نگاهی به تاریخچه برگزاری اجلاس دو سالانه ‏بررسی ابعاد وجودی (عجل الله‏ تعالی فرجه الشریف) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی به تاریخچه برگزاری اجلاس دو سالانه ‏بررسی ابعاد وجودی (عجل الله‏ تعالی فرجه الشریف) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





تاريخچه برگزارى اجلاس ‏بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى عجل‏الله‏تعالى‏فرجه

مقدمه

السلام عليك يا نورالله الذى يهتدى به المهتدون و يفرج به عن‏المؤمنين.

در بيكران هستى همواره رساننده فيض رب‏الارباب وجود مبارك امام عصر، عليه‏السلام، است كه بى او نه كتاب آفرينش را شيرازه مى‏ماند و نه كشتى نجات و رحمت‏بر عالميان را سكاندارى،

چنانكه فرمود:

بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السماء.

دخيره خداوند و مصلح كل در اين ايام خوشبوتر از همه گلها عطر بركات خويش را در رواق زندگى رعايايش مى‏پراكند; چرا كه او نرگسى‏ترين عطرها را دارد و ربيع‏الانام است و طالبان جمال پرى‏طلعتش مترنم به نواى «اين بقية‏الله‏»; تا چشمانشان به جمال محبوب منور گردد دست‏به دعا برمى‏دارند تا آن هنگام كه خورشيد درخشان آل عصمت پديدار گردد و خزان دنيا را مبدل به بهار سازد.

آرى او خواهد آمد تا وعده الهى تحقق يابد در جمعه‏اى موعود و در طلوعى نزديك. ان‏شاءالله.

سازمان تبليغات اسلامى مفتخر است در سالى كه به نام مبارك اميرالمؤمنين امام على بن ابيطالب، عليه‏السلام، مزين گرديده است‏سومين اجلاس دوسالانه خود را برگزار نمايد و ضمن ارتقاى سطح فرهنگ انتظار و مهدويت‏به بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى، عليه‏السلام، بپردازد.

در آستانه برگزارى سومين اجلاس، مناسب ديديم كه نگاهى اجمالى داشته باشيم به دستاوردهاى اجلاسهاى پيشين و برنامه‏هاى سومين اجلاس.

اجلاس مقدماتى

در آبانماه 1374 پس از برگزارى نخستين اجلاس نماز در زاهدان به برگزارى نشستى در خصوص حضرت مهدى، عليه‏السلام، توجه گرديد. با وجود آنكه حركت و تلاش پايه‏گذاران اين نشست‏بدون زمينه‏سازى قبلى صورت مى‏گرفت ليكن شور و شوقى كه در ميان بود بسرعت مقدمات برگزارى همايشى با عنوان «فلسفه انتظار حضرت مهدى، عليه‏السلام‏» را فراهم آورد. و حاصل آن شد كه در ايام نيمه شعبان همان سال همايش مذكور در شهر زاهدان با اهتمام نماينده ولى‏فقيه در استان و امام جمعه زاهدان و ساير مسؤولان برگزار شود كه در اينجا به نكات ارزشمندى از آن اشاره مى‏گردد:

1. عنايت‏خاص مقام معظم رهبرى، دام‏ظله‏الوارف، و حضور نمايندگان ايشان;

2. حضور بيش از 150 تن از شخصيتهاى برجسته علمى و دينى و ارايه سخنرانى توسط برخى از آنها; تنى از جمله حضرات آيات: امامى كاشانى، علامه عسكرى، امينى، معرفت، خرازى، رسولى محلاتى، تسخيرى، كريمى جهرمى و حجج‏الاسلام والمسلمين آقايان محمدى عراقى، باريك بين، نعيم آبادى و...

همچنين حضور جمعى از طلاب خارجى مركز جهانى علوم اسلامى از كشور تايلند، هند، پاكستان، آمريكا، آلمان، نروژ و...;

3. ارايه 142 مقاله علمى از سوى انديشمندان و اقشار فرهنگى كشور;

4. حضور و شركت علماى اهل تسنن و ارايه مقالات در اجلاس;

5. ايجاد انگيزه تحقيق و زمينه پژوهش در بين آحاد جامعه حول وجود مقدس حضرت حجة‏بن‏الحسن، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه.

اولين اجلاس

پس از برگزارى نشست ابتدايى به منظور انجام حركتى علمى، تحقيقاتى و ثمربخش، تصميم به تاسيس دبيرخانه دائمى گرفته شد تا در هر دو سال، اجلاسى با محورهاى مورد لزوم برگزار گردد. به دنبال اين اقدام نشست رسمى تحت عنوان «اولين اجلاس دو سالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى، عليه‏السلام‏» در سال 1375 در شهر زاهدان برگزار گرديد. كه به نكات ارزنده‏اى از آن اشاره مى‏گردد:

1. مقالات واصله با توجه به محورهاى تعيين شده در فراخوان از غنا و محتواى مطلوبترى برخوردار بود و انديشمندان و فرهيختگان حوزه و دانشگاه تلاش وافرى در زمينه پژوهش و تحقيق به عمل آورده بودند;

2. انتخاب 75 مقاله كه حاوى ديدگاههاى مطرح شده در فراخوان بود;

3. انتشار دو جلد كتاب تحت عنوان «سيماى حضرت مهدى، عليه‏السلام‏»، «مبانى تمدن غرب و جامعه ايده‏آل اسلامى‏» كه متضمن عناوين فراخوان بود;

4. تشكيل كميته علمى اجلاس با حضور برخى از محققان و مهدى پژوهان حوزه و دانشگاه.

محورهاى مقالات در اولين اجلاس

الف) اثرات وجود مقدس حضرت مهدى عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، در جوامع بشرى;

1. نقش سازنده انتظار منجى در جوامع بشرى;

2. بررسى تطبيقى ديدگاههاى اديان در مفهوم انتظار و اثرات منجى;

3. آثار اجتماعى، اخلاقى و اعتقاد به حضرت مهدى، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه;

4. تاثير انتظار ظهور در تكوين و پيدايش انقلاب اسلامى;

ب) بررسى ابعاد وجود مقدس حضرت مهدى، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، از تولد تا غيبت و ظهور

1. تواقيع حضرت و مساله رهبرى جامعه اسلامى;

2. بررسى و جوابگويى شبهات و اشكالات مطروحه پيرامون حضرت;

3. ديدگاه انبيا و ائمه، عليهم‏السلام، در ارتباط با وجود مقدس حضرت مهدى، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه

ج) بررسى مبحث نظم به اصطلاح نوين جهانى و سرانجام آن از ديدگاههاى گوناگون

دومين اجلاس

در سال 1377، شهر زاهدان ميزبان دومين اجلاس بود كه بحمدالله بار ديگر نظر ژرف‏انديشان جامعه را به خود معطوف ساخت و توانست‏حركتى در جهت عرض ادب و ارادات به ساحت مقدس حضرت بقية‏الله‏الاعظم،عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، در تاريخ كشور به يادگار گذارد و فضايى قدسى و معنوى ايجاد نمايد. از آنجايى كه با تشكيل دبيرخانه دائمى كار قوت بيشترى يافته بود لذا مشاركت عمومى از طبقات مختلف موجب پربارتر شدن اين اجلاسيه گرديد و حضور پرشورانديشمندان و علاقه‏مندان به حضرت بيش از اجلاسهاى گذشته درخشندگى يافت. در اين سال مباحث مطروحه با داشتن بركات معنوى حول محورهاى ذيل برگزار گرديد:

محورهاى مقالات در دومين اجلاس

بخش اول; مباحث‏شخصيتى شامل:

1. بررسى موضوع اصالت مهدويت و شخصيت وجودى حضرت;

2. امام مهدى، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، از ديدگاه قرآن و روايات;

3. بررسى مساله انتظار، ادله، فوائد و نقش آن;

4. عوامل غيبت، موانع ظهور، علائم و رابطه آن با انقلاب اسلامى.

بخش دوم; مباحث‏حكومتى شامل:

1. بررسى ابعاد ولايت تكوينى;

2. بررسى ولايت كبراى الهيه و ارتباط آن با ولايت فقيه;

3. فلسفه حكومت اسلامى در زمان غيبت;

4. تبيين سيماى زمامداران حكومت اسلامى در حكومت جهان.

بخش سوم; مباحث اجتماعى شامل:

1. تبيين سيماى خواص و عوام در زمان غيبت;

2. تبيين سيماى جوانان صالح در عصر غيبت;

3. بررسى و كنكاش پيرامون زندگى اجتماعى در جامعه نبوى (مدينة‏النبى) و حكومت جهانى امام مهدى، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه.

سومين اجلاس

در حال حاضر دبيرخانه اجلاس در حال تدارك مقدمات اجلاس سوم است و در اين راستا اقداماتى به شرح زير صورت گرفته است:

1. تاكنون 130 اثر اعم از مقاله و آثار هنرى واصل گرديده و حدود 20 مقاله توسط انديشمندان و متفكران و صاحبان قلم تدوين گرديده است;

2. با هماهنگى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى با بعضى انديشمندان خارج از كشور تماس حاصل شد كه مقالاتى از كشورهاى سوئد، هند، تايلند، سودان و پاكستان واصل گرديده است;

3. كميته علمى ديدارهاى متعددى با علما و انديشمندان داخل ايران جهت مشاوره و اخذ نظرات كارشناسى داشته است تا ان‏شاءالله در اجلاس 79 موضوع و محور اصلى اجلاس 81 تعيين و مطرح گردد.

4. مسابقه بزرگ عكس مهدويت در ايام نيمه شعبان امسال در سراسر كشور برگزار خواهد گرديد.

5. جهت ارتباط با علما و انديشمندان خارج از كشور و نشر معارف مهدويت در اينترنت‏سايتى به نام شبكه اجلاس مهدى افتتاح شده كه آدرس آن Eglasmahdi.com مى‏باشد.

6. چند اثر راجع به حضرت كه به زبان عربى نوشته شد، جهت ترجمه به دبيرخانه ارايه گرديده كه، در دست‏بررسى و كارشناسى است.

7. چند طرح ادبيات داستانى براى تاليف در سطح نوجوانان و جوانان ارايه گرديده كه در دست كارشناسى و بررسى است.

8. طرحى به عنوان نكوداشت مهدى پژوهان در حال اجراست كه همزمان با برگزارى سومين اجلاس از كسانى كه در حوزه‏هاى: تحقيق و پژوهش، ادبيات و هنر، فرهنگ و تبليغات تلاش كرده‏اند، تشكر و قدرانى گردد.

9. كتابخانه تخصصى امام مهدى، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، در محل كميته علمى قم در حال تشكيل است.

10. طرحى با عنوان بانك اطلاعات مهدى پژوهان مراحل اوليه اجرا را مى‏گذارند كه هدف آن شناسايى محققان و مهدى‏پژوهان در ايران و خارج از كشور و تشكيل بانك اطلاعات نرم‏افزارى مى‏باشد.

موعود خداپرستان

سخنرانى آية‏الله امامى كاشانى

گزيده‏اى از سخنرانيهاى دومين اجلاس دو سالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى(عليه‏السلام)

بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم

«وعدالله الذين آمنوامنكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى‏الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدوننى لايشركون بى‏شيئا و من كفر بعد فاولئك هم الفاسقون‏». (1)

در صبح نيمه شعبان، سال 255 ق. در شهر سامرا، از پدرى كه امام حسن عسكرى، عليه‏السلام، است، بر دامن مادرى به نام «نرجس‏»، عليهاالسلام، منجى عالم بشريت، حضرت مهدى صاحب‏الزمان، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، طلوع فرمود.

زمانى در ستاد نماز جمعه تهران پيشنهاد شد كه كنگره‏اى درباره وجود شخصى حضرت و هويت ايشان برگزار گردد و اين امر، هم‏اكنون در اين محفل برگزار شد و بايد گفت كه چنين نشستى براى تمام خداپرستان ضرورت دارد و اين را در سفرى كه به اروپا داشتم، دريافتم.

خلاصه قصه چنين است كه در يك سفر به بلژيك، به دانشكده‏هاى مربوط به علوم و معارف دينى در «لاهه‏» سرى زديم (اين كار در چنين سفرهايى معمول است.) در يك دانشكده الهيات كه استادان آن مسيحى بودند و كرسى اسلام‏شناسى نيز داشتند، حضور يافتيم. در دفتر رئيس دانشكده گرد آمديم و با آنان، از جمله استاد اسلام‏شناسى، مشغول صحبت‏شديم. من بحث را متوجه آينده بشر كردم و از آنان خواستم كه كلمات حضرت مسيح، على نبينا و آله و عليه‏السلام، را در اين مورد بيان كنند و به گذشته‏ها نپردازند; هميشه كه جهان با وضع كنونى نمى‏تواند باقى بماند. جهان بر عدل خداوند برپاست و خداوند حكيم و عادل است و بالاخره روزى دست عدالت او براى نجات بشر به سوى انسان دراز مى‏شود. اين سنت الهى است; از بدو خلقت، تاكنون; ولى سخن اينجاست كه اين دست كيست؟ پروفسور اسلام‏شناسى گفت: «بحث‏بسيار جدى شد. من سالهاست در تناقص شديد گرفتار شده‏ام‏» سپس قرآن را برداشت و ادامه داد: قرآن مى‏فرمايد: «و مبشرا برسول ياتى من بعدى اسمه احمد» (2) من مسيحى هستم; ولى به اين «احمد» عقيده دارم. مسيح و انجيل مى‏گويد: آينده، به دست مسيح است; ولى «احمد» مى‏گويد: آينده به دست مهدى است. شما اين مشكل را براى من حل كنيد.»

چون بحث‏به اينجا رسيد، بنده عرض كردم: «هيچ تناقضى وجود ندارد و هر دو مطلب صحيح است. «مهدى‏» مقتداست و «عيسى‏» اقتدا كننده به او». سپس به رواياتى كه از شيعه و سنى نقل شده، اشاره كردم كه مضمونش چنين است:

حضرت مسيح، على نبينا و آله و عليه‏السلام، به هنگام ظهور در مكه بر حضرت مهدى، عليه‏السلام، وارد مى‏شود. امام مى‏فرمايند:

«تعال! صل بنا» (3) جلو بايست تا به تو اقتدا كنيم، و حضرت مسيح مى‏فرمايد: كه شما جلو بايستيد، «كرامة لهذه الامة‏»; چرا كه خداوند خواسته تا شما را و اسلام را گرامى بدارد.

اين روايت در كتب مختلف شيعه و سنى نقل شده است; از جمله كتاب «مرقاة المفاتيح فى شرح مشكاة المصابيح‏» كه نوشته محقق فاضل اهل سنت، «القارى‏» است. بنده انجيل‏ها را بررسى كردم كه درباره هويت‏حضرت چه مى‏گويند. نسخه‏هاى دست اول را جست‏وجو كردم. به نسخه‏اى كه اصل آن در «واتيكان‏» است و تصوير آن در «بروكسل‏»، دست‏يافتم. اين نسخه مربوط به قرن چهارم ميلاد مسيح، يعنى حدود دو قرن قبل از اسلام است و داراى خطى ناخواناست. در آن كتاب، در مورد اوضاع آخر الزمان، تعبير «پاراكليتوس‏» و «پركليتوس‏» آمده است. «پركليتوس‏» يعنى كسى كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد و اين با معناى پاراكليتوس متفاوت است و اين تفاوت را يكى از زبان‏شناسان متبحر تاييد كرده است. ما انجيل‏ها را تا قرن پانزدهم ميلادى بررسى كرديم و متوجه شديم كه به مرور زمان اين دو واژه به يك معنا به كار رفته و «پركليتوس‏» معناى خود را از دست داده است.

سال پيش، كنگره‏اى در تهران به نام «اسلام و مسيحيت‏» برگزار شد. علماى مسيحى را دعوت كرديم و من همين مساله را مطرح كردم. دانشمندترين آنها گفت: من تزى در همين موضوع نوشته‏ام كه اين دو لغت، دو معنا دارند. از وزارت امورخارجه، (كسى كه به واتيكان هم مربوط بود) اين نوشته را براى ما آورد كه هنوز ترجمه نشده است.

من دنبال اين بحث هستم و ان‏شاءالله به عنايت‏خود حضرت، بخوبى تنظيم و تدوين مى‏شود. بسيارى از اهل‏سنت، درباره هويت ايشان مساله را حل كرده و هويت‏شخصى دانسته‏اند; اين جا را بسيار خوب بحث كرده و از گذشته‏ها صرف‏نظر كرده‏اند و اين كار بسيار خوبى است; البته اين نه به معناى مسكوت گذاشتن حق است. مرحوم آقاى بروجردى، رحمة‏الله‏عليه، همين پيشنهاد را به شيخ بزرگ الازهر، «شيخ محمود شلتوت‏» كرد كه حق، حق است; اما اكنون وظيفه جهان اسلام در گرفتن «دين و احكام‏» از چه كسى است؟ تمام كتابهاى شيعه و سنى، انگشت اشاره به اهل بيت، عليهم‏السلام، دارند. «فخر رازى‏» در مساله جهر در«بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم‏» مى‏گويد: «عده‏اى اجماع بر اخفات كرده‏اند; ولى قرائت «على بن ابى‏طالب‏» جهر است و من اقتدى فى دينه بعلى فقد اهتدى.» (4) چه اندازه اين روايت ثقلين از صحابه نقل شده! و همچنين است‏ساير روايات: آقاى بروجردى، رحمة‏الله‏عليه، مى‏فرمود: بياييد از اهل‏بيت، عليهم‏السلام، اين را اخذ كنيم. بنده عرض مى‏كنم: آن به جاى خود، اكنون بياييد در هويت‏حضرت مهدى، عليه‏السلام، متفق شويم; مثل «عبدالرحمن جامى‏» از شخصيتهاى بزرگ اهل سنت، در كتابى به نام «شواهد النبوة‏» مى‏گويد:

«و انه الذى يملا الارض عدلا و قسطا» (5)

و روايت «حكيمه خاتون‏» را در ولادت حضرت مهدى،عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، نقل مى‏كند:

«وقتى متولد شد، بر دو زانو نشست و سبابه را به سوى آسمان بلند كرد و عطسه نمود و گفت: «الحمدلله رب‏العالمين.» (6)

باز هم نقل مى‏كند: «شخصى بر امام حسن عسكرى، عليه‏السلام، وارد شد و از جانشين و امام بعدى سؤال كرد. امام حسن عسكرى، عليه‏السلام، فرمود: «لو لا كرامتك على‏الله لا اريتك هذا الولد: (7) اگر نزد خداوند كرامت نداشتى، اين طفل را به تو نشان نمى‏داديم.»

اسم او اسم رسول خدا و كنيه‏اش كنيه اوست.»

پس در اين مساله هم با برادران اهل سنت اختلافى نداريم و كسانى كه شبهه‏اى دارند، با مقدارى بررسى در كتابهاى خودشان برطرف مى‏شود; ولى بايد به ديده انصاف به بحث نگاه كنند.

همه شما با «مثنوى‏» آشنا هستيد. «مولوى‏» عالم و شاعر اهل سنت است و اشعارى در مورد اهل‏بيت، عليهم‏السلام، دارد. اين اشعار را «منتخب الاثر» از «ينابيع المودة‏» نوشته «قندوزى‏» نقل كرده است. سراغ مثنوى رفتم، ولى به نظر نمى‏رسيد كه در مثنوى يافت‏شود; زيرا وزن آن متفاوت بود. كليات را نيز بررسى كردم و فقط قسمتهاى ابتدايى و انتهايى اشعار را يافتم، ولى بقيه حذف شده بود. صاحب «اينابيع‏المودة‏»، از علما و مورخان اهل سنت است و از حنفى‏هاست كه در اوايل قرن سيزده مى‏زيسته و اين اشعار را نقل كرده است. در كتابخانه مدرسه عالى شهيد مطهرى، يك نسخه خطى از كليات را پيدا كرده، اشعار را در آن به طور كامل يافتيم. با دوستى اين قضيه را مطرح كردم و ايشان نيز وجود چنين اشعارى را در چاپ بمبئى از كليات، تاييد كردند و بعدها بعضى از ناشران از ما خواستند كه نسخه را در اختيار آنان بگذاريم تا چاپ شود.

مهدى عليه‏السلام موعود شيعه و اهل سنت

سخنرانى علامه سيدمرتضى عسكرى

قال‏الله سبحانه و تعالى: «وعدالله الذين امنوا و عملوا الصالحات، ليستخلفنهم فى‏الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم من‏بعد خوفهم امنا يعبدوننى لا يشركون بى‏شيئا...» (8)

تا جايى كه تاريخ نشان مى‏دهد، بشر به دو دسته تقسيم شده: عده‏اى مى‏پندارند كه جهان هستى با تمام نظام و حكمتى كه دارد، تصادفى به وجود آمده است; اينان هيچ علمى از آغاز و پايان هستى ندارند و تابع «ظن‏» هستند.

دسته ديگر مؤمنان هستند و علم دارند كه جهان را خالق حكيم و مدبرى آفريده، آغاز آن را از فرموده خالق مى‏دانند و به پايانش آگاهى دارند و همچنين قيامت و معاد را پذيرفته‏اند. اينان اصحاب اديان آسمانى هستند كه خود دو دسته‏اند:

دسته‏اى كه كتابهاى آسمانى آنها مورد دستبرد و تحريف واقع شده و به همين دليل از نهايت كار جهان بى‏اطلاع هستند; اما همه ايمان دارند كه در پايان، خداوند براى عالم بشريت‏يك منجى مى‏فرستد و اين امرى است اجماعى در بين اديان. در ميان اديان، مسلمانها كه كتاب آسمانى آنها بدون تحريف و در دسترس است، از بقيه نسبت‏به مساله، بيناتر و داناترند. پيامبرى كه جز وحى نمى‏گويد، آنان را به اين مساله از راه وحى آگاه كرده كه مهدى موعود، عليه‏السلام، در پايان جهان، حكومت عادله‏اى بر پا مى‏كند كه براى هيچ يك از انبيايى كه حكومت داشته‏اند، ميسر نبوده است و اينكه عيسى بن مريم على نبينا و آله و عليه‏السلام، هم به او اقتدا مى‏كند، شايد اشاره به اين باشد كه عيسويان نيز پيرو او خواهند گرديد. باز مسلمانها در اينجا دو دسته‏اند:

يك دسته جزئيات قضيه را مى‏دانند. علامتهاى ظهور، صفات آن حضرت، محل قيام، كيفيت‏حكمرانى ياران آن حضرت - كه 313 نفر هستند و در حكومت‏بر دنيا فرمانداران حضرت خواهند بود - اينها بزرگان ياران حضرت هستند، ولى اولين لشكركه از مكه خارج مى‏شود ده هزار نفر است; به عدد لشكرى كه پيامبر در فتح مكه داشت. دليل اينكه اين مطالب براى اين دسته از مسلمانان روشن و واضح است، اين است كه اينان تابع مكتب اهل‏بيت، عليهم‏السلام، بودند و به روايات اهتمام مى‏ورزيدند; به خلاف پيروان مكتب خلفا كه بر اثر اجتهاد بعضى از آنان، نوشتن حديث پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، ممنوع شد. اجتهادشان اين بود كه مبادا قرآن با كلمات پيامبر اكرم، صلى‏الله‏عليه‏وآله، آميخته شود. «تاريخ‏الاسلام‏» ذهبى، اين رويه را ثبت كرده است و نيز «تاريخ‏الخلفاء» سيوطى در ترجمه حال «ابى‏جعفر» مى‏نويسد: «تا اين زمان، كتاب حديث و علمى در دست عالمان نبوده و همه علوم را استادان قرآن و حديث، از حفظ بيان مى‏كردند.»

طبيعى است كه احاديث كمى در اين ميان براى آنان باقى بماند. اما بنده در كتاب «معالم المدرستين‏» اثبات كرده‏ام كه تابعين مذهب اهل‏بيت، عيلهم‏السلام، از زمان ائمه، عليهم‏السلام، تا امروز، احاديث پيامبر را مى‏نوشتند; لذا احاديث غير احكام در مكتب اهل‏بيت اينگونه روشن است. سند ديگر، اينكه غالبا به نام مهدويت در برابر خلفا قيام مى‏كردند; «محمدبن عبدالله بن الحسن‏»، نواده امام حسن، عليه‏السلام، كه در مقابل «ابى جعفر منصور» با نام «مهدى‏» قيام نموده، گرچه امام صادق، عليه‏السلام، از آنچه نزد او از كتب ارث برده، از پيامبر خبر مى‏دهد كه اين «محمد»، مهدى موعود نيست و كشته خواهد شد.

روايتى وجود دارد كه: «هر رايتى قبل از ظهور حضرت حجت، عليه‏السلام، بلند شود، رايت ضلال است.» معناى اين روايت اين است كه هر كس ادعاى مهدويت كند، بر ضلال است; نه هر رايتى كه به اسم اسلام بلند شود; مانند رايتى كه امام خمينى، رحمة‏الله‏عليه، بلند نمودند.

حال چند روايت از كتب صحاح و غيره نقل مى‏كنيم تا اجماعى بودن آن روشن شود. روايات را به طور مختصر از كتاب «معالم المدرستين‏» نقل مى‏كنم. در «سنن ترمذى‏» در باب «ماجاءفى‏المهدى‏» آمده كه

پيامبر فرمود:

دنيا به آخر نمى‏رسد تا اينكه كسى بر عرب حكومت كند، از خاندان من كه اسم او مانند اسم من است.

و نظير اين حديث در «مستدرك صحيحين‏» و «مسند احمد» از روات ديگر وجود دارد.

از پيامبر روايت مى‏كند:

لو لم يبق من‏الدنيا الا يوم لطوله الله عزوجل حتى يملك رجل من اهل بيتى... (9)

در حديث ديگر مى‏فرمايد:

المهدى منا اهل البيت (10)

مهدى از ما اهل‏بيت است و خداوند در يك شب كار او را آماده مى‏كند.

حديث ديگر در «مستدرك صحيحين‏» است كه سيماى او را توضيح مى‏دهد و مى‏فرمايد:

... يملا الارض قسطا و عدلا... (11)

در حديث ديگرى است كه حضرت فرمود:

لو لم يبق من‏الدنيا الا يوم واحد لطول ذلك اليوم حتى يبعث الله رجلا من ولدى اسمه كاسمى. (12)

سلمان مى‏پرسد: «از كدامين فرزند تو؟»

حضرت مى‏فرمايد: «من ولدى هذا و ضرب بيده على الحسين، عليه‏السلام‏»

يعنى از فرزندان امام حسين، عليه‏السلام، است. البته عبارات مختلفى وجود دارد، «من اهل بيتى‏»، «من قريش‏» و رواياتى هم اسم و صفات حضرت مهدى، عليه‏السلام، را بيان مى‏كند. در صحاح و سنن و مسانيد بر عدد ائمه - كه گاهى به خلفا تعبير شده - تصريح شده كه دوازده نفر هستند. در صحيح مسلم آمده:

لا يزال هذا الدين قائما حتى تقوم الساعة... (13) اسلام تا قيام قيامت‏به پاست.

و در شمار دوازده خليفه مى‏آيد كه همه از قريش هستند و در يك جا مى‏فرمايد: «من ولد الحسين‏» يا تعبير دوازده امير كه در «صحيح بخارى‏» آمده است.

در روايتى مى‏خوانيم:

لا تزال هذه الامة مستقيما امرها ظاهرة على عدوها حتى يمضى منهم اثنى عشر خليفه ثم يكون المرج (او الهرج). (14) وقتى دوازدهمين آنان حكومت كند، بعد از آن نهايت عالم است و اين ممكن نيست، جزاينكه يكى از اينان طول عمر زيادى داشته باشد; زيرا تا نهايت عالم، دوازده نفر خواهند بود.

از «انس بن مالك‏» هم روايتى نقل شده است كه:

لم يزل هذا الدين قائما الى اثنى عشر فاذا هلكوا...

زمين مردمش را نابود مى‏كند. پس بعد از حكومت اينان نهايت عالم است و بايد با اين دوازده نفر واقع گردد; پس حتما طول عمرى در اين ميان لازم خواهد بود.

از «ابن مسعود» كه اهل عراق بود، پرسيدند: آيا از پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، نپرسيدى بعد از آن حضرت چند نفر مى‏آيند؟ گفت: پرسيدم و ايشان فرمود: «اثنى عشر عدة نقباء بنى اسرائيل‏» (15)

در روايتى هم آمده: «عدة اصحاب موسى، عليه‏السلام‏».

ابن كثير در تاريخ خود مى‏گويد:

قد روى مثل هذا عن عبدالله بن عمر، حذيفه و ابن عباس.

پس اين روايات دلالت مى‏كند كه طول عمرى در كار است. ممكن است كسى بگويد: اين خلاف عادت بشرى است كه كسى اين مقدار عمر كند. در قرآن آمده است كه حضرت نوح نهصد و پنجاه سال در بين قوم خود زندگى كرد. (و اين قبل از طوفان است) حال چه اندازه بعد از اين قضيه زندگى كرده‏اند، بايد به اين مقدار اضافه كرد. ثانيا: نوع اهل اديان، بخصوص مسلمانان معتقدند كه خاصيت هر شى‏ء را خداوند به او عطا نموده و اگر بخواهد سوزندگى را از آتش مى‏گيرد و براى حضرت ابراهيم، على نبينا و آله و عليه‏السلام، برد و سلام مى‏كند يا حضرت عيسى بن مريم، على نبينا و آله و عليه‏السلام، بدون بودن پدرى، در كنار مادر، مى‏آفريند. خداوند اگر چيزى را اراده كند، واقع مى‏شود.

گذشته از اين مطالب، عدد دوازده در كتب گذشته، مثل تورات آمده است. ابن كثير مى‏گويد: در توراتى كه دست اهل كتاب است، اين معنا وجود دارد كه خداوند به حضرت ابراهيم بشارت اسماعيل را داد و اينكه از ذريه او دوازده نفر مى‏آيند كه داراى فلان خصوصيات هستند. ابن تيميه مى‏گويد: «اينها غلط و اشتباه بزرگى است. اين مطالب از يهوديانى است كه به مذهب اهل‏بيت، عليهم‏السلام، گراييدند; به ظن اين كه اين دوازده نفر آنان هستند.» از اين حرف او معلوم مى‏شود كه يهوديان آن زمان با تورات آن زمان مى‏فهميدند كه اين دوازده نفر، اوصياى پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، هستند. بنده لفظ عبرى آن را از كتابهاى گذشتگان يافته‏ام كه در سفر تكوين است.

سؤال و جواب

در مورد علامات ظهور توضيح دهيد؟

اين مبحث‏بسيار مفصل است. علايم دو قسم است:

1- علامات ظهور مربوط به قبل از قيام

2- علامات متصل به قيام آن حضرت. اينجا نكته‏اى بايد بگويم و آن اينكه وعده داده شده به حضرت موسى، عليه‏السلام، در قرآن بعد از 30 روز است; حال 40 است‏يا 50 يا بيشتر، همه اينها بعد از 30 روز است. اين حكمتى است، براى امتحان مردم. پس بخشى از علايم براى امتحان مردم است; مثلا در روايات آمده است كه اين قضايا بعد از ظهور «رايات سود» (سياه) از خراسان خواهد بود; يعنى قيام «بنى العباس‏»; ولى چند سال و چند مدت بعد از اين اتفاق؟! معلوم نيست.

اما آنچه قريب است، يكى خروج «سفيانى‏» است، در وادى يابس (كه در «معجم البلدان‏» در مورد آن توضيحى داده است) و سفيانى از بنى‏اميه است.

و نزديكتر دو «نداء» است كه از علامات حتمى ظهور است:



1- ندايى در صبح، از طرف مكه، از سوى حضرت حجت، عليه‏السلام، است كه اعلانى براى قيام ايشان است. و ندايى در عصر، از ناحيه شيطان كه خلاف نداى اول است.

در مورد اسم پدر حضرت مهدى، عليه‏السلام، در بعضى روايات توضيح دهيد.

گاهى در بعضى از احاديث، يك لفظ اضافه شده كه: «اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى‏»; اين را درست كرده‏اند تا با «محمدبن عبدالله‏»، صاحب «نفس زكيه‏» تطبيق نمايد. ما در رواياتى كه از صحاح آورديم، «اسم ابيه اسم ابى‏» ندارد.

وظيفه جوانان در روزگار غيبت چيست؟ عواملى كه مى‏تواند ما را در شمار ياران ايشان قرار دهد چيست؟

وظيفه همه مسلمانان، كسب آمادگى براى قيام آن حضرت است. ما بايد اسلام را اول در خود پياده كنيم و سپس در صدد گسترش آن باشيم. زمانى كه 313 نفر به درجه كمال ايمان رسيدند، حضرت ظهور خواهند كرد.

آيا با 313 نفر مى‏توان جامعه آن زمان را اداره نمود؟

با 313 فرماندار و حكمران چرا نشود چنين كار كرد؟! الان در جامعه‏اى يك ميلياردى، يك حاكم، حكم مى‏راند. اين استبعاد صرف است.

آيا در زمان حكومت‏حضرت مهدى، عليه‏السلام، مسؤولان به عدالت رفتار مى‏كنند؟

در ميان مردم، فسق و فجور هست و طبع مردم عوض نمى‏شود; ولى ولات، عادل هستند و به عدالت رفتار خواهند كرد.

آيا ايشان داراى همسر و فرزند هستند؟

من در روايات نديده‏ام; ولى قاعدتا بايد داشته باشد; ولى اين سؤال ربطى به معرفت دينى ما ندارد.

بعد از حكومت‏حضرت، سرانجام جهان چيست؟

بنده معتقد به صحت روايت «نهايت عالم بعد از حكومت‏حضرت‏» هستم.

در پايان از خداوند مى‏خواهم كه به همه ما توفيق قدردانى از نعمت‏بزرگ الهى جمهورى اسلامى را عطا فرمايد. دليل بر ثبت‏بودن اين حكومت، سرمايه‏گذارى و فعاليت‏شديد دشمنان اسلام است. قبل از انقلاب در ايران 4000 مستشار آمريكايى وجود داشت. اسرائيل در تهران سفارت داشت; اما اكنون قانون اسلام بر اين كشور حكمفرماست و اين منافاتى با وجود خلاف در دواير دولتى ندارد. در حكومت انبيا هم گاهى خلاف اتفاق مى‏افتاده و انتظارى غير از اين نيست; زيرا بشر، عارى از خطا نمى‏تواند باشد. اما اصل نظام مبتنى بر قانون اساسى اسلام است. مجلس نمى‏تواند قانون خلاف اسلام وضع كند و فقها بر اين امر نظارت دارند. در راس اين حكومت، فقيهى عالم و عادل است و اين را با اطلاع از رفتار و كردار ايشان مى‏گويم. فقط همين دولت است كه اسرائيل را غده سرطانى مى‏داند; حزبالله لبنان را حمايت مى‏كند; انتفاضه فلسطين را يارى مى‏كند.

پس نبايد تن به وسوسه‏هاى شيطان بسپاريم. بايد دشمنان را بشناسيم و بدانيم كه با اصل اسلام و اصل توحيد مخالف هستند. الان در كشورهايى مثل تركيه، آرزوى چنين حكومتى را دارند. پس ياور اين جمهورى اسلامى باشيم تا استكبار جهانى را به خاك مذلت‏بنشانيم.

«والصلاة على محمد و آله و اصحابه و زوجاته والسلام عليكم ايها المؤمنون و رحمة‏الله و بركاته.»

برترين عبادت

سخنرانى آية‏الله خرازى

الحمدلله رب العالمين والصلوة و السلام على اشرف الانبياء والمرسلين; حبيب اله العالمين; ابى القاسم محمد، صلى‏الله‏عليه‏وآله الطيبين الطاهرين المعصومين، و اللعن على اعدائهم اجمعين، الى قيام يوم‏الدين.

ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون (16)

بحث درباره امام عصر، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، ابعاد مختلفى دارد و هر بعد، بحث مفصلى را مى‏طلبد و به همين دليل، بايد در يك موضوع بحث كرد و بقيه را به عنوان اصل موضوعى در نظر گرفت. حتميت ظهور ايشان، مطلب قابل ترديدى نيست و اجمالا در كتب آسمانى به آن نويد داده شده است. درباره اين كه حكومت گسترده و همه جانبه‏اش عدالت مطلقه را كه مخصوص بندگان صالح خداست، پياده خواهد كرد، آيات متعدد و روايات مفصلى وجود دارد.

پيش از ولادت آن حضرت، شاعرانى چون «كميت‏» و «سيد حميرى‏» مساله ظهور ايشان را به نظم كشيده‏اند. مؤلفان بزرگ در مورد شخصيت ايشان و غيبت و... كتابها تاليف كرده‏اند. يك قرن قبل از تولد آن بزرگوار، در موردش كتاب مى‏نويسند. «بخارى‏» عالم بزرگ اهل تسنن كه معاصر امام نهم و دهم و يازدهم، عليهم‏السلام، بوده، بخشى از روايات اين طلوع الهى را ذكر كرده است. بعضى از محققان، رواياتى را كه در مورد ايشان وارد شده، حدود 6000 عدد دانسته‏اند.

ولى موضوع بحث‏بنده «انتظار» است. بايد برداشت صحيح و كامل از اين مساله داشته باشيم. انتظار در روايات بسيارى مورد ترغيب قرار گرفته و بسيار بر آن تاكيد شده است و با دقت معلوم مى‏شود كه تاكيدهاى بخصوص و شديدى است; مثلا از علماى عامه نقل شده كه

رسول خدا، صلى‏الله‏عليه‏وآله، فرمود:

افضل العبادة انتظار الفرج. (17)

آيا ترغيب از اين بالاتر دارد؟! اين چه حقيقتى است كه چنين ارزشى دارد؟ باز در روايت منقول از علماى شيعه مى‏فرمايند:

افضل اعمال امتى انتظار فرج من الله عزوجل. (18)

برترين اعمال امت من انتظار فرج است كه از ناحيه خداوند خواهد رسيد.

از اميرالمؤمنين، عليه‏السلام، نقل شده:

انتظروا الفرج و لا تياسوا من روح‏الله; فان احب الاعمال الى‏الله عزوجل انتظار الفرج. (19)

منتظر فرج باشيد و از رحمت الهى مايوس نباشيد و بدانيد كه محبوترين اعمال نزد خداوند عزوجل نتظار فرج است.

باز در جاى ديگر مى‏فرمايند:

كسى كه منتظر امر ما باشد، مانند كسى است كه در راه خدا در خون خود بغلتد. پس مساله انتظار، يك امر معمولى نيست. با توجه به اين محمولها و به مناسبت آن، موضوع بايد معناى بلندى داشته باشد. انتظار، تمنا و آرزو نيست; آرزويى كه روشى براى رسيدن به آن وجود نداشته باشد و در حد يك آرزو باقى بماند; مثلا يك كشاورز، بدون تلاش و كشت و كار، آرزو مى‏كند كه محصول فراوانى به دست‏بياورد; اين را انتظار نمى‏گويند. جوامع بشرى علاقه‏مند به يك مصلح هستند; يعنى طبق نهاد باطنى و درك فطرى به سوى يك مصلح جلب مى‏شوند تا نابسامانيها را اصلاح كند; اما روش انسانها در بسيارى موارد، روش نادرستى است. با اعراض از كتاب خدا و سنت انبيا به چنين چيزى نمى‏توان رسيد. اين تنها اميد و آرزوست. همچنين در جايى كه اميد بعيدى باشد، يعنى راه انتخاب شده كه بسيار دور و طولانى است، ممكن است انتظار به خواسته منتظر منتهى شود، ولى باز هم در اينجا انتظار به كار نمى‏رود. انتظار آرزويى نيست كه داراى اسباب نباشد. گاهى هم انتظار اسبابى دارد و اسبابش امورى ممكن است; ولى قريب نيست. در اينجا هم «رجاء» به كار مى‏رود. بلكه انتظار، اميد قريب و نزديك را مى‏گويند; يعنى شخصى روشى انتخاب كند و عقايدى داشته باشد كه تحقق آن امر را نزديك بداند. مسافرى را كه چند سال ديگر برمى‏گردد، اينجا در مورد او انتظار به كار مى‏رود. كسى كه منتظر اوست، خودش را آماده مى‏كند، شرايط پذيرايى را فراهم مى‏كند و...

در روايات آمده است كه احتمال بدهيد همين امشب زمان ظهور است‏يا فردا. احتمال ظهور را بعيد در نظر نگيريد و آن را نزديك بدانيد. اگر كسى خود را عاشق وجود بقية‏الله، ارواحنافداه، بداند و ظهور را نزديك شمارد، حالت دگرگونى و سازندگى مى‏يابد. اگر ادعاى دروغين نباشد، رفتار و گفتار ما بايد طورى باشد كه حضرت، رويگردان نشوند. اگر چنين انتظارى از هر عبادتى بالاتر است و مايه هر عبادتى است، طبيعتا بايد اهل عبادت باشد; كار خلاف را كنار بگذارد. كسى كه احتمال مى‏دهد همين فردا قيام حضرت تحقق يابد، نمى‏تواند در پى كار ديگرى باشد و افكار ديگرى در سر بپروراند. اين چنين انتظارى، ريشه اصلاحات فردى و اجتماعى است.

به همين دليل، مساله انتظار از مستحبات مؤكده است و در بعضى روايات به صورت امر، آمده است. اگر چنين فرهنگى در جامعه ما پياده شود، وضعيت ديگرى بوجود مى‏آيد. مسلمانها در اين مورد اتفاق دارند و اگر كسى انصاف را كنار بگذارد، خود متضرر مى‏شود و از راه پيامبر اكرم، صلى‏الله‏عليه‏وآله، دور مى‏شود. اگر چنين فرهنگى حاكم شد، زمينه اصلاحات فردى و اجتماعى فراهم مى‏گردد و توهمات مربوط به مساله انتظار هم خود به خود دفع و رفع مى‏شود. بى‏مسؤوليتى و سلب مسؤوليت از خود و همه مسؤوليتها را به عهده امام، عليه‏السلام، گذاشتن، افكار غلطى است. از روز اول كه پيامبر اكرم، صلى‏الله‏عليه‏وآله، از مجاهدات و تلاشهاى خود دريغ نكردند. در زمان غيبت، علماى اسلام نيز چنين روشى داشتند و از خود سلب مسؤوليت نكردند و اين گونه فكر نكردند كه بايد تلاش نكنيم تا فساد بيشتر و بيشتر گردد و ظهور حضرت زودتر انجام پذيرد. اصولا انتظار، مسؤوليت‏آور است. نسبت‏به خود، به خانواده و نزديكان، نسبت‏به جامعه، بايد احساس مسؤوليت داشت. اين مسؤوليت، به تفاوت زمانها و شرايط، يكنواخت نيست; گاهى بسيار دشوار است و زندان و تبعيد، حبس و محروميت و گرسنگى در پى دارد. اين مقاومت در برابر سختيهاست كه او را مانند كسى مى‏كند كه در راه خدا در خون خود مى‏غلتد. منتظر در هر زمان به تهذيب خود و اصلاح ديگران مشغول است و وظايف خود را انجام مى‏دهد. انجام دادن وظايف و مسؤوليتها كار آسانى نيست. اين دشوارى، عبادت است و از هر عبادتى بالاتر.

پس اگر مردم متوجه عمق مساله شوند. منشا اصلاحات بسيارى خواهد بود. هر كارى كه در شان ماست و برعهده ماست و از دست ما بر مى‏آيد، تكليف ماست و آنچه از عهده ما بيرون است و از شؤون آن حضرت است، به عهده ايشان است و كسى آن را از ما طلب نخواهد كرد. اين مطلب در روايات نيز مورد توجه قرار گرفته است. در كتاب «الغيبة‏» شيخ طوسى، رحمة‏الله‏عليه، از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده:

طوبى لمن ادرك قائم اهل‏بيتى و هو مقتد به قبل قيامه، يتولى وليه و يتبرؤ من عدوه و يتولى الائمة الهادية من قبله رفقائى و ذوا ودى و اكرم امتى على... (20)

خوشا به حال كسى كه قائم اهل‏بيت مرا درك كند، در حالى كه قبل از قيام او، به او اقتدا مى‏كرده، و دوستش را دوست و از دشمنش تبرى مى‏جسته است و امامان هدايتگر قبل از او را به ولايت‏برگزيده است است. اينان رفقاى من و دارندگان دوستى من و گراميترين امت‏براى من هستند.

باز امام صادق، عليه‏السلام، در روايتى مى‏فرمايند:

ان لنا دولة يجى‏ءالله بها اذا شاء، ثم قال: من سر ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر و يعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. (21)

ما دولتى داريم كه خداوند هر گاه بخواهد آن را مى‏آورد. سپس فرمود: هر كس دوست دارد كه از اصحاب قائم باشد، بايد كه منتظر باشد و ورع را پيشه سازد و به محاسن اخلاق عمل كند، در حالى كه منتظر است.

اين ورع، افزون بر اين، اجتناب از شبهات را نيز در بر دارد. بايد كه تخلق به اخلاق الهى پيدا كند. انتظار صحيح، داراى چنين محافل و جلسه‏هايى است. برادران اهل تسنن ما هم، اغلب منصف، مقيد و متعبد هستند و وقتى زمينه پيدا شود، اهل تجديد نظر هستند و مى‏بينند كه اين مطالب از مشتركات است.

اللهم انصر الاسلام و اهله; اللهم عجل لوليك الفرج; و اجعلنا من اعوانه و انصاره.

والسلام عليكم ورحمة‏الله وبركاته

1. سوره نور، آيه 55.

2. سوره صف، آيه 6.

3. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج‏6، ص‏301.

4. مائة منقبة، محمدبن احمدالقمى، ص‏61.

5. سوره حمد، آيه 2.

6. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج‏26، ص‏262.

7. اعلام‏الورى، شيخ طبرسى، ص‏439.

8. سوره نور، آيه 55.

9. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج‏51، ص‏86.

10. همان، ج‏36، ص‏369.

11. همان، ج‏27، ص‏119.

12. همان، ج‏51، ص‏86.

13. همان، ج‏36، ص‏239.

14. همان، ص‏235.

15. همان، ص‏263.

16. سوره انبياء، آيه 105.

17. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج‏52، ص‏125.

18. همان، ص‏128.

19. همان، ج‏10، ص‏94.

20. همان، ج‏52، ص‏139.

21. همان، ص‏140.

/ 1