م. س. ايزدي دهکردي کرامات و خوارق عادات که در اغلب فرهنگهاي قديم و جديد بشري سابقه دارد :
کرامات:
اعمالي خارق العاده که از اوليا و صالحان، اعم از پارسايان و صوفيان و پاکدلان، سر ميزند. بعضي از کرامات مشهور عبارت اند از: روياهاي صادقه، اشراف بر ضماير (فکر خواني و پي بردن به مافي الضمير کس)، بر آب رفتن، بر آتش رفتن و نسوختن، طي الارض، طي زمان، رام گردن آني حيوانات درنده، از غيب ظاهر ساختن اشيا و نظاير آن.
فرق کرامات با معجزه:
معجزه فقط از پيامبران بعد از آغاز دعوت و همراه با تحدي سر مي زند. و اگر در غير اين صورت عمل خارق العاده اي از پيامبر سر بزند کرامت شمرده مي شود. ولي عرفا همه کرامات انبيا معجزه شمرده مي شود. هر کرامتي خارق العاده است ولي هر امر خارقالعاده اي کرامت نيست.(18) خوارق عاداتي که غالبا از اوليا، صلحا، و مقدسين هم سر مي زند عبارتند از:
ادراک فراحسي:
« کسب اطلاع يا هرچه معادل آن از يک امر يا شي يا رويداد بدون دخالت حواس عاري بشري » که چند شعبه دارد: دور آگاهي، رازبيني، رازشنوي، استجابت دعا (که کمتر کسي در عمر خويش نيازموده است)، تسخير و تصرف در اشياء و تاثير از راه دور، غيبگويي.(19)
هيپنوتيزم يا خواب مصنوعي
چشم زدن و چشم رساندن، چشم زخم، نظر زدن، شور چشمي
تماس با ارواح و احضار ارواح
الهام: آن است که انديشه اي يا تصويري يا شو و حالتي از کسي يا چيزي يا منبعي ناشناخته اي به ديگري القا شود و پديدآوردند امري را که در شرايط عادي مقدور نيست، ممکن سازد.
ساير پديده هاي شگرف.(20)
نظر برخي از عرفا:
غزالي:
با آنکه غزالي بيشتر در زمره متکلمان به شمار مي آيد تا عرفا، ولي اظهار نظر او عارفانه است است: و عجب در آن است که از درون دل، روزني گشاده است به ملکوت آسمان.... چنانکه پنج دروازه گشاده است به عالم محسوسات که آن را عالم جسماني گويند، چنانکه عالم ملکوت را عالم روحاني گويند، و بيشتر خلق، عالم جسماني را محسوس مي دانند. و اين علم نيز مختصر است و دليل بر آنکه از درون دل، روزني ديگر است علوم را، درچيز است: 1. يکي خواب (روياي صادقه) است که چون راه حواس بسته شود، آن در دروني گشاده گردد و از عالم ملکوت و از لوح محفوظ غيب نمودن گيرد، تا آنچه در مستقبل خواهد بود بشناسد و ببيند. 2. دليل ديگر آن است که هيچ کس نباشد که وي را فراستها و خاطره هاي راست، برسبيل الهام در دل نيامده باشد، که نه از راه حواس بود، بلکه بلکه در دل پيدا آيد و نداند که از کجا آمده و بدين مقدار بداند که علمها همه از راه محسوسات نيست.(21)
شيخ اشراق:
خاشعانه انواع کرامات و خوارق عادات و روياهاي صادقه را تصديق مي کند.
اِبن سينا:
هر گاه بشنوي که عارفي از غيب خبر مي دهد و بشارت يا انذاري که قبلا داده است، درست درآمد، پس باور کن آن برتو دشوار نيايد، زيرا اين امر در قوانين طبيعت علل و اسباب معيني دارد. تجربه و قياس هماهنگ هستند که نفس انساني به گونه اي در حالت خواب به غيب دسترسي پيدا مي کند. پس مانعي ندارد که اين دسترسي در حالت بيداري نيز روي دهد، مگر آنکه مانعي محقق داشته باشد. بدان که اين مطلب را از راه سخن و شهادت و گواهي نمي توان مسلم داشت فقط ظن ها و گمانهايي است که امکان وقوع دارند و فقط از امور عقلي بدانها مي رسيم و چنين امري اگر وقوع يابد، قابل اعتماد است، و از جمله سعادت هايي که روي مي آورد براي دوستداران استبصار اين است که اين احوال بر آنان در دوران خودشان يا بارها بطور متوالي در ديگران مشاهده کنند تا تجربه اي باشد درخصوص امر عجيبي که وجود دارد و حجت و داعي باشد براي پيدا کردن علت آن و هرگاه واضح گردد، فايده آن بزرگ خواهد بود و نفس به وجود اين علل اطمينان مي يابد و هم خاضع مي گردد و در اموري که عقل به آنها اطلاع حاصل مي کند، مزاحمت ايجاد نمي کند که اين سودي عظيم و امر مهمي است.(22) در قرآن مجيد بارها دعوت به تامل در مشهودات يا عالم شهادت شده است. اگر به ديده تحقيق و عقل سليم در ساده ترين پديده هاي طبيعي از «برگ درختان سبز» تا «صداي پاي آب» نگريسته شود، همه و همه راهي به حيرت و غيب وجود دارد.(23) در بيش از 50 دانشگاه و انجمن و موسسه علمي جهان مي گذرد و نتايج انکار ناپذيري به بارآورده است، اذعان دارد که اين پديده يعني خرق عادت يا پديده هاي فراروانشناسي (اگرچه نه همه موارد) صدق و صحت دارد. هم جهان غيبي و هم غيب جهاني دارد.(24) رويايي که به خاطر ما مي نمايد، احتمالا به بيداري نزديک است و به نظر شلينگ (فيلسوف آلماني) «روياها پيش قراول بيداريند. روياي يک انسان سالم، روياي صبحگاهي است»
مدت رويا:
مدت رويا بسيار بسيار کوتاه است، در چند ثانيه و بندرت در مدتي بيش از 5/0 دقيقه است. مانند کساني که با يک سطل آب بيدار شدند، ماجراي به آب افتادن طولاني خود در خواب را شرح داده اند.
حالت روحي و رويا:
حالت روحي، لحن و احساسي که رويا پشت سر خود مي گذارد. نبايد با جو رويا اشتباه گردد. و منظور حالت روحي است که ساعتها تداوم داشته باشد.(25) درباره آنچه فراموش مي شود: روياها به سهولت در خاطر نمي مانند و بزودي فراموش مي گردند. کسي که مي- خواهد روياهايش را به خاطر آورد، بهتر است که به هنگام بيداري چند کلمه کليدي آنرا ياداشت کند و يا به خاطر بسپرد.(26)
زبان رويا:
رويا پيام ناخودآگاه است که ما در مدت شب دريافت مي کنيم. به نظر مي رسد رويا، شناختي بي نهايت وسيع و از همه وقايع و امکانات دارد و صادره از مرکزي است که مي تواند نزديکترين و دورترين حقايق بشري را شامل مي شود.(27)
کهن الگوها:
آنچه در ما قديمي تر است همواره آماده است تا بر آنچه در زمان حال بر ما مي گذرد سايه افکند. اين وجه کهن در روياهاي ما ظاهر مي شود و به ما رخصت مي دهد تا به حال و آينده اعتبار بخشيم. في الواقع تعبير رويا ممکن نيست مگر آنکه از حقيقت بنيادي اين پداده هاي رواني يعني کهن الگوها نشأت بگيرد.(28) زبان رويا همچنين براي کسي که آثار شاعران بزرگ را خوب مي شناسد قابل فهم تر خواهد بود، زيرا اين اشعار معرف سرنوشت نوع بشر هستند.(29)
نماد:
آثاري که درباره رويا نوشته شده و ادعاي علمي بودن دارند در درجه نخست مفهوم نماد را مطرح مي کنند عنصري قوي و محصور که قبل از همه بايد تعبير شود. هر نماد بيان ويژه يک محتواي رواني است که بدون آن نماد غير قابل دسترسي مي ماند.(30) اصطلاحات عامه، تمثيلات جنبي و بلندگو هم عنواني از اين کتاب را دربر مي گيرد.
وظايف رويا از نظر يونگ:
1. تصويري زنده از موقعيت وجودي ما را ارائه مي دهد. 2. روياهايي که رويدادها و برخوردهاي روزانه را اشاره مي کنند ولي رويابين توجه نکرده است. 3. روياهايي که مي کوشد تا با نشان دادن رويدادهاي پرمايه و گوناگون، نقشهايي در روح ايجاد کند که موجب به حرکت درآوردن انرژيهاي تازه و هدايت آنها به سوي اهداف سازنده مي شود. 4. تنها ناخودآگاهي فعال است و بخش آگاهي رويا به کلي کنار گذاشته مي شود. اين روياها به دليل استفاده از مواد وام گرفته از ناخودآگاه جمعي، انرژي بسيار زيادي با خود حمل مي کنند که بر روح آدمي سنگيني مي کند. و در کنار اين چهار نوع اصلي بايد به روياهاي اشره کرد که مربوط به حقتيق و تحولات زيست شناسي است مانند: دوران بلوغ، يا بيماريهاي جسمي و... .(31) يونگ روياها را حاوي پيام و اهداف سنجيده مي داند. و نظريات آدلرو فرويد را مطرح نموده و خصوصيات معبر و صحبت از نمادها و افراد شناس و ناشناس و بيماريبها و جراحتها و انواع موارد خواب را مطرح مي نمايد.(32)
حقيقت خواب وخواص رويا:
خداوند منان به فضل و رحمت خود و زيادتي رأفت که به بندگان خود دارد در هر ممکني دلائل وحدت و حکمت و علم و قدرت خود را وديعه گذاشته است تا بندگان او بعد از تنبه ملتفت شده از خواب بيدار شوند و رو به او آورند. و چون از خداوند براي بندگان خاص خود در همه چيز جلوه گر شده فرمود: اولم يکف بربک انه علي کل شي شهيد. مهمترين آيات ميانه نظر و برهان، اثر و وجدان، شهود و عيان: خواب حيوانست که از جمله آيات آفاق و روياي انسان که از جمله آيات انفس مي باشد، زيرا که شامل است جميع افراد انسان را و دلالت دارد بر کمال علم و قدرت و حکمت و رأفت حق تعالي و شاهد کيفيت موت و حشر و رجعت است و دليل نبوت و رسالت و خلافت و برهان و وجداني و شهودي است بر بقاي نفس بعد از فوت و بر بودن عالم ديگر سواي اين عالم که محيط به اين عالم است و مظهر صحت ثواب و عقاب بعد از خلاصي تن است و دلالت وجداني و شهودي دارد بر بسياري از عقايد دنينيه که ملاحده انکار دارند.(33)
حقيقت خواب و بيان کيفيت رويا (چه صادق و چه کاذب):
خواب از بديهيات سته است و مشهود است که آن تعطل آلات حس و حرکتت از ادراک و حرکت مگر از آن قدري که در بقاء، انسان ناچار است که قادر حکيم روح نفسانيرا بقدر کفايت بقاء در آنها باقي مي گذارد (مثل آلت تنفس).(34) و چون حکيم مطلق خواست که جان لاهوتي را با تن ناسوتي الفت و اتحاد دهد از طرف تن اول عناصر اربعه را با يکديگر امتزاج داد تا نحو اتحاد و يگانگي با کمال اختلاف و بيگانگي که داشتند ميانه آنها حاصل شده و مزاج گرفته صورت نوعيه معدنيه در آنها قرار داد و....(35) و از آنجا که حضرت حق تعالي بر همه بندگان رحيم است و حکمت بالغه خود روح دماغي را به حيثيتي قرار داده که گاهي از ظاهر منصرف و در باطن جمع شود و به عالم اصلي خود متوجه شود به کلي فراموش نکند عالم خود را.(36)
خواب مغناطيسي:
اين قوه مغناطيس با عالم غيب که منشأ حقيقي آن است مربوط مي باشد، ولي مغناطيس روحي با بدني فرق دارد (تفاوت کرامات انبياء و اوليا با عمليات مرتاضين و ساحرين). در انبياء و اوليا قوه مغناطيس روحي مانند نور لطيف ذره بين که به بالا منعکس مي شود در بدن جسماني اثر نموده و اراده عقلاني را تقويت کرده ولي در مرتاضين هندو که از غير طريق وارد شده اند مانند نور غليظ طرف سفلي دره بين است که سوزندگي دارد او مانند بمب اتمي که براي تخريب و هلاک جمع کثيري به کار ميرود. مغناطيس در رشد گياهان اثرچشمگيري دارد.(37)
خواب بر دو قسم است: طبيعي و مصنوعي.
خواب مصنوعي: آن است که توسط سببهاي حياتي و ارادي پيدا مي شود، مانند آنکه شخصي بتوسط امربه زبان و يا حرکت چشم اشارت و حرکات مغناطيسي (که بعدا گفته خواهد شد)، ديگري را بخواباند. خواب مغناطيسي، امروز يکي از وسايل معالجه بيماران است. ولي خطراتي هم دارد که به طور کلي موجب ضعف قواي معمول مي گردد و گاه هم بصورت محبت و علاقه شديد معمول به عامل در مي آيد و در غير مواقع ضرورت بايد از آن خوداري نمود.(38)
وقايع غيبي و فرق ميان خواب و واقعه:
بدانکه چون سالک در مجاهدت و رياضت نفس و تفصيه دل شروع کند، او را بر ملک ملکوت عبور و سلوک پديد آيد. و در هر مقام مناسب حال او وقايع کشف افتد، گاه بود که در صورت خوابي صالح باشد، و گاه بود که واقعه اي غيبي بود. و فرق ميان خواب و واقعه به نزديک اين طايفه از دو وجه است: يکي از صورت، دوم از معني. از راه صورت، واقعه آن باشد که ميان خواب و بيداري ببيند، يا در بيداري ببيند. و از راه معني، آن باشد که از حجاب خيال بيرون آمده باشد و غيبي صرف شده، چنانکه روح در مقام تجرد از صفات بشري مُدرِک آن شود، واقعه اي روحاني بود مطلق. و گاه بود که نظر روح مويد شود به نور الوهيت واقعه اي رباني بود. و خواب بر دو نوع بود: يکي اضغاث احلام است، و آن خوابي بود که نفس به واسطه آلت خيال ادراک کند، از وساوس شيطاني و هواجس نفساني و در نظر نفس آرد، که آنرا تعبيري نباشد. و دوم خواب نيک است، و آن را روياي صالح گويند.(39)
خواب نيک و يا روياي صالح که برسه نوع است:
يکي آنکه هر چه ببيند به تأويل و تعبير حاجت نيافته، همچنان بعينه ظاهر شود. دوم آنکه بعضي به تأويل محتاج بوده، و بعضي همچنان باز خواند و سوم آنکه محتاج تأويل باشد بتمام. اين ضعف رويا بر دو نوع مي نهد: روياي صالح و روياي صادق. صالح آن است که مومن يا ولي يانبي ببيند، و راست باز خواهند، يا تأويلي راست دارد و آن نمايش حق بود. و روياي صادق آن است که تأويلي راست دارد و بازخواند، و باشد که بعينه ظاهر شود و از نمايش روح بود، و اين نوع کافر و مومن را بود. و همچنين واقعه بر دو نوع مي دهد: يکي آنکه متحمل است که آن نوع رهابين و فلاسفه و برا هم و ديگر بي دينيان را بود، از کثرت رياضت نفس و تصفه دل و تربيت رفع . و نيز وقايع ميان خواب و بيداري مطلق پديد آيد، و گاه بود که از کثرت رياضت ،غلبات روحانيت روحانيت پديد آيد و... و انوار روح برنظر ايشان مکشوف گردد. دوم واقعه آن است که حق تعالي - در آينه آفاق و انفس، جمال آيات بينات در نظر موحدان آرد،و به الهام رباني که در معرفت فجور و تقوي نفس به دل سالک مي رسد.(40)
کابوس:
عبارت است از هراسان از خواب پريدن (بدون علت خارجي)، يا چيزي از درون فرد را بااحساس هراس بيدار کند. که کاملا از پديده دهشت شبانه متمايز مي باشد. تقسيم بندي خواب به مراحل يک تا چهار، تقسيم بندي اختياري است. موج نگاري مغزي زمان بيداري توسط امواج x و فعاليت با ولتاژ پاييين مشخص مي شود. وقتي که شخص به خواب مي رود، او به مرحله 1 وارد مي شود که به عنوان سبکترين مرحله خواب در نظر گرفته مي شود. وشروع به نشان دادن کاهش در فعاليت x مي کند. بعد از چند ثانيه يا چند دقيقه اين مرحله به مرحله 2 منجر مي شود. که خطوط دوکي شکل مکرري را به صورت 13 تا 15 سيکل در هر ثانيه و با ولتاژ بالاي خاصي با عنوان k.complexes عقده هاي شناخته شده، نشان مي دهد. بزودي در مرحله در مرحله 3، امواج دلتا که فعاليت با ولتاژ بالا به صورت 5/0 تا 5/2 سيکل در ثانيه است، ظاهر مي شوند و سر انجام در مرحله 4، امواج دلتا قسمت عمده نوار مغزي را اشغال مي کند. در واقع خواب يک فرآيند چرخه اي است که 4 تا 5 دوره ظهور در مراحل 2، 3، 4 دارد که اين دوره شبيه به مرحله يک هستند. توجه: دهشتهاي شبانه در اوايل خواب در طي مرحاه 3 يا 4 رخ مي دهد. کابوس ها نزديک به صبح و در طي خواب REM يا رويايي روي مي دهد. و کلا در مورد 3000 نفر فقط يک مورد کابوس ثبت شده است. اما در کودکان حدود 3/5 درصد دچار کابوس شبانه مي شوند. و زنان هم بيش از مردان بزرگسال از کابوس شکايت دارند.(41) خداوند در 2 جاي ديگر هم صحبت از چرت و پينکي براي آرامش و از بين رفتن ترس در دل مومنين اشره نموده است. يکي در جنگ احد (سوره 3، آيه 154) و يکي سوره 8، آيه 11 که اشاره به جنگ بدر نموده اند.(42) حکيم سبزواري در منظومه خود مي فرمايد: خواب حالتي است که بر حيوان عارض شود (حيوان ناطق را هم شامل مي شود) و در آن حال نفس حيوان از حرکت ارادي باز مي ايستد نه از حرکت طبيعي خويش و اين انقطاع به خاطر استراحت روح است.(43) ادامه دارد...