كرد و رفت .

چون قدرى دور شد آقايان دوان دوان به خدمت آقا رفتند و بعد از تمام شدن نماز وتر بهاو گفتند: آقا! از شير نترسيدى ؟ شگفت اينكه پا به فرار نگذاشتى ، أَحْسَنْتَ! عجبدل قوى و با جرئتى دارى ؟ آقا فرمود: بله من ترسيدم ، خيلى هم ترسيدم اما ديدم بافرار كردن از چنگال او نجات نمى يابم ، لذا به خود گفتم كه پس چه بهترحال كه بايد طعمه شير شوم ، در حال مناجات و راز و نياز با قاضى الحاجات باشم . وبا اين حال خوب از دنيا بروم . »

حجة الاسلام والمسلمين آقاى تهرانى يكى از شاگردان آقا جريان فوق را به صورتذيل از آيت الله بهجت نقل و براى نويسنده نگاشته اند: « حضرت استاد اين قضيه را مكرّربه اين صورت نقل مى فرمودند كه در نجف معروف شده بود كه فلان آقا از شير نمىترسد و در بيابان شير را ديده نترسيده است .

از خود آقا در اين باره سؤ ال مى كنند مى فرمايد: نه ، من نيز خيلى از شير مى ترسم ،ولى وقتى در بيابان مشغول نماز بودم ناگهان شيرى از بالاى كوه به سوى منسرازير شد، با خود گفتم : بهتر است اينك كه قدرت بر رهايى از شير را ندارم فكرفرار كردن را كنار گذارم و همچنان به نمازمشغول شوم ، و چه بهتر كه مرا در حال نماز بدَرَد، لذا از نماز دست برنداشتم و هيچ عكسالعملى از خود نشان ندادم ، تا اينكه شير نزديك من آمد و ديد من كارى نمى كنم ، دورادورمن گشت و رفت . »

توجه حضرت زهراعليهاالسّلام به فرزندان خود

همچنين آقاى قدس مى گويد: « روزى آقا فرمودند يكى از ثروتمندان رشت كه در نجفاشرف ساكن بود دختر خود را به ازدواج يك روحانى سيّد كه خيلى فقير بود درآورد، ازآنجايى كه خانم در خانواده ثروتمند بزرگ شده بود به هيچ وجه حوصله غذا درستكردن براى آقا را نداشت . شبى حضرت فاطمه زهراعليهاالسّلام را در خواب ديد، حضرتبه او فرمود: دخترم ، چرا با پسرم خوشرفتارى ندارى و براى او غذا درست نمى كنى ؟وى در خواب جواب داد كه من حال غذا درست كردن براى اين آقا را ندارم . حضرت اصراركردند و او همان جمله را تكرار كرد.

/ 64