پژوهشی درباره زیارتهای جامعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی درباره زیارتهای جامعه - نسخه متنی

سید کاظم طباطبایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



پژوهشى درباره زيارتهاى جامعه

اشاره:

در ميان زيارتنامه‏هاى مأثور، زيارتهايى وجود دارد كه به زيارات جامعه مشهور است. اين زيارتنامه‏ها را بدان سبب جامعه خوانده‏اند كه متن آنها به گونه‏اى تنظيم و آموزش داده شده است كه مى‏توان با خواندن يكى از آنها هر يك از امامان(ع) را از دور يا نزديك زيارت كرد. بنابراين، اين‏گونه زيارتها ويژه امام يا مكان يا زمانى خاص نيست. زيارتنامه‏هايى كه چنين خصوصيتى دارد بسيار است. در اين مقاله برخى از اين زيارتنامه‏ها مورد بررسى قرار مى‏گيرد.

1. درآمد

«زيارت» كه واژه‏اى عربى است، مصدر «زار يزور» و به معناى «براى همدمى و مؤانست يا حاجتى به خانه يا ديدار كسى رفتن1»، است و در فرهنگ و آيين مسلمانان و به ويژه شيعيان، رفتن به مشاهد متبرك و بقعه‏ها2 و نيز اذكار، اوراد و دعاهايى را كه به عنوان تشرف باطنى براى پيامبران، امامان، امامزادگان و اوليا خوانند «زيارت» گويند. بنابراين، در نظر فرد مسلمان، «زيارت، برقرار كردن ارتباط قلبى است با حجت خدا، و قرار دادن خويشتن خويش است در حوزه روحانيت و فيض بخشى [پيامبر و] امام»3.

امام على بن موسى‏الرضا(ع) درباره زيارت فرموده است:

هر امامى را پيمانى در گردن اوليا و شيعيانش است. وفاى به اين پيمان وقتى تمام و كامل است كه قبرهايشان زيارت شود. پس كسى كه امامان را مشتاقانه زيارت كند و به آن چه مورد خواست و رغبت آنان بوده تصديق داشته باشد، امامانش در روز رستاخيز شفيع او خواهند بود4.

در نتيجه مى‏توان ـ و بلكه بايد ـ گفت: «زيارت، تجديد پيمان با حجت خدا و استوار گرداندن رشته مودت و اطاعت مأموم نسبت به امام است كه پيشواى فكرى و علمى مى‏باشد»5. زيارت، آداب و ترتيبى دارد كه از جمله آن آداب، خواندن زيارتنامه‏ها و دعاها و بر زبان راندن اذكار مخصوصى است كه از ائمه(ع) بر جاى مانده است. عالمان اماميه اين زيارتنامه‏ها و دعاها را با عين الفاظ وتعبيرات امامان در مجموعه متون حديث يا در مؤلفاتى مستقل زير عنوان المزار يا كتاب المزار يا الزيارات ثبت و ضبط كرده‏اند6.

2. زيارتهاى جامعه و وجه تسميه آنها

در ميان زيارتنامه‏هاى مأثور، زيارتهايى وجود دارد كه به «زيارات جامعه» مشهور است. اين زيارتنامه‏ها را بدان سبب «جامعه» خوانده‏اند كه متن آنها به گونه‏اى تنظيم و آموزش داده شده است كه مى‏توان با خواندن يكى از آنها هر يك از امامان(ع) را از دور يا نزديك زيارت كرد. بنابراين، اين‏گونه زيارتها ويژه امام يا مكان يا زمانى خاص نيست7. زيارتنامه‏هايى كه چنين خصوصيتى دارد بسيار است. برخى از مؤلفان كتب ادعيه و زيارات، فقط به آوردن يكى از اين زيارتها اهتمام نشان داده‏اند8. اما برخى ديگر، چند فقره از آنها را در كتابهاى خويش به وديعت نهاده‏اند. چنان‏كه ابن‏بابويه قمى ملقب به «صدوق» دو فقره؛9 سيد محسن امين چهار فقره؛10 محدث قمى پنج فقره11 و مولى محمدباقر مجلسى در «باب الزيارات الجامعه» به تعداد پيشوايان معصوم(ع) چهارده فقره12، از اين زيارتها را نقل كرده است. مجلسى پس از نقل آن زيارتها گوشزد مى‏كند كه زيارتهاى جامعه ديگرى هم هست كه به سبب موثق نبودن يا تكرارى بودن مضامين از آوردن آنها چشم پوشيديم.13

در اين‏جا مناسب است با كمال ايجاز و با همان ترتيبى كه مجلسى دوم در بحارالانوار آورده است به توصيف اين زيارتها بپردازيم:

2ـ1. زيارت اول، كه آن را در برابر زيارت «جامعه كبيره»، زيارت «جامعه صغيره» مى‏نامند، زيارتى است كه امام رضا(ع) آن را در پاسخ پرسش كسانى كه درباره چگونگى زيارت امام ابوالحسن موسى بن جعفر(ع) پرسيده بودند به شيعيان آموخت و فرمود: در مسجدهاى پيرامون آرامگاه نماز گزاريد و مجزى است در همه جا، يعنى در زيارت هر يك از ائمه، بگوييد:

السلام على أولياء اللّه‏ و أصفيائه، السلام على أمناء اللّه‏ و أحبّائه... .

اين زيارت كوتاه با اسنادهاى زير نقل شده است:

الف) ابن‏بابويه از ابن‏وليد از صفار از على بن حسان از امام رضا(ع)14.

ب) ابن قولويه از محمد بن حسين مت جوهرى از ابوجعفر محمد بن احمد اشعرى قمى از هارون بن مسلم از على بن حسان از امام رضا(ع)15.

ج) كلينى از محمد بن يحيى از اشعرى از هارون بن مسلم از على بن حسان از امام رضا(ع)16.

2ـ2. زيارت دوم، داراى متنى بلند و همان است كه به «زيارت جامعه كبيره» شهرت دارد اين زيارت از امام هادى(ع) نقل شده است. صدوق از دقّاق و سنانى و ورّاق و مكتّب و آنان جملگى از محمد بن ابى عبداللّه‏ كوفى و ابوالحسين اسدى و آن دو به نوبه خود از محمد بن اسماعيل برمكى از موسى بن عمران (يا عبداللّه‏)17 نخعى حديث كرده‏اند كه گفت:

به على بن محمد(ع) گفتم: اى زاده رسول خدا، به من سخنى بليغ و كامل بياموز تا وقتى خواستم يكى از شما را زيارت كنم آن را بر زبان رانم. پس آن امام فرمود: چون به درگاه روضه رسيدى بايست و در حالتى كه بايد با غسل باشى شهادتين بگو. آنگاه چون داخل قبه شدى و قبر را ديدى بايست و سى مرتبه اللّه‏اكبر بگو. پس از آن با سكينه (آرامش دل)18 و وقار (آرامش تن)19 و با گامهاى كوتاه و آهسته اندكى پيش برو. بعد بايست و سى مرتبه [ديگر [اللّه‏اكبر بگو. پس از آن به قبر نزديك شو و چهل مرتبه اللّه‏اكبر بگو تا صد مرتبه كامل شود. آنگاه بگو «السلام عليكم يا أهل بيت النبوة و موضع الرسالة...».20

گويا سبب اين تكبيرهاى بسيار آن باشد كه زايران از تعبيرات و مضامين امثال اين زيارت، به غلو گرفتار نشوند يا از بزرگى حق غافل نمانند و از اصل استوار «توحيد» منحرف نشوند.21

2ـ3. زيارت سوم، اين زيارت با زيارت «جامعه كبيره» در الفاظ اختلافاتى دارد و از آن مبسوط‏تر است و معلوم نيست از زبان كدام يك از امامان(ع) نقل شده است.22 مجلسى دوم درباره اين زيارت گويد:

چون من اين زيارت را در اصلى مصحح و كهن كه آن را در آغاز كتاب خود «كتاب عتيق» ناميدم مبسوط‏تر و با اختلافاتى در الفاظ آن ديدم، دوست دارم آن را نقل كنم.23

2-4. زيارت چهارم، اين زيارتنامه كه نسبتا كوتاه است از زبان امام صادق(ع) براى زيارت امام حسين(ع) و ديگر امامان نقل شده است. سند اين زيارت چنين است:

ابن قولويه از پدرش و گروهى از استادانش به واسطه محمد عطار و نيز ابن قولويه از محمد بن حسين بن متّ جوهرى و آنان جملگى از اشعرى از على بن حسان از عروة بن اسحاق ابن اخى شعيب عقرقوفى از «كسى كه آن را ذكر كرده» از امام ابى عبداللّه‏ [= امام صادق(ع)] حديث كرده‏اند كه گفت:

هرگاه به نزديك قبر حسين بن على(ع) آمدى، اين جملات را كه در كنار آرامگاه هر امام ديگرى نيز مجزى است مى‏توانى بگويى: «السلام عليك من اللّه‏، السلام على محمد أمين‏اللّه‏ على رسله...»24.

گفتنى است كه در سند اين زيارت دو اشكال به چشم مى‏خورد: يكى اينكه عروة بن اسحاق، امامى، اما ناشناخته است.25 ديگر اينكه راوى زيارت از امام صادق(ع) نامش در سلسله سند مذكور نيست و در نتيجه اسناد زيارت «مرسل» است.

2ـ5. زيارت پنجم، زيارتنامه‏اى بلند است كه سيد بن طاووس و مؤلف المزار الكبير روايت كرده و گفته‏اند: اين زيارت از ائمه(ع) روايت شده است. ولى معين نكرده‏اند كدام يك از امامان(ع) آن را به شيعيان خود تعليم داده‏اند26. آغاز اين زيارت چنين است:

السلام عليكم ائمة المؤمنين و سادة المتقين... .

2ـ6. زيارت ششم، همان زيارت معروف «امين‏اللّه‏» است. ابن طاووس با اسانيدى چند از جابرجعفى از امام باقر(ع) روايت كرده است كه:

پدرم على بن الحسين(ع) به سوى مشهد اميرالمؤمنين(ع) رفت و در كنار آرامگاه ايستاد. آنگاه گريست و گفت:

«السلام عليك يا أمين‏اللّه‏ فى أرضه...».

بنا به نقل ابن طاووس امام باقر(ع) فرموده است:

هر كس از شيعيان ما اين زيارت را در كنار آرامگاه امير مؤمنان(ع) يا يكى از ائمه بخواند، آن را در نامه‏اى از نور بالا برند و مهر محمد(ص) بر آن زنند و آن را محفوظ دارند تا به قائم تسليم كنند تا سرانجام با بشارت و تحيت و كرامت صاحبش را ملاقات كند.27

اين روايت حاكى است كه هم اميرالمؤمنين(ع) و هم ديگر امامان(ع) را با اين زيارتنامه مى‏توان زيارت كرد. پس اين زيارت، هم از زيارتهاى مطلق و هم از زيارتهاى مخصوص روز غدير28 و هم از زيارتهاى جامعه است.29

درباره اهميت اين زيارت، مجلسى دوم گفته است:

اين زيارت از نظر متن و سند بهترين زيارتهاست. پس شايسته است مؤمنان در همه روضات مقدس ائمه بر آن مواظبت و اهتمام داشته باشند.30

2ـ7. زيارت هفتم، ابن طاووس گويد:

اين زيارت از ابوالحسن ثالث [= امام هادى] روايت شده است. در آغاز اذن ورود مى‏گيرى. سپس پاى راست را مقدم بر پاى چپ گذاشته داخل مى‏شوى و مى‏گويى: «بسم‏اللّه‏ و باللّه‏ و على ملّة رسول‏اللّه‏...»31.

مجلسى پس از نقل اين زيارت اظهار داشته است:

به نظر مى‏رسد آنچه سيد ذكر كرده روايتى واحد [و يكپارچه] نيست، بلكه او روايتها را با هم جمع و تأليف كرده است.32

2ـ8. زيارت هشتم، ابن طاووس اين زيارت را ذكر كرده و گفته است: «اين از سخنان امام رضا(ع) است». به گمان مجلسى دوم، او اين زيارت را از خبرى كه عبدالعزيز بن مسلم درباره فضل و صفات امام از زبان امام رضا(ع) روايت كرده فراهم ساخته و سامان داده است. ولى چندان كه بايد از عهده تأليف آن برنيامده است.33 ابن طاووس گويد:

چون خواستى كه يكى از امامان را زيارت كنى در برابر ضريح او بايست و بگو: «السلام على القائمين مقام الأنبياء، الوارثين علوم الأصفياء...»34.

2ـ9. زيارت نهم، اين زيارتنامه را هم ابن‏طاووس در كتاب مصباح الزائر آورده و گفته است:

در برابر ضريح امام مزور35 مى‏ايستى و مى‏گويى: «أللّهمّ انى أسألك يا رافع السموات المبنيّات...».36 مجلسى پس از نقل متن اين زيارت اظهار مى‏دارد:

شايد اين زيارتنامه از مؤلفات وى [= ابن طاووس [يا امثال وى باشد. همچنان كه ساختار و نظام آن بر چنين احتمالى گواهى مى‏دهد.37

2ـ10. زيارت دهم، شيخ طوسى از طريق ابن عياش گويد:

خير بن عبداللّه‏ از مولاى خود ابوالقاسم حسين بن روح برايم حديث كرد كه گفت: هر يك از مشاهد را كه در ماه رجب در كنارش باشى زيارت كن. چون داخل شدى بگو: «ألحمدللّه‏ الذى أشهدنا مشهد أوليائه فى رجب و أوجب علينا فى حقّهم ما قد وجب».38

گفتنى است كه اين زيارت همان است كه به «زيارت رجبيّه» شهرت دارد.39 محدث قمى نيز آن را زير عنوان «زيارت پنجم جامعه» آورده است.40

11ـ2. زيارت يازدهم، مجلسى دوم كه از اين زيارت به عنوان «زيارت مصافقه»41 ياد كرده است مى‏نويسد:

در نسخه‏اى كهن از مؤلّفات عالمان امامى مطلبى يافتم كه عين عبارت آن چين است: «تنى چند روايت كرده‏اند كه زيارت سروران ما(ع) در حقيقت تجديد پيمان و ميثاق مأخوذى است كه بر گردن بندگان است. راه و روش زيارت اين است كه زاير به هنگام زيارت امامان(ع) بگويد: «جئتك يا مولاى زائرا لك و مسلّما عليك...».

در پايان گويد:

آنگاه دو ركعت نماز زيارت به جاى مى‏آورى و باز مى‏گردى. اگر چنين كنى زيارت به سان عهد و ميثاق تازه باشد.

آنگاه مجلسى گويد:

برخى از متأخران اين زيارتنامه را عينا از شيخ مفيد نقل كرده‏اند.42

2ـ12. زيارت دوازدهم، مجلسى گويد:

اين زيارتى است كه آن را در همان كتاب مذكور ديدم. گمان مى‏رود كه اين از مؤلفات عالمان و غير منقول از ائمه باشد.

اين زيارت چنين آغاز مى‏شود:

السلام على كافّة الأنبياء والمرسلين، ألسلام على حجج اللّه‏ على العالمين... .43

2ـ13. زيارت سيزدهم، اين زيارت نيز از همان كتاب كهن پيش‏گفته مأخوذ است. آغاز اين زيارت چنين است:

ألسلام عليكم يا سادة المؤمنين و أئمّة المتّقين...44.

2ـ14. زيارت چهاردهم، اين يكى نيز از همان نسخه كهن پيش‏گفته منقول است. در آن كتاب گويد:

اذن دخول مى‏گيرى و مى‏گويى: «ألسّلام عليكم يا محالّ معرفة‏اللّه‏، السلام عليكم يا مساكن بركة‏اللّه‏...».45

3. نسبت اين زيارتها با يكديگر

از رهگذر مقايسه متن اين زيارتنامه‏ها با يكديگر به روشنى مى‏توان دريافت كه نسبت بيشتر اين زيارتها با هم «عموم و خصوص من وجه» است. بدين معنا كه در عين اشتراك در پاره‏اى از مواضع و فقرات در مواضعى ديگر با هم اختلاف دارند.

4. داورى مجلسى دوم درباره اين زيارتها

مجلسى پس از نقل زيارتهايى كه در سطور بالا توصيف شد، بى‏آنكه دليل يا دلايل خود را بيان كند، در مقام ارزيابى و داورى درباره آنها مى‏گويد:

در اين كتاب به عدد معصومين(ع) چهارده زيارت جامعه آوردم. ولى برترين و موثق‏ترين آنها دومى [يعنى زيارت موسوم به جامعه كبيره] است و پس از آن به ترتيب زيارت اول [يعنى زيارت جامعه صغيره]، چهارم، پنجم، ششم [يعنى زيارت امين‏اللّه‏]، هفتم، دهم و سوم است.46

*برگرفته از فص.
نامه مطالعات اسلامى، دانشكده الهيات دانشگاه فردوسى مشهد، با اندكى ويرايش و تلخيص.

1 .ابراهيم أنيس و ديگران، المعجم الوسيط، ذيل واژه موردنظر.

2 .مشاهد مشرفه حرمت و حكم مسجدها را دارد؛ زيرا علاوه بر اشتمال بر فوائد مساجد، به سبب كسى كه در آن مدفون است، شرافتى افزون هم كسب كرده و اذكار و نماز در آن مكانها از برترين طاعات و عبادات است (سيد محسن امين، مفتاح‏الجنات، ج2، ص2).

3 .محمدمهدى ركنى، شوق ديدار: مباحثى پيرامون زيارت، ص7.

4 .روى الحسن بن على الوشاء عن ابى‏الحسن الرضا(ع) قال: إنّ لكلّ إمام عهدا فى عنق أوليائه و شيعته، إنّ من تمام الوفاء بالعهد زيارة قبوهم، فمن زارهم رغبة فى زيارتهم و تصديقا بما رغبوا فيه كان أئمتهم شفعائهم يوم‏القيامة. ابوجعفر محمدبن على بن الحسين ابن‏بابويه (شيخ صدوق)، من لايحضره الفقيه، به نقل از: مولى محمد تقى مجلسى، روضة المتقين، ج5، ص360؛ ابن‏بابويه، عيون أخبارالرضا(ع)، ج2، صص260-261. براى آگاهى بيشتر درباره فضيلت زيارت مشاهد پيامبران و امامان(ع) ر.ك: مولى محمدتقى مجلسى، همان، ج5، ص358 به بعد؛ امين، همان، ج2، ص2-5. گفتنى است كه ترجمه حديث بالا از كتاب شوق ديدار (ص117) برگرفته شد.

5 .ركنى، همان، ص208.

6 .درباره اين مطلب ر.ك: محمدحسن آقا بزرگ تهرانى، الذريعه، ج13، ص304.

7 .محمدبن مكى العاملى (شهيد اول)، ألمزار، ص236؛ محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج99، ص126؛ آقاجمال خوانسارى، مزار، ص97؛ سيد عبداللّه‏ شبر، با اختران تابناك (ترجمه الأنوار الّلامعه)، ترجمه عباس‏على سلطانى، صص44-43؛ امين، همان، ج2، ص208؛ شيخ عباس قمى، مفاتيح‏الجنان، ص899.

8 .مثلاً نك: أبو عبداللّه‏ محمدبن محمدبن‏النعمان (شيخ مفيد)، ص176؛ شهيد اول، همان، ص236.

9 .من لا يحضره الفقيه، ج2، صص609-608؛ همو، عيون اخبارالرضا(ع)، ج2، صص271-278)، آقا جمال خوانسارى سه فقره (مزار، ص102).

10.مفتاح الجنات، ج2، صص218-210.

11.مفاتيح الجنان، ص917.

12.بحارالأنوار، ج99، ص209.

13.همان.

14.إبن بابويه، من لا يحضره الفقيه، ج2، ص608؛ عيون أخبار الرضا(ع)، ج2، ص271. قس: همان، مشيخة الفقيه، ج4، ص531.

15.أبوالقاسم جعفر بن محمد ابن قولويه، كامل الزيارات، ص315.

16.أبو جعفر محمدبن يعقوب كلينى، ألكافى، ج4، ص578؛ نيز نك: ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسى، تهذيب الأحكام، ج6، ص102؛ مفيد، كتاب ألمزار، ص176؛ شهيد اول، المزار، ص236؛ محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج99، صص127-126؛ خوانسارى، مزار، صص96-95؛ مفاتيح‏الجنان، ص899. درباره شرح بعضى از مواضع اين زيارت ر.ك: مجلسى، همانجا.

17.ر.ك: سيد أبوالقاسم موسوى خويى، معجم رجال الحديث، ج19، ص52.

18.خوانسارى، مزار، صص60-59.

19.همان.

20.عيون اخبار الرضا(ع)، ج2، صص278-272؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص609؛ تهذيب الأحكام، ج6، ص95؛ بحارالأنوار، ج99، صص134-127؛ خوانسارى، مزار، ص59 به بعد؛ مفاتيح‏الجنان، ص901 به بعد؛ عزيزاللّه‏ عطاردى، مسند الإمام الهادى(ع)، صص252-247.

21.مفاتيح‏الجنان، ص901؛ شوق ديدار: مباحثى پيرامون زيارت، ص323.

22.بحارالأنوار، ج99، صص159-146.

23.همان، صص146-99.

24.كامل الزيارات، صص319-316؛ بحارالأنوار، ج99، صص162-160.

25.معجم رجال الحديث، ج11، ص138.

26.بحارالأنوار، ج99، صص176-162.

27.ابن‏طاووس، مصباح الزائر صص246-245؛ بحارالأنوار، ج99، صص177-176؛ مفاتيح‏الجنان ص575.

28.شهيد اول، ألمزار، ص149؛ تقى‏الدين ابراهيم بن على العاملى كفعمى، ألمصباح فى الأدعية والصّلوات والزّيارات، ص638.

29.مفتاح‏الجنات، ج2، ص42؛ مفاتيح‏الجنان، ص577؛ قس: خوانسارى، ألمزار، صص102-98.

30.مفاتيح‏الجنان، ص575؛ مفتاح‏الجنّات، ج2، صص44-42.

31.مصباح‏الزائر، صص251-246؛ بحارالأنوار، ج99، صص187-178؛ مسندالإمام الهادى(ع)، صص259-253.

32.بحارالأنوار، ج99، ص187.

33.همان.

34.همان، ج99، صص190-187.

35.زيارت شونده.

36.مصباح الزائر، صص256-254؛ نيز: بحارالأنوار، ج99، صص194-191.

37.بحارالأنوار، ج99، ص195.

38.طوسى، مصباح المتهجّد، ص572؛ بحارالأنوار، ج99، ص195.

39.مفاتيح‏الجنان، ص226.

40.همان، ص917.

41.«مصافقه» به معناى دست به دست هم زدن دو كس به هنگام داد و ستد به نشانه اعلام موافقت است. در قديم رسم بر اين بوده است كه بيعت كننده و بيعت شونده، بسان خريدار و فروشنده، در مقام بيعت دست در دست هم مى‏نهاده‏اند. در اين زيارت آمده است: دست راستت را بر قبر مى‏نهى و مى‏گويى: «هذه يدى مصافقةً لك على البيعة الواجبة علينا. فاقبل ذلك منّى يا امامى». (يعنى: اين دستان من است كه به نشانه بيعتى كه بر ما واجب است به سوى تو دراز مى‏كنم. اى پيشوايم، آن را از من بپذير). بدين سبب اين زيارت را «مصافقه» خوانده‏اند.

42.بحارالأنوار، ج99، صص198-197.

43.همان، صص204-198.

44.همان، صص207-206.

45.همان، صص208-207.

46.همان، ص209.

/ 1