دستورالعملی از عالم متقی، شیخ عباس قمی (قدس سره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دستورالعملی از عالم متقی، شیخ عباس قمی (قدس سره) - نسخه متنی

شیخ عباس قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دستور العملى از عالم متقى , شيخ عباس قمى (قدس سره)

حوزه هاى علوم دينى را ويژگيهاى است در خوراقتدا و نارسايى هايى است بايسته پيرايش .

طالبان علوم دينى , بى آنكه از: مجازات و پاداشى در سيستم آموزشى برخوردار باشند. با حرص و ولعى شگفت آور به فراگيرى دانشهاى مجود, مى پردازند و دراين راه نستوهند و ناآرام .

آنان دراين تلاش مقدس , نه تنها به نام و نان نمى انديشند كه رفاه و آسايش خويش را فداى تعليم و تبليغ علم دين , مى كنند.

عامل پيدايى اين خصلت علم پرور,انگيزه اى دينى و فريضه شرعى است .

آنان در قلمرو عمل به تكليف . همه توان و دارائيهاى خويش را به مسلخ مى برند. تا علوم آل محمد را در هر دوره و زمانى زنده نگه دارند.

دراين راستااست كه عالمان بسيارى دراين حوزه ها پرورش يافت و قله هاى بلندى در عرصه دانش دينى , پديد, آمد.

سوكمندانه , در بستر تاريخ بر تارك اين سيماى نورانى , لكه هايى پديد آمد كه حوزه ها رااز درخشندگى و بالندگى بازداشت .

واز نقش آفرينى در عرصه زندگى بشر, به گوشه اذهان و قلمرواعمال فردى , محصور كرد.

اين پديده , عدم نگرش به اسلام به عنوان آيين زندگى و قانون اداره جامعه , و كاستى در عرض اسلام دراين ابعاد بود.

لذا در حوزه ها, عالمان بسيارى پرورده شد, ولى هاديان بشر و مناديان فضيلت , و آنانكه شمع جمع حيات انسان باشند,اندك , بودند.

در هر دوره اى افرادى انگشت شمار, رسالتى برونحوزوى احساس كرده , و براساس نياز مردم و با زبان روز, زلال احكام دين را, نشر دادند.

محدث عاليمقام , مورخ بزرگوار و زاهد وارسته , مرحوم حاج شيخ عباس قمى (قدس سره الشريف )از ستارگان درخشان حوزه هاى علوم دينى در تاريخ معاصر,است .

او بااينكه علوم رسمى حوزه ها, بويژه فقه ,اصول و رجال را بخوبى فرا گرفت , رسالت خويش را در بسنده كردن به كرسى تدريس , ندانست .

بلكه چونان اسلاف واسايتد خويش : مرحوم شرف الدين , ميرزاى نورى و آغابزرگ طهرانى , در دو سنگر, منبر و قلم , به تبيين معارف ,ارزشها و اسوه هاى دينى پرداخت و دراين زمينه , كتابهاى گراسنگى پديد آورد.

امواج معنوى مواعظ او هنوز در فضاى اين مرز و بوم طنين اندازاست , و كتاب مفاتيح الجنانش , روح و جان ما را نشاط شادابى معنوى مى بخشد.

نوشته فرا ديد شما دست آوردهاى گرانسنگ اواز متون نورانى دين و تجربه هاى طولانى او, در زمينه تبليغ واخلاق مبلغ , مى باشد.

اميد آنكه مبلغان دين را معنويت و مهارت افزايد. روحش شاد و راهش پر رهروباد.

براهل منبر و روضه خوانهاست كه در كار خويش ,امورى را پاس دارند تا در زمره بزرگشماران شعائرالهى قرار بگيرند و برارشاد و هدايت بندگان خدا توفيق يابند.

1.اخلاص و دورى از ريا.

از پيامبر اسلام (ص) , روايت شده است :

ان اخوف مااخاف عليكم الشرك الاصغر. قالوا: و ماالشرك الاصغر يا رسول اله ؟ قال :الرياء. قال : يقول الله عزوجل , يوم القيامه اذا جازالعباد باعمالهم :اذهبواالى الذين كنتم تراون فى الدنيا, فانظروا هل تجدون عندهم عندهم الجزاء . 1

ترسناكترين چيزى كه از آن بر شما بيم دارم : شرك كوچك است . گفته شد:اى پيامبر خدا, شرك كوچك چيست ؟ فرمود :[ريا]. سپس فرمود: خدا در روز قيامت كه پاداش بندگان رااعطا مى كند به آنان فرمايد: برويد نزد آنانى كه برايشان ريا كرديد و بنگريد كه پاداش كارهايتان پيش آنان است .

امام صادق عليه السلام , به عباد بن كثير بصرى , فرمود:

ويلك يا عباداياك والريا فانه من عمل لغيرالله و كله الله الى من عمل له . 2

واى بر تو اى عباد!از ريا دورى كن . هر كس براى غير خدا كار كند, خدااو را به همان كس واگذارد.

بايسته است : واعظ, در كار خويش , وجه خداى تعالى وامتثال فرمان او را در نظر بگيرد واصلاح نفس خود وارشاد را نردبان رسيدن به متاع و موقعيت دنيايى قرار ندهد كه در صف تبهكارانى در آيد كه رشته كار خويش از دست داده اند و گمان دارند كه خوب كار مى كنند 3 . مقام اخلاص بسيار والاست و خطرهاى بسيارى هم دارد و خيلى دقيق است و تحصيل آن دشوارازاين روى , طالب آن , بايد تيز بين باشد و نستوه . سزاوار است : واعظ, آنچه را مى گويد خود به كار بند تا چونان چراغى نباشد كه خود را تباه سازد و بسوزد و ديگران را نور و فروغ بخشد.

2. راستى و راستگويى .

ازامام ششم , عليه السلام روايت شده است :

ان الله عزوجل لم يبعث نبياالا بصدق الحديث واداءالامانه الى البر والفاجر . 4

همانا خداى عزوجل , هيچ پيامبرى را نفرستاد, مگر به راستگويى و برگرداندن امانت به امانت گذاران , چه نيك و چه بد.

ابى كهمس گويد:ازامام صادق , عليه السلام , پرسيدم : عبدالله بن ابى يعفور شما را سلام مى رساند. حضرت مى فرمود: بر تو و براو سلام . وقتى نزد عبدالله رفتى سلام مرا به او برسان و بگو: جعفربن محمد گفت : بنگر چه عاملى على , عليه السلام , را نزد پيامبر به اين مقام رساند, همو را مراعات كن و پاس دار. همانا على , عليه السلام , با راستى در سخن واداى امانت , آن جايگاه بلند را, نزد پيامبر, كسب كرده است . 5

و نيزامام صادق , عليه السلام , فرمود:

لا تنظرواالى طول ركوع الرجل و سجوده , فان ذلك شى اعتاده , فلو تركه استحوحش لذلك ولكن انظرواالى صدق حديثه واداءامانته . 6

به ركوعها و سجده هاى طولانى افراد, نگاه كنيد زيرا ممكن است به آن عادت كرده باشند واگر آن را ترك كنند, وحشت كنند بلكه راستگويى و امانتدارى او را بنگر.

بنابراين ,از سخن دروغ وافترا به خدا و حجتهاى او و علماى دين دورى كن . نه بر حديث بيفزار و نه در آن تدليس كن و نه دروغى را, به عنوان زبان حال , نقل كن .

ازامام باقر, عليه السلام , نقل شده است :

ان الله عزوجل جعل للشراقفالا و جعل مفاتيح تلك الافقال الشراب و الكذب شرمن الشراب . 7

البته خدا بر بديها قفلها زده و كليد آنها را ميخوارگى قرار داد. دروغگويى از شرابخوارى هم بدتراست .

باز مى فرمايد:

ان الكذاب هم خراب الايمان. 8

دروغ ايمان را ويران مى كند.

اميرالمومنين , عليه السلام , فرمود:

لا يجد عبدا حقيقه الايمان حتى يدع الكذب جده و هزله .

بنده حقيقت ايمان را نچشد تااين كه دروغ جدى و شوخى را وانهد.

امام سجاد, عليه السلام , فرمود:

اتقواالكذب ,الصغير منه والكبير فى كل جدو هزل , فان الرجل اذا كذب فى الصغيراجترى على الكبير . 10

از دروغ كوچك و بزرگ , جدى و شوخى آن , پروا گير زيرا آن كه دروغ كوچك را مرتكب شود نسبت به دروغ بزرگ جرات يابد.

3.اجتناب و دورى از غنا.

مجلسى[ ره] در بحار به نقل از تفسير عياشى ازامام باقر, عليه السلام , روايت مى كند: رواى گفت : در محضرامام صادق , عليه السلام , بودم كه مردى به آن حضرت عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت , من مستراح مى روم , همسايه هايى دارم كه كنيزانى دارند, آواز مى خوانند و تار مى زنند, بسا مى شود كه در آنجا بيشتر مى نشينم تا به آواز آنان گوش دهم .

حضرت فرمود:اين كار را مكن . مرد گفت : با پاى خود كه به سراغ آن نمى روم , بلكه بطوراتفاق , بگوش مى خورد.

فرمود:مگر نشنيدى خداوند, مى فرمايد:

ان السمع والبصر والفواد كل اولئك عنه مسولا . 11

آن مرد گفت: چرا, به خدا سوگند, گويا تا كنون اين آيه قرآن رااز هيچ كس نشنيده ام . به خواست خدااين كار را نخواهم كرد واز آن استغفار مى كنم واز خدا آمرزش مى طلبم .

حضرت فرمود: بلند شو و برو غسل كن تا مى توانى نماز بگذار, زيرا به كار بزرگى اشتغال داشته اى .اگر بر همان حال مى مردى , بدترين حالت را داشتى , خدا را سپاس گوى , توبه كن از آنچه او را ناگواراست زيرا آنچه را خدا مكروه مى دارد, زشت و قبيح است . زشتيها را به اهلش واگذار, زيرا هر كارى رااهلى باشد 12 .

4.اباطيل را ترويج نكند و فاجر و فاسق را مدح ننمايد.

از پيامبراسلام[ ص] روايت شده است :

اذا مدح الفاجراهتزالعرش و غضب الرب . 13

آن گاه كه فاجر مدح شود, عرش خدا بلرزد و پروردگار خشمگين گردد.

5. بزرگان دين را سبك نشماريد.

6.اسرار آل محمد, عليه السلام , را در منبر فاش نكند.

زيرا ممكن است عامه مردم ظرفيت درك مقامات آنان را نداشته باشند وانكار آن كنند.

7. سخنان او باعث اختلاف و فساد در زيمن و مايه نشر فتنه نشود.

8.اعانت ظالمان نكند.

خدا در قرآن كريم مى فرمايد:

ولا تركنوا الى الذين ظلموا فتمسك النار . 14

و در روايت از پيامبراسلام[ ص] آمده است :

اذا كان يوم القيامه نادى مناد,اين الظلمه واعوانهم و من لاق لهم دواه او ربط لهم كيسااو مد لهم مده قلم , فاحشروهم معهم . 15

چون روز قيامت شود منادى ندا دهد: ستمكاران , ياران آنان و آنان كه برايشان دواتى جوهر كرده و سركيسه اى بسته اند و يا قلمى سر كرده اند, كجايند؟ همه را با هم محشور كنيد.

در وصيت امام اميرالمومنين , عليه السلام , به كميل , عليه الرحمه , چنين آمده است :

يا كميل اياك لاتطرق ابواب الظالمين للاختلاط بهم ... وانى اضطررت الى حضورهم فدوام ذكرالله تعالى و توكل عيه واستعذ بالله من شرورهم واطرق عنهم وانكر بقلبك فعلهم واجهر بتعظيم الله تعالى لتسمعهم , فانك بها تويد و تكفى شرهم . 16

مبادا در خانه ستمكاران را بكوبى و با آنان همدم گردى ...اى كميل !اگر مجبور شدى با آنان هم مجلس شوى , پيوسته خدا را ياد كن و براو توكل نما واز شر آنان به خدا پناه ببر.از آنان چشم برگير, سر به زيرانداز و با قلب خود, كارشان راانكار كند. بلند خدا را به بزرگى ياد كن , تا آنان بشنوند و هيبت تو آنان را بگيرد واز شرشان درامان مانى.

امام على ابن الحسين , عليه السلام , در ضمن نامه اى به محمدبن شهاب زهرى مى نويسد:

اوليس بدعااياك حين دعاك جعلوك قطباادا روابك رحى مظالمهم و جئرا يعبرون عليك الى بلاياهم و سلماالى ضلالتهم داعيا غيهم سالكا سبيلهم يدخلون بك الشك على العلماء و يقتادون بك قلوب الجهال اليهم , فلم يبلغ اخص وزرائهم و لااقوى اعوانهم الادون ما بلغت من اصلاح فسادهم واختلافا لخاصه والعامه اليهم , فمااقل ما عطوك فى قدر مااخذ و امنك و ماايسر ما عمروا لك فى كنف ما خربوا عليك , فانظر لنفسك فانه لاينظرلها غيرك و حاسبها حساب رجل مسول . 17

آيا چنين نيست كه : با فراخوانى و به دربار خود, مى خواهند تو را قطبى كنند تا آسياب مظالمشان را بر محور تو به گردش در آورند و پلى كنند تااز آن به سوى ظلم و ستم بر مردم عبور كنند و نردبان گمراهى خويش سازند و مبلغ روزگار سياه و به راه خود, بكشانندت ؟ در دل تو نسبت به علماى حقيقى ترديدافكنده و به وسيله تو دل مردم نادان را به خود جلب كنند. مقربترين وزيران و نيرومندترين معاونان ويران آنان , كمتراز تو مفاسدشان را در نظر مردم توجيه كرده و خاصه و عامه را به دربار آنان مى كشانند. چه مزد ناچيز واندكى , در برابر بهره سرشارى كه از تو مى برند, به تو مى دهند. در برابر آبادى مختصرى كه در زندگى تو پيش مى آورند, چه ضربه سختى بر بنياد هستى وانسانيت و زندگى جاودان تو مى زنند تو خود بايد خود را بپايى , ديگرى نيست كه تو را بپايد. بايد خود را, به عنوان كسى كه به زودى , مورد باز خواست الهى قرار خواهد گرفت , حسابرسى و مواخذه كنى .

9. گناهكاران را مغرور نسازد و مطلبى را كه به فاسقان جرات در كارشان دهد نگويد[ زيرا فقيه كامل آن است كه مردم رااز رحمت خدا و از روح و بشارت الهى مايوسشان نگرداند واز مكرالهى درامانشان ندارد]. 18

10. گناهها را درانظار مردم سبك و كوچك نشمارد.

در ضمن وصاياى پيامبر[ ص] به ابن مسعود آمده است :

[ هيچ گناهى را خرد و حقير مشمار.از گناهان بزرگ بركنار باش زيرا, در روز قيامت , هر بنده اى كه به گناهان خود بنگرد, به جاى اشك , از چشمانش چرك و خون بارد]. 19

خداى تعالى مى فرمايد:

[يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تودلوان بينها و بينه امدا بعيدا]. 20

امام ششم , عليه السلام , فرمود:

[ اتقواالمحقرات من الذنوب فانها لاتغفر. قلت : و ماالمحقرات ؟ قال :الرجل يذنب الذنب فيقول : طوبى لى لولم يكن لى غيرذلك]. 21

از گناهان كوچك بپرهيز زيرا آنها آمرزيده نشوند. گفتم : آنها كدامند؟

فرمود: مرد گناهى كند و با خود گويد: خوشا بر من ,اگر جز آن گناهى نداشته باشم .

آن حضرت در جاى ديگر مى فرمايند:

[اذااخذالقوم فى معصيه الله عزوجل , فان كانوا ركبانا كانوا من خيل ابليس وان كانوا رجاله كانوا من رجالته]. 22

هنگامى گروهى گناهى را مرتكب شوند,اگر سواره باشند,از سواره نظامان شيطانند واگر پياده باشند, پياده نظام اويند.

11. قرآن را با راى خود تفسير نكنند.

به سند صحيح از پيامبر وامامان , عليهم السلام , رسيده است كه تفسير قرآن جز با روايت صحيح و نص صريح جايز نيست .

ابن عباس از پيامبر روايت كرده است :

[ من قال فى القرآن بغير علم فيتبوا مقعده من النار]. 23

هركس قرآن را بدون آگاهى و دانش تفسير كند, نشيمنگاه او پرآتش گردد.

و عامه از پيامبر, صلى الله عليه و آله , روايت كرده اند:

[ هركس قرآن رااز پيش خود تفسير كند ولو دراين تفسير به حق رسد, خطا كار باشد]. 24

12. براى سخنان معصومين توجيهات ناسالم و باطل نكند و در آنها تصرفات و تحليلهاى خنك و ركيك ننمايد, چنانچه در روزگار ما رواج دارد,اعاذناالله تعالى .

13.اگر مجتهد نيست در زمينه احكام فتوا ندهد.

نقل گفتار تكان دهنده سيد بزرگوار, پارسا, زاهد, سعادتمند دوران , قدوه عارفان , چراغ فروزان مجتهدان , صاحب كرامتهاى روشن , ابى القاسم رضى الدين سيد بن طاووس , قدس سره , كه خداوند نامش را در ملكوت اعلى بلند گرداند, دراين زمينه بس است :

من مصلحت و نجات خودار در دنيا و آخرت در كناره گيرى از فتواى در احكام شرعيه دانستم زيرا روايات رسيده دراحكام از فقهاى اصحاب ما در مورد تكاليف شرعيه بسيار مختلف است و شنيدم كه خداى , جل جلاله , به عزيزترين آفريده خود در بين خلايق , محمد, صل الله عليه و آله , فرمود:

ولوتقول علينا بعض الاقاويل . لاخذنا منه باليمين . 24 ...

ديدم اگر كتابى در فقه براى عمل به آن بعداز خود مى نوشتم , خلاف پارسايى و ورع از فتوا دادن بود و مشمول تهديد آيات نامبرده مى شدم , زيرا وقتى خداوند پيامبر عزيز خود و داناى جهانيان را چنين عتاب كند, پس اگر من به ناحق حكمى كنم يا فتواى خلافى درهم با تاليفى ناصواب كنم يا دراين موارد خطا كنم در حضوراو, روز قيامت , چه حالى خواهم داشت 25 ...

14. به هنگام بيان فضايل و مقامات پيامبران وامامان معصوم , عليهم الصلوات والسلام , مطالبى را نگويد كه (نزد خردمندان ) مايه نقص آنان گردد.

15.اگر توان پاسخ نيكو به شبهه هاى عقيدتى را ندارند, وارد آن نشود واساس دين و عقيده مردم را ويران نسازد.

16. با نرمى و مدارا رفتار كند كه نرمى در همه كارهااصلى است اساسى و بزرگ .

در پايان وصيت خضر به حضرت موسى , عليه السلام , آمده است :

[ هيچ كس را برگناهى سرزنش مكن . دوسترين كارها نزد خداى تعالى سه چيزاست :

ميانه روى به هنگام توانگرى , گذشت در توانايى و قدرت بر كيفر و نرمى با بندگان خدا.

هركس در دنيا با ديگرى نرمى كند, خداوند در آخرت بااو نرمى و مدارا كند]. 26

در اين زمينه فرمود[ص]پيامبر :

ان هذاالدين لمتين فاوغل فيه برفق ولاتبغض الى نفسك عباده الله فان المنبت لاارضا قطع ولاظهرا ابقى . 27

البته اين دين متين و محكم است , دراو با نرمى داخل شويد. عبادات خدا را بر نفست ناگوار مكن . شتابنده در سفر مانده گردد, نه راه به جايى برد و نه مركبى براى او ماند.

اين معنا را سعدى شيرازى چنين بيان كرده است :

كارها بر وفق و تامل برآيد و مستعجل به سر درآيد.




  • به چشم خويش ديدم در بيابان
    سمند بادپااز تك فروماند
    شتربان همچنان آهسته مى راند 28



  • كه آهسته سبق برداز شتابان
    شتربان همچنان آهسته مى راند 28
    شتربان همچنان آهسته مى راند 28



17. سخن را براى هدفهاى باطل دارز نكند و در وعظ خويش منظور شخصى نداشته باشد.

18. سزاوار است (بويژه در غيرايام عاشورا) حالتهاى روحى مردم را مراعات نمايد. به اندازه اى ذكر مصيبت نمايد كه دلها رميده نشود و گفته ها سست نگردد. مثلا مصيبتهاى بسيار فجيع و دلخراش را بر زبان نياورد.

محدث فاضل ,مورخ متبحر, ميرزا هادى خراسانى نجفى ,ايدالله , برايم نقل كرد:

در عالم خواب ديدم : گويا در يكى از حجره هاى صحن اميرالمومنين , عليه السلام , هستم و همه امامان معصوم , عليهم السلام , يا بيشتر آنان , در آنجا نشسته اند و مردى ازاهل منبر براى آنان روضه مى خواند, تا گفتارش به اينجا رسيد كه : شمر به سكينه گفت :اى دختر خارجى ! ديدم حضرت امير[ ع] ازاين سخن ناراحت شد و به سختى روى درهم كشيد و رنگ چهره آن حضرت تغيير كرد. چون چنين ديدم به آن مرد روضه خوان اشاره كردم و گفتم : بس كن ! حال امير المومنين ( ع ) را نمى بينى .

اميرالمومين ( ع ) فرمود: آن سخن هم كه ديروز خودت گفتى كمترازاين نبود. به يادم آمد كه من ديروز مصيبت آويختن سرابوالفضل رااز سينه اسب , خوانده بودم عذر خواستم و توبه كردم .

19.امر به معروف و نهى از منكر كند.

پيامبراسلام , صلى الله عليه وآله , فرمود:

اذا ظهرت البدع فى امتى فيظهرالعالم علمه والا فعليه لعنه الله والملائكه والناس اجمعين . 29

وقتى بدعتها, مطالب نو پيداى مخالف دين , پيدا شد, بر عالم است آنچه را حق است بعه مردم بگويد و علمش را آشكار كند وگرنه لعنت و نفرين خدا, فرشتگان و همه مردم براو باد.

نيز روايت شده است :اميرالمومنين , عليه السلام , در خطبه اى پس از حمد و ستايش خداوند فرمود:

اما بعد فانه انما هلك من كان قبلكم بحيث ما عملوا من المعاصى ولم ينههم الربانيون والاحبار عن ذلك فانهم لما تمادوا فى المعاصى نزلتبهم العقوبات , فمروا بالمعروف وانهوا عن المنكر. واعلمواان الامر بالمعروف والنهى عن المنكر لن يقربااجلا ولن ينقصان من رزق .ان الامر ينزل من السماءالى الارض كقطرالمطرالى كل نفس بما قدرالله زياده او نقصان . 30

عامل تباهى و هلاكت پيشينيان آن بود كه خدا را نافرمانى مى كردند, ولى عالمان آنان بازشان نمى داشتند. چون نافرمانى آنان ادامه يافت و عالمان آنان را جلوگير نشدند, عقوبتها بر آنان فرو ريخت . بنابراين , امر به معروف و نهى از منكر كنيد. بدانيد كه اجراى اين دو فريضه , نه اجل را نزديك مى كند و نه روزى را قطع مى نمايد زيرا روزى هر كس چونان قطره هاى باران از بالا, كم يا زياد, برسد.

مرحوم كلينى و ديگران ,ازامام صادق , عليه السلام , روايت كرده اند :[خداى عزوجل دو فرشته را فرستاد تا شهرى را بر سراهل آن خراب كنند. چون به آن شهر رسيدند, مردى را ديدند كه با خدا راز و نياز مى كند.

يكى از آن دو به رفيق خود گفت :اين اهل دعا و زارى را نمى بينى ؟ گفت :او را مى بينم , ولى بايد دستور پروردگارم رااجرا كنم .او گفت : ولى من كارى نكنم تا به پروردگار مراجعه كرده و كسب دستور جديد كنم . به درگاه حق رجوع كرده و آنچه را ديده بود عرضه داشت . خداوند دستور اجراى فرمان را داد و فرمود:اين مرد, هرگز براى اجراى دستورات من روى ترش نكرده است]. 31

از امام رضا, عليه السلام , روايت شده است :

كان رسول الله , صلى الله عليه و آله , يقول :اذاامتى تواكلت الامر بالمعروف والنهى عن المنكر واحد على الاخر فلياء ذنوابوقاع من الله 32

رسول خدا بارها مى فرمود: هرگاه امت من امر به معروف و نهى از منكر به يكديگر وانهند, بايد منتظر بلاى الهى الهى باشند.

نيزازامام ششم[ ع] روايت شده است :

[پيرمرد عابدى در بنى اسرائيل بود, پيوسته عمرش به عبادت الهى مى گذشت . يك وقت , به هنگام عبادت , چشم او به دو كودك افتاد كه خروسى را گرفته پرهاى او را مى كندند.

او, به عبادت خودادامه داد و آنان رااز آزار خروس باز نداشت . خدا به زمين دستور داد:اين مرد را در خد فرو ببرواو تا روزگار روزگاراست و تاابدالابدين به قعر زمين فرو رود]. 33

وهمان حضرت فرمود:

[پيامبراكرم[ ص] فرمود: چه حالى خواهيد داشت وقتى زمان شما بدكار گردند و جوانان شما فاسق شوند و شماامر به معروف و نهى از منكر نكنيد؟ عرض شد يا رسول الله چنين چيزى ممكن است پيش آيد؟ فرمود: آرى بدتراز آن , چگونه باشيد وقتى امر به منكر كنيد و نهى از معروف ننمايد؟ عرض شد چنين خواهد شد؟ فرمود: آرى . بدتراز آن چطور خواهيد بود آنگاه كه معروف را منكر بدانند و منكر را معروف شارند؟] 34

نيز آن حضرت فرمود:

[مردم رو به خوبى باشند مادامى كه امر به معروف و نهى از منكر كرده و همديگر را درانجام خوبيها يار و كمكار باشند, ولى چنانچه ترك اين دو فريضه بزرگ كنند, بركت از زندگيشان گرفته شود, به جان هم افتند و در زمين و آسمان فريادرسى نيابند]. 35

20. مطلبى را كه ذلت امام حسين , عليه السلام , واهل بيت گران مقامش را برساند, نگويد.

زيرا آنجناب آقا و بزرگ سرفرازان و غيرتمداران بود. جان دادن زير شمشير را برخوارى و ذلت برگزيد و با نداى بلند روز عاشورا فرياد كرد:

الا وان الدعى وابن الدعى قدركزبين ائنين : بنى السله والذله و هيهات مناالذله يا بى الله ذلك لنا و رسله و للمومنين . 36

ناپاك و پسرناپاك , مرا بر سر دو راهى نگهداشته : مرگ يا ذلت ! هرگز من تن به ذلت نمى دهم . هيهات كه زبونى را قبول كنم . نه خدا به ذلت من راضى است و نه رسول خدا و نه مردان باايمان و...

استاد محدث متبحر ما حاج ميرزاحسين نورى , خدا مرقدش را نورباران كند, در دارالسلام , حكايتى دارد كه گزيده آن اين است :

يكى از بزرگان اهل منبر درخواب ديد, رستاخيز برپا شده است مردم وحشت زده اند و هر كس به احوال خويش مشغول , كارگزاران و موكلان حساب , مردم را به پاى حساب مى برند و با هر فردى گواه و مامور جلبى است , تااين كه مرا به پاى حساب بردند. در آنجا منبرى بود بسيار بلند و پر پله . سيدالمرسلين , صلى الله عليه و آله , بر بالاى آن منبر نشسته و على[ ع] بر پله اول بود و مردم را حساب مى رسيد. همه در برابراو صف كشيده بودند. نبوت به بمن رسيد. با عقاب به من فرمود:

چرا فرزند عزيزم حسين را به خوارى نام بردى واو را به خوارى نسبت دادى ؟ من در جواب آن حضرت حيران شدم و چاره اى جزانكار نديدم . ناگاه در بازوى خود دردى احساس كردم , گويا ميخى بر آن فرو كردند. چون به پهلوى خود نگاه كردم , ديدم : مردى طومار در دست دارد. آن مرد, طومار را به من داد. طومار را گشودم . تمام صورت مجلسها و منابر من در آن , به طور مفصل , ثبت شده بود. آنچه از من پرسش شد و من منكر گشتم در آن درج شده بود. آن خواب , سبب گرديد كه آن سيد منبر و موعظه را رها كند . 37

نيزاستاد ما فرمود:

سيد حميرى يا جعفر بن عفان الظائى برخورد كرد, سيد حميرى به جعفربن عفان گفت : واى بر تو, آيا تو درباره آل محمد, صلى عليه و آله , اين شعر را سرودى .




  • ما بال بيتكم تحزب سقفه
    وثيا بكم من ارذل الاثواب



  • وثيا بكم من ارذل الاثواب
    وثيا بكم من ارذل الاثواب






  • چه شد خانه آنان را كه سقفش خرابه
    چرا جامه تان پسترين جامه ها شد



  • چرا جامه تان پسترين جامه ها شد
    چرا جامه تان پسترين جامه ها شد



جعفر در پاسخ گفت : مگر غيرازاين بود؟ سيد با ناراحتى گفت :اگر از مدح نيكوى آنها ناتوانى , لب فروبند. آيا آل محمد, عليهم السلام , را چنين وصف مى كنند؟ من تو را معذور مى دارم , طبع چنين است و سطح فكرت همين , ولى من مدح گفته ام كه ننگ مدح تو رااز دامن پاك آنان مى سترد:




  • اقسم بالله و آياته
    ان على ابن ابى طالب
    كان ذالحرب مزقهاالقنا
    يمشى الى القران و فى كفه
    مشى العفرنابين اشباله
    ذاك الذى سلم فى ليله
    ميكال فى الف و جبريل فى
    ليله بدر مدداانزلوا
    به خدا قسم و آياتش
    كه على زاده ابى طالب
    چون كه پيكار نيزه باران بود
    مى شدى سوى هر نبرد وبه دست
    همچو شيرى ميان اشبالش
    آن كه دادش سلام در يك شب
    هر كدامى هزاره اى همراه
    در پى بدر به هرامدادى
    چون ابابيل آمدند زدى



  • والمرء عماقال مسئول
    على التقى والبر مجبول
    واجحمت عنها عنهاالبهاليل
    ابيض ماضى الحد مصقول
    ابرزه للقنص الغيل
    عليه ميكال و جبريل
    الف و تيلوهم سرافيل
    كانهم طيراابابيل]. 38
    مرد مسوول قول و گفتارش
    بر و تقواش بود قالب
    خير گردان از آن گريزان بود
    تيغ بران و تيرش اندر شست
    برشكارى گشوده چنگالش
    جبرئيل و مكال خوش مشرب
    بدسرافيلشان ز پى درگاه
    چون ابابيل آمدند زدى
    چون ابابيل آمدند زدى



درباره آن بزرگان چنين بايد شعر سرود. سروده تو, لايق تنگدستان و درماندگان است . جعفر, پيشانى او را بوسيد و گفت : تواى اباهاشم , به حق سرور شاعران و ما پيراون توييم .

والسلام


1. بحارالانوار, ج 69.33 چاپ بيروت .

2. اصول كافى , ج 2.293.

3. آيه 104 سوره كهف , دراين عبارت , به استخدام گرفته شده است .

4. اصول كافى , ج 2.104.

5. همان مدرك .

6. همان مدرك , .105.

7. همان مدرك , 339 بحارالانوار, ج 69.237236.

8. اصول كافى , ج 239.2 بحارالانوار, ج 69.247.

9. اصول كافى , ج 340.2 بحارالانوار, ج 69.249. بااندك تفاوت : لايجد عبد طعم الايمان حتى يترك الكذب...

10. اصول كافى , ج 2.338.

11. سوره اسراء, آيه 36.

12. تفسير عياشى , ج 2.292.

13. بحارالانوار, ج 74.50.

14. سوه هود, آيه 113.

15. بحارالانوار, ج 72.372.

16. همان مدرك , ج 72.372.

17. بحارالانوار, ج 75.132.

18. برگرفته از سخن اميرالمومنين , عليه السلام ,است در ويژگيهاى فقيهان , اصول كافى , ج 2.36.

19. مكارم الاخلاق , .251.

20. سوره آل عمران , .251.

21. اصول كافى , ج 2.287.

22. بحارالانوار, ج 70.357.

23. و24مجمع البيان , ج 1.27, چاپ 10 جلدى , دارمكتبه الحياه بيروت .

25. سوره الحافه , آيه 44.

26. كشف المحجه , .109 چاپ نجف .

27. خصال , صدوق , ج /111

28. كليات سعدى , .178, چاپ اميركبير, تهران 1363.

29. بحارالانوار, ج 54.234.

30. همان مدرك , ج 97.74.

31. و32 اصول كافى , ج 5.59.

33. بحارالانوار, ج 97.88.

34. همان مدرك , ج 97.91.92.

35. همان مدرك , ج 97.9291.

36. لهوف , 86.

37. دارالسلام , ج 2.234.

38. امالى , طوسى .124.

حوزه-شماره47

/ 1